eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
945 دنبال‌کننده
426 عکس
62 ویدیو
17 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. Admin: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
🔸 فلات ایران (Iranian Plateau)📎 با کوه‌های سربه‌فلک کشیده‌اش، نوزادگان و نونواران گهواره‌ی را به مبارزه فرا می‌خواند. جایی بود که تا می‌شد و می‌توانستی، نباید عافیت خرامیدن در را به سختی‌ها و تبعات زندگی در کمرکش و پایه‌های می‌فروختی؛ الا و مگر، برای کسب ؛ یافتن فرصتی برای ادامه‌ی حیات. فلات ایران جایی بود که و آن، هزینه‌های را برای هر پادشاه خودکامه‌ای گران می‌کرد. اصلا به‌صرفه نبود که عیش و نوش لم‌دادن در بین‌النهرین، با نیش پناهندگان به فلات ایران تلخ شود. 🔹 بنابر روایت کتاب‌های تاریخی، ایلامیان 📎 اولین قومی بودند که در دوره‌ی ، (یعنی سه هزارسال پیش از تولد ) به سکونت در پناه آوردند. این مهمانان تیزپا توانستند گوی سبقت از کف رقیبان بربایند و بیش از 2500 سال از تاریخ این قطعه از زمین را به نام خود ثبت کنند؛ از آب گوارای بنوشند؛ تندی و شتاب را به سخره بگیرند؛ در کشت‌زارهای چهارفصل بکارند؛ در دشت‌های سرسبز و اسب‌هایشان را بتازانند و در مواقع لازم، در قلعه‌های طبیعی پناه بگیرند. روزگارانی گذشت؛ تا روزی آمد که از دامن تاریخ فرا رسیدند و تازه‌ای را در فلات ایران ساختند. 🔸 ایلامیان سرزمین خود را، هَتَمتی (Hatamti) یا «سرزمین خدایان» نامیدند. گویا قلعه‌ی پناه‌گاهی بوده باشد، برای ادامه‌ی حیات کسانی که در جلگه‌های میان و به پیامبران الهی ایمان آورده بودند؛ از بیم طاغوت راه را در پیش گرفته و خواسته بودند مهمان‌سرای را به محیط ایمنی برای و خداپرستی تبدیل نمایند. 🔹 هم‌زمان با در جنوب غرب فلات ایران، در بساط عیش دو پادشاهی بزرگ برپا بود: (یا قوم ) در شمال و در جنوب. اولین تمدن بشری، و اولین پادشاهی شناخته‌شده در تاریخ بشر بود. سومر تمدنی بودند که اولین شهر پس از طوفان در بستر آن بنا شد و نام گرفت. اور همان سرزمینی بود که در آن‌جا چشم به جهان گشود؛ پیام توحید و ندای فطرت را به جان مومنانی، هرچند اندک نوشاند؛ با هجرت‌دادن آن‌ها در ، بیابان‌های ، کوه‌های و ، دریاچه‌ی شور و در نهایت خود را به کنار و دره‌ی ، در شرق رساند و را قابل نشر و بسط در شرق و غرب جهان آن ساخت. 🔸 میل به طغیان، به‌خاطر مساعدت فضای برای عصیان، زمینه‌ای بود که سرکشان نپسندیدند سرزمین همسایه، «سرزمین خدایان» نام گیرد. آن‌ها ترجیح دادند مردمان پناه‌گرفته در زاگرس را اِلامتو (Elamtu) خطاب کنند، به‌معنای «جای مرتفع»؛ تا مبادا ماشین غربال‌گر تاریخ در شتاب گیرد و شمار گریختگان به سرزمین خداپرستان افزون‌تر گردد. کوهستان، فضای مبارزه بود و فلات ایران، سرزمین مبارزان. گویا فلات ایران جایی بود که اولین را در دوره‌ی ایجاد و برقرار کرد. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 آغاز زمام‌داری در #دوران_آریایی با فرمان‌روایی پیرمند خردمندی گره خورده است که به‌خاطر عدالتش، ب
| 🔸 هجوم از سمت ، یورش و تجاوز وقت‌وبی‌وقت جنگجویان کوهستان و از شمال به فلات ایران، خواسته یا ناخواسته، جمعیتی از آریایی‌های حوزه‌ی تمدنی را با یک‌دیگر متحد کرد. این جمعیت، متشکل از اقوام و قبایل آریایی در منطقه‌ی نسبتا گسترده‌ای بودند که از در کوه‌پایه‌های آغاز می‌شد و تا و دشت‌های پای کوه ادامه داشت. ضرورت مقابله با دشمن مشترک باعث انسجام و بیش‌تر ایشان گردید و در نهایت به ظهور پادشاهی انجامید. آن‌ها توانستند در یکی از دوره‌ها، از و تا حکومت یک‌پارچه‌ای را تشکیل دهند و فلات‌نشینان را از گزند مهاجمان ایمن سازند. 🔹 فرمان‌روایان ماد توانستند از 700 پیش از میلاد تا 550 پیش از میلاد، بر بخش عظیمی از سرزمین‌های پیرامون حکمفرمایی کنند. اگرچه ، مهم‌ترین مولفه‌ای بود که قبایل پراکنده‌ی را با یک‌دیگر پیوند می‌داد، اما تهدید روزافزون و شناخت عمیق و عینی از وجود دشمن مشترک، عنصر تعیین‌کننده‌ای بود که توانست این پیوند زبانی را به اتحاد سیاسی تبدیل نماید. 🔸 «ماد»، عنوانی بود که آشوری‌ها به قبایل حاشیه‌نشین رود داده بودند. آن‌ها این رود را «مادای» می‌خواندند؛ جماعتی را هم که در کنار قزل‌اوزن می‌زیستند، خطاب می‌کردند. قزل‌اوزن رود خروشان و پرپیچ‌وخمی بود که از کوه‌های در زاگرس شمالی سرچشمه می‌گرفت؛ تا کوه‌پایه‌های در پیش می‌آمد؛ تا و ، خرامان‌خرامان پیش می‌رفت و در نهایت در آرام می‌گرفت. در دامن با طراوت حرکت این رود پربرکت، حوزه‌ی تمدنی زرخیز پدید آمده و جمعیت چشم‌نوازی از اقوام و قبایل را در بالین خود جای داد. 🔹 مردمان این حوزه‌ی تمدنی، که از شمال و غرب تحت تهاجم آشوری‌ها، اورارتویی‌ها و حتی دیگر اقوام منفرد آریایی قرار می‌گرفتند، روزی مصمم شدند خود را با اراده‌ی خودشان تامین کنند. مردی به‌نام از میان ایشان برخاست؛ قبایل را متحد ساخت؛ دست آشوری‌ها و اورارتویی‌ها را کوتاه کرد؛ را پایتخت خویش قرار داد و نخستین پادشاهی آریایی را در تاریخ ایران پدید آورد. یونانیان این شهر را می‌خواندند؛ این منطقه معادل تقریبی امروز است. 🔸 دیاکو یا دهیوک، پیر و حکیم خردمندی بود که در دهکده‌ی خودش توانسته بود زندگی عادلانه‌ای را برپا سازد. در اوضاع نابه‌سامان ، این تجربه مثل الماس می‌درخشید. مردمان دیگر دهکده‌ها نیز به این پیر خردپیشه اقبال کردند و او را مجاب نمودند تا حکومتی تشکیل دهد و بر ایشان به عدالت فرمان‌روایی کند. از اتحاد دهکده‌های مستقل، با حاکمیت دیاکو، پادشاهی ماد در تاریخ ایران سربرآورد. 🔹 ناگفته نماند که در نزد مادها، آتش یک عنصر مقدس شمرده می‌شد. تقدس آتش به احتمال زیاد، شکل تحریف‌شده‌ای از باورهای مومنانی است که داستان گلستان‌شدن شعله‌های آتش برای علیه‌السلام را نقل می‌کردند و شیوه‌ی را در نواحی تمدنی پیرامون بین‌النهرین گسترش می‌دادند. یکی از این مومنان بود که به حوزه‌ی تمدنی ، در کنار دریاچه‌ی هجرت کرده و آیین را در آن پراکنده بود. اگرچه تاریخ دقیقی از زمان هجرت جناب در دست نیست، اما وجود آتشکده‌ها در دوره‌ی ماد، نشان‌دهنده‌ی نفوذ این اندیشه در ایران است. آتشکده‌ی در نزدیکی از بقایای دوره‌ی پادشاهی ماد و حکومت دیاکو است. 🕰 منابع برای دانلود 📎 نقشه‌ی پادشاهی ماد در گسترده‌ترین زمان 📎 گستره‌ی اتحاد قبایل ماد در هزاره‌ی پیش از میلاد 📎 موقعیت و وسعت جغرافیایی پادشاهی‌های همسایه ماد 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 شکل‌گیری اولین ائتلاف سرزمینی و اتحاد قبیله‌های آریایی، که برای نخستین‌بار ظرفیت #اراده_ملی را
| 1️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین اراده‌ی ملی در ایران‌زمین 🔸 گذار به عصر جدید، یعنی گذار به اراده‌ی ملی جدید. روزگاری دور، ایرانیان زمانی توانستند به یک تبدیل شوند که توان کشف را در خودشان یافتند. در گرو کشف و نمایش و به‌کارگیری اراده‌ی ملی است؛ در دنیای امروز، مهم‌ترین ظرف ملت‌سازی محسوب می‌شود. 🔹 ایرانیان باستان می‌دیدند که آب را می‌توان با آرد ترکیب کرد و خمیر عمل آورد؛ می‌توان خمیر را با آتش ترکیب کرد و نان پخت؛ می‌توان نان را با جان ترکیب کرد و تواناتر شد و گرفت و کارهایی کرد کارستان. آن‌ها فهمیدند به‌همین‌ترتیب اراده‌ی مرد و زن را نیز می‌توان در هم آمیخت و خانواده ساخت؛ اراده‌ی پیران و جوانان و کهتران و مهتران را می‌توان با هم ترکیب کرد و تاسیس کرد؛ اراده‌ی قبیله‌ها را هم می‌توان حول یک شیوه‌ای از گرد هم آورد و اراده‌ی بزرگی به‌نام خلق کرد. آن‌ها به راز و ترکیب‌پذیری پی بردند. 🔸 قبایلی از ایرانیان در برای نخستین‌بار متحد شدند و نخستین امپراتوری را در بیرون از تاسیس کردند. این نخستین گذار ایران به عصری تازه بود؛ نخستین بلوغ و تکامل بعد از . بلوغی که نشان داد برخلاف پادشاهان بین‌النهرین، الزاما برخورداری از اسب و شمشیر و نیزه‌ی بیش‌تر نیست که مردمان را حول تو جمع کند و به کرنش و فرمان‌پذیری بکشاند؛ بلکه حکمت و خرد و دادپیشه‌کردن نیز می‌تواند چنان قدرتی را به نمایش بگذارد که قبیله‌ها حول تو جمع شوند و با اصرار و التماس تقاضای تاسیس حکومت کنند. این نمایش تاریخی به تاسیس سلسله‌ی انجامید. بدین‌ترتیب، بعد از که نخستین پادشاهی را در بین‌النهرین میان تاسیس کرده بود، با روشی متفاوت دست‌به‌کار تاسیس زمام‌داری متناسب با نیازشان شدند و را به نفع فضای در این دوران رقم زدند. 🔹 اتحاد قبایل پراکنده‌ی در هزاره‌ی نخست پیش از میلاد و شکل‌دادن به نخستین صورت از در این سرزمین، یکی از نقاط عطف ثبت‌شده در تاریخ جهان و تاریخ پرشکوه ایران است. اهمیت آریایی‌ها نه به نژاد، بلکه به قدرت‌شان در کشف این فرزند ارشد خانواده‌ی ایرانی (یعنی اراده‌ی ملی) برمی‌گردد. 🔸 اجتماع قبایل پراکنده‌ی آریایی در دشت‌های ، حول پیری خردمند و دادپیشه برای تشکیل اجتماعی نظام‌مند و منسجم، یک نقطه‌ی درخشان و سرنوشت‌ساز در کشف است. رسیدن به یک اضطرار عینی و اجتناب‌ناپذیر ازیک‌سو، و کشف حکیمی گره‌گشا با قدرتی عینی که اجتماع حول او را برای رفع مساله‌ی آن روز ایران اغماض‌ناپذیر می‌کرد ازسوی‎دیگر، فضایی را آفرید که پادشاهی ماد از دل آن متولد شد. 🪔 این مطلب ادامه دارد... 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 در ادامه روایت قبل، سراغ #دیاکو رفته‌ایم. پیر خردمند دادپیشه‌ای که معلوم نیست چند سال منتظر نشس
| 2️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین اراده‌ی ملی در ایران‌زمین 🔸 حکیم ایرانی که قدرت خردمندی‌اش قبایل پراکنده‌ی را گرد او جمع می‌کرد، نام داشت؛ یونانیان او را در متون‌شان، دیوکیس (Deioces) می‌نامیدند. کارآمدی و گره‌گشایی تدابیر دیاکو روشن‌تر و واضح‌تر و مورد نیازتر از آن بود که کسی چشم بر آن بپوشاند و در لحظه‌ی تاریخی‌ای که ایران بیش‌ازهرزمان به قبله‌ای برای اتحاد و ائتلاف نیاز داشت، آن را نادیده بگیرد. افراد دهکده‌ای که دیاکو در آن زندگی می‌کرد، وقتی به مشکلی برمی‌خوردند، او را برای قضاوت و داوری برمی‌گزیدند؛ نتیجه‌ی قضاوت چنان بود که همواره طرفین از این قضا به خانه برمی‌گشتند. 🔹 لحظه‌ی درخشانی در تاریخ ایران‌زمین بود وقتی برای نخستین‌بار، به‌جای افراد دهکده‌ای کوچک در دشت‌های جنوبی ، سران قبایل ماد به اتفاق نظر رسیدند که سر و سرنوشت قبیله‌ی خود را به ریاست دیاکو بسپارند. آن‌ها با اسرار و التماس او را راضی کردند که هر را هم‌چون عضوی از روستای خویش فرض نماید و میان ایشان، به دادگری فرمان‌روایی کند. 🔸 هم آسیب‌های ناشی از پراکندگی برای قبایل پراکنده‌ی ماد یک اضطرار عینی خلق کرده و دست و مهاجمان را به تجاوز نسبت به خاک و دام و ساکنان باز گذاشته بود؛ هم حکمت و خرد و دادگری دیاکو، قدرتی عینی را به نمایش گذاشته و رجوع به او را برای ایشان غیرقابل‌اغماض کرده بود. آن‌ها با این دو اضطرار عینی، در یک لحظه‌ی تاریخی، از جمعیتی پراکنده به یک ملت متحد تبدیل شدند و نخستین و را در صحنه‌ی تاریخ این سرزمین به نمایش گذاشتند. 🔹 تبعا نمی‌توان با قاطعیت درباره‌ی الهی‌بودن شخصیت دیاکو سخن گفت؛ اما همین‌مقدار می‌توان ادعا کرد که در که در روزگار ماد میان و شکل‌گرفته بود، آموزه‌های انبیا در قلعه‌ی ، امن و امان و ایمنی بیش‌تری داشتند تا در جلگه‌های و . شاید به‌خاطر همین امن و امان و ایمنی بیش‌تر بود که تنی چند از انبیاء سرشناس ترجیح دادند ایمان خود را به دوش کشند و در فلات ایران رحل اقامت بیافکنند، تا در باشند و ایمان خود را کتمان کنند. 🔸 جناب ، یار غار علیه‌السلام، شایسته‌تر دید که پس از تقسیم کنعان میان اسباط، راهی ایران شود و ادامه‌ی عمر خود را به‌جای و ، در دشت‌های پیرامون ، در و در نزدیکی به سرآورد. حتی برخی از راویان جنگ 100ساله‌ی مادها با آشوری‌ها، انبیا بنی‌اسرائیل بودند و ماوقع این تنازع تمدنی را در صفحات خود ثبت کردند. حضور این انبیا در دامن فلات ایران، هم محیط و فضای را پررنگ‌تر می‌کرد، هم «ایران-بین‌النهرین» را به‌نفع این سرزمین سنگین‌تر می‌نمود. 🪔 این مطلب هم‌چنان ادامه دارد... 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 روایت نهم، سر سخن با اقتضائات جغرافیا و بهینه‌بودن برخی مناطق برای برخی گونه‌های زندگی است. زمی
| 3️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین اراده‌ی ملی در ایران‌زمین 🔸 مناطق مختلف جغرافیایی، بهینگی‌های متفاوتی دارند. شاید جلگه برای رفاه، و کوهستان برای گریز و فرار، مناسب‌تر و مساعدتر و باشد. زندگی در جلگه‌های ، زمین تا آسمان فرق می‌کند با زیستن در کوه و بیابان . برای درک بهتر این مدعا، مقایسه کنید حمله‌‎ی به را با حمله‌اش به . حتی شوروی هم که همسایه‌ی دیواربه‌دیوار افغانستان بود، سال‌ها تلاش و تقلا کرد که لشگر خود را از کوهستان‌های افغانستان عبور دهد؛ اما نشد که نشد. 🔹 بی‌شک با ابزارهای سه هزار سال پیش، گذر از کوهستان و فتح سکونت‌گاه‌های آن، به‌مراتب سخت‌تر از امروز بود. با این مقدمه، بیایید کمی دقیق‌تر روی این پرسش وقت بگذاریم و بیاندیشیم که: ❓ ایران ما، ایران محصور در ، ایران گرم و خشک، برای کدامین مهاجران بهینه بوده است؟ ❓ چرا مهاجرانی که نخستین بار در این فلات رحل اقامت افکندند، این سرزمین را گزینه‌ی برتری برای ماندن، در مقایسه با یافتند؟ ❓ اساسا چه شد که ماندند و سودای سفر از سر بیرون کردند و به جست‌وجوی خود پایان بخشیدند؟ 🔸 وقتی به روایت غرب از مراجعه می‌کنیم، گویا انسان دغدغه‌ای جز شکار و تکثیر مثل نداشته است. انسان خلاصه می‌شد در شکم و مادونش. آیا انسان ذی‌شعوری که تشخیص می‌داد کجا به شکار بیش‌تر می‌تواند برسد، مغزی برای اندیشیدن و قلبی برای تعلقات و تمنیات شدید نداشته است؟ آیا همان‌گونه‌که بهره‌مندی بیش‌تر از شیر گاو و گوشت گوسفند و خوش‌رکابی اسب می‌توانسته قبایل را در سرزمین‌ها به حرکت وادارد، «امنیت برای اندیشه» و «ایمنی برای ایمان» نمی‌توانسته گروه‌هایی -هرچند اندک- را به و سفر بکشاند؟ این محرک در روایت غرب از سفر جغرافیایی بشر غایب است. به این پرسش پاسخ می‌دهد. 🔹 چه‌بسی بتوان فرض کرد: اقوامی که به‌جای جلگه‌های سرسبز ترجیح دادند در حصار کوهستان زندگی کنند، گرانی چشم‌شان را گرفته باشد. به‌طور طبیعی، فلات ایران، برای کسانی که از بیم و امثالش باید هر روز دست به عصا در بین‌النهرین زندگی می‌کردند، بهینه بوده است. 🔸 همین‌قدر می‌توان فرض کرد که: جایی که بین‌النهرین، گهواره‌ی خوش آب و هوای برای برخورداری از مواهب زمین بهینه بوده، فلات ایران هم برای گروهی بوده است که به‌خاطر حفظ و تداوم در اندیشه‌ی هجرت بودند و نزدیک‌ترین منطقه را می‌دانستند. آن‌ها روزی بار سفر بستند؛ هم‌چون خروج و گذر از ، دل به صخره‌های زاگرس زدند. اگرچه وهم‌انگیز بود و می‌توانست پایانی نداشته باشد، اما بالاخره ایران را یافتند و احساس کردند می‌شود برای در آن خانه ساخت. ماندند؛ چه‌بسی کنار کسانی ماندند که، شکار بیش‌تر بهانه‌ی ایشان برای ماندن در این سرزمین بود. 🔹 در فلات ایرانی، رودی بود و هست به نام ؛ جایی که کوهستان داشت و هنوز هم دارد، برای فرار. دشت داشت و هنوز هم دارد برای کشت و کار. وقت زمستان آنقدر سرد می‌شد و هنوز می‌شود که کسی خیال گذر از آن به سرش نزند؛ وقت تابستان آن‌قدر گرم می‌شد و هنوز می‌شود که بتوان خوشه و توشه برای روزهای بوران و طوفان کنار گذاشت. کنار قزل‌اوزن جای مناسبی برای گریز و پناه بود. نه تعقیب در آن‌جا ارزان بود؛ نه زمین آن‌قدر نامهربان. در آن ایام دور، آن مهاجران، روزی که قصد کردند ایرانی شوند، در کنار قزل‌اوزن هم یکی از جاهایی بود که بار از دوش زمین بگذارند. قبیله‌ای شدند برای خودشان، در کنار صدها قبیله‌ی پراکنده و خودفرمان . 🪔 این مطلب هم‌چنان ادامه دارد... 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 روایت دهم از #روایت_ایران. روایتی که می‌خواهد قدری بیش‌تر از #دیاکو تصویرسازی کند و هنر او و
| 4️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین اراده‌ی ملی در ایران‌زمین 🔸 در کنار مردی زندگی می‌کرد، دیاکو نام؛ ساکن یکی از روستاهای همان حوالی. شاید نزدیک ؛ شاید نزدیک ؛ شاید قدری به کردستان نزدیک‌تر؛ شاید هم به . چه فرقی می‌کند، در جایی بود همان اطراف، شبیه یکی از این‌جاها. ایرانیان با دیاکو، کاری کردند کارستان. آن‌ها شدند؛ آن‌هم نه به‌خاطر امکانات زمین؛ بلکه به‌خاطر خصوصیات یک انسان؛ به‌خاطر خصوصیات دیاکو. 🔹 دیاکو مردی بود خردمند و دادپیشه. او هنگام قضاوت، او را اندک‌اندک زبان‌زد قبیله و قوم‌اش کرده بود. از نظر تعلقات فکری و قلبی، هیچ شباهتی به حاکمان نداشت. نه در کنارش و بود تا ورد بخواند و نرد بر تخته بتاراند؛ نه برای تجمیع قوا، دست به دامان شمشیر و نیزه و اسب شده و قدرت پشت قدرت گذاشته بود. چه کسی می‌داند، شاید او یا یکی از اجدادش از همان کسانی بودند که امان و ایمنی ایمان در ایران برایشان بود. ما چیز دقیقی از دیاکو نمی‌دانیم، ولی همین‌قدر تاریخ برای‌مان نوشته است که دیاکو، پیری خردمند و عدالت‌پیشه بود. او مدت‌ها نشسته و ماه‌ها و سال‌ها انتظار کشیده بود؛ آن‌قدر که مناسب بیداری یک قوم و هزار قبیله باشد. 🔸 تاریخ برای ما نوشته است که روزی انتظار دیاکو به سر آمد. این روز نمی‌دانیم کدامین روز سعد از هفته، یا کدامین ماه از سال و حتی دقیقا کدامین سال از تاریخ ما بوده است. اما آن‌قدر می‌دانیم که این انتظار مسعود برای نخستین‌بار، اتحادی مبارک را در آفرید؛ چنان وفاقی را خلق کرد که قادر بود استقلال و یک سرزمین و ساکنانش را از پادشاهان ستمگر و و بستاند. خطی بکشد میان وارستگی فرمانروا با خودکامگی امپراتور. خطی کشید میان زمام‌داری به‌رسم بین‌النهرینی‌ها و حالا، ایرانی‌ها. اینک، ایران بود که سری میان سرها درمی‌آورد. اینک ایران بود و خروج از عصرش. 🔹 ما از دین و آیین دیاکو و فرزندانش خیلی اخبار دقیقی نداریم؛ اما همین‌قدر می‌دانیم که او، به ظلم و جور و فرمان نراند. همین‌قدر می‌توانیم فرض کنیم حکومتی که به جور و ستم فرمان‌روایی کند، نمی‌تواند مرزهای خود را از دیگر امپراتوری‌های باسابقه‌ی روزگار خود، بیش‌تر بگستراند. همین‌قدر می‌توانیم نتیجه بگیریم آن‌هایی که با دیاکو متحد شدند، از صمیم قلب دل به با او سپردند، نه به ضرب شمشیر؛ نه به زور دشنه؛ نه به افسون شمن و کاهن. 🔸 ما از جزئیات مرگ دیاکو هم چندان باخبر نیستیم؛ اما همین‌مقدار خبر به ما رسیده است حکومتی که او بنیان گذاشت، توسط فرزندان و نوادگانش به اندازه‌ای وسعت پیدا کرد که در یک‌سو به رود رسید و در سوی دیگر به . در بالادست همسایه شد و هم‌نشین و ؛ در پایین‌دست نیز دوشادوش . 🔹 ما از دیاکو همین‌قدر می‌‌دانیم که نخستین را در تاریخ مکتوب بشر رقم زده است. قبایل ماد، حول ویژگی‌های شخصیتی و فکری و اعتقادی دیاکو با او متحد شدند؛ پای زور و خودکامگی در میان نبود. در این اتحاد، آن‌چه اولویت داشت و بهانه بود، نعمات و برکات جغرافیای قزل‌اوزن نبودند. جغرافیا، آن‌چه برای به ارمغان آورده بود، خدادادی‌اش بود و گرانی به‌تبع . این نخستین بود که حول ویژگی‌های یک حاکم، به طیب خاطر و و تمنای فرمان‌برداران شکل می‌گرفت. این نخستین بود که در تاریخ و رقم می‌خورد؛ نخستین تجربه‌ی عینی امکان گذر از و امکان برپایی . 🔸 این نخستین لحظه‌ی کشف در ایران بود. در قلب این اراده، انسان نشسته بود و رد پایی از آیین نیکان در آن دلربایی می‌کرد. بهانه‌ی این و ، نه دام بود و نه خوراک. اراده‌ی بزرگی شکل گرفته بود، علیه رسم پادشاهی ستمگر و . این شد که نخستین گذر از به ، به دست ایران در تاریخ مکتوب بشر به ثبت رسید و این افتخار باشکوه به‌نام اراده_ایرانی سند خورد. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔸 مرکز جمعیتی مادها بعد از تشکیل اتحادیه و تاسیس حکومت، مثلثی در بود که در یک گوشه‌ی آن (راگا)، گوشه‌ی دیگرش (اسپادانا) و نهایتا در زاویه‌ی سوم (اکباتانا) قرار داشت؛ از این سه ضلعی به «مثلث مادی» یاد می‌شود. اساسا کلمه‌ی نیز به‌معنای مرکز است. این سه شهر، مراکز قدرت سلسله‌ی ماد بود. مغ‌های ایرانی که نقش بسیار مهمی در انتشار آیین داشتند، عمدتا در ری مستقر بودند؛ همدان نیز محل تمرکز جمعیت جنگاور بود. بنابر مستندات تاریخی، مردمان این مثلث که در متون آشوری «اومان‌ماندا» نامیده شده‌اند، دشمنان بین‌النهرینی‌ها محسوب می‌شدند. 🔹 اصلاح قومی-جغرافیایی که در متون باستانی بین‌النهرین، از 3هزار تا هزار سال پیش از میلاد درج شده است، به مردمان جنگاور و کوهستان‌نشینی اشاره دارد که دشمن خطرناک حکومت‌های بوده‌اند. برخی از باستان‌شناسان، اومان‌ماندا را بر تطبیق داده‌اند که از اقوام کهن ایرانی به‌حساب می‌آید. در آثار خود از این قوم یاد کرده و آن‌ها را دورترین مردمی دانسته است که در جغرافیایی شمالی‌تر در مقایسه با زندگی می‌کنند. 🔸 کیمریان یا سیمری‌ها مردمانی کوچ‌نشین و سوارکار و جنگجو بودند. توده‌های جمعیتی پراکنده‌ی آن‌ها در یک دوره‌ی تاریخی، فاقد حاکم و پادشاه بود؛ یعنی ترجیح داده بودند که در وضعیت بی‌سروری (آنارشیک) زندگی کنند. اقامت‌گاه آنان استحکامات کیمری بود؛ در از این منطقه تحت‌عنوان «کوه کیمری» یاد شده است. قریب به اتفاق تحلیل‌گران، این استحکامات را بر کوهستان‌های تطبیق داده‌اند. 🔹 توجه‌دادن به این تصویر در ، ترسیم‌کننده‌ی یک تقابل تمدنی میان مردمان و ، به‌طور مشخص در بین‌النهرین و ایران است. این تصویر و ترسیم کمک می‌کند تا بتوان فرضیه‌ی و را صورت‌بندی کرده و از این مفاهیم در تحلیل و تفسیر فراز یا نشیب قدرت و شکل‌گیری روزهای پرشکوه یا روبه‌انحطاط ملت‌ها بهره گرفت. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔸 تامل از منظر الهیات جغرافیا به مساله‌های (شکل‌گیری فرهنگ‌های مختلف در بستر جغرافیا) واجد این پرسش مهم است که چرا دانش‌های انسانی موجود اصرار دارند انتشار بشر در زمین را به حاشیه‌ی شمالی و مناطق یخ‌زده‌ی اوراسیا به‌ویژه منطقه (Yamna) گره بزنند؟ چرا با وجود شواهد زمین‌شناختی و قرائن تاریخی ، که هم مورد تصریح منابع دینی و هم مورد پذیرش نگارندگان کتاب‌های تاریخ تمدن است، شکل‌گیری موج انتشار از این ناحیه، به‌ویژه جلگه‌ی جدی گرفته نمی‌شود؟ 🔹 به‌نظر می‌رسد که کارکرد روایت غالب از فرآیند انتشار، دفاع از و خوانش الحادی از حضور انسان در زمین است. ستون فقرات این روایت با ترسیم تصویر (Hunter-gatherer) و قامت راست کرده است. اگر در مرکزیت انگاره‌ی را قرار بدهیم، قرارگرفتن در قله‌ی نیازهای آدمی را به‌طور ضمنی پذیرفته‌ایم. این انسان، دیگر انسان نیست؛ تداوم میمون است و اهل کوچ. قراردادن انسان شکارچی در مناطق سردسیر نیز این روایت را معقول‌تر و گیراتر جلوه می‌دهد. 🔸 این منطقه‌ی سردسیر نباید آن‌قدر از دور باشد که در راه به گهواره‌ی تمدن (یعنی بین‌النهرین) تلف شود؛ نه‌آن‌قدر به این مدار نزدیک باشد که به‌دلیل وفور غذا، اعتبار انگاره‌ی شکار زیر سوال رفته و ساقط گردد. تطبیق این اوصاف ما را به مختصات جغرافیایی مناطق شمالی دریای سیاه خواهد رساند. 🔹 در ، هم با انسان متفاوتی روبه‌رو هستیم و هم با خدایی مهربان و حکیم. خدایی که کشتی علیه‌السلام را نه در یخ‌بندان و کمبود غذایی، بلکه در سرزمینی چهارفصل و در وفور نعمت و تنوع غذا، یعنی در مدار33درجه‌ی بین‌النهرین فرود می‌آورد. 🔸 در روایتی که کتب دینی از انتشار بشر در به تصویر می‌کشند، دسترسی به را نمی‌توان بهانه‌ی تشکیل کانون‌های جمعیتی در خارج از بین‌النهرین دانست و جمعیت‌ها را به جست‌وجوگران علوفه و شیر و گوشت فروکاست. آدمی برای خروج از بین‌النهرین نیاز والاتری دارد که رنج در راه آن را می‌کند. این خروج، نه برای و شکار، بلکه برای نام دارد. 🔹 این اقدام جغرافیایی آن‌قدر ارزشمند است که شمرده می‌شود و در ردیف نخستین و مهم‌ترین افعال و سیره‌ی انبیای اولوالعزم قرار می‌گیرد. علیه‌السلام به نجف، علیه‌السلام به و و علیه‌السلام به می‌رود؛ علیه‌السلام سرتاسر را برای تبلیغ زیر پا می‌گذارد؛ و آخرین اولوالعزم الهی حضرت صل‌الله‌علیه‌وآله با هجرت از مکه به ، دولت و جامعه‌ای نو بنیان می‌گذارد. 🔸 عطف به تاریخ پیدایش و اهمیت در شکوفایی فرهنگی بشر، قراردادن در مرکز تفسیرهای و اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند؛ عجیب آن‌که با تاریخ تمدن‌های تدوین‌شده نیز سازگاری بیش‌تری دارد و می‌توان ناف نیاز به شواهد عینی را از افسانه‌سرایی جدا کرد. 🔹 آغاز روایت انسان از نجف، نقطه‌ی عزیمت مناسبی برای صورت‌بندی است. ایجاد و برای در این روایت، معنای ملموس‌تر و معقول‌تری دارد. آموزه‌ی نیز به‌مثابه مکانیزمی از سوی متالهان برای رقم‌زدن (تقلا برای خروج از و ایجاد ) تعریف می‌شود. 🔸 یکی از دستاوردهای الهیات جغرافیا، صورت‌بندی تعریفی ژئوکالچر از به‌تبع موقعیت ژئوپلیتیکی استثنائی آن است. از دل تفسیری که شکل‌گیری دو حکومت کاملا متفاوت در بین‌النهرین و ایران را توضیح می‌دهد، نظریه‌ی کاملا نویی نیز قابلیت تئوریزه‌شدن پیدا می‌کند. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔹با این منطق می‌توان به سراغ تحلیل و تفسیر وقایع این منطقه رفت. به‌نظر می‌رسد که اگر امروز نیز تنا
| 🔴 وابستگی توازن‌بخش 📮 معماری صلح و پیشرفت در سرزمین میانه 1️⃣ از 4️⃣ 🔸اشتراک و اختلاط، بازار خیاطی سرنوشت‌هاست. وقتی گروه‌های انسانی به حکم جبر طبیعت در یک سرزمین و گرد هم می‌آیند و با هم درمی‌آمیزند و با یک‌دیگر مخلوط می‌شوند، سرنوشت‌شان نیز -خواه یا ناخواه، دانسته یا نادانسته- به هم گره می‌خورد و با به هم دوخته می‌شود. 🔹ازاین‌منظر، ، ظرفی است که جمعیت‌ها را، بسته به این‌که «چرا» و «کجا» جمع شده باشند، می‌کند. سرنوشت مشترک، موطن تولد است. ظرف طبیعی جغرافیا به‌مرور زمان با تاریخ دست‌به‌دست هم می‌دهند تا یک سرزمین، فضای معنایی و اقلیم معنوی مختص خودش را بنا کند. تمایز جامعه‌ها با یک‌دیگر، برآمده از تمایز این فضاهاست. 🔸فضای معنایی همان‌گونه‌که در ارتباط با مختصات جغرافیایی شکل می‌گیرد، به مختصات جغرافیا نیز ملحق می‌گردد. مختصات معنایی هر جغرافیا، چون به‌نحو تاریخی و به‌مرور زمان شکل گرفته است، به سادگی و سهولت نیز قابل فک و قلع از آن نیست. چگونه می‌توان از سواحل آنتالیا و فلوریدا انتظار ظهور فضا و معنایی را داشت که در بیابان منا و عرفات و مشعر سراغ داریم؟ آیا روح قناعت را همان‌گونه که در کویر پا می‌گیرد، می‌توان در جنگل و جلگه نیز کشت کرد؟ 🔹 به‌عنوان یک فضا و قلب ، برآیند معناهایی است که هسته‌ی اصلی هویتی آن در تمایز با در غرب فلات، جلگه‌ی در شرق فلات و دشت‎های در شمال فلات شکل گرفته است؛ پیامد این فضای زیستی-جغرافیایی در طول زمان، خود را در بستر تاریخ چندهزارساله‌اش، در «تعادل درونی » و «وابستگی توازن‌بخش فلات ایران با پیرامونش از سند تا نیل» نشان داده است. 🔸مراد از ، اشاره به مختصات گذرگاهی فلات ایران برای: «دسترسی آسیای میانه به آب‌های گرم»، «انتقال کالا و دانش و مهارت از شرق به غرب و بالعکس»، «قابلیت ایجاد منطقه‌های حائل امنیتی فی‌مابینی» و «امکان برقراری بالانس در اوراسیافیقا» در ادوار مختلف تاریخ است. صلح و پیشرفت (اروپا-آسیا-شمال آفریقا) در بسیاری از ادوار مرهون این وابستگی بوده است. هرگاه معنای اجتماعی جدیدی متولد شده که این توازن را به هم زده، و و جای خود را به جنگ و انحطاط و عقب‌ماندگی داده است. 🔹با این منطق می‌توان به سراغ تحلیل و تفسیر وقایع این منطقه رفت. به‌نظر می‌رسد که اگر امروز نیز تناسبات و الزامات هم‌زیستی بر سرزمین حاکم گردد، فلات ایران بار دیگر به کانون صادرات صلح و امنیت و پیشرفت در جهان تبدیل خواهد گردید. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| چگونه به شکل ایرانی که امروز هستیم، درآمدیم؟ پاسخ به این پرسش که یکی از محورهای #روایت_ایران است،
| 🔸 ، قرن تبدیل مجمع‌الجزایر به امپراتوری فراقاره‌ای بود. تصرف و تسخیر ، فتح‌الفتوح آنگلاساکسون‎های جزیره‌ای به حساب می‌آمد. ثروت عظیمی که قلعه‌ی نفوذناپذیر هند توانسته بود قرن‌ها در آغوش بکشد، به دست گرگ‌هایی افتاد که از جزیره‌ای دورافتاده در مغرب‌زمین، از راه به سراغش آمده بودند. تاریخی که به زبان نوشته شده بود، ورق خورد و به‌تدریج مجبور شد که با مردمان انگلیسی شود. این هم‌سرنوشی هم‌چنان علی‌رغم تغییرات عظیمی که پیش آمده است، تا حدودی پابرجاست. 🔹 فتح هند برای انگلستان، آن‌چنان که گمان می‌رود، بی‌درد سر نبود. ضرب‌المثلی جهانی می‌گوید: «هر که بامش بیش، برفش بیش‌تر». برف بیش‌تری که بر پشت بام ملکه‌ی بریتانیا با تصرف هند می‌نشست، مخاطراتی به‌همراه داشت. با این اقدام با آسیب بزرگ دست به گریبان می‌شد که اگر از آن غفلت می‌ورزید، می‌توانست هیبت امپراتوری‌اش را به کام مرگ فرو ببرد: راه‌های مواصلاتی طولانی از تا ! 🔸 تردد در این مسیر بسیار دور و دراز و پرخطر، به‌معنای درکمین‌بودن تهدید و حادثه در هر لحظه از لحظات بود. شاید این سنگینی را کسی بهتر از صاحب این امپراتوری لمس نمی‌کرد. ضربان قلب ملکه، مدام با این گمانه به تلاطم می‌افتاد که مبادا رقیبی از راه برسد و این مسیر را قطع نماید! همان رقیبی بود که با حمله به در سال 1798میلادی، این کابوس را به حقیقت تبدیل کرد. 🔹 ناپلئون به رویای انگلیسی حمله برد. او اعلام کرد که می‌خواهد از عازم در شده و با گذر از ، راهی گردد تا جواهر شرق را از سینه‌ی ملکه بیرون کشیده و بر تاج خود نهد. اگرچه مجنون از رسیدن به این مقصد باز ماند، اما توانست تزار دیوانه‌ی روس را در سودای خود شریک کرده و او را تحریک نماید که از راه شرق و از کرانه‌های و از گردنه‌های ، راهی به هندوستان باز کند و خود را به آب‌های گرم برساند. 🔸 بدین‌ترتیب بر سر هند، به مسابقه‌ی جغرافیایی دامنه‌داری تبدیل شد؛ زمینه را برای فراهم ساخت و سرنوشت ده‌ها ملت را به اسباب رقابت خود تبدیل کرد. بازی بزرگ، یکی از پندآموزترین تاریخ جهان است که به رقابت سیاسی، معنای کاملا جدیدی بخشید و ظرفیت بازی قدرت را افزون‌تر ساخت. از آن زمان تا به اکنون هر پادشاه و حاکمی که از این مقیاس بازی غافل بوده است، نه‌تنها تاج و تخت خود را بر باد داده، بلکه ملت خود را نیز به دست گرگ‌های سیری‌ناپذیر سپرده است. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 در صدر فهرست نخستین اقوامی که #کشتی ساخته و دل به دریا زده‌اند، نام مردمان #فنیقیه یا #کنعان قر
| 🔸مردمان در میانه‌ی دو حکومت بزرگ باستان، یعنی فراعنه‌ی در شمال شرقی آفریقا و پادشاهان مستبد در می‌زیستند. این موقعیت جغرافیایی، خصلت‌ها و ویژگی‌های فرهنگی خاصی را در ایشان پدید آورد. 🔹توانایی اقتباس از علوم و فنون مصری و بین‌النهرینی، وقتی به هنر ایشان اضافه شد، قدرت ویژه‌تری را به ایشان بخشید. فنیقیایی‌ها توانا شدند که به‌منظور گریز از استیلای مصری‌ها، مستعمره‌هایی را در سواحل مدیترانه برپا کنند. آن‌ها در کرانه‌های جنوبی به حرکت درآمدند؛ سرزمین‌های جدیدی را کشف کردند و مناطق بکری را برای زندگی و تفریح و تجارت در اختیار خود درآوردند. 🔸لرنس وادل (Laurence Waddell)، باستان‌شناس انگلیسی در کتابی تحت‌عنوان «Phoenician Origin of the Britons, Scots, and Anglo-Saxons» 📎 معتقد است که ریشه‌های نژاد بریتانیایی، اسکاتلندی و به فنیقیه برمی‌گردد. وی می‌گوید گروهی از فنیقیایی‌ها از سواحل به راه افتاده، به رسیده و حتی در نیز برای خود سرزمین‌های جدیدی اختیار کرده‌اند. 🔹اگرچه نخستین محرک مردمان ، گریز از استیلای فراعنه‌ی بین‌النهرین و مصر بود، اما مرور زمان، ایشان را به استعمارگرانی تبدیل کرد که جهان را به‌نحو بی‌سابقه‌ای زیر یوغ خویش کشیدند و سلطه‌ی جهانی بی‌سابقه‌ای را برای چپاول ملت‌ها خلق کردند. آن‌ها از تفرعن گریختند، اما بنیان‌گذار گردیدند. 🔸فینیقیایی‌ها به‌تدریج این امکان را یافتند که سواحل شمالی مدیترانه را تحت تصرف خود درآورند. آن‌ها بندرهایی را در این مناطق ساختند و تجارت‌خانه‌هایی را برپا نمودند که یک تفکر مشترک بر آن حاکم بود: اصالت و اهمیت ذاتی . 🔹فنیقیایی‌ها با صید صدف در جزایر ، به‌ویژه آب‌های و جزیره‌ی ، رنگ ارغوانی زیبایی به عمل آوردند و آن را در رنگ‌آمیزی پارچه‌های پشمی به کار گرفتند. این کار در کنار خریدوفروش عطر، فلزات، سنگ‌های قیمتی و چوب، تجارت بسیار پرسودی محسوب می‌شد. نیز به این فهرست اضافه گردید و به یک بازار پررونق دیگر تبدیل شد. 🔸 مردمان ، که مرکز آن بندرهای لبنان (، صیدا، جبیل و ) بود، تجارت و بازرگانی و را از راه دریا به ایتالیا، ، مارسی فرانسه و نهایتا متصل کرد. این نخستین چهره‌ی بود که لاجرم و بنادر ، با در مرکز و کانون آن قرار می‌گرفت. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
| 🔴 فرات برای ما در متن حادثه‌ی عاشورا شناسانده شده است. تقابل‌های تاریخی در سرزمین‌ها شکل می‌گیرند؛ خصوصیت‌های جغرافیایی، سرزمین‌ها را پذیرای فرهنگ‌های خاص می‌کنند. فرات که لباس استعاره‌ی بی‌وفایی را در روایت عاشورا پوشیده است، هم‌چنان این جامه را رها نکرده است. 🔴 رودخانه‌ی خروشان پس از تولد در کوهستان‌های شرقی ، سفر خودش را از به سمت آغاز می‌کند، در بخشی از سفرش به می‌رسد و از میانه‌ی شهر می‌گذرد. در ادامه با به هم می‌پیوندد و را شکل می‌دهد؛ شط‌العرب نیز با ، فرزند پرجوش‌وخروش هم‌آغوش می‌شود و در نهایت، با نام به دامان نیلگون ملحق می‌شود. یکی از سواحلی که از گوارایی و آبادی‌زایی فرات سر برآورده و در حوزه‌ی تاریخی به یک سرزمین تمدن‌خیز تبدیل شده، رقّه است. 🔴 کلمه‌ی انگلیسی «progress» که نخستین دانش‌واژه‌ای بود که بیان زبانی تحولات را نمایندگی می‌کرد، ابتدا با واژه‌ی ترجمه گردید؛ کشورهای پیشتاز غرب را نیز نامیدند. همین واژه بعدها در قالب فهمیده شد. از آن زمان به بعد بود که شهرهای جدیدی در جهان اسلام و در نقاط مختلف ساخته شدند و «رقه» نام گرفتند و نماد مدرنیته در حیات اجتماعی مسلمین گردیدند. 🔴 ، پایتخت خود را در سوریه و در شهر رقه بنا نهاد. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid