دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
|
🔸 تامل از منظر الهیات جغرافیا به مسالههای #ژئوکالچر (شکلگیری فرهنگهای مختلف در بستر جغرافیا) واجد این پرسش مهم است که چرا دانشهای انسانی موجود اصرار دارند انتشار بشر در زمین را به حاشیهی شمالی #دریای_سیاه و مناطق یخزدهی اوراسیا بهویژه منطقه #یمنا (Yamna) گره بزنند؟ چرا با وجود شواهد زمینشناختی و قرائن تاریخی #بینالنهرین، که هم مورد تصریح منابع دینی و هم مورد پذیرش نگارندگان کتابهای تاریخ تمدن است، شکلگیری موج انتشار از این ناحیه، بهویژه جلگهی #نجف جدی گرفته نمیشود؟
🔹 بهنظر میرسد که کارکرد روایت غالب از فرآیند انتشار، دفاع از #روایت_سکولار و خوانش الحادی از حضور انسان در زمین است. ستون فقرات این روایت با ترسیم تصویر #انسان_شکارچی (Hunter-gatherer) و #گَزَر قامت راست کرده است. اگر در مرکزیت #روایت_انسان انگارهی #شکار را قرار بدهیم، قرارگرفتن #شکم در قلهی نیازهای آدمی را بهطور ضمنی پذیرفتهایم. این انسان، دیگر انسان #هبوط نیست؛ تداوم میمون است و اهل کوچ. قراردادن انسان شکارچی در مناطق سردسیر نیز این روایت را معقولتر و گیراتر جلوه میدهد.
🔸 این منطقهی سردسیر نباید آنقدر از #مدار33درجه دور باشد که در راه #کوچ به گهوارهی تمدن (یعنی بینالنهرین) تلف شود؛ نهآنقدر به این مدار نزدیک باشد که بهدلیل وفور غذا، اعتبار انگارهی شکار زیر سوال رفته و ساقط گردد. تطبیق این اوصاف ما را به مختصات جغرافیایی مناطق شمالی دریای سیاه خواهد رساند.
🔹 در #روایت_منصوص، هم با انسان متفاوتی روبهرو هستیم و هم با خدایی مهربان و حکیم. خدایی که کشتی #نوح علیهالسلام را نه در یخبندان و کمبود غذایی، بلکه در سرزمینی چهارفصل و در وفور نعمت و تنوع غذا، یعنی در مدار33درجهی بینالنهرین فرود میآورد.
🔸 در روایتی که کتب دینی از انتشار بشر در #ما_بعد_طوفان به تصویر میکشند، دسترسی به #شکار را نمیتوان بهانهی تشکیل کانونهای جمعیتی در خارج از بینالنهرین دانست و جمعیتها را به جستوجوگران علوفه و شیر و گوشت فروکاست. آدمی برای خروج از بینالنهرین نیاز والاتری دارد که رنج در راه آن را #مقدس میکند. این خروج، نه برای #کوچ و شکار، بلکه #هجرت برای #امنیت_ایمان نام دارد.
🔹 این اقدام جغرافیایی آنقدر ارزشمند است که #جهاد شمرده میشود و در ردیف نخستین و مهمترین افعال و سیرهی انبیای اولوالعزم قرار میگیرد. #نوح علیهالسلام به نجف، #ابراهیم علیهالسلام به #مکه و #حبرون و #موسی علیهالسلام به #کنعان میرود؛ #عیسی علیهالسلام سرتاسر #فلسطین را برای تبلیغ زیر پا میگذارد؛ و آخرین اولوالعزم الهی حضرت #محمد_مصطفی صلاللهعلیهوآله با هجرت از مکه به #مدینه، دولت و جامعهای نو بنیان میگذارد.
🔸 عطف به تاریخ پیدایش #انسان_نویسا و اهمیت #خط در شکوفایی فرهنگی بشر، قراردادن #نجف در مرکز تفسیرهای #ژئوپلیتیک و #ژئوکالچر اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند؛ عجیب آنکه با تاریخ تمدنهای تدوینشده نیز سازگاری بیشتری دارد و میتوان ناف نیاز #روایت_انتشار به شواهد عینی را از افسانهسرایی جدا کرد.
🔹 آغاز روایت انسان از نجف، نقطهی عزیمت مناسبی برای صورتبندی #الهیات_جغرافیا است. ایجاد #قبیله و #عشیره برای #تعارف_الناس در این روایت، معنای ملموستر و معقولتری دارد. آموزهی #هجرت نیز بهمثابه مکانیزمی از سوی متالهان برای رقمزدن #توازن_تمدنی (تقلا برای خروج از #ناترازی_تمدنی و ایجاد #موازنه_تمدنی) تعریف میشود.
🔸 یکی از دستاوردهای الهیات جغرافیا، صورتبندی تعریفی ژئوکالچر از #ایران بهتبع موقعیت ژئوپلیتیکی استثنائی آن است. از دل تفسیری که شکلگیری دو حکومت کاملا متفاوت در بینالنهرین و ایران را توضیح میدهد، نظریهی #قرارداد_اجتماعی کاملا نویی نیز قابلیت تئوریزهشدن پیدا میکند.
#Yamnaya_culture
#Caucasus_Hunter_Gatherer
#Eastern_hunter_gatherer
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🔴 جابهجایی محور توازن منازعات تمدنی به مدیترانه
📮 معماری صلح و پیشرفت در سرزمین میانه، از سند تا نیل
4️⃣ از 4️⃣
🔹 یکی از نقاط پیوند #ژئوپولیتیک با #دولتسازی و StateBuilding، عبارت است از: #منطق تعریف #سرزمین و #روش حاکم بر شیوهی تعیین و تنظیم #مرز برای مشخصکردن قلمرو یک #ملت. #توطّن، به سرزمینی با سرحدات مشخص و معین احتیاج دارد. اینکه این سرحدات براساس چه شاخص و معیاری، و با چه وسعت و گسترهای مشخص شوند، بر #سبک_زندگی و #الگوی_زمامداری تاثیر مستقیم دارند. تغییرات #روششناسی این منطق و الگو را تحتالشعاع قرار میدهند.
🔸 #مرز، شاخص جدیدی است که در #دولت_مدرن مورد توجه قرار گرفت. با تعریف مرز، که ماهیتی صرفا مادی و ریاضیاتی داشت، شاخص #سرحدّات که ماهیتی انسانی داشتند، کنار گذاشته شدند. سرحد براساس وفاداری اقوام و قبایل و ایلات #دور_از_مرکز تعریف میشد؛ اما مرز، کاملا کمّی بود و با متراژ سرزمین تعیین میگردید.
🔹 رونقگرفتن نگاهی کمّی و امکان رامکردن عالم طبیعت با افسار #ریاضیات، ابزاری بود که این گذار را تسهیل میکرد. #دیکورس_متد یا همان چیزی که بهخطا تحتعنوان «گفتار در روش» معروف شده است، مهمترین کتاب #دکارت است؛ این کتاب تنها 10 سال پیش از #وستفالیا و در نقطهی اوج #جنگهای_سیساله_مذهبی منتشر شد و بر منطق پیدایش جهان مدرن و شیوهی #واحدبندی نظام بینالملل تاثیر گذاشت.
🔸 شاخص مرز، گذار از #حکومت سنتی به #دولت_مدرن را ممکن کرد. حتی #هابز نیز متاثر از ریاضیات جدیدی که دکارت عرضه کرده بود، #لویاتان را نوشت. خود هابز، یعنی معمار دولت مدرن و نخستین مدون #فلسفه_سیاسی جدید، به این نکته تصریح کرده است.
🔹 اینکه دقیقا از کدامین نقطه از خاک گستردهی زمین، مرزهای یک سرزمین آغاز شود و در کدامین نقطه به اتمام برسد، نیازمند مطالعهی پیچیدهتر جغرافیا بود. اگرچه این پیچیدگی با ابزار ریاضی مهار میشد، اما نگاه پیچیدهتری به ماهیت انسانی و تاریخی جغرافیا را نیز میطلبید. بهمرور زمین، دانشهایی همچون #روابط_بینالملل، #ژئوپلیتیک، #ژئواستراتژی، #ژئواکونومی، #ژئوکالچر و ... درراستای تامین این نیاز، عمدتا با مرکزیت جهان آنگلاساکسونی شکل گرفتند.
🔸 از آن روز تا بهاکنون، #منازعات_مرزی یکی از مهمترین اهرمهای #دولتسازی و شکلدادن به #نظم_جهانی و #نظام_بینالملل بوده است. اینکه میبینیم از #وستفالیا تا به امروز، سکانداران #مسابقات_جغرافیایی و پایهگذاران دانشهای مرتبط با آن، کشورهای ابرقدرت جهان هستند، نشان میدهد که هژمونی مدرنیته با روش فهم جغرافیا در پیوند بوده است.
🔹 #بازی_بزرگ یکی از این مسابقات است که در قلب #سرزمین_میانه و در پیرامون مرزهای #ایران عزیز شکل گرفت و نتیجهی آن، تجزیهی بخشهایی از قلمرو ملی و تاریخی ما شد. این سرزمینهای جداشده اکنون 9 کشور را دربر میگیرند که عبارتند از: #گرجستان، #آذربایجان، #ارمنستان، #داغستان، #چچن، #ترکمنستان، #افغانستان، #پاکستان و #بحرین. در اثنای بازی بزرگ، کارکرد خاکی و زمینپایهی #زاگرس در شکلدادن به #سرزمین_میانه، به مرزهای آبی در #شرق_مدیترانه منتقل گردید.
🔸 بهتبع تغییراتی که دانشهای جغرافیایی جدید رقم زدهاند، مختصات و نقطهی تعادل #ناموازنه_تمدنی و لبههای منازعهخیز #ناترازی_تمدنی از #زاگرس به شرق مدیترانه منتقل شده است. از این رو است که سرزمین #فلسطین در جوار #نیل، امروزه سنگر مقاومت سرزمین میانه و نمایندهی #قدرت_زمینپایه در برابر #قدرت_اقیانوسپایه سینه سپر کرده است. امروز #سرنوشت فردای سرزمین #همسرنوشتان، در لبههای سرخ این نقطه از عالم، در حال رقمخوردن است.
/ پایان
📎 یادداشتهای پیشین
👇👇👇
1️⃣ یادداشت اول: وابستگی توازنبخش
2️⃣ یادداشت دوم: منطق طبیعی مرز
3️⃣ یادداشت سوم: استعلای جغرافیایی زیربنای استیلای سیاسی
.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔴 تغییر در شیوهی تقسیم زمین 🧩 قسمت دوم: نظریهپردازی برای ترمیم هژمونی 💰 تعداد کلمه: 420 کلمه
|
🚩 نزاع نظریهها
🔸 نظریهها، برسازندهی جهان واقعی هستند؛ به آن مشروعیت میبخشند و ترمیم و دوام آن را ممکن میسازند. رشد نگاه انتقادی که از عدم کفایت و نابسندگی نظریههای پشتیبان نظم نوین جهانی خبر میداد، اندیشیدن به آلترناتیو هژمونی آمریکایی را تقویت کرده است. نظریهی #ژئوپلیتیک_منازعه_جهانی که توسط #والرشتاین و #تیلور ارائه شد، یکی از این آلترناتیوها بود که راهبرد شمال-جنوب را جایگزین راهبرد غرب_شرق کرد.
🔹یکی دیگر از نظریههایی که از #راهبرد_شمال_جنوب پشتیبانی میکند، نظریهی #رابرت_کاپلان است. نظریهی کاپلان عمدتا با نام رهیافت #ژئوپلیتیک_آنارشی شناخته میشود. نظریهی وی نمونهای از تلاشهایی است که میکوشند تصویری از نظام جایگزین #نظام_بینالملل موجود را ترسیم کنند.
🔸کاپلان روی ناآرامیهایی که در نقاط مختلف جهان در حال گسترش بود، تمرکز کرد و اصطلاح جدید ژئوپلیتیکی #شمال_ثروتمند و #جنوب_شورشی را برای توضیح و تبیین وضعیت موجود ابداع نمود. البته قصد کاپلان ترمیم قدرت جهانی آمریکاست و کمتر میتوان از دل آن #نظم_جهانی بدیل را استشمام نمود.
🔹نظریهی #برخورد_تمدنها نیز یک سویهی ژئوپلیتیکی دارد. #هانتینگتون در این نظریه که به رهیافت #ژئوکالچر مربوط میشود، زیرساخت منازعات ژئوپلیتیکی که #کاپلان از آن سخن میگفت را در فرهنگها و تمدنهای منتشر در جغرافیای ملل جستوجو کرده است؛ وی این وضعیت را به اوضاع بعد از #جنگ_سرد پیوند زد و رد پای خطوط گسلخیز این منازعه را در جغرافیای جهان ترسیم نمود. عنوان کتاب وی یعنی «برخورد تمدنها و بازسازی نظام نوین جهانی» به وضوح از جنبهی ژئوپلیتیکی نظریهی ساموئل هانتینگتون پرده برمیدارد. این نظریه، نسخهای کاربردی برای بقای #نظم_نوین_جهانی در مواجهه با شرایط گذار به #نظم_جدید بوده است.
🔸رویآوردن #ایالات_متحده به ایجاد #جبهه_تکفیری برای مقابله با #جبهه_مقاومت، بر اساس این نظریههای ترمیمی پشتیبانی میشود. نظریهی کاپلان در پایان قرن بیستم نگاشته شد؛ نظریهی برخورد تمدنهای هانتیگتون نیز در سال 1993 میلادی مطرح گردید. اقدام امریکا در ایجاد کانونهای تکفیری در #غرب_آسیا نیز از سال 1996 میلادی آغاز شد و در سال 2007 میلادی به بهرهبرداری رسید. #عملیات_سایکلون و تجهیز مسلحین افغان نمونهای بسیار برجسته در این راستاست. کاپلان نیز در این میان روی منازعات #بالکان تمرکز داشت و از نزدیک در این منطقه زندگی میکرد. تضعیف گفتمان #اسلام_سیاسی از درون با تاسیس گروههای سلفی و تکفیری، از بالکان و #آسیای_مرکزی تا #غرب_آسیا نکتهی تمرکز این نظریهها بوده است.
🔹جا دارد ما نیز در ایران عزیزمان از خودمان بپرسیم که نظریهی پشتیبان ما از جبههی مقاومت چیست و چه آرایش تئوریکی در برابر نظریههای رقیب به خود باید بگیریم؟ اساسا آیا توجه به لایهی تئوریک این تقابلها و تغییرات را یک امر جدی و لازم و ضروری میدانیم یا معتقدیم که این وجه بیشتر یک فعل تشریفاتی و نمایشی و تزئینی است؟ #نظریه_مقاومت در برابر #نظام_سلطه را از کجا پی بگیریم؟
این یادداشت ادامه دارد....
1️⃣ قسمت اول: گذار به جهان شمال-جنوب
2️⃣ قسمت دوم: نظریهپردازی برای ترمیم هژمونی
3️⃣ قسمت سوم و پایانی: آغازی بر پایان مرکزیت غرب
...
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid