|
🟥 آرایش میدانیای که اینک رژیم صهیونیستی به خود گرفته است، حاکی از سناریوهای محتمل مختلفی است. چرا رژیمی که شرایط فرسایشی ناشی از تهاجم به #غزه او را با بحران مشروعیت در #تلآویو روبهرو کرده، باید دست به ماجراجویی در #جولان و #لبنان و امروز در #تهران بزند؛ درحالیکه میداند این اقدامات به معرکهی گستردهتری تبدیل خواهند شد و غاصبان قدس را با سه کشور غیرهممرز با او خواهند کشاند؟ یک احتمال جدی، قصد رژیم برای #ارتقای_عمودی_جنگ است؛ پس از حادثهی هلیکوپتر نیز شرایط برای ارتقای عمودی مساعدتر شده و محتمل است که تا صدور پیامی به قصد #تسلیم_سرزمینی پیش برود.
🔸 باید بیش از هر چیز مراقب #غافلگیری_داخلی باشیم. #ایران_متحد و #جبهه_مقاومت_یکپارچه، مهمترین شمشیر آخته و آمادهی فرود بر سر #اسرائیل است. مسئول تولید روایتی که بتواند در این شرایط انسجام #افکار_عمومی را حفظ کند، کیست؟ نسبت به این وظیفهی خطیر، چهمقدار #آگاهی و #آمادگی داریم؟
🔹 خشم و اشک ناشی از انتحاری که امروز دیوانهی مدیترانه در #تلآویو بهکارگزاری از #لندن مرتکب شد، نباید قلبهای پولادین فکوران #جبهه_مقاومت را از دقت و عمق محاسباتی میدان غافل کند. این تقابل، بیش از هر چیزی #جنگ_ارادهها و #جنگ_دستگاههای_محاسباتی است.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
|
🔸 گاهی #دست_پنهان_جغرافیا از شیوهی ساختن خانه، نحوهی دوختن لباس، روش پختن نان و ... میزند بیرون. اگر فرصتی میشد و در بازارهای سرزمین #همسرنوشتان، از #سند تا #نیل قدم میزدی و در سراها و تیمچهها و حجرههای #پیشاور و #استانبول و #بغداد و #دمشق و #اورشلیم سرک میکشیدی، حتما مثل من ذهنت سُر میخورد که بگویی خدایا! حس و حال و فضای اینجا چقدر شبیه بازارهای سنتی خودمان، شبیه بازار #تبریز و #تهران و #اصفهان و #مشهد هستند !!!
🔹 آری اینچنین است برادر! ما همدیگر را دوست داشتیم که شبیه هم شدیم؛ ما همدیگر را میپسندیدیم که شبیه هم شدیم؛ رشتهی تعلق مشترکی داشتیم که ما را شبیه هم کرد؛ ریسمان مستحکمی بود که ما را به هم دوخت و #همسرنوشت ساخت. رشتهی این همسرنوشتی حتی شیوهی توزیع و عرضه و تقاضا را هم شبیه خودش کرده است؛ بازارهایمان را در یک الگو و آهنگ ساخته است.
🔸 ما بهاندازهی اینکه اینطرف #البرز باشیم یا آن طرف البرز، با هم تفاوت داریم. ما بهاندازهی اینکه در شمال ایران باشیم یا در جنوب ایران، اختلاف زبان داریم. ما بهاندازهی اینکه تابستانمان یک ماه دیرتر تمام میشود یا زمستانمان یک ماه زودتر شروع میشود، رنگ پوستمان از جوگندمی زیبا تفاوت پیدا کرده است. ما به میزانی که دل به #از_دور_آمدهها دادیم، از هم فاصله گرفتیم؛ زندگیمان را گران کردیم؛ برای هم ابرو بالا انداختیم و دیوارهایمان را بالا بردیم و تاکها و سروهای خانههامان را از هم پنهان کردیم؛ و الا، اگر چشم به این فاصلهها ببندیم، همگی از #سند تا #نیل به یک سرزمین متحد متعلقیم. ما از زمانی که انگشتان مردمان #بنگال را بربرهای وحشی #بریتانیا بریدند، پارچهی لباسمان را از آنسوی #قفقاز و #مدیترانه آوردیم و چای #سیلان همسایهیمان را با عطر #لندن و قند #مسکو نوشیدیم.
🔹 ما به یک #نظم متوازن و طبیعی متعلقیم. #مرز ما بیشتر از آنکه روی زمین باشد، روی کاغذهایی است که امثال #سایکس و #پیکو نشستهاند و برای خودشان نقاشی کردهاند. مردمان این سرزمین قریب به 200 سال است که برای پنهانکردن این شباهت، میلیاردها دلار خرج میکنند؛ برای اینکه سیمرغبودنشان را لاپوشانی کنند، روزی خودشان را شبیه مرغ، و روزی دیگر شبیه شترمرغ میکنند؛ و جالب اینکه وقتی خسته میشوند و فیلشان یاد هندوستان میکند، سری به همین خانهها و سراها و بازارها میزنند و «یاد ایامی» میخوانند.
🔸 اگر به روایتهای باهمبودنمان (به #روایت_ایران) برگردیم، شاید دُم این دست پنهان را در آستینهای دیگری از زندگیمان نیز پیدا کنیم که بیرون زده است. شما چه شباهتهایی سراغ دارین؟
#سایکس_پیکو
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| چگونه به شکل ایرانی که امروز هستیم، درآمدیم؟ پاسخ به این پرسش که یکی از محورهای #روایت_ایران است،
|
🔸 #قرن_هجدهم، قرن تبدیل مجمعالجزایر #بریتانیا به امپراتوری فراقارهای بود. تصرف و تسخیر #هند، فتحالفتوح آنگلاساکسونهای جزیرهای به حساب میآمد. ثروت عظیمی که قلعهی نفوذناپذیر هند توانسته بود قرنها در آغوش بکشد، به دست گرگهایی افتاد که از جزیرهای دورافتاده در مغربزمین، از راه #اقیانوس به سراغش آمده بودند. تاریخی که به زبان #سانسکریت نوشته شده بود، ورق خورد و بهتدریج مجبور شد که با مردمان انگلیسی #همسرنوشت شود. این همسرنوشی همچنان علیرغم تغییرات عظیمی که پیش آمده است، تا حدودی پابرجاست.
🔹 فتح هند برای انگلستان، آنچنان که گمان میرود، بیدرد سر نبود. ضربالمثلی جهانی میگوید: «هر که بامش بیش، برفش بیشتر». برف بیشتری که بر پشت بام ملکهی بریتانیا با تصرف هند مینشست، مخاطراتی بههمراه داشت. #انگلستان با این اقدام با آسیب بزرگ دست به گریبان میشد که اگر از آن غفلت میورزید، میتوانست هیبت امپراتوریاش را به کام مرگ فرو ببرد: راههای مواصلاتی طولانی از #لندن تا #دهلی!
🔸 تردد در این مسیر بسیار دور و دراز و پرخطر، بهمعنای درکمینبودن تهدید و حادثه در هر لحظه از لحظات بود. شاید این سنگینی را کسی بهتر از صاحب این امپراتوری لمس نمیکرد. ضربان قلب ملکه، مدام با این گمانه به تلاطم میافتاد که مبادا رقیبی از راه برسد و این مسیر را قطع نماید! #ناپلئون همان رقیبی بود که با حمله به #مصر در سال 1798میلادی، این کابوس را به حقیقت تبدیل کرد.
🔹 ناپلئون به رویای انگلیسی حمله برد. او اعلام کرد که میخواهد از #قاهره عازم #بابل در #بینالنهرین شده و با گذر از #ایران، راهی #هند گردد تا جواهر شرق را از سینهی ملکه بیرون کشیده و بر تاج خود نهد. اگرچه مجنون #فرانسه از رسیدن به این مقصد باز ماند، اما توانست تزار دیوانهی روس را در سودای خود شریک کرده و او را تحریک نماید که از راه شرق و از کرانههای #دریای_مازندران و از گردنههای #هرات، راهی به هندوستان باز کند و خود را به آبهای گرم #اقیانوس_هند برساند.
🔸 بدینترتیب #رقابت بر سر هند، به مسابقهی جغرافیایی دامنهداری تبدیل شد؛ زمینه را برای #بازی_بزرگ فراهم ساخت و سرنوشت دهها ملت را به اسباب رقابت خود تبدیل کرد. بازی بزرگ، یکی از پندآموزترین #مسابقات_جغرافیایی تاریخ جهان است که به رقابت سیاسی، معنای کاملا جدیدی بخشید و ظرفیت بازی قدرت را افزونتر ساخت. از آن زمان تا به اکنون هر پادشاه و حاکمی که از این مقیاس بازی غافل بوده است، نهتنها تاج و تخت خود را بر باد داده، بلکه ملت خود را نیز به دست گرگهای سیریناپذیر #آنگلاساکسون سپرده است.
#روایت_ایران
#عصر_جدید
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid