✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 8
الف) نظریههای فلسفهی تاریخی؛
1. نظریهی جغرافیایی
بنیانگذاران نظریهی جغرافیایی تاریخ، یا بهعبارتروشنتر، پایهگذاران مذهب اصالت جغرافیایی در تبیین #تاریخ، یونانیان بودند. البته، برخی خردمندان #بابل و #ایران و #مصر که به منجمین معروفند، همچنین پیامبران عهد عتیق و اصحاب کلیسا - بهخصوص سنت #آگوستین و #آکویناس – و از میان مسلمانان ابنخلدون بهنحوی از اصحاب نظریهی جغرافیایی در امر تکامل و پیدایش تمدن و جامعهی انسانی بهشمار میآیند.
بهنظر پیروان این نظریه، عوامل جغرافیایی یعنی آب و خاک و هوا، اصیلترین عامل تشکیلدهندهی جامعه و تاریخ و علت تامهی تشخص جامعهها و تمدنهاست. آنها با قبول عوامل جغرافیایی بهعنوان عناصر اصلی و سازندهی محیط معتقدند که این عوامل تاثیر قاطع و تعیینکنندهای در سرنوشت تمدنها، پیدایش تاریخ و چگونگی رفتار و خوی آدمی و سازمانهای اجتماعی و فعالیتهای انسانی دارند.
#عوامل_جغرافیایی در نزد اصحاب این نظریه عبارتند از آب و هوا طبیعی، حرارت، تغییرات فصلی، جریانهای زیرزمینی، پدیدهی جاذبه، جریان رودها و دریاها بهاندازهای که مستقل از دخالت انسان وجود دارند و #شرایط_کیهانی مستقل از فعالیتهای آدمی محسوب میشوند؛ لذا تغییرات مستقل این عوامل ناشی از روابط ذاتی خود آنهاست.
از شاخصترین اصحاب متاخر جغرافیاگرایی در #فلسفه_تاریخ میتوان به فهرست زیر اشاره کرد:
مارک، #کارل_ریتر، #هومبولت، #مونتسکیو، #راتزل، بولکه، لوپله، ست چین کوف، #هانتینگتون، آرنولو، هانری گیوت (A.H. Gwuwt)، یوهان جرج کوهل (J.G. Kohl)، اسکار پرشل (O. Perchal)، لاروف (Lavrow)، #مکیندر (Mwscinder)، #کیرچوف (CKirchof) و موگلوله.
متقدمین این مکتب نیز عبارتاند از:
هپیوگراتس (Hefhacrctes)، #افلاطون، ارسطو، تئوسیدیس، گزنفون، هرودوت، استرابو، پولیبوس، اراتوستن، سیسرون، فلوروس، لوکرتیوس و سنکا.
ر.ک. پیشین، صص.33-34.
پینوشت:
اگرچه در متن کتاب، در فهرست جغرافیاگرایان متاخر از کسی به اسم "راتنرل" نام برده شده است، ولی بهنظر میرسد که خطای تایپی در کتاب بوده و احتمال زیاد، باید مدنظر مولف، "فردریک راتزل" است که موسس جغرافیای سیاسی محسوب میشود. مهمترین مولفه نظریهی وی، توجه به کشور بهمثابه یک موجود زنده است که این دیدگاه را در #جغرافیای_سیاسی به بحث میگذارد.
#علم_جغرافیا
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#محیط_طبیعی
@doranejadid
|
🔹#ابراهیم علیهالسلام متولد سرزمین #اور (Ur)، اولین سکونتگاهی است که تمدنشناسان آن را الگوی تشکیل #شهر دانستهاند. این الگو در تمدن #سومر پدید آمد. آن حضرت در اثنای درگیریاش با #نمرود، به سمت #بابل و #حله حرکت کرد؛ بعد از ماجرای افکندهشدن در آتش نیز راهی #شامات (Levant) و مشخصا #فلسطین گردید.
🔸غار مخپلا (Cave of the Patriarchs)، واقع در منطقهای کوهستانی #الخلیل یا #حبرون، در کرانهی باختری #رود_اردن، پیکر مطهر دومین #نبی_اولوالعزم الهی را در آغوش خود دارد. حضور و #اسکان تاریخساز #ابراهیم_حنیف در منتهیالیه جنوبی کوهستانهای #آناتولی، بهمنظور پایهگذاری فرهنگی خاص در پهنهی کرانههای #مدیترانه، از مهمترین بزنگاههای مطالعات #الهیات_جغرافیا است. ایشان با فرهنگ مردمان #کنعان یا #فنیقیه تماس گرفتند. #پالسجینها نیز که از اصلیترین اقوام کوچکرده به #یونان بودند، در متن #فرهنگ_کنعانی بالیدند و راهی جزایر اژه شدند.
🔹جزایر #دریای_اژه، که از کوهستانهای آناتولی در منطقهی #تراکیا دامن برچیده و همچون خلوتگاههایی طبیعی و محصور در دریا، در کرانههای #مدیترانه سر برآوردهاند، از دیگر پهنهها و سکونتگاهی هستند که #تعقیب_و_گریز در آن زمان، بسیار گران و چهبسی غیرممکن بوده است. گمان میرود در این محیط ممتنع، فرهنگی به تأسی از آموزههای #ابراهیم_حنیف امکان تولد و رشد داشته است؛ فرهنگی که #پولیس و #فلسفه از ماترک آن محسوب میشوند. طبیعتا در این فرهنگ تحریفهایی رخ داده است، شبیه تحریف دیگر ادیان ابراهیمی.
#طرح_تاریخی_انبیاء
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 روایت دهم از #روایت_ایران. روایتی که میخواهد قدری بیشتر از #دیاکو تصویرسازی کند و هنر او و
|
4️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین ارادهی ملی در ایرانزمین
🔸 در کنار #قزلاوزن مردی زندگی میکرد، دیاکو نام؛ ساکن یکی از روستاهای همان حوالی. شاید نزدیک #گروس؛ شاید نزدیک #بیجار؛ شاید قدری به کردستان نزدیکتر؛ شاید هم به #همدان. چه فرقی میکند، در جایی بود همان اطراف، شبیه یکی از اینجاها. ایرانیان با دیاکو، کاری کردند کارستان. آنها #ملت شدند؛ آنهم نه بهخاطر امکانات زمین؛ بلکه بهخاطر خصوصیات یک انسان؛ بهخاطر خصوصیات دیاکو.
🔹 دیاکو مردی بود خردمند و دادپیشه. #عدالت او هنگام قضاوت، او را اندکاندک زبانزد قبیله و قوماش کرده بود. #دیاکو از نظر تعلقات فکری و قلبی، هیچ شباهتی به حاکمان #بینالنهرین نداشت. نه در کنارش #ساحر و #کاهن بود تا ورد بخواند و نرد بر تخته بتاراند؛ نه برای تجمیع قوا، دست به دامان شمشیر و نیزه و اسب شده و قدرت پشت قدرت گذاشته بود. چه کسی میداند، شاید او یا یکی از اجدادش از همان کسانی بودند که امان و ایمنی ایمان در ایران برایشان #بهینه بود. ما چیز دقیقی از دیاکو نمیدانیم، ولی همینقدر تاریخ برایمان نوشته است که دیاکو، پیری خردمند و عدالتپیشه بود. او مدتها نشسته و ماهها و سالها انتظار کشیده بود؛ آنقدر که مناسب بیداری یک قوم و هزار قبیله باشد.
🔸 تاریخ برای ما نوشته است که روزی انتظار دیاکو به سر آمد. این روز نمیدانیم کدامین روز سعد از هفته، یا کدامین ماه از سال و حتی دقیقا کدامین سال از تاریخ ما بوده است. اما آنقدر میدانیم که این انتظار مسعود برای نخستینبار، اتحادی مبارک را در #فلات_ایران آفرید؛ چنان وفاقی را خلق کرد که قادر بود استقلال و #امنیت یک سرزمین و ساکنانش را از پادشاهان ستمگر #آشور و #اورارتو و #بابل بستاند. خطی بکشد میان وارستگی فرمانروا با خودکامگی امپراتور. خطی کشید میان زمامداری بهرسم بینالنهرینیها و حالا، ایرانیها. اینک، ایران بود که سری میان سرها درمیآورد. اینک ایران بود و خروج از #ناترازی_تمدنی عصرش.
🔹 ما از دین و آیین دیاکو و فرزندانش خیلی اخبار دقیقی نداریم؛ اما همینقدر میدانیم که او، به ظلم و جور و #استیلا فرمان نراند. همینقدر میتوانیم فرض کنیم حکومتی که به جور و ستم فرمانروایی کند، نمیتواند مرزهای #امپراتوری خود را از دیگر امپراتوریهای باسابقهی روزگار خود، بیشتر بگستراند. همینقدر میتوانیم نتیجه بگیریم آنهایی که با دیاکو متحد شدند، از صمیم قلب دل به #پیمان با او سپردند، نه به ضرب شمشیر؛ نه به زور دشنه؛ نه به افسون شمن و کاهن.
🔸 ما از جزئیات مرگ دیاکو هم چندان باخبر نیستیم؛ اما همینمقدار خبر به ما رسیده است حکومتی که او بنیان گذاشت، توسط فرزندان و نوادگانش به اندازهای وسعت پیدا کرد که در یکسو به رود #سند رسید و در سوی دیگر به #دریای_سیاه. در بالادست همسایه #دریای_قزوین شد و همنشین #سیمرغ #قاف و #قفقاز؛ در پاییندست نیز دوشادوش #خلیج_فارس.
🔹 ما از دیاکو همینقدر میدانیم که نخستین #اتحاد_سیاسی_ارادی را در تاریخ مکتوب بشر رقم زده است. قبایل ماد، حول ویژگیهای شخصیتی و فکری و اعتقادی دیاکو با او متحد شدند؛ پای زور و خودکامگی در میان نبود. در این اتحاد، آنچه اولویت داشت و بهانه بود، نعمات و برکات جغرافیای قزلاوزن نبودند. جغرافیا، آنچه برای #مادها به ارمغان آورده بود، #امتناعات_جغرافیایی خدادادیاش بود و گرانی #تعقیب_و_گریز بهتبع #آمریت_محیط_طبیعی. این نخستین #زمامداری بود که حول ویژگیهای یک حاکم، به طیب خاطر و #طلب و تمنای فرمانبرداران شکل میگرفت. این نخستین #توازن_تمدنی بود که در تاریخ #مدنیت و #سیاست رقم میخورد؛ نخستین تجربهی عینی امکان گذر از #حکومت_جبر و امکان برپایی #زمامداری_اختیار.
🔸 این نخستین لحظهی کشف #اراده_ملی در ایران بود. در قلب این اراده، انسان نشسته بود و رد پایی از آیین نیکان در آن دلربایی میکرد. بهانهی این #تعاون و #وفاق، نه دام بود و نه خوراک. ارادهی بزرگی شکل گرفته بود، علیه رسم پادشاهی ستمگر و #استیلا. این شد که نخستین گذر از #حکومت_زورمدارانه به #فرمانروایی_عادلانه، به دست #ملت ایران در تاریخ مکتوب بشر به ثبت رسید و این افتخار باشکوه بهنام اراده_ایرانی سند خورد.
#روایت_ایران
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| چگونه به شکل ایرانی که امروز هستیم، درآمدیم؟ پاسخ به این پرسش که یکی از محورهای #روایت_ایران است،
|
🔸 #قرن_هجدهم، قرن تبدیل مجمعالجزایر #بریتانیا به امپراتوری فراقارهای بود. تصرف و تسخیر #هند، فتحالفتوح آنگلاساکسونهای جزیرهای به حساب میآمد. ثروت عظیمی که قلعهی نفوذناپذیر هند توانسته بود قرنها در آغوش بکشد، به دست گرگهایی افتاد که از جزیرهای دورافتاده در مغربزمین، از راه #اقیانوس به سراغش آمده بودند. تاریخی که به زبان #سانسکریت نوشته شده بود، ورق خورد و بهتدریج مجبور شد که با مردمان انگلیسی #همسرنوشت شود. این همسرنوشی همچنان علیرغم تغییرات عظیمی که پیش آمده است، تا حدودی پابرجاست.
🔹 فتح هند برای انگلستان، آنچنان که گمان میرود، بیدرد سر نبود. ضربالمثلی جهانی میگوید: «هر که بامش بیش، برفش بیشتر». برف بیشتری که بر پشت بام ملکهی بریتانیا با تصرف هند مینشست، مخاطراتی بههمراه داشت. #انگلستان با این اقدام با آسیب بزرگ دست به گریبان میشد که اگر از آن غفلت میورزید، میتوانست هیبت امپراتوریاش را به کام مرگ فرو ببرد: راههای مواصلاتی طولانی از #لندن تا #دهلی!
🔸 تردد در این مسیر بسیار دور و دراز و پرخطر، بهمعنای درکمینبودن تهدید و حادثه در هر لحظه از لحظات بود. شاید این سنگینی را کسی بهتر از صاحب این امپراتوری لمس نمیکرد. ضربان قلب ملکه، مدام با این گمانه به تلاطم میافتاد که مبادا رقیبی از راه برسد و این مسیر را قطع نماید! #ناپلئون همان رقیبی بود که با حمله به #مصر در سال 1798میلادی، این کابوس را به حقیقت تبدیل کرد.
🔹 ناپلئون به رویای انگلیسی حمله برد. او اعلام کرد که میخواهد از #قاهره عازم #بابل در #بینالنهرین شده و با گذر از #ایران، راهی #هند گردد تا جواهر شرق را از سینهی ملکه بیرون کشیده و بر تاج خود نهد. اگرچه مجنون #فرانسه از رسیدن به این مقصد باز ماند، اما توانست تزار دیوانهی روس را در سودای خود شریک کرده و او را تحریک نماید که از راه شرق و از کرانههای #دریای_مازندران و از گردنههای #هرات، راهی به هندوستان باز کند و خود را به آبهای گرم #اقیانوس_هند برساند.
🔸 بدینترتیب #رقابت بر سر هند، به مسابقهی جغرافیایی دامنهداری تبدیل شد؛ زمینه را برای #بازی_بزرگ فراهم ساخت و سرنوشت دهها ملت را به اسباب رقابت خود تبدیل کرد. بازی بزرگ، یکی از پندآموزترین #مسابقات_جغرافیایی تاریخ جهان است که به رقابت سیاسی، معنای کاملا جدیدی بخشید و ظرفیت بازی قدرت را افزونتر ساخت. از آن زمان تا به اکنون هر پادشاه و حاکمی که از این مقیاس بازی غافل بوده است، نهتنها تاج و تخت خود را بر باد داده، بلکه ملت خود را نیز به دست گرگهای سیریناپذیر #آنگلاساکسون سپرده است.
#روایت_ایران
#عصر_جدید
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid