✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 5
وجه مشخصهی روشنفکری هر زمانی آن است که به حرکت تاریخ و سیر اصیل جامعه با منطقی پویا آگاه است. روشنفکر در جریان همبستهی مرگ و میر ارزشها، محتوای مردهی یک آرمان را تشخیص میدهد و ارزشهای اصیل یک #فرهنگ را باز میشناسد. روشنفکری در دورهای، مظهر آگاهی به جوهر انتظار و ارزشهای فرهنگی آن، رجوعدادن مردم جامعه به این ارزشها، و ایجاد ایمان و آگاهی در آنها، و نمایانیدن راه برای بازیافت وسایل تحقق این ارزشهاست.
اینکه من با چنین قاطعیتی حکم میکنم که فرهنگ غربی در آخرین لحظات احتضار است، یک بیان مبتنیبر واقعیتهاست. فرهنگ غرب، یعنی جوهر ذاتی انتظار مردم اروپایی، از لحاظ تاریخی عقیم مانده است؛ آنچه هست، تلاشی خستگیآور برای حفظ این بیتاریخی است. قرن ما، قرن طرح مسائل نوینی است؛ انتظارها و مایههای جوهری آن بهجهات دیگری از زندگی میل کرده است. تاریخ انسان در مرحلهی جدیدی از #رابطه_تولیدی رسیده است و این تازگی رابطهی مسائل و مشکلات و پرسشهای نوینی را در امر زندگی، اندیشه و تعقل انسانی بهوجود آورده است. پیداست چنین مسائلی مبتنیبر ارزشهای تازه و اصیل فرهنگی است که در شرق در روند تکوین است و از بطن آن، رابطهی نوینی در امر تولید خلق میشود.
فریاد #اشپنگلر بلند است که: «غرب دارد میمیرد». سرشاری غرب در پس جلای چشمگیر هیولای ماشین، پایان میپذیرد. این پایان را میتوان در تاکید غرب بر "وحدت روحی و فرهنگی غرب" مشاهده کرد. دستوپا زدن برای ایجاد شهرهای وطنی و جهانوطنی.
#مسیحیت، تنها میراثی است که غرب میخواهد با توسل به آن زنده بماند. بگذارید این حقیقت صریح را بگویم که مغربزمین از همان آغاز که با جهش تصورناپذیری از مرحلهی فیضان فرهنگی به دامن #تکنولوژی و تمدن و صنعتیشدن درغلتید، به این مساله واقف بود که فرهنگ او بهتنهایی نمیتواند عاملی برای صدور و قبضهکردن مناطق نفوذ و قلمروهای منتظر بیایمان بهحساب آید. پس، تنها تکنولوژی او و طمطراق گیجکنندهاش میتوانست این نقص را جبران کند. ولی امروز ما میدانیم که نسخهی تکنولوژی و صنعتیکردن کاذب، ک محافل روشنفکری غرب برای ملل شرق پیچیدهاند، نسخهای است که بیمار را علاج نمیکند، اما پزشک را قربانی خواهد کرد. چراکه تکنولوژی ما را به یک مرحلهی کاذب تاریخ سوق خواهد داد.
یاس او را در فریادهای ناشی از بیکسی روشنفکرانی همچون: کار (Carr)، بایلی (Baillay)، یاسپرس (Jaspers)، توینبی و اشپنگلر، ژاک ماری تاین، آرتور شلزینگر(Schelsinger)، هانس کوهن (H. Kohn)، مرلوپونتی (Morleoupnoty) شنید.
#فلسفه_تاریخ غرب در دورهی بیتاریخی با مفاهیم انتزاعی و بینسبتی شیرازه میبندد و غافل است از این حقیقت که تاریخ، حیات دیگری را آغاز کرده است.
ر.ک. همان، 26-11.
#علم_تحولات_جامعه
#حرکت_تاریخ
#انحطاط_تمدن_غرب
#فرهنگ_غربی
#فلسفهی_تاریخ
#تکنولوژی
#صنعتیشدن
#مسیحیت
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 7
#فلسفه_تاریخ، علمی است که علل پیدایش و تکامل جامعهی انسانی را تبیین و تعبیر میکند؛ قوانین عمومی تکامل #تاریخ را مییابد. و بدینترتیب، تفاوتی کلی بین "تاریخ" و "فلسفهی تاریخ" موجود است. در حالی که "علم تاریخ" به شرح وقایع گذشته میپردازد، "فلسفهی تاریخ" علت تتابع و ارتباط بین آن وقایع را جستوجو میکند و رابطهی معقولی میان آنها برقرار میسازد و علت و معلولها را در وقایع تاریخی اکتشاف میکند. در واقع، فلسفهی تاریخ، "علم عمومی جامعه" است. آن علمی را که دستاندرکار یافتن قوانین عمومی تکامل جامعههای انسانی است، فلسفهی تاریخ یا علم جامعهی انسان میگوییم.
از مجموع تعابیر اساطیری یا علمیای که تاکنون در بیان چگونگی #تکامل_تاریخ یا جامعهی انسانی بیان شده است، 10 نظریه را 10 دیدگاه فلسفهی تاریخی را میتوان احصا کرد که عبارتند از:
1. نظریهی جغرافیایی
2. نظریهی قهرمانگرا
3. نظریهی اصالت سیاست
4. نظریهی نژادگرا
5. نظریهی جبر تکنیکی
6. نظریهی جبر اجتماعی
7. نظریهی جبر اقتصادی
8. نظریهی دینی
9. نظریهی فلسفی
10. نظریهی سنخی یا تیپشناسی.
ر.ک. پیشین، صص.31-32.
#علم_تحولات_جامعه
#تکامل_جامعه
#تکامل_تاریخ
#قوانین_عمومی_تکامل
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 8
الف) نظریههای فلسفهی تاریخی؛
1. نظریهی جغرافیایی
بنیانگذاران نظریهی جغرافیایی تاریخ، یا بهعبارتروشنتر، پایهگذاران مذهب اصالت جغرافیایی در تبیین #تاریخ، یونانیان بودند. البته، برخی خردمندان #بابل و #ایران و #مصر که به منجمین معروفند، همچنین پیامبران عهد عتیق و اصحاب کلیسا - بهخصوص سنت #آگوستین و #آکویناس – و از میان مسلمانان ابنخلدون بهنحوی از اصحاب نظریهی جغرافیایی در امر تکامل و پیدایش تمدن و جامعهی انسانی بهشمار میآیند.
بهنظر پیروان این نظریه، عوامل جغرافیایی یعنی آب و خاک و هوا، اصیلترین عامل تشکیلدهندهی جامعه و تاریخ و علت تامهی تشخص جامعهها و تمدنهاست. آنها با قبول عوامل جغرافیایی بهعنوان عناصر اصلی و سازندهی محیط معتقدند که این عوامل تاثیر قاطع و تعیینکنندهای در سرنوشت تمدنها، پیدایش تاریخ و چگونگی رفتار و خوی آدمی و سازمانهای اجتماعی و فعالیتهای انسانی دارند.
#عوامل_جغرافیایی در نزد اصحاب این نظریه عبارتند از آب و هوا طبیعی، حرارت، تغییرات فصلی، جریانهای زیرزمینی، پدیدهی جاذبه، جریان رودها و دریاها بهاندازهای که مستقل از دخالت انسان وجود دارند و #شرایط_کیهانی مستقل از فعالیتهای آدمی محسوب میشوند؛ لذا تغییرات مستقل این عوامل ناشی از روابط ذاتی خود آنهاست.
از شاخصترین اصحاب متاخر جغرافیاگرایی در #فلسفه_تاریخ میتوان به فهرست زیر اشاره کرد:
مارک، #کارل_ریتر، #هومبولت، #مونتسکیو، #راتزل، بولکه، لوپله، ست چین کوف، #هانتینگتون، آرنولو، هانری گیوت (A.H. Gwuwt)، یوهان جرج کوهل (J.G. Kohl)، اسکار پرشل (O. Perchal)، لاروف (Lavrow)، #مکیندر (Mwscinder)، #کیرچوف (CKirchof) و موگلوله.
متقدمین این مکتب نیز عبارتاند از:
هپیوگراتس (Hefhacrctes)، #افلاطون، ارسطو، تئوسیدیس، گزنفون، هرودوت، استرابو، پولیبوس، اراتوستن، سیسرون، فلوروس، لوکرتیوس و سنکا.
ر.ک. پیشین، صص.33-34.
پینوشت:
اگرچه در متن کتاب، در فهرست جغرافیاگرایان متاخر از کسی به اسم "راتنرل" نام برده شده است، ولی بهنظر میرسد که خطای تایپی در کتاب بوده و احتمال زیاد، باید مدنظر مولف، "فردریک راتزل" است که موسس جغرافیای سیاسی محسوب میشود. مهمترین مولفه نظریهی وی، توجه به کشور بهمثابه یک موجود زنده است که این دیدگاه را در #جغرافیای_سیاسی به بحث میگذارد.
#علم_جغرافیا
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#محیط_طبیعی
@doranejadid
⭕️ "جغرافیای تاریخی"
مکتب و رویکرد جغرافیاگرایی در #فلسفه_تاریخ، گاهی تحت عنوان "جغرافیای تاریخی" (Historical geography) نیز شناخته میشود. بهطور خلاصه این دیسیپلین دانشی عبارت است از علمی که تأثیر محیط جغرافیایی را بر وقایع تاریخی، سیر تکامل دولتها و تغییرات مرزیشان و تاریخ اکتشافات جغرافیایی را بیان میکند.
البته باید توجه داشت که جغرافیای تاریخی، شعبهای از دانش جغرافیا شناخته میشود. بهعبارتبهتر باید بگوییم که در رویکرد جغرافیاگرایی به فلسفهی تاریخ، با یک مطالعات میانرشتهای روبهرو هستیم که جغرافیای تاریخ میتواند بخشی از این مطالعات را فراهم آورد.
#جغرافیای_تاریخی میتواند کمک کند تا بفهمیم چگونه تغییر مرزها، قرار گرفتن یک ملت و فرهنگ در نقطههای ژئوپولیتیکی، تقسیمات کشوری، تنوع ویژگیهای خاک و آب در یک کشور و ... در فرآیند #دولتسازی و ملت_سازی آن جغرافیا موثر واقع شده است.
جغرافیای تاریخی یاریگر ما در این مساله است که داراییهای تاریخی خودمان را - از حیث جغرافیایی - بدانیم و محترم بشمریم و در محاسباتمان بهحساب آوریم. برای مثال، در دولتسازی اسلامی باید توجه داشت که امر طبیعی قرارگرفتن در بین دو مرز آبی خزر و خلیج فارس، تا چه اندازه میتواند اقتدارآفرین باشد؟ قرارگرفتن در یک نقطهی ژئوپولیتیکی که 600 میلیون نفر در شعاع همسایگیاش قرار دارند، چگونه میتواند یک منبع قدرت برای دولتسازی اسلامی بهحساب آید؟ تنوع فرهنگی و قومیتی، فاصلهی دما در یک زمان از #آذربایجان تا #چابهار تا چه اندازه میتواند بهعنوان یک منبع قدرت برای معماری نظام سیاسی مورد توجه قرار بگیرد؟
وقتی در مقیاس فلسفهی تاریخ بهسراغ دولتسازی میرویم، با استفاده از ظرفیتهای رهیافت جغرافیاگرایی میتوانیم منابع قدرت برای دولتسازی را - از حیث ژئوپولیتیکی - احصا نماییم؛ بهویژه آنکه تغییرات مرزی و تغییرات تقسیمات کشوری در گذشتهی تاریخی و آثار ناشی از آن در حوزه سیاست، یک تجربهزیستهی تاریخی بسیار گرانسنگی است که در تصمیمگیری به کمک دولتسازان میآید.
لینک جغرافیای تاریخی در ویکیپدیا:
https://en.wikipedia.org/wiki/Historical_geography
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
#دولتسازی
#ژئوپلیتیک
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 10
ب) نظریهی قهرمانگرایی یا اصالت شخصیت
نظریهی دوم در مکاتب #فلسفه_تاریخ که تا حدودی #کارلایل بنیانگذار آن شمرده میشود، نظریهی اصالت شخصیت و قهرمانگرایی است. بنا به عقیدهی طرفداران این نظریه، قهرمانها نقش قاطعی در تعیین سرنوشت یک تمدن دارند. نتایجی که کارلایل از این نظریه اتخاذ کرد، بعدها #جان_استوارت_میل و #ویلیام_جیمز را به خود جلب کرد. در واقع، تا حدودی #نیچه و #هگل را میتوان پدران اصلی نظریهی اصالت شخصیت بهمعنای علمی آن دانست؛ زیرا از سرچشمهی افکار این دو نفر بود که مسیر واقعی اندیشهی قهرمانگرایی بستر واقعی خود را طی کرد و به نتیجهی جبری آن، یعنی فاشیسم #ایتالیا و#آلمان منجر شد.
بنیان فکری این نظریه بر این باور استوار است که قهرمان با محیط خویش به مبارزه برمیخیزد و ناگواریها و تلخیهای فراوانی را متحمل میشود؛ اما از این لحاظ که روح خود را درک کرده است، بهناچار جامعه و مردم را به تبعیت از ارادهی خود وامیدارد و مسیر تاریخ را تعیین میکند و بدینترتیب، جامعه را بهسوی کامیابی سوق میدهد و به تاریخ و تمدن معنی میبخشد؛ لذا قهرمان اصلیترین عامل تکامل و پیدایش تاریخ است. بنابراین برای شناخت درست تاریخ باید زندگی روحی و شخصیت قهرمانان بزرگ هر دوره را (نظیر اسکندر، سزار، عیسی، بودا و ... ) مورد تحقیق قرار داد.
اگرچه نمیتوان همهی معتقدین به اصالت فرد در جامعه و تاریخ را پیرو این مکتب دانست، اما فرانسیس #بیکن، #هابز، #لاک، #روسو؛ و مرکانتیلیستهایی همچون #آدام_اسمیت، هانری ماین و فردریک مادیتلند از پیروان این مکتب فلسفهی تاریخ هستند.
خطای این مکتب فکری آن است که فراموش میکند شخصیتهای بزرگ، بهنوبهی خودشان، محصول و مجری ضروریتهای زمان خود هستند. ویژگی آنها این است که این ضروریتها را درک کردهاند و معنای #روابط_اجتماعی جدید را - که در حال تکوین است - زودتر از معاصران خود دریافتهاند. نقش این نوابغ فقط در تفسیر صورت ظاهری وقایع است، اما این امر ایشان را قادر نمیکند که تغییرات عمیق در علل کلیتری باشند که حرکت تاریخ محصول آن میباشد. علل کلیتری که قهرمانها معلول آنها شمرده میشوند.
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#قهرمانگرایی
#اصالت_شخصیت
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 12
د) مکتب اصالت نژاد
دیدگاه اصالت نژاد، سخیفترین رویکرد در تبیین تحولات تاریخی است. تاریخ بشر عظیمترین تراژدیها و سوگواریها را از ناحیهی اصحاب این نظریه تحمل کرده است. تبیین نژادی در آلمان نازی موجد یکی از بزرگترین فجایع بشری شد. اگرچه این نظریه بر #فلسفه_تاریخ #اشپنگلر و #نیچه مبتنی بود ولی روزنبرگ و کتاب او بهنام "افسانهی قرن بیستم" منادی و اشاعهدهندهی این فلسفه گردید. پیش از روزنبرگ در قرن نوزدهم، گوبینوی فرانسوی در کتاب خود بهنام "نابرابری نژادهای انسانی" برای اولین بار مدعی شد که نژاد سفید برترین نژادهاست و سپس هوستن استوارت چمبرلن انگلیسی همین عقیده را پذیرفت.
بنابر نظریهی اصالت نژاد، هنر و علم و دین و دیگر پدیدههای فکری و روحی جامعهی انسانی، محصول نژاد برتر و عالی است و چنین نژادی هم نژاد سفید انگاشته میشود؛ این دیدگاه نژاد پست را سبب توقف و بهقهقرا کشاندن فرهنگ بشر میشمرد.
روزنبرگ و پس از او هیتلر در کتاب "نبرد من" مسالهی نژاد آریایی را مطرح کردند و این نژاد را بنیانگذار تمدن غربی شمردند. کتاب "نبرد من" کتاب مقدس فلسفهی نژادی تلقی شد و تاریخ را بهمثابه منازعهی ازلی و ابدی نژاد #آریایی و یهودیان و اسلاوها بیان کرد. روشنفکرانی همچون ماکس مولر، اوتو آمون، مادیسون، گرانت و پارهتو رو هم میتوان از برجستهترین نمایندگان #ایدئولوژی نژادی بهحساب آورد.
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#اصالت_نژاد
#روزنبرگ
#هیتلر
#نژادپرستی
#نژاد_برتر
#آریایی
#اشپنگلر
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 13
ه) نظریهی جبر تکنیکی
اصحاب پنجمین نظریه در نگاه به تاریخ، عامل #تکنیک را در امر تکامل تاریخ و تمدن محور اصلی میشمرد. نظریهی تکنولوژیک تاریخ معتقد است که تکامل تاریخی انسان و جامعهی انسانی مدیون تغییراتی است که در زمینهی روابط و مناسبات تکنیکی و فنی بهوجود آمده است. آنها معتقدند هر جامعهای که نظام تکنیکیاش پیشرفتهتر باشد، بالتبع متمدنتر است و از همین طریق بر همهی وقایع کوچک و بزرگی حاکم است که در جهان اتفاق میافتد.
این اصطلاح برای اولین بار توسط تورستین وبلن (Thorstein Veblen) (۱۸۷۵–۱۹۲۹) جامعهشناس و اقتصاددان آمریکایی ابداع شد؛ ویلیام اگبورن، آلفرد نورث، وایتهد و را نیز میتوان از پایهگذاران و معتقدین به این رویکرد در #فلسفه_تاریخ دانست. اگبورن معتقد است که #تکنولوژی یک متغیر ثابتی در دستگاه علمالاجتماعی و تاریخی است و حال آنکه زندگی اجتماعی و تمام فرهنگ انسان یک متغیر وابسته است.
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جبر_تکنیک
#وبلن
#علمالاجتماع
@doranejadid
|
🟥 پس از قریب به چهار و اندی سال کار مقدماتی در این کانال، اعم از: پرداختن به ترمینولوژی #عصر_جدید، #فلسفه_تاریخ، #ژئوپلیتیک، #استیت و #دولت_مدرن، #ساخت_تاریخی_روش و نهایتا #استعمار، اکنون میتوان یک جمعبندی نسبتا قابل قبولی از #روایت_ایران در گذار به عصر جدیدش ارائه داد. بهعبارتدیگر، پس از چهار سال پهنکردن بحث، اکنون به فصل جمعکردن آن رسیدیم.
🔸 تلاش میکنم در فصل جدید، مطالب به دور از موجزگویی باشد. شاید بهتر این باشد که ابتدا یک مطلب موجز به شکل کپشن، و سپس مطلب مبسوطتر با ادبیات عامیانهتر را تقدیم کنم.
🔹پیرنگ اصلی پستها این خواهد بود که نسخهی تمدنی #انقلاب_اسلامی، تنها راه برونرفت از دشوارههای دویست سال گذشتهی این مرزوبوم است. این نسخه، حاصل فهم رهبران انقلاب از تلاقی سه نیرو در شکلدادن به وضعیت ایران معاصر است:
1️⃣ طرح بعثت
2️⃣ تقابل ایران و اسلام با استعمار و #بازی_بزرگ
3️⃣ میراث پنج نهضت تحولخواهانهی ایرانی در دو قرن گذشته
🔹ماحصل فهم عمیق از نحوهی تلاقی این سه نیرو در شکلدادن به #ایران_معاصر، رهبران انقلاب را به ضرورت پیریزی نقشهی راه تمدنی انقلاب برای شکلدادن به #نظم_جدید رهنمون ساخته است.
#روایت_ایران
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🔴 درکِ مکانتِ زمان، راهی برای فهم #روش در #ساخت_سیاسی
🔹 مباحث #ژئوپلیتیک در کانال «دقایقی پیرامون دوران جدید عالم»، در یک سیر طبیعی رخ داد. ما ابتدائا میخواستیم راهی برای استفاده از #فلسفه_تاریخ برای پرداختن به مسالههای عینی سیاست و مشخصا برای #دولتسازی پیدا کنیم. فلسفهی تاریخ در آسمان بحث میکند و نتایجی که میگیرد، انتزاعی به نظر میرسد. اگر احکام و قوانین و اصول فلسفهی تاریخ نتواند به زمین واقعیت و عینیت نزدیک شود، #رویا و خیال و #اتوپیا پنداشته و انگاشته خواهد شد. بهعبارتدیگر، تا وقتی که عصر و زمان، مکان پیدا نکنند، اثبات شکلگیری #عصر_جدید در عالم میسور نخواهد شد.
🔸 در این راستا متوجه شدیم که یکی از مکاتب عمدهی فلسفهی تاریخ، نگاه جغرافیایی به حرکت #تاریخ و تاثیر امکانها و #امتناعات_جغرافیایی در شکلدادن به فرهنگ و سیاست و اقتصاد است. نتیجه گرفتیم که فلسفهی تاریخ در نخستین قدم برای زمینیشدن باید #لباس_جغرافیا به تن کند تا بتواند حضور خود را در متن تصمیمهای کلان اجتماعی و زندگی روزمره نشان دهد. وقتی زمان لباس جغرافیا میپوشد و مکانت پیدا میکند، رد پای تاریخ بر زمین هویدا میشود و تغییر تاریخ و پیچهای تاریخی امکان بررسی و رد و تایید پیدا میکند.
🔹 ژئوپلیتیک یکی از بهترین بسترها برای زمینیکردن و عینیکردن و محسوسکردن احکام فلسفهی تاریخی است. برای نمونه، #نزاع_تاریخی_حق_و_باطل یکی از مهمترین مباحث فلسفهی تاریخی شیعه است. اما اگر نتوانیم این نزاع را در روی زمین به تصویر بکشیم، احساس خواهیم کرد که با یک بحث انتزاعی روبهرو هستیم. چون ما در واقعیت روزمره، با حق و باطل محض مواجه نیستیم و بلکه با اختلاط آنها طرفیم. باید نشان دهیم که #حق_و_باطل تاریخی چگونه به یک #تمدن در روی زمین تبدیل شده است؟ پاسخ به این سوال، نیازمند توضیح و تبیین کیفیت و چگونگی #جغرافیادارشدن_حق_و_باطل است. توضیح این مطلب را ذیل الهیات جغرافیا دنبال کردیم.
🔸 طرح الهیات جغرافیا نیز در همین راستا دنبال شد. الهیات جغرافیا میتواند واسط فلسفهی تاریخ و ژئوپلیتیک باشد و ما را به #نظریه_سیاسی عبور دهد. زیرا اگر بتوانیم #الهیات_جغرافیا را صورتبندی کنیم، کمک خواهد کرد که فلسفهی تاریخ شیعی را به نظریهی سیاسی نزدیک کرده و به تولید و تدوین #نظریه_دولت و تصویرسازی از الگوی #دولت_مطلوب_اسلامی نزدیکتر شویم.
🔹 این مسیر، مباحث #روش و #دولت را نیز به همدیگر نزدیکتر کرده و سیر مباحث را قابل اعتنا میکند. این رهیافت در فقدان #فلسفه_سیاسی_اسلامی، که بهنوبهی خود ناشی از عدم #امتداد_سیاسی_فلسفه_اسلامی است، قابل پیگیری و حائز اهمیت و ضرورت است.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|
حضرت آیتالله جوادی آملی:
هم تاریخ داریم، هم جغرافیا!
🔴 زبان #روایت نظام سیاسی به مخاطب گستردهتری در تراز #آگاهی_ملی، همانا زبان #جغرافیا و تاریخ است. اگر اندیشه و احکام #فلسفه_تاریخ نتوانند لباس #تاریخ_نقلی و جغرافیا به تن کنند، مخاطبان گستردهای را از دست میدهند.
🔴 شنیدن این سخنان از زبان حکیم بزرگی همچون حضرت آیتالله جوادی آملی، در صبح آدینه، برای من بسیار گوارا بود. این منظر را نباید با #ناسیونالیسم کور و متعصبانه یکی انگاشت. این ایستار از محاسبات دقیق فلسفهی تاریخ و ملاحظات سنجیده و تجربی تاریخ نقلی اشراب شده است. بهعبارتدیگر، #دست_پنهان_جغرافیا رزق خود را از جیب #الهیات برمیدارد...
👏
قطعات مهمی از #روایت_ایران، خالی از چنین عباراتی از حکیمان معاصر کشورمان هستند. تا باد چنین بادا....
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid