eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
803 دنبال‌کننده
366 عکس
47 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
❎ اسوالد آرنولد گوتفرید اشپنگلر (Oswald Arnold Gottfried Spengler) اسوالد اشپنگلر ، (۱۸۸۰- ۱۹۳۶میلادی) "فیلسوف تاریخ"، "تمدن‌پژوه" و "نظریه‌پرداز شهری" از تبار یهودیان آلمانی و صاحب کتاب مشهور "انحطاط غرب" (Decline of the West) است که مضامین نیچه‌ای را گسترش داد و در تحلیل متروپل‌های غرب تحت تاثیر جورج زیمل قرار داشت. او از منتقدان دموکراسی غربی است و تمدن غرب را رو به زوال می‌داند. وی برای این مدعای خود، به قواعدی مستخرج از چگونگی تولد، رشد و انحطاط تمدن‌های مختلف در طول تاریخ بشر استناد می‌نماید. این قواعد حاصل درک و شهود نوعی زیبایی‌شناسی است که به‌موجب آن شماری از ارگانیسم‌های فرهنگی شناسایی شده و نشان می‌دهند که چگونه این ارگانیسم‌ها به دنیا می‌آیند، رشد می‌کنند، به کمال می‌رسند و پس از استفاده از حداکثر امکانات، می‌میرند. پیش‌بینی او آن است که تمدن غرب به‌زودی زوال خواهد یافت و به‌جای آن تمدن جدیدی از آسیا برخواهد خواست. در دیدگاه اشپنگلر، تاریخ یک موجود زنده ولی بی‌هدف است و در حرکت ادواری خود هیچ‌گونه تکاملی را دنبال نمی‌کند. تاریخ، مجموعه‌ای کنارهم قرارگرفته از تمدن‌های بشری است که طبق قواعد مشخصی طلوع و غروب می‌کنند. او تاریخ را به دوران‌های هزارساله تقسیم می‌کند؛ هر دوره‌ای بعد از حدود هزار سال زندگی، از بین می‌رود و دوره‌ی بعدی جایگزین آن می‌شود. هر دوره‌ی تاریخی نیز دو مرحله دارد: مرحله‌ی "فرهنگ" و مرحله‌ی "تمدن". اشپنگلر می‌کوشد تا نظم حاکم بر چگونگی تحولات جوامع و دگرگونی ملت‌های مختلف را صورت‌بندی نماید تا بتوان با تکیه‌بر آن، مسیر تاریخی فرهنگ‌ها و تمدّن‌های مختلف - به‌ویژه تمدن مغرب زمین - را یک‌دیگر مقایسه کرد و تحوّلات بعدی آن‌را پیش‌بینی نمود. به باور اشپنگلر، هر فرهنگی در زمان معیّنی در سرزمینی محدود پدید می‌آید و همانند موجودی زنده‌، مثل گیاهان یا جانوران، رشد کرده و به بلوغ می‌رسد. تمدن مرحله‌ی پیری یک فرهنگ است؛ زمانی‌است که یک فرهنگ دوران عظمت و مردانگی خود را سپری کرده و وارد دوران کهنسالی و مرحله‌ی انحطاط خود رسیده است؛ لذا پا به مرحله‌ی تمدن می‌گذارد و مدنیت بزرگی را خلق می‌کند که از ویژگی‌های عمده‌ی آن، تاسیس شهرهای بسیار بزرگ است. تمدن، دوران پیری و فرسودگی فرهنگ است که از میان دیوارهای سنگی و زندگانی شهری گذر می‌کند. به‌نظر اشپنگلر، حوادث و تحولات تاریخی مسیر مخصوصی دارد که در ذات آن سرشته شده است و نباید برای وقوع آن‌ها دنبال علت خاصی گشت؛ در واقع، وی به مبحث علیت در جستارهای تاریخی وقعی نمی‌نهد. از كتاب‌های معروف وی می‌توان به: "زوال غرب"،"لحظه تصميم"، "انسان و تكنيك" و "فلسفه‌ی سیاست" اشاره کرد. @doranejadid
⭕️ قطعه‌ای از دیدگاه اشپنگلر در باب شهر و تمدن «انتهاي مسير حيات هر فرهنگ بزرگ، هيكل سنگي عظيم "شهر جهاني" بر پا مي‌شود. مردم آن فرهنگ كه نيروي مردانگي‌شان دست‌پرورده‌ی زمينها و دشتها و مزارع وطن بود، در چنگال جانوري كه خودشان آفريده اند، (يعني شهرها) گرفتار شده و مانند بنده‌اي مطيع آن گشته و عاقبت شكار مي‌شوند. اين توده‌هاي عظيم سنگي "شهر مطلق" را مجسم ساخته، منظره‌هاي آن با زيبائي شگرفي كه چشمان بشري را خيره ساخته، نشان جامع مرگ با جلال و شكوه وجودي است كه كار خود را كاملا به انجام رسانده و در گذشته است… تمام اجزاي اين شهرهاي نهائي منحصرا نماينده‌ی هوش و ذكاوت است، اما از عقل و روح در آن خبري نيست. خانه‌هاي آن به خانه­هاي ايونيك و باروك شباهتي ندارد… اين خانه‌هاي شهري جائي نيست كه قابل سكناي «وستا» و «ژانوس» باشد. نه، اينها فقط مستغلاتي است كه بر اثر فشار احتياج و مقاصد تجارتي ساخته شده و ربطي به خون و احساسات نژادي ندارد … مادام كه در خانه‌ها، اجاقي وجود دارد و معناي باطني آن كه مركز و كانون حقيقي خانواده است، محفوظ باشد، رابطه‌ی قديمي با زمين و خاك وطن كاملا قطع نشده؛ ولي همين كه اين رابطه نژادي هم به‌دنبال آثار ديگر به زاويه‌ی فراموشي افكنده شد و توده‌هاي كرايه‌نشين و انبوهي كه فقط به تخت‌خوابي قانعند، در دريائي از مستغلات غرق شد و زندگي خانه به‌دوشي شايع گشت و مردم مانند شكارچيان و شبانان پيشين، از اين كوي به آن كوي روان شدند، يك باديه‌نشيني عقلي و فكري شروع مي‌شود. اين شهر البته دنيائي است، بلكه اصل دنياست. ولي غافل از اين‌كه فقط، از نظر سكني و اعاشه‌ی افراد بشري حائز معنا و اهميت است؛ وگرنه تمام عمارت‌هاي آن بيش از قطعات سنگي كه در آن به‌كار رفته، ارزش ندارد». اشپنگلر، فلسفه سياست، ترجمه‌ی هدايت الله فروهر، ص. 33. @doranejadid
⭕️ قطعاتی از اندیشه‌ی تمدن‌پژوه الجزایری ❎ قسمت شماره‌ی سه ⚖️ تعداد واژه: 155 کلمه مطالعه‌ی تاریخ دارای ساحت‌ها و زوایای گوناگونی است. اگر آن را ناظر به فرد انسانی بکاویم، درواقع مطالعه‌ای روانی و نفسی است؛ زیرا نوعی از است، به‌مثابه عامل روانی-زمانی در ساخت . اما این تمدن یکی از مظاهر حیات و اندیشه‌ی جمعی هم هست؛ و از همین زاویه، مطالعه‌ی تاریخ را می‌توان پژوهش اجتماعی هم شمرد. زیرا میدانِ بررسی اوضاع و موقعیت‌های رشد و ارتقای یک جامعه‌ی معین است که نه بر پایه‌ی جنس یا عوامل سیاسی، بلکه براساس ویژگی‌های اخلاقی، زیبایی‌شناختی و صنعتی در مرزهای کل آن تمدن شمرده می‌شود. اما این جامعه‌ی خاص، منزوی نیست و تحولات و رشد آن با پیوندهای ضروری با دیگر گروه‌های انسانی مرتبط است. ازاین‌رو تاریخ نوعی از است؛ زیرا مرزهای آن فراتر از سببیت تاریخی است. این بعد متافیزیکی دربرگیرنده‌ی اسباب و عللی است که در درون امری که توین بی آن را میدان پژوهش تمدنی نامیده، جای نمی‌گیرد. مرزهایی فراتر از ان است. (وجهه العالم الإسلامي، 2002م، ص. 25) . @doranejadid
⭕️ ترقی؛ خاستگاه افزونی رنج بشر 📝 انتقاد نسبت به عقلانیت حاکم بر اروپا و بی‌اعتمادی همیشگی او به شکل متمدن و شهری آن روزگار، بر کلّ آراء و افکار وی سایه افکنده‌اند. او به چهره‌ی ژانوسی «ایده‌ی » نظر می‌اندازد و ابراز می‌کند: اگرچه به‌نظر می‌رسد پیشرفت‌های اجتماعی و علمی، وسیله‌ای برای کسب توفیقات بزرگ هستند، اما علت رنج‌های عمیق روانی و بیماری‌های اخلاقی نیز هستند. صرفا با سامان‌دهی امور اجتماعی، به‌‎گونه‌ای که با کارهای احمقانه‌ی مقابله شود، می‌توان سرشت ذاتاً نیکوی مردان و زنان را از قوه به فعل درآورد. ریت، کریستوفر (1396). راهنمای خواندن قرارداد اجتماعی روسو. (محمدمهدی، ذوالقدری، مترجم). تهران: ترجمان. ص. 30 🌐 https://eitaa.com/doranejadid
| 🟥 ترویج و گسترش یک «فکر» و «ایده» و «آرمان»، ابزارها و اقتضائات خودش را می‌طلبد. ، عبارت است از فضا و محیطی که یک فکر و ایده و آرمان در بستر آن تکثیر شده؛ گسترش یافته و به یک و تبدیل شده است. نیز به شرایط و وضعیتی اطلاق می‌گردد که یک فرهنگ، به و و وسیله‌هایی از این قبیل مجهز شده است تا امکان گسترش و بقای آن فرهنگ را در مواجهه با افکار و فرهنگ‌های دیگر کنند و شرایط را برای بسط و گسترش فکر و فرهنگ رقیب، ناهموار و نامساعد کرده و تا حدودی سد نمایند. 🔹 پیش از پیدایش تمدن ، چندان ضرورتی نداشت که تفکر و فرهنگی برای بسط و حفظ خودش الزاما به ابزارسازی متناسب با خویش روی آورد؛ زیرا یا به‌عبارت‌دیگر بخش عمده‌ای از تهدیدات را مهار می‌کرد. اما اهمیت ابزار و در و غلبه‌ی قابل توجه بر امتناعات جغرافیایی، توجه به تمایز با را ضروری ساخته و اهتمام به تامین اقتضائات تمدنی برای حراست از یک فرهنگ را غیرقابل‌اغماض نموده است. ✂️ پی‌نوشت: توجه به چرخه‌ی تبدیل تبدیل فکر، آرمان و به فرهنگ و سپس تمدن، کمک می‌کند که از نسبت به الزامات فرآیند منتهی به در امان بمانیم. هم‌چنین یاری می‌کند تا ضرورت ایجاد تمدن بدیل در مواجهه با را بهتر درک و لمس نماییم. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
| 🟥 کانون‌های قدرت در جهان در اثنای تاریخ و طی زمان، مانند هر پدیده‌ی دیگری در این عالم، کرده‌اند؛ تغییر یافته‌اند و جابه‌جا شده‌اند. روزگارهایی نه‌چندان دور، کفایت می‌کردند که بسط یک و فکر و آرمان و تجلی و ظهورش در قالب ، ضامن تکثیرشان در میان نسل‌های مختلف یک سرزمین باشد. لذا پا گرفتن یک فرهنگ در یک ایمن کافی بود تا آن فرهنگ، نیز نامیده شود؛ اما مدرنیته اکتفا به امتناعات جغرافیایی برای حراست از را منتفی ساخت. 🔸 اساسا زاییده‌ی ایده‌ی: غلبه بر با اتکا به است. مدرنیته، برآمده از فکر و فرهنگ مردمانی است که قرن‌های متمادی در شرایط سخت آب‌وهوایی سواحل و و زمستان‌های خشن شمال زندگی کردند. 🔹بدیهی است که انتظار داشته باشیم در چنین شرایطی، و تمنای در دل آن‌ها شعله‌ور شود؛ سال‌ها بعد نیز به این فرهنگ به تمدنی تبدیل گردد که می‌تواند از خشونت امواج دریا سواری بگیرد؛ وحشت و رعب سفر در را زیر پا بگذارد؛ ستیغ کوهستان را مقهور سازد و زمستان را به منظره‌ای تبدیل کند که می‌توان پشت شیشه‌های نشکن لم داد و در کنار بخاری‌های برقی بر کشتی‌گرفتن طوفان با درختان نظاره کرد. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
| 🔴 درکِ مکانتِ زمان، راهی برای فهم در 🔹 مباحث در کانال «دقایقی پیرامون دوران جدید عالم»، در یک سیر طبیعی رخ داد. ما ابتدائا می‌خواستیم راهی برای استفاده از برای پرداختن به مساله‌های عینی سیاست و مشخصا برای پیدا کنیم. فلسفه‌ی تاریخ در آسمان بحث می‌کند و نتایجی که می‌گیرد، انتزاعی به نظر می‌رسد. اگر احکام و قوانین و اصول فلسفه‌ی تاریخ نتواند به زمین واقعیت و عینیت نزدیک شود، و خیال و پنداشته و انگاشته خواهد شد. به‌عبارت‌دیگر، تا وقتی که عصر و زمان، مکان پیدا نکنند، اثبات شکل‌گیری در عالم میسور نخواهد شد. 🔸 در این راستا متوجه شدیم که یکی از مکاتب عمده‌ی فلسفه‌ی تاریخ، نگاه جغرافیایی به حرکت و تاثیر امکان‌ها و در شکل‌دادن به فرهنگ و سیاست و اقتصاد است. نتیجه گرفتیم که فلسفه‌ی تاریخ در نخستین قدم برای زمینی‌شدن باید به تن کند تا بتواند حضور خود را در متن تصمیم‌های کلان اجتماعی و زندگی روزمره نشان دهد. وقتی زمان لباس جغرافیا می‌پوشد و مکانت پیدا می‌کند، رد پای تاریخ بر زمین هویدا می‌شود و تغییر تاریخ و پیچ‌های تاریخی امکان بررسی و رد و تایید پیدا می‌کند. 🔹 ژئوپلیتیک یکی از بهترین بسترها برای زمینی‌کردن و عینی‌کردن و محسوس‌کردن احکام فلسفه‌ی تاریخی است. برای نمونه، یکی از مهم‌ترین مباحث فلسفه‌ی تاریخی شیعه است. اما اگر نتوانیم این نزاع را در روی زمین به تصویر بکشیم، احساس خواهیم کرد که با یک بحث انتزاعی روبه‌رو هستیم. چون ما در واقعیت روزمره، با حق و باطل محض مواجه نیستیم و بلکه با اختلاط آن‌ها طرفیم. باید نشان دهیم که تاریخی چگونه به یک در روی زمین تبدیل شده است؟ پاسخ به این سوال، نیازمند توضیح و تبیین کیفیت و چگونگی است. توضیح این مطلب را ذیل الهیات جغرافیا دنبال کردیم. 🔸 طرح الهیات جغرافیا نیز در همین راستا دنبال شد. الهیات جغرافیا می‌تواند واسط فلسفه‌ی تاریخ و ژئوپلیتیک باشد و ما را به عبور دهد. زیرا اگر بتوانیم را صورت‌بندی کنیم، کمک خواهد کرد که فلسفه‌ی تاریخ شیعی را به نظریه‌ی سیاسی نزدیک کرده و به تولید و تدوین و تصویرسازی از الگوی نزدیک‌تر شویم. 🔹 این مسیر، مباحث و را نیز به هم‌دیگر نزدیک‌‌تر کرده و سیر مباحث را قابل اعتنا می‌کند. این رهیافت در فقدان ، که به‌نوبه‌ی خود ناشی از عدم است، قابل پی‌گیری و حائز اهمیت و ضرورت است. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid