eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
945 دنبال‌کننده
426 عکس
62 ویدیو
17 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. Admin: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
با مطالعه نظریه‌های دولت درمی‌یابیم که دولت در ابتدا به‌مثابه پدیده‌ای طبیعی و ارگانیکی در نظر گرفته می‌شد که جدا کردن آن از جامعه ممکن نبود. اما با تحولات معرفت شناسانه‌ای که انسان در دوران جدید پیدا کرد، «خودمختاری فردی» و «خودمختاری جمعیِ» انسان‌ها در اولویت قرار گرفت و بر‌این‌اساس، تصور از دولت نیز متحول شد. در این دوره، ، ابزاری است که حاصل اراده‌ی انسان‌ها برای تأمین و دموکراتیک است. سمت و سوی تحول نظریه‌های ، حداکثرگرا، غیردموکراتیک و مداخله‌گر به نظریه‌های دولت مشروطه، دموکراتیک، حداقلی و نه‌چندان مداخله‌گر در دوره جدید بوده است. امروز نیز شاهد تحول ساختار دولت بزرگ به کوچک هستیم. آنچه در این تحول رخ داده، این است که دانش سیاسی دوره‌ی جدید، دربردارنده‌ی مقدمات فلسفی، اخلاقی و الهیاتی دوره‌ی قبل نیست و زندگی سیاسی در راستای «خیر»، «فضیلت» و «امر متعالی» مطالعه نمی‌شود، بلکه کوشش می‌شود تا قدرت به‌عنوانِ یک پدیده‌ی مستقلِ تجربی در نظر گرفته و سیاست‌ بنا بر روش‌های تجربی مطالعه شود. بر اساس این دگرگونیِ مفهومی، تئوری «قانون موضوعه» و «قرارداد اجتماعی» مطرح شد. در مفهوم ، در قالب حکومت، نظمی معطوف به اراده‌ی الهی نیست، بلکه فعالیتی انسانی است و حکومت به‌واسطه‌ی کسانی که موضوع آن هستند، ایجاد و حفظ می‌شود.
⭕️ معنای «اشتات» در فلسفه‌ی سیاسی هگل در گفت‌وگو پیرامون آن‌چیزی که ما آن را می‌نامیم، از واژه‌ی staat (اشتات)استفاده کرده است که معادل state انگلیسی نیست. برای توضیح این مفهوم، توجه به زمینه‌های فکری او ضرورت دارد. هگل در پی احیای یک‌پارچگی فرد و زاده‌شده در است. وی در این راه با دو مانع بزرگ روبه‌رو بود: نخست این‌که فرد عصر ما دیگر فرد زمان یونان نیست؛ دوم این‌که دولت هم پولیس نیست. این تحول در فرد و پولیس، به‌تبع رخ داده بود و هگل را محصول و فرزند همین امر می‌دانست. اشتات یا staat ترجمه‌ای است که هگل آن را برای انتخاب می‌کند؛ همان اصطلاحی که ما در فارسی به «جمهور» ترجمه‌اش کرده‌ایم. مراد هگل از اشتات، نظام سیاسی یک کشور است؛ اما هر نظام سیاسی‌ای را نمی‌توان اشتات یا دولت دانست. اشتات در نزد هگل به دولتی اطلاق می‌شود که مبتنی‌بر حقوق (rechtsstaat) باشد. این حقوق به این دلیل باید استیفا شود که انسان، انسان است؛ یعنی حقوقی که به‌خاطر انسان‌بودن انسان بر او فرض شده است و نه به‌دلیل دین و آیین خاص. دولت هگلی، دولت مبتنی‌بر نمایندگی است و اراده‌ی صنوف مختلف مردم باید پشت آن باشد. او صرفا زمانی قوه‌ی قهرآمیز دولت را تجویز می‌کند که پای ایجاد فضای مناسب برای گسترش در میان باشد. بنابراین، تاسیس دولت مدرن بر تامین آزادی مقدم است و اولویت دارد. https://www.instagram.com/mh.taheri1980/ https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ تمایز امر سیاسی و امر اجتماعی و تاثیر آن در پیدایش دولت یکی از چالش‌های مهم در فهم دولت، از اختلاف میان و برخاسته است. اجتماعی‌بودن غیر از دولت‌مندبودن است. انسان نه‌تنها موجودی اجتماعی، بلکه موجودی سیاسی و دولت‌مند است. این تمایز زمانی خودش را آشکار می‌کند که بخواهیم حرکت اجتماعی را تحلیل و سرپرستی کنیم. وقتی یک اجتماع بخواهد توسعه پیدا کند، چه کسی متولی حرکت روبه‌رشد آن‌هاست؟ اصلا چه کسی باید درباره‌ی این که رشد چیست و چگونه به‌دست می‌آید، تصمیم بگیرد؟ چه‌کسی بر فرآیند وقوع رشد و تکامل باید نظارت کند؟ چه کسی باید درباره‌ی این‌که این رشد به‌دست آمده یا نه، داوری کند؟ پاسخ این پرسش‌ها بدون درنظر گرفتن دولت – ورای اجتماع – ممکن نیست. ازاین‌رو متفکرانی هم‌چون هگل معتقد بودند اگرچه دولت یک نهاد طبیعی است، اما برآمده از بلوغ تاریخی است. اعصار و ادوار تاریخی مولود ادوارو اعصار پیش از خود هستند؛ گاهی به نقطه‌هایی می‌رسند که یک بلوغ و رشد برجسته‌ای به‌طور طبیعی و تدریجی رخ می‌دهد. ، را مولود رشد مراحل تاریخ آگاهی انسان می‌داند و بر این باور است که نقطه‌ی عطف این رشد را باید در و جست‌وجو کرد. https://www.instagram.com/mh.taheri1980/ https://virgool.io/@mhtaheri .
با توجه به تفاوت «تعریف نظری و مفهومی» با «تعریف کارکردی و کاربردی»، هم‌چنین عطف به نقش مهم فلسفه و منطق و در یک امر، سوال مهم این است که «دولت چیست؟» و «دولت‌سازی چگونه محقق می‌شود؟» در بسیاری از مواقع، وقتی از و صحبت می‌شود، این امر به ، خصوصا انتخابات قوه‌ی مجریه فرو کاسته می‌شود. ازاین‌رو وقتی از ضرورت دولت‌سازی در ایران صحبت می‌کنیم، بخش قابل توجهی از نیروهای سیاسی با تعجب می‌پرسند: ؟! یک معنای بسیار سطحی از این است که رفتن شاه و آمدن امام خمینی به ایران و تشکیل نظام جمهوری اسلامی را معادل تشکیل بدانیم. این تلقی، جدی‌ترین حجاب دولت‌سازی در جمهوری اسلامی ایران در قریب به پنج دهه‌ی گذشته بوده است. بسیاری با تعجب می‌پرسند:‌مگر با رفتن شاه و آمدن امام خمینی و تغییر نظام سیاسی، دولت جمهوری اسلامی تشکیل نشده است؟! این تعجب محصول است. معنای جدید دولت در روزگار معاصر همان است؛ . واژه‌ای که برای بازنمایی اتفاقی که در در جهان رخ داده و را ایجاد کرده، دقیق وضع نشده است. تبعا در جایی که معنای نظری مبهم باشد، درک ما از ضرورت نیز متشتت خواهد بود و تفاهمی برای معماری پیچیده و سرنوشت‌ساز رقم نخواهد خورد. ، نه صرفا یک ، بلکه یک است؛ لذا باید بتواند علاوه‌بر تغییر حاکمان و رژیم سیاسی، طرح جدیدی برای را نیز ترسیم کرده و پیاده نماید تا «نظم اجتماعی مطلوب»‌اش جایگزین «نظم اجتماعی موروث» گردد. لازمه‌ی این امر است. آیت‌الله خامنه‌ای فرموده‌اند: ما نداریم؛ ما هم نداریم! از آن مراحل چندگانه‌ای که ما مطرح کردیم، هنوز در دولت اسلامی‌اش مانده‌ایم. بعدازاین، ایجاد یک دولت اسلامی است. یعنی ایجاد تشکیلات مدیریّتیِ اسلامی برای کشور. ما در این قضیه هنوز خیلی فاصله داریم تا به مقصود برسیم. 1396/06/06 https://eitaa.com/doranejadid https://virgool.io/@mhtaheri https://virasty.com/Mhtaheri
🔴 واقع‌گرایی در جغرافیای سیاسی تبعات تحولات روشی در سیاست و زمینه‌سازی برای تولد ایران معاصر تحول در «نظام‌های معرفتی» و ظهور اپیستمه‌ی مدرن -به‌تبع رنسانس و انقلاب روشن‌گری- تبعات واضح و گسترده‌ای در عالم سیاست داشت. مهم‌ترین تاثیر این امر، میل شدید کشورهای اروپایی به تصرف بود. آسیا، انباری بزرگ و مملو از مواد خام بود و بازار بزرگی برای جدید متولدشده در به حساب می‌آمد. این لقمه‌ی چرب، محرک ‌شد. دراین‌میان، شکل‌گیری بعد از 1648 میلادی نیز بستر مشروعی را برای پیشبرد اهداف استعمار پدید می‌آورد. نظام حقوق بین‌الملل آرام‌آرام به‌تبع تولد -ملت در حال پدیدارشدن بود؛ و با گسترش آن این امکان وجود داشت که یک تعداد را در میان کشورهای تولیدکننده‌ی مواد خام و کشورهای فرآوری‌کننده ایجاد کرد. توضیح این مطلب که تحول چگونه به کمک استعمار آمد، مورد اهتمام یادداشت‌هایی قرار خواهد گرفت که محور آن‌ها، در جغرافیای سیاسی است. اتخاذ این رهیافت، تحولات عمیق و پایداری را در کشورهای آسیای مرکزی رقم زد و به تغییرات گسترده‌ی فرهنگی در میان این ملت‌ها انجامید. نیز در بحبوحه‌ی این تحولات متولد شد و خود را از بازشناخت. تمنای بازیابی شکوه گذشته را باید در لحظه‌به‌لحظه‌ی ایران معاصر جست‌وجو کرد. با توجه به اهمیت تاثیر توجه به دقایق و ظرائف روشی در تحلیل تحولاتی که اینک در در حال وقوع است، مطالعه و بررسی این حوزه مطالعاتی را تقدیم مخاطبان محترم کانال خواهم نمود. https://virgool.io/@mhtaheri https://eitaa.com/doranejadid
| 🟥 بعد از تاثر و وابستگی شدیدی نسبت به پیدا کرد. ازآن‌جایی‌که اقتصاد نئوکلاسیک را مشروع می‌دانست و آن را امری احترام‌برانگیز می‌شمرد، این امر چنان بر تحلیل سایه انداخت و متاثر از نمود که عاملیت‌های انسانی در این تحلیل‌ها به حاشیه رانده شدند. 🔸 مهم‌ترین تاثیر اقتصاد نئوکلاسیک بر تحلیل را می‌توان در غفلت از آگاهی‌های پایه‌ای و «معنای انسانی مولفه‌های محیطی» در تفسیر مسائل ژئوپلیتیک مشاهده کرد؛ مفاهیمی هم‌چون: تاثیرات نظام حاکم، موضوعات ، مدل‌مندی تصمیم‌گیری‌های سیاسی، بازساخت، عامل زمان، ، و ساختار جامعه. 🔹 تحلیل یک بدون درنظرگرفتن این مولفه‌ها، تحلیلی ابتر است. بدون ملاحظه‌ی این مفاهیم باید انتظار داشته باشیم بوم‌های مشابه، وضعیت یکسانی داشته باشند؛ حال آن‌که این‌طور نیست. اگرچه پدیده‌های جغرافیایی در تکوین‌شان از تاثیر می‌پذیرند، اما عمیقا وابسته به انسان، و آن‌ها هستند. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
🔴 منطق طبیعی مرز 📮 معماری صلح و پیشرفت در سرزمین میانه، از سند تا نیل 2️⃣ از 4️⃣ 🔸 و قلمرو، نخستین مولفه‌ای است که در تعاریف رایج از مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه در نگاه نخست بدیهی به نظر می‌رسد که داشتن سرزمین، کم‌ترین شرط برای برپاکردن است، اما ظرافت‌ها و دقت‌های نکته‌سنجانه‌ای در معنای سرزمین و قلمرو هنگام تعریف دولت (ُState) نهفته است که غالبا در شناخت و الزامات برجسته نمی‌شوند. 🔹سرزمین را نباید صرفا به «خاک» و فروکاست. مرز، یکی از فرزندان الگوی زمامداری «دولت-ملت» است. مرز، با هر وسعتی از خاک شکل نمی‌گیرد. درست همان‌گونه که هر تعداد از جمعیت را نمی‌توان ملت نامید و هر شیوه‌ای از اجتماع را نمی‌توان خطاب کرد، هر وسعت و گستره‌ای از خاک را نیز نمی‌توان مرز در نظر گرفت و آن را به یک دولت و ملت نسبت داد. برای مثال؛ آیا می‌توان در جغرافیایی کوچک گرداگرد ساکنان طبیعی یک سرزمین دیوار کشید و با ایجاد حصارهای امنیتیِ مسلح به انواع تکنولوژی‌ها و ارتزاق از خون‌آورد نظام ، دولت-ملت یهود را جعل کرد؟ 🔸یکی از شاخص‌های تعریف مرز، است. یک باید به‌اندازه‌ای وسعت داشته باشد که نیروهای مادی و معنوی متعلق به آن، قابلیت عملیاتی پیدا کنند و در مقیاس زندگی اجتماعی به‌گردش درآیند. این وسعت باید بتواند میزانی از استقلال را برای نیروهای داخل مرز، و اندازه‌ای از وابستگی را نسبت به دیگر جمعیت‌های پیرامون ایجاد کند. 🔹افراد مستقر در یک سرزمین به‌واسطه‌ی مرز می‌شوند. برای ایجاد اختلال در سرنوشت ملت‌ها، کافیست را تغییر داد. آشوب 200ساله در نمونه‌ی خوبی برای مطالعه‌ی مرزهای غیرطبیعی و اختلال‌زا است. 🔸با تعریف مرز، چشم‌انداز متمایزی برای یک ملت در مقایسه با هم‌سایه‌گانش ترسیم می‌شود. هرگاه این مرزها با امکان تعریف مشترک انطباق داشته باشند، شاهد ؛ و هرگاه این مرزها بدون ملاحظه‌ی کشیده شوند، شاهد و خواهیم بود. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
| 🔴 درکِ مکانتِ زمان، راهی برای فهم در 🔹 مباحث در کانال «دقایقی پیرامون دوران جدید عالم»، در یک سیر طبیعی رخ داد. ما ابتدائا می‌خواستیم راهی برای استفاده از برای پرداختن به مساله‌های عینی سیاست و مشخصا برای پیدا کنیم. فلسفه‌ی تاریخ در آسمان بحث می‌کند و نتایجی که می‌گیرد، انتزاعی به نظر می‌رسد. اگر احکام و قوانین و اصول فلسفه‌ی تاریخ نتواند به زمین واقعیت و عینیت نزدیک شود، و خیال و پنداشته و انگاشته خواهد شد. به‌عبارت‌دیگر، تا وقتی که عصر و زمان، مکان پیدا نکنند، اثبات شکل‌گیری در عالم میسور نخواهد شد. 🔸 در این راستا متوجه شدیم که یکی از مکاتب عمده‌ی فلسفه‌ی تاریخ، نگاه جغرافیایی به حرکت و تاثیر امکان‌ها و در شکل‌دادن به فرهنگ و سیاست و اقتصاد است. نتیجه گرفتیم که فلسفه‌ی تاریخ در نخستین قدم برای زمینی‌شدن باید به تن کند تا بتواند حضور خود را در متن تصمیم‌های کلان اجتماعی و زندگی روزمره نشان دهد. وقتی زمان لباس جغرافیا می‌پوشد و مکانت پیدا می‌کند، رد پای تاریخ بر زمین هویدا می‌شود و تغییر تاریخ و پیچ‌های تاریخی امکان بررسی و رد و تایید پیدا می‌کند. 🔹 ژئوپلیتیک یکی از بهترین بسترها برای زمینی‌کردن و عینی‌کردن و محسوس‌کردن احکام فلسفه‌ی تاریخی است. برای نمونه، یکی از مهم‌ترین مباحث فلسفه‌ی تاریخی شیعه است. اما اگر نتوانیم این نزاع را در روی زمین به تصویر بکشیم، احساس خواهیم کرد که با یک بحث انتزاعی روبه‌رو هستیم. چون ما در واقعیت روزمره، با حق و باطل محض مواجه نیستیم و بلکه با اختلاط آن‌ها طرفیم. باید نشان دهیم که تاریخی چگونه به یک در روی زمین تبدیل شده است؟ پاسخ به این سوال، نیازمند توضیح و تبیین کیفیت و چگونگی است. توضیح این مطلب را ذیل الهیات جغرافیا دنبال کردیم. 🔸 طرح الهیات جغرافیا نیز در همین راستا دنبال شد. الهیات جغرافیا می‌تواند واسط فلسفه‌ی تاریخ و ژئوپلیتیک باشد و ما را به عبور دهد. زیرا اگر بتوانیم را صورت‌بندی کنیم، کمک خواهد کرد که فلسفه‌ی تاریخ شیعی را به نظریه‌ی سیاسی نزدیک کرده و به تولید و تدوین و تصویرسازی از الگوی نزدیک‌تر شویم. 🔹 این مسیر، مباحث و را نیز به هم‌دیگر نزدیک‌‌تر کرده و سیر مباحث را قابل اعتنا می‌کند. این رهیافت در فقدان ، که به‌نوبه‌ی خود ناشی از عدم است، قابل پی‌گیری و حائز اهمیت و ضرورت است. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid