🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش چهاردهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
«در جنگ تحمیلی، غیر از #آمریکا که علناً و صریحاً از #عراق حمایت کرد و شوروی که عمدهی تسلیحات عراق را داد و #فرانسه که بخش مهمی از تسلیحات عراق را داد و انگلیس که انواع و اقسام کمکهای ممکن را به عراق کرد. علاوه بر همهی اینها، حتی آلمان که آن روزهای جنگ که با ما روابطش نسبتاً دوستانه بود، امروز خبرها و گزارشهایی نشان میدهد که در دوران جنگ تحمیلی، شرکتهای آلمانی، مواد شیمیایی برای ایجاد بمب شیمیایی به عراق دادند؛ در این حد!
ایتالیا که درست نقطهی مقابل ما نبود و درمقابل ما قرار نگرفته بود حتی به عراق کمک کرد؛ هلیکوپترهایی که متعلق به ما بود و جنگی هم نبود و پول آن قبلها داده شده بود و توی انبارهای #ایتالیا بود، پولش را هم داده بودیم؛ در مقام کمک به عراق به ما نداد. چون احساس کرد ممکن است به ما کمک کند و به عراق فشار بیاورد. حتی دولت ژاپن در اواخر به گروه فشار علیه انقلاب اسلامی پیوست. آن هم برای فشار علیه جمهوری اسلامی از روشهای مخصوص خودش استفاده کرد.
دولت شوروی که اینقدر برای عراق تجهیزات، از انواع و اقسامش فراهم کرد و بهدنبال شوروی، دولتهای اروپای شرقی کلاً در کار جنگ، در آموزش و در تسلیحات و مواد اولیه و ساخت کارخانجات در خدمت عراق قرار گرفتند. شاید جالب باشد که بشنوید در دوران جنگ، یکوقتی پیش آمد ما یک مقدار سیم خاردار از کشوری خریدیم و میدانید که سیم خاردار تأثیرش در جنگِ به این عظمت مگر چقدر است، دولت شوروی اجازه نداد که این سیم خاردار را از داخل خاک او ترانزیت کنیم؛ تا این حد!
تمام غرب و شرق علیه ما و به نفع دشمن ما متحد شدند. یعنی هم اروپا، هم #شوروی، هم آمریکا، #اروپای_شرقی، #اروپای_غربی، حالا دولتهای مرتجع منطقه و بعضی دولتهای وابستهای که جاهای دیگر هستند را ذکر نمیکنم و اسم نمیآورم، قابل ذکر نیستند، اگرچه کمک آنها هم بیتأثیر نبود.
تمام این قدرتها علیه جمهوری اسلامی متحد شدند. چرا؟ بهخاطر اصول ما. پس اصول ما آنچنان است که وقتی پایبند به او بشویم، هیچ بخشی از دنیای قدرتمند نمیماند که با ما مخالف نشود. و انقلاب علیرغم اینهمه مخالف، صد در صد اصول خودش را حفظ کرد. ما یک قدم از اصولمان عقب ننشستیم. اگرچه دنیای استکباری خواست این شبهه را القا کند که گویا #انقلاب_اسلامی در حال تجدیدنظر در خودش است؛ نه! این جزء همان ترفندهایی است که اینها همواره علیه انقلاب بهکار زدند».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#جنگ_تحمیلی
#اصول_انقلاب
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 9
2. انتقاد از نظریهی جغرافیاگرا
نظریهی جغرافیایی مظهر یک اعتقاد یکجانبه و طبیعی است و منکر عامل انسانی در تعیین سرنوشت تاریخ، پیدایش و تکامل آن. البته نمیتوان تردید کرد که محیط و عامل جغرافیایی نهتنها مبین خصوصیت محصول طبیعیای است که بشر نیازمندیهای خویش را با آن رفع میکند، بلکه مبین خصوصیت وسایلی نیز هست که انسان با آنها این محصولات مورد نیاز را تولید میکند.
محقق است که هرچه قلمرو و محیط جغرافیایی متنوعتر باشد، برای تکامل قوای تولیدی مناسبتر است؛ ولی آنچه از تیررس دید اصحاب نظریهی جغرافیاگرا دور مانده، این حقیقت است که اگرچه بشر محصول محیط جغرافیایی خویش است، ولی نسبت به آن یک وجه منفعل منفی نیست؛ بلکه او در مقابل شرایط محیط خویش واکنش نشان میدهد و آن را تغییر میدهد.
اگرچه انسان ابزار خویش را از محیط اخذ میکند، اما محیط جغرافیایی عامل قطعی تغییرات اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه تنها یکی از شرایط ضروری تکامل تاریخی است. ایتالیای امروز تحت همان شرایط جغرافیایی زیست میکند که رومیها در سه هزارسال پیش میزیستند؛ اما نظام اجتماعی و مدنیت امروز #ایتالیا هیچ وجه تشابهی با ایتالیای رومی ندارد.
(همان، ص. 34)
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#روم
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 10
ب) نظریهی قهرمانگرایی یا اصالت شخصیت
نظریهی دوم در مکاتب #فلسفه_تاریخ که تا حدودی #کارلایل بنیانگذار آن شمرده میشود، نظریهی اصالت شخصیت و قهرمانگرایی است. بنا به عقیدهی طرفداران این نظریه، قهرمانها نقش قاطعی در تعیین سرنوشت یک تمدن دارند. نتایجی که کارلایل از این نظریه اتخاذ کرد، بعدها #جان_استوارت_میل و #ویلیام_جیمز را به خود جلب کرد. در واقع، تا حدودی #نیچه و #هگل را میتوان پدران اصلی نظریهی اصالت شخصیت بهمعنای علمی آن دانست؛ زیرا از سرچشمهی افکار این دو نفر بود که مسیر واقعی اندیشهی قهرمانگرایی بستر واقعی خود را طی کرد و به نتیجهی جبری آن، یعنی فاشیسم #ایتالیا و#آلمان منجر شد.
بنیان فکری این نظریه بر این باور استوار است که قهرمان با محیط خویش به مبارزه برمیخیزد و ناگواریها و تلخیهای فراوانی را متحمل میشود؛ اما از این لحاظ که روح خود را درک کرده است، بهناچار جامعه و مردم را به تبعیت از ارادهی خود وامیدارد و مسیر تاریخ را تعیین میکند و بدینترتیب، جامعه را بهسوی کامیابی سوق میدهد و به تاریخ و تمدن معنی میبخشد؛ لذا قهرمان اصلیترین عامل تکامل و پیدایش تاریخ است. بنابراین برای شناخت درست تاریخ باید زندگی روحی و شخصیت قهرمانان بزرگ هر دوره را (نظیر اسکندر، سزار، عیسی، بودا و ... ) مورد تحقیق قرار داد.
اگرچه نمیتوان همهی معتقدین به اصالت فرد در جامعه و تاریخ را پیرو این مکتب دانست، اما فرانسیس #بیکن، #هابز، #لاک، #روسو؛ و مرکانتیلیستهایی همچون #آدام_اسمیت، هانری ماین و فردریک مادیتلند از پیروان این مکتب فلسفهی تاریخ هستند.
خطای این مکتب فکری آن است که فراموش میکند شخصیتهای بزرگ، بهنوبهی خودشان، محصول و مجری ضروریتهای زمان خود هستند. ویژگی آنها این است که این ضروریتها را درک کردهاند و معنای #روابط_اجتماعی جدید را - که در حال تکوین است - زودتر از معاصران خود دریافتهاند. نقش این نوابغ فقط در تفسیر صورت ظاهری وقایع است، اما این امر ایشان را قادر نمیکند که تغییرات عمیق در علل کلیتری باشند که حرکت تاریخ محصول آن میباشد. علل کلیتری که قهرمانها معلول آنها شمرده میشوند.
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#قهرمانگرایی
#اصالت_شخصیت
@doranejadid
⭕️ راه متفاوت آلمان برای ساخت نهاد دولت
بیشک صلح #وستفالیا نکتهی کانونی طرحهای دولتسازی است. از این نقطهی تاریخی بهاینسو شاهد چهار الگوی عمده بودهایم: الگوی فرانسوی، الگوی انگلیسی، الگوی روسی و الگوی آلمانی. اطلاعات ما دربارهی الگوی روسی محدود است و منابع چندان جدیای در این رابطه در دست نیست. اجمالا تفاوت در الگوهای #دولت_سازی را میتوان به تفاوت در سنتهای حقوقی این ملتها ارجاع داد.
سنت حقوقی آلمان، بعد از سقوط امپراتوری #روم و متاثر از نواندیشی مسیحی شکل گرفت. این سنت بعدها متاثر از آموزهی حاکمیت #ژان_بدن و آموزهی staatstrason #ماکیاوولی قرار گرفت تا راه ویژهی خود را در #عصر_جدید دولت-ملتها پیدا کرده و نظام سیاسی و اجتماعی خود را بر بنیان آن بنا کند. مسیر #دولتسازی آلمانی بهتبع سنت حقوقی متفاوتاش با دولتسازی فرانسوی و انگلیسی متمایز میشود. این الگو نه مانند شیوهی فرانسوی بر بنیان تمرکز قدرت در دستان شاه استوار شده؛ و نه مانند الگوی انگلیسی بهتبع جنگهای مذهبی بهسمت دولت سکولار مطلقه غش کرده است. بنیان سنت دولتسازی آلمانی را باید با تاخیری تاریخی در اندیشهی نویسندگان کتاب «منشورات رایش» پی گرفت که از آموزهی حاکمیت ژان بدن تاثیر پذیرفته است.
هوشمندی نویسندگان منشورات رایش برای امروز ما الهامبخش و بصیرتافزاست. آنان متوجه شدند که راه آلمان برای دولتسازی، متفاوت از راه #فرانسه و انگلیس است و مفاهیمی که در زمینههای اجتماعی #ایتالیا، فرانسه و #انگلیس متولد شدهاند، نمیتواند پاسخگوی نیازهای #وضعیت_تاریخی آلمان باشد و بنای دولت بر بنیان آن استوار گردد. رقمزنندگان این سنت حتی به این نکته نیز پی بردند که مراجعه به سیاست ارسطو نیز افاقهای در دولتسازی آلمانی نخواهد داشت. آنها مسیر بومی و اختصاصی خود را یافتند و بهاینترتیب شیوهی دولتسازی آلمان متمایز از دولت فرانسوی و انگلیسی بنا نهاده شد.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
🔴 دگردیسی آسمان جدید به دولت مدرن
🔴 واسطهگری «مارن مرسن» در انتقال «روش دکارت» به «فلسفه سیاسی هابز»
#مارین_مرسن (Marin Mersenne) (1588-1648م) -کشیش و فیلسوف و ریاضیدان و موسیقیدان فرانسوی- تحصیلات خود را در مدرسهی ژزوئیتهای لافلاش پاریس پی گرفت. با تسلطی که به زبان عبری داشت، به تدریس الهیات در اسقفنشین نِوِرس (Nevers) -شهری در نزدیکی پاریس- روی آورد. وی هیچگاه عضو رسمی فرقهی #یسوعی نبود، بلکه به مکتب «مینیم» (Minims) تعلق خاطر داشت؛ فرقهای که در قرن پانزدهم میلادی توسط #فرانسیس_پائولا (Francis of Paola) در #آلمان پایهگذاری شده بود و با تکیه بر #کتاب_مقدس، بسط نگاه طبیعتگرایانه به علم را دنبال میکرد. #مرسن چهار سال از عمر خود را وقف نگارش کتاب (Quaestiones celeberrimae in Genesim) (1623م) نمود که با نگاهی فلسفی-کلامی به «مسالههای مشهور در کتاب پیدایش» میپرداخت.
مارین مرسن از دوستان بسیار نزدیک رنه دکارت بود؛ به گواهی اسناد تاریخی، در شکلگیری اندیشهی #دکارت سهم بسیار تعیینکنندهای داشت. او همچنین با سرسختی تمام از #گالیله دفاع میکرد و در ترجمهی برخی از کتابهای مکانیکی وی به او کمک مینمود.
تاسیس آکادمی پاریسین (Academia Parisiensis) در سال 1635 از جملهی مهمترین اقدامات مرسن است. با این کار توانست بیش از 140 نویسنده در حوزهی ستارهشناسی، فلسفه و ریاضی را گرد هم آورد و با برگزاری مناظره میان آنها، به تحول علمی آن دوران شتاب بخشد؛ دکارت، گالیله، #پاسکال و #بیکمان از جملهی سرشناسان علم بودند که به همکاری با این آکادمی اقبال کردند. این مرکز به نشر آرای این دانشمندان تبدیل شد و برای نمونه، متفکرانی همچون: #گاسندی و #هابز را با آرای دکارت آشنا نمود. آکادمی مرسن الهامبخش تاسیس «آکادمی علوم پاریس» و «انجمن سلطنتی لندن» و «آکادمی ژان بابتیست کولبر» واقع شد و کمتر از 30 سال بعد، الگوی او بهتدریج مورد اقتباس قرار گرفت.
#اسکینر مینویسد:
«هابز در اوایل دههی 1630... بهنحو فزایندهای درگیر آزمایشهایی علمی شد که توسط پسرعمههای اِرل دِوونشر -یعنی سِر چالرز کَوِندیش و برادر بزرگ او اِرل نیوکاسل- انجام میگرفت. شیفتگی هابز به علوم طبیعی در حد فاصل 1634 و 1636، که در سفر سیاحتی اِرل جوان به #فرانسه و #ایتالیا با او بود، تشدید شد. در جریان اقامت آنها در پاریس در 1634، #هابز با مارین مِرسِن آشنا شد که بعد او را در شرح حال منظومش بهعنوان محوری که ستارههای دنیای علم بر مدار آن میچرخند، معرفی کرد».
https://virgool.io/@mhtaheri
https://eitaa.com/doranejadid