eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
377 عکس
48 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ جست‌وجوی راهی تاریخی برای وحدت و یکپارچگی وضع تاریخی و دشواره‌های ما، نسبتی مستقیم و ناگسستنی با نحوه‌ی اندیشیدن ما به سیاست و میدان آن دارند. نشانه‌ها و دلایت‌های یک وضع تاریخی را می‌توان با نحوه‌ی ارتباطی که اندیشمندان سیاسی یک ملت با ساحت سیاست روزگارشان برقرار می‌کنند، مشاهده کرد. این مواجهه می‌تواند صورت‌های مختلفی داشته باشد: مواجهه‌ی متغلبانه یا منفعلانه، مواجهه‌ی مستحدَثه‌ای یا مستحدِثه‌ای، مواجهه‌ی مساله‌سازانه یا پرسش‌گرانه، مواجهه‌ی خلاقانه یا مقلدانه و ... . با این مختصات می‌توانیم نسبت به وضعیت تاریخی خودمان به‌عنوان یک ایرانی مسلمان ارزیابی و سنجش کنیم. نمونه‌ی یک مواجهه‌ی فعال با را می‌توان در نسبت هگل با اندیشه‌ی سیاسی زمانه‌اش مشاهده کرد؛ تامل در این مواجهه برای امروز ما نیز می‌تواند الهام‌بخش باشد. هگل رساله‌ای تحت‌عنوان «درباره‌ی نظام رایش» دارد که محل تاملات او پیرامون بازسازی یک شکوه سیاسی تاریخی است. رایش که در آلمانی Reich خوانده می‌شود، به‌معنای قلمروی متحد دارای و است. نخستین رایشی که در اروپا بنا شده، مربوط به است؛ دومین رایش را امپراتوری Deutsches Reich یا در این قاره تشکیل داده و سومین و آخرین با نام هیتلر گره خورده است. آن‌چه در مرکز مفهوم رایش قرار دارد، ایجاد اتحاد در میان یک تاریخی است که الزاما یک‌پارچگی سرزمینی را نیز با خود به‌همراه دارد و به بازتولید یک قدرت قاهره‌ی فراگیر و موثر در حرکت تاریخ می‌انجامد که امروزه با مفهوم قید خورده است. تاملات هگل و جست‌وجوی راهی برای بازیابی قدرت ، برای اندیشیدن به بصیرت‌زاست. وی در این اندیشه تاثیرات جدی از سنت فکری ، و در نهایت گرفته است. تاثیر تفکر ماکیاوولی بر آن‌چنان جدی است که فردریش مایِنکه او را آلمان نامیده است. هگل در اشاره به اندیشه ماکیاوولی می‌نویسد: «اگر کسی فکر کند ماکیاوللی - شهریار را- در تائید استبداد نوشته است، دچار بدفهمی بزرگی شده است. این [کتاب] صرفاً برآمده از احساس عمیق روحی بزرگ است دربارۀ نگون‌بختی و فلاکت سرزمین پدری‌اش. باید تاریخ ایتالیا تا زمانۀ ماکیاوللی را خواند، تا بتوان پی برد، چرا او اثر خود را چنین نوشته است». (هگل، درس‌های فلسفه‌ی حق، ۲۰-۱۸۱۹) این نوشته ادامه خواهد داشت... https://www.instagram.com/mh.taheri1980/ https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ راه متفاوت آلمان برای ساخت نهاد دولت بی‌شک صلح نکته‌ی کانونی طرح‌های دولت‌سازی است. از این نقطه‌ی تاریخی به‌این‌سو شاهد چهار الگوی عمده بوده‌ایم: الگوی فرانسوی، الگوی انگلیسی، الگوی روسی و الگوی آلمانی. اطلاعات ما درباره‌ی الگوی روسی محدود است و منابع چندان جدی‌ای در این رابطه در دست نیست. اجمالا تفاوت در الگوهای را می‌توان به تفاوت در سنت‌های حقوقی این ملت‌ها ارجاع داد. سنت حقوقی آلمان، بعد از سقوط امپراتوری و متاثر از نواندیشی مسیحی شکل گرفت. این سنت بعدها متاثر از آموزه‌ی حاکمیت و آموزه‌ی staatstrason قرار گرفت تا راه ویژه‌ی خود را در دولت-ملت‌ها پیدا کرده و نظام سیاسی و اجتماعی خود را بر بنیان آن بنا کند. مسیر آلمانی به‌تبع سنت حقوقی متفاوت‌اش با دولت‌سازی فرانسوی و انگلیسی متمایز می‌شود. این الگو نه مانند شیوه‌ی فرانسوی بر بنیان تمرکز قدرت در دستان شاه استوار شده؛ و نه مانند الگوی انگلیسی به‌تبع جنگ‌های مذهبی به‌سمت دولت سکولار مطلقه غش کرده است. بنیان سنت دولت‌سازی آلمانی را باید با تاخیری تاریخی در اندیشه‌ی نویسندگان کتاب «منشورات رایش» پی گرفت که از آموزه‌ی حاکمیت ژان بدن تاثیر پذیرفته است. هوشمندی نویسندگان منشورات رایش برای امروز ما الهام‌بخش و بصیرت‌افزاست. آنان متوجه شدند که راه آلمان برای دولت‌سازی، متفاوت از راه و انگلیس است و مفاهیمی که در زمینه‌های اجتماعی ، فرانسه و متولد شده‌اند، نمی‌تواند پاسخ‌گوی نیازهای آلمان باشد و بنای دولت بر بنیان آن استوار گردد. رقم‌زنندگان این سنت حتی به این نکته نیز پی بردند که مراجعه به سیاست ارسطو نیز افاقه‌ای در دولت‌سازی آلمانی نخواهد داشت. آن‌ها مسیر بومی و اختصاصی خود را یافتند و به‌این‌ترتیب شیوه‌ی دولت‌سازی آلمان متمایز از دولت فرانسوی و انگلیسی بنا نهاده شد. https://www.instagram.com/mh.taheri1980/ https://virgool.io/@mhtaheri