⭕️ قطعهی اول: عدالتگرایی واقعبینانه
آمارتیا کومار سن، استاد فلسفه و اقتصاد در دانشگاه هاروارد است که نوبل اقتصاد را در سال 1998 به خود اختصاص داد. شهرت او مرهون مطالعهاش در حوزهی اقتصاد رفاهی و توسعهی انسانی است و چون در باب عدالت و دموکراسی نظرات دامنهداری عرضه کرده است، در مطالعات دولتپژوهی میتواند مورد تامل قرار بگیرد. اهمیت این مطالعه را میتوان به تلاش وی برای ایجاد همگرایی در مسیر دستیابی حداکثری به آزادی و عدالت توأمان از طریق توسعهی آگاهی انسانی نسبت داد.
دغدغهی آمارتیا سن در کتاب «اندیشهی عدالت»، پیجویی راهی برای مواجهه با آندسته از بیعدالتیهاست که راهحل روشنی دارند. لذا او میکوشد تا میان «عدالتخواهی کمالگرایانه» با «عدالتخواهی واقعبینانه» فاصله بگذارد و همت خود را صرف حل «ناعدالتیهای چارهپذیر» نماید. شاید بتوان این رویکرد در آرای سن را نقد نگاه افلاطونی و اتوپیایی به عدالت دانست و در زمرهی نوارسطوگرایی در عدالت قرار داد؛ تمایلی که بیشتر در آرای فیلسوفان سیاسی جماعتگرا (communitrianism) ظهور و تجلی داشته است.
دلیل انتخاب این رهیافت در نزد آمارتیا سن این است که ناعدالتیهای آشکارا درمانپذیر، هویداتر از آن هستند که انکار شوند و همین مطلب مبارزه با بیعدالتی را به یک جریان نیرومند سیاسی تبدیل میکند و دستیابی به آن را ممکن میسازد. وی معتقد است که تحقق عدالت زمانی ممکن است که بیعدالتی قابل درک باشد و برای چیرهشدن بر آن عزم عقلانی پدید بیاید.
#آمارتیا_سن
#نظریه_عدالت
#کتاب_اندیشه_عدالت
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
آنچه منطقا ما را برمیانگیزد، نه صرف تمیز نابسندگی کمال عدالت در جهان - که اندک از ما چشمداشت آن داریم - که وجود بی عدالتیهایی آشکارا چارهپذیر پیرامونمان است که در پی زدودنشانایم...
فارغ از درک و احساس بیعدالتیهای بارز و چیرگیپذیر، مردم پاریس موفق به تسخیر باستیل نمیشدند؛ گاندی با امپراتوری بریتانیا .... سرشاخ نمیشد؛ مارتین لوتر کینگ... آستین برای برچیدن برتری سفیدها بالا نمیزد. آنها نه در پی تحقق جهانی کاملا عادل... که در پی زدودن بیعدالتیهای بارز آن بودند، در حد توانی که داشتند. تمیز بیعدالتی درمانپذیر، نه فقط انگیزهای برای تامل بر سر عدالت و بیعدالتی، که گرانیگاهی در نظریهی عدالت است.
صص. 13-14
ما میبایست در مورد نوع عقلورزی معمول در ارزیابی مفاهیم اخلاقی و سیاسی، نظیر عدالت و بیعدالتی نیز پرسشگر باشیم. تشخیص بیعدالتی یا آنچه در کاهش یا زدایش آن اثرگذار است، چگونه عینیت مییابد؟ آیا اقتضای چنین تشخیصی، بیطرفی (بهمعنایی خاص) نظیر دلکندن از منافع شخصی است؟ آیا این تشخیص مستلزم بازسنجی برخی رفتارها نیز هست؛ رفتارهایی حتی رسته از نفع شخصی، اما بازتابدهندهی پیشپنداشتها و پیشداوریهایی که در مواجههی عقلانی... پایدار نخواهند بود؟ بالاخره خردمندی و خردپذیری چه نقشی در فهم الزامات عدالت دارند؟
ص. 15
هدف این نظریه بیشتر تشریح شیوهی حرکت در مسائل مرتبط با بهسازی عدالت و زدودن بیعدالتی است، نه ارائهی راهحلهایی برای مسائلی معطوف به ماهیت عدالتی کامل و بیکموکاست. این امر تفاوت بارزی با نظریههای مشهور عدالت در فلسفهی اخلاق و فلسفهی سیاست معاصر دارد...
اولا، نظریهی عدالتی که بتواند مبنایی برای عقلورزی عملی باشد، باید به چگونگی کاهش بیعدالتی و پیشبرد عدالت بپردازد، نه صرفا چهرهپردازی از جوامعی کاملا عادل...
ثانیا، بحث جاری، احتمال وجود براهینی شاخص در پیوند با عدالت را پی میگیرد...
ثالثا، بیعدالتیهای درمانپذیر، میتوانند کاملا مرتبط با مرزشکنیهای رفتاری باشند تا نارساییهای نهادی. عدالت در نهایت با معیشت مردمان سروکار دارد، نه صرفا با ماهیت نهادهای پیرامون آنان. درحالیکه بسیاری از نظریههای محوری عدالت عمدتا بر چگونگی نهادهای عادل چشم میدوزند و نوعی نقش حاشیهای برای خصایل رفتاری قائلاند.
ما در فرآیند پیشبرد عدالت، همواره دستاندرکار مقایسهایم... (نظیر استضعاف زنان... امکانات پزشکی در بخشهایی از آفریقا یا آسیا... فقر و گرسنگی مزمن)... چه بسا وفاق بر سر نقش تغییرات در کاهش بیعدالتی و حتی اعمال موفقیتآمیز آنها، آنچه را که عدالت کامل بتوان نامید، نصیبمان نسازد.
صص. 17-19
⭕️ ایجاد فرصتهای برابر برای دسترسی به امکانات اجتماعی
❇️ مباحث آمارتیا سن پیرامون عدالت را میتوان «نظریهی قابلیت انسانی» (human capabilities) نامید. اگرچه تخصص وی بیشتر در حوزهی «اقتصاد رفاه» است، اما این تاملات، سویهی عدالت به خود گرفته و در فرآیند بازبینی در مبانی و فرضیههای «دولت رفاهی» به کار آمدهاند. نقشی که نظریهی قابلیت انسانی در بهینهنمودن آکسیومهای دولت رفاهی از خود نشان داده، توجه به این نظریه را در دولتپژوهی حائز اهمیت ساخته و بهدلیل جدیبودن نظریهی دولت رفاهی در حال حاضر، مطالعهی آن را حائز اولویت کرده است.
❇️ دغدغهی آمارتیا سن، بهدلیل خاستگاه شرقیاش، معطوف به مسائل اقتصادی جهان سوم است؛ لذا برای او، اخلاق در اقتصاد جایگاه برجستهای دارد. او فلسفه و اقتصاد را در هم میآمیزد و راهبردهای سیاسی ناظر به عمل ارائه میکند؛ لذا به ادبیات حکمرانی بسیار نزدیک است.
❇️ توجه به مولفهای همچون «داشتن فرصتهای برابر در بهرهمندیهای اجتماعی» دیدگاه اقتصادی سن را به نظریههای عدالت در فلسفهی سیاسی و #دولتسازی گره زده است. بهنظر سن، برای سنجش رفاه در یک جامعه صرفا نمیتوان به شاخص «درآمد» توجه کرد، بلکه بهرهمندی اعضای جامعه از «سلامت» و «آموزش» را نیز به اندازهی میزان درآمد باید جدی گرفت. جامعهای که در حوزهی سلامت و آموزش فرصتهای برابر ایجاد کرده باشد، شاخص #توسعه_انسانی بالاتری را به خود اختصاص خواهد داد.
#آمارتیا_سن
#نظریه_عدالت
#کتاب_اندیشه_عدالت
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ محافظت از نابرابریهای لازم برای تحرک اجتماعی
برابری، رفاه و دموکراسی، سه آرمانی برجسته در اندیشهی آمارتیا سن است؛ او در مسیر نظریهپردازی میکوشد تا بهرهمندی ملتهای مختلف جهان از این سه آرمان را بیشینه نماید. تحقیقات سن و دیدگاه او دربارهی «توسعهی انسانی» باعث شده است که سازمان ملل از سال 1990 تا کنون، هر ساله «شاخص توسعهی انسانی» را در کشورهای مختلف بسنجد و گزارشی در این باره اعلام کند. این امر نشان میدهد که نظریهپردازی چقدر میتواند در بهبود کیفیت زندگی مردم در جهان موثر واقع شود. سن نشان داده است که چگونه عوامل اجتماعی و سیاسی در شکلگیری قحطی، مهمتر از کاهش مواد غذایی است.
اگرچه موضوع آمارتیا سن زدودن ناعدالتیهای آشکارا درمانپذیر است، اما مبنائا وجود نوعی از نابرابریها را لازمهی «حرکت اجتماعی» دانسته و آنها را اجتنابناپذیر میشمرد. وی بر این باور است که این نابرابریها عامل و انگیزهی اصلی برای «تحرک اجتماعی» هستند و بدون آنها رشد جامعه قفل میشود. بهاینمعنا میتوان تلاش سن برای تئوریزه نمودن عدالت در ارتباط با شاخص توسعهی انسانی را ایجاد تعادل در نابرابریهای اجتماعی دانست، بهنحویکه در عین کاستن از بیعدالتیهای آشکارا درمانپذیر، نابرابریهای لازم برای تحرک اجتماعی برچیده نشوند. از منظر زمینهگرایی، تاثیر سویهی فرهنگ شرقی-بودایی و ویژگیهای جامعهی کاستی هند را که سن در متن آن بالیده است، میتوان مشاهده کرد.
#آمارتیا_سن
#نظریه_عدالت
#کتاب_اندیشه_عدالت
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ عدالت غیرنهادی و چربش متن زندگی بر ساختارها
آمارتیا سن از حیث فلسفی در کنار افراد شاخصی همچون: اسمیت، کوندورسه، بنتام، استوارت میل و کارل مارکس قرار میگیرد؛ بنابراین طبیعی است که ناقد «جان رالز» باشد و نهادگرایی رالزی را نقد کند.
به نظر سن، زندگی بالفعل مردم مهمتر از نهادها و قواعد اجتماعی هستند و شاخص عدالت را باید با ارجاع به این ملاکها سنجید، نه ملاکهای نهادی. برای همین است که خردورزی جمعی، تکثرگرایی، تساهل و بردباری در بهبود وضعیت اجتماعی، عناصری هستند که برای پیشبرد عدالت حائز اهمیتتر از نهادهای رسمیاند. توجه به همین شاخصهها، اندیشهی عدالت او را به نظریههای توسعه نزدیک کرده و موجب پیدایش تاملات تئوریک بینرشتهای میان توسعه و عدالت شده است.
وی نظریهی خود را «نظریهی قابلیت انسانی» نامیده است. بهموجب این نظریه،
برخورداری از کالا به تبع برخورداری از درآمد، الزما به مطلوبیت نمیانجامد؛
مطلوبیت با قابلیتهای هر انسانی تعریف میشود؛ افراد با درآمدهای برابر، الزاما مطلوبیتهای یکسانی را تجربه نخواهند کرد و چون برابرکردن درآمدها الزاما نمیتواند مطلوبیتهای برابر را در پی داشته باشد، لذا ما را به عدالت نزدیکتر نخواهد کرد.
وظیفهی دولتها برای توسعهی عدالت از دیدگاه سن، گستراندن قابلیتهای افراد برای دسترسی به زندگی دلخواهشان است؛ ازاینرو عدالت در تاملات او بیشتر بهمثابه ایجاد یک فضا و محیط اجتماعی مورد توجه قرار گرفته، نه یک غایت سیاسی.
#آمارتیا_سن
#نظریه_عدالت
#کتاب_اندیشه_عدالت
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri