eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
943 دنبال‌کننده
427 عکس
63 ویدیو
17 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. Admin: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ تمایز امر سیاسی و امر اجتماعی و تاثیر آن در پیدایش دولت یکی از چالش‌های مهم در فهم دولت، از اختلاف میان و برخاسته است. اجتماعی‌بودن غیر از دولت‌مندبودن است. انسان نه‌تنها موجودی اجتماعی، بلکه موجودی سیاسی و دولت‌مند است. این تمایز زمانی خودش را آشکار می‌کند که بخواهیم حرکت اجتماعی را تحلیل و سرپرستی کنیم. وقتی یک اجتماع بخواهد توسعه پیدا کند، چه کسی متولی حرکت روبه‌رشد آن‌هاست؟ اصلا چه کسی باید درباره‌ی این که رشد چیست و چگونه به‌دست می‌آید، تصمیم بگیرد؟ چه‌کسی بر فرآیند وقوع رشد و تکامل باید نظارت کند؟ چه کسی باید درباره‌ی این‌که این رشد به‌دست آمده یا نه، داوری کند؟ پاسخ این پرسش‌ها بدون درنظر گرفتن دولت – ورای اجتماع – ممکن نیست. ازاین‌رو متفکرانی هم‌چون هگل معتقد بودند اگرچه دولت یک نهاد طبیعی است، اما برآمده از بلوغ تاریخی است. اعصار و ادوار تاریخی مولود ادوارو اعصار پیش از خود هستند؛ گاهی به نقطه‌هایی می‌رسند که یک بلوغ و رشد برجسته‌ای به‌طور طبیعی و تدریجی رخ می‌دهد. ، را مولود رشد مراحل تاریخ آگاهی انسان می‌داند و بر این باور است که نقطه‌ی عطف این رشد را باید در و جست‌وجو کرد. https://www.instagram.com/mh.taheri1980/ https://virgool.io/@mhtaheri .
⭕️ نقطه‌ی ارشمیدسی الگوی دولت مدرن مدعای مطرح‌شده در یادداشت‌هایی که تاکنون منتشر کرده‌ام، این بود که الگوی ، زمینه‌ی بسط تمدنی مدرنیته بوده است؛ یعنی بدون دردست‌داشتن و طراحی این الگو اساسا امکان بسط مدرنیته در اقصی نقاط زمین وجود نداشت. اگر امروزه در دورافتاده‌ترین دهات کشورهای مختلف نیز با جنبه‌هایی از مدرنیته مواجهیم، این عالم‌گیری مرهون الگوی مدرن بوده است. مشخصا به‌نظر می‌رسد که لازمه‌ی پذیرش و تکثیر یک الگو در میان ملت‌ها و فرهنگ‌های مختلف، انعطاف‌پذیری یک الگوست؛ این انعطاف نه باید به‌اندازه‌ای باشد که را از درون خالی کند، و نه آن‌قدر سفت و سخت باشد که به ترد در میان یک ملت بیانجامد. با این مقدمات این سوال قابل فرض و طرح است که توسعه و گسترش الگوی دولت_مدرن، مرهون کدام مفهوم مرکزی این الگوست که ضمن برخورداری از انعطاف، عالم‌گیری این الگو را ممکن ساخته است؟ گمانه‌های مختلفی را می‌توان مطرح کرد؛ یکی از محتمل‌ترین و قابل‌اعتناترین گزینه‌ها را می‌توان در مفهوم «staatstrason» یافت. آموزه‌ی «staatstrason»، یافته و ساخته‌ و پرداخته‌ی است که با مسامحه می‌توان آن را به ترجمه کرد. این مفهوم تمدنی آن‌چنان کشسان و قابل بسط و گسترش است که می‌تواند مورد توجه هر ملتی قرار بگیرد. هر ملتی در پی منافع ملی خاص خودش است؛ طبیعتا می‌توان با تاکید بر این مفهوم، ملت‌ها را جذب الگویی کرد که حول این مفهوم تنظیم شود و نظم و نسق پیدا کند. این توجه نشان می‌دهد که بدون تعریف این دانش‌واژه در میان یک ملت، امکان جذب در الگوی مدرنیته نیز با مانع مواجه خواهد شد. نکته‌ی مهم‌تر نیز آن است که در صورت یافتن یک مفهوم گسترده‌تر از منافع ملی، می‌توان الگوی بدیل را نیز طراحی کرد. به‌راستی چه مفهومی می‌تواند قدرت انعطاف «منافع ملی» را به چالش بکشد، و نظمی استوارتر و عادلانه‌تر و انسانی‌تر از نظم دولت-ملت مدرن را در عالم مورد اقبال قرار داده و بگستراند؟ https://www.instagram.com/mh.taheri1980/ https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ فلسفه‌ی سیاسی، توجه به امر انضمامی در کنار امر انتزاعی معمولا در نزد عامه‌ی مردم، فلسفه یک دانش انتزاعی تلقی می‌شود که موضوع آن امور کلی و ذهنی است. گویا فیلسوف با عالم واقعی کاری ندارد و در عالم مفاهیم که مربوط به ذهن است، غور می‌کند. انگار سعادت و فضیلتی که فیلسوف از آن سخن می‌گوید، ربطی به عالم ما ندارد؛ لذا فلسفه یک دل‌خوش‌کنک است و عملا تغییری در واقعیت‌های تلخ و نامطلوب پیرامونی ما ندارد. این تفکر گاهی شکل تخصصی به خود گرفته و با بالاتر رفتن از عامه‌ی مردم، جریان ضدمبناگرایی یا پراگماتیسم یا عمل‌گرایی را در حوزه‌ی علم پدید آورده است که پایتخت آن، امریکاست. این جریان با نفی هرگونه غور فکری و انکار ریشه‌داشتن عالم عین در عالم ذهن، مفاهیم تاریخی را منقلب ساخته و اصالت کارکرد و عمل‌کرد را بر تخت پادشاهی نشانده است. بدین‌ترتیب است که در دانشگاه‌های امریکایی، هدف از تربیت و آموزش، چیزی جز کارآفرینی و تداوم چرخه‌ی تبدیل نابازار به بازار نیست. فلسفه‌ی سیاسی چنین باور و دریافتی از تفکر فلسفی را می‌شکند و خط بطلانی بر این‌گونه تلقی می‌کشد. فلسفه‌ی سیاسی نشان می‌دهد که با ریشه‌داشتن در عالم فکر و اندیشه است که می‌توان در عالم عین، تصرفات و نفوذهای منطقی‌تر، و در نتیجه، استوارتری را رقم زد. بااین‌وجود، فلسفه‌ی سیاسی که «فلسفه‌ی عمل» است، تطورات تاریخی را از سر گذرانده و با ورود به رنسانس و عصر روشنگری، قدرت عملی خود را بیش‌ازپیش آشکار ساخته است، تاجایی‌که فلسفه به‌جای توصیف، عهده‌دار تغییر عالم شده است. فلسفه‌ای که می‌خواهد تغییر و تحول در عالم واقعیات و عینیات را سرپرستی کند، وام‌دار فیلسوفانی خواهد بود که توانایی تفلسف در عینیت و امتدادبخشیدن به مفاهیم ذهنی را داشته باشند و آن‌ها را از عالم انتزاع به عالم انضمام پایین آورند. در ادامه خواهیم کوشید به برخی از این فیلسوفان بپردازیم و نقصی که در فلسفه‌ی ایرانی-اسلامی از این باب وارد است، به‌تدریج ورود کنیم. https://www.instagram.com/mh.taheri1980/ https://virgool.io/@mhtaheri
ویدئوگرافیک آموزشی برای نشان دادن تمایز میان «عدالت» و «عدالت اجتماعی» که به تبع دولت مدرن صورت پذیرفته است 👇
⭕️ کتاب منتشر شد. کتاب فلسفه‌ی حرکت اسلامی که به موضوع «استلزامات امتدادبخشی اجتماعی و سیاسی به فلسفه‌ی اسلامی» را بررسی کرده است، منتشر گردید. این کتاب در سه بخش و در 700 صفحه، ضمن تبیین مفاهیم اصلی دخیل در امتداد اجتماعی فلسفه و نابسندگی‌های موجود در فلسفه‌ی اسلامی، دیدگاه جدیدی را برای نیل به این مهم به بحث و گفت‌وگو گذاشته است. اگرچه این کتاب را باید گامی مقدماتی و ابتدایی برای چنین مدعای مهمی دانست، اما نخستین اثری است که در این باب با این صورت‌بندی به چاپ رسیده است. .... درطول تاریخ، نظام‌های فلسفی که از متن فرهنگ وسنت جامعه و ناظر برآن برآمده‌اند، نقش تعیین‌کننده وسازنده‌ای در پویایی و پایایی فرهنگ و حیات اجتماعی داشته‌اند.به‌ویژه در عصر شاهد انقلاب و چرخش اساسی در اهداف و کارکرهای فلسفه مادی هستیم. فلسفه مادی غرب از تفسیر و تعبیر جهان، به فلسفه‌ای برای تغییر و تصرّف درجهان متحول گشته و درمتن زندگی فردی و اجتماعی راه یافته است و در تنظیم و در جهت مادی نقش بنیادی ایفا می‌کند. این چرخش اساسی در فلسفه جدید، بیش‌ترین تاثیر را درحوزه مباحث و «فلسفه طبیعت» و «فلسفه فیزیک» برجای گذاشته است. برخی از فلاسفه شاخص هم‌چون اساسا فلسفه‌اش ناظر بر فلسفه فیزیک است. طبیعی است که درجهان اسلام نیز از فلسفه اسلامی چنین کارکردی درجهت اهداف و غایات دینی و تمدنی مطالبه شود. پژوهش حاضر با عنوان «درآمدی برفلسفه حرکت» به‌منظور و کاربردی‌سازی می‌کوشد ضمن توصیف و تبیین دستگاه فلسفی موجود، نگاه انتقادی و نویی را در این مباحث بنیادین دنبال کند. این مباحث ناظربرحل مساله‌ها و نیازها و ضرورت‌های تحول در اسلامی هستند. با تکیه بر این تحول فلسفی می‌توان یک دستگاه فلسفی پشتیبان برای تحول در ریاضیات علوم انسانی مهیّا کرد. برای تحقق عینی فلسفه‌ی حرکت اسلامی نیازمند هستیم که ریاضیات آن، برآمده از مبانی همین فلسفه باشد. ...