eitaa logo
دین و جامعه
164 دنبال‌کننده
279 عکس
66 ویدیو
49 فایل
سید حسن موسوی. دانش آموخته حوزه علمیه قم. پژوهشگر در زمینه های «فقه»، «حدیث»، «علوم اجتماعی» و...
مشاهده در ایتا
دانلود
آرامش برزیلی مردم برزیل مردم آرامی هستند؛ اگر خواسته‌ای داشته باشی می‌توانی با خیال راحت با آنها مطرح کنی معمولاً با لبخند و روی خوش قبول می‌کنند البته گاهی هم با روی خوش رد می‌کنند. مثلاً وارد مغازه‌ای می‌شوم به او می‌گویم نمی‌خواهم چیزی بخرم فقط می‌خواهم عکس بگیرم و از تو سوال کنم با آرامی قبول کرده و کاملاً همکاری میکند. یا می‌گویم می‌خواهم از این کالج بازدید کنم اجازه می‌دهید با روی خوش می‌گوید بله. البته این‌ها راحت دوست می‌شوند، راحت ازدواج می‌کنند راحت طلاق می‌گیرند، راحت مریض می‌شوند راحت می‌میرند.... چند بار شده که از افراد درباره علت طلاق می‌پرسم خیلی آرام و خونسرد جواب می‌دهند اصلاً ناراحت نمی‌شوند. بچه‌ها معمولا آرام هستند معمولاً اهل گریه و شلوغکاری زیاد نیستند، چند بار دیده‌ام گریه می‌کنند اما آرام. مانند بچه‌های ما زمین و زمان را به هم نمی‌ریزند. جالب است حتی گاوها را که برای ذبح می‌آورند نسبتا آرام هستند! ما در کشتارگاه با این‌ها بر سر خیلی از مسائل اختلاف و درگیری داریم اما آنها عصبانی نمی‌شوند این را همه دوستان دیگر هم می‌گویند. البته این آرامش یک بی‌خیالی هم در پی دارد که گاهی اوقات اعصاب خرد کن است مثلاً راننده دیر می‌آید، قول‌های آنها اصلاً قابل اعتماد نیست، در فضای کار گاهی ۱۰ بار، ۱۰۰ بار، یک مسئله را تذکر می‌دهیم اما باز هم بی‌خیال کار خود را می‌کنند. فقط یک بار در برزیل به صورت اعتراض آمیز با من صحبت کردند... https://eitaa.com/dorenab
عصبانیت برزیلی با یکی از برزیلی‌ها صحبت می‌کردم تا به اینجا رسیدیم که گفت این خانم همسر دوم من است و من قبلاً همسر دیگری داشتم که از او جدا شدم. (چون با هم خودمانی و صمیمی شده بودیم سماجت و فضولی کردم و او را سوال پیچ کردم چون می‌دانستم ناراحت نمی‌شود) گفتم چرا جدا شدی؟ گفت مرا عصبانی می‌کرد گفتم چرا تو را عصبانی می‌کرد؟ گفت خیانت کرد با مرد دیگری بود. گفتم آیا فقط از او جدا شدی یا کار دیگری کردی؟ گفت نه فقط جدا شدم... ببینید اوج عصبانیت این‌ها چقدر است!
نابرابری در برزیل یکی از مهمترین مسائل هر کشوری میزان نابرابری و فاصله طبقاتی است. برزیل دارای ضریب جینی بالا است به این معنا که نابرابری در آن بسیار زیاد است و جز ۱۰ کشور اول در شکاف طبقاتی است. به همین خاطر من خیلی تلاش کردم این نابرابری را مشاهده کنم... یک روز به راننده گفتم امروز مرا به محله ثروتمندان ببر. کمی نگاه کرد، خندید، کلافه بود! سپس گفت آنها در مناطق حفاظت شده هستند. حدس زدم منظورش شهرک باشد. گفتم حالا برویم شهرک را نگاه کنیم. گفت کسی را راه نمی‌دهند. خلاصه از من اصرار از او انکار! برای اینکه من از خر شیطان پیاده شوم ابتدا مرا به یک محله شیک در حال ساخت برد باز من راضی نشدم. سپس مرا به محله خودشان برد که بسیار فقیر نشین و ناراحت کننده بود. باز هم من اصرار کردم، بالاخره مرا به شهرک ثروتمندان برد. دیدم بله واقعاً دیوار کشیده‌اند و فقط بخش کمی از ساختمان‌ها داخل دیده می‌شود! جلوی ورودی شهرک هم تعداد زیادی موتور و چند ماشین پارک شده بود که معلوم بود افراد غیر ساکن باید با پای پیاده وارد شوند. جمعیت شهرک طبق گفته راننده حدود ۱۰۰۰ خانه بود. (در شهر ۱۶۰ هزار نفری). سپس به قبرستان ثروتمندان رفتیم که بسیار ساده و سبز بود و عکسبرداری هم ممنوع بود! از هر کدام از محله‌های فقیرنشین، ثروتمندان و محله در حال ساخت افراد متمول یک ویدیوی کوتاه می‌گذارم...
ایران بهتر است یا برزیل؟! این سوالیست که خیلی از افراد چه در برزیل و چه در ایران می‌پرسند این سوال اشتباه است! نمی‌توان گفت فلان کشور مطلقا بهتر است. اما من تلاش کردم مقایسه مختصری بین دو کشور داشته باشم. باید توجه داشت فرصت سه ماه اصلاً کافی نبود تا من بتوانم به لایه‌های عمیق آنجا برسم. کسی که با ادارات کار نداشته باشد گرفتار بروکراسی، دارو و درمان، پلیس، دستگاه قضایی، گرانی و امثال آن نشده باشد نمی‌تواند برداشت کاملی از جامعه داشته باشد. تصمیم داشتم از برخی مراکز مانند مرکز پلیس و زندان و برخی مراکز دیگر بازدید کنم که چنین فرصتی محقق نشد. اگر از مطالب قبلی من چنین برداشت شده که کشور برزیل بسیار خوب و مطلوب است بنده تصریح می‌کنم که چنین چیزی واقعیت ندارد. بله در آنجا برای یک گردشگر یا زندگی موقت مانند من جذاب بود شاید در ایران اینطور نباشد یعنی گردشگر از بدو ورود از بی‌نظمی و مسائل مشابه آن آزرده شود. آقای سهیل اسعد (ادگاردو؛ متولد آرژانتین...) می‌گفت من با یک امید بسیار زیاد به ایران سفر کردم اما ابتدای سفرم با سه مسئله مواجه شدم اول آنکه وقتی از هواپیما پیاده شدم وضعیت پوشش را که در تهران دیدم جا خوردم. دوم آنکه نماز را به مسجد اعظم قم رفتم و در آنجا کفشم را دزدیدند! سوم آنکه برای خرید کفش به یک مغازه رفتم. یک کفش چرم به من نشان داد. به او گفتم این خارجیست؟ گفت بله گفتم حتماً؟ گفت بله گفتم پس من نمی‌خواهم بعد از آن به شدت اصرار کرد که نه این ایرانیست من دروغ گفتم و آنقدر اصرار کرد که من آن را خریدم. مردم کشورهای همسایه در ایران از این خاطرات زیاد دارند و ما نیز از سفر به مثلاً عراق گاهی از این خاطره‌ها داریم. خلاصه آنکه باید بین زندگی موقت و زندگی بلند مدت در کشورها تفاوت قائل بود...
این تصویری که مشاهده می‌کنید مربوط به ساختمان یک لژ فراماسونری است. در یکی از شهرها یک روز به راننده گفتم کلیساهای مهم شهر را نشان من بده پس از نشان دادن چند کلیسا به اینجا رسیدیم. توضیحاتی داد که متوجه نشدم. از آن عکس گرفتم که تحقیق کنم، متوجه شدم مربوط به فراماسونری است. بعدها در صحبت با برخی از افراد آنجا می‌گفتند مشکلات فرهنگی و انحطاطی که وجود دارد به خاطر همین برنامه‌های فراماسونری است... والله العالم
با آنکه در طول تاریخ میان یهودیان و مسیحیان دشمنی و کشتار زیادی وجود داشته اما اکنون برخی از فرقه‌های مسیحیت ارتباط جدی با اسرائیل دارند و از آنها حمایت می‌کنند... (با تشکر از دوست عزیز جناب آقای بصیری به خاطر ارسال عکس)
عملکرد کلیسا در غزه! یکی از دوستان در برزیل به کشیش شهرشان گفته بود شما که اینقدر دم از صلح می‌زنید چرا برای صلح در غزه دعا نمی‌کنید؟ آقای کشیش که اشتباه متوجه شده بود گفته بود اتفاقاً ما همکاران زیادی در آنجا داریم که یکی از آنها از دوستان من است و نگران سلامتی آنها هستیم. البته اسم او را به خاطر مسائل امنیتی نمی‌گوییم. بعد عکس این آقا را که یک کشیش است نشان داده بود و گفته بود ایشان از ابتدای جنگ در آنجاست و سپس دستورالعمل فعالیت را هم نشان داده بود... (تصویر کشیش، تصویر دستورالعمل به علاوه ترجمه آن) با تشکر از جناب آقای فلاح
جزیره تنهایی احتمالاً یادتان باشد که در کتاب های درسی این مثال را می‌زدند که آیا حاضر هستید به یک جزیره بروید تنهای تنها با تمام امکانات مورد نیاز و مطلوب؟ همه جوابشان منفی بود! بعد نتیجه می‌گرفتند انسان‌ها نیاز به روابط اجتماعی دارند. تقریباً می‌توان گفت در این مدت در برزیل ما در جزیره تنهایی بودیم. البته نه تنهای تنها بودیم و نه تمام امکانات در اختیار ما بود. اما این را کامل درک کردیم که شادی و لذت در جمع معنا پیدا می‌کنند و انسان به تنهایی می‌تواند آرامش و لذت مستمر داشته باشد. از سخت‌ترین بخش‌های سفر همین تنهایی بود. البته فوائدی هم داشت که در پست بعدی به آن اشاره می‌کنم انشاالله...
جزیره تنهایی ۲ حدود ۴۰ روز در برزیل بودم که ناگهان مرا به شهر دیگری منتقل کردند. در شهر دوم بسیار احساس تنهایی کردم؛ در شهر اول دو نفر ایرانی بودیم اما در این شهر هیچ ایرانی وجود نداشت شهر قدیمی بود ساکنان آن اکثراً بومی (سرخ پوست سیاه پوست) بودند. بسیاری از خانه‌ها سیم خاردار داشتند، حضور پلیس در شهر بیشتر بود و کمی حساس ناامنی می‌کردم. هوا گرمتر از شهر قبل بود و اتاقم در هتل نیز افت کرده بود. و از همه مهمتر اینکه متوجه شدم همکاری با ایران هنوز شروع نشده و من تا وقتی که قرارداد نیاید بیکار هستم. بیکار بودن گرچه به ظاهر برای بعضی خوشایند است اما احساس تنهایی را بیشتر می‌کرد. علاوه بر آنکه شرکت بالفعل نیازی به من نداشت و فقط مرا در آب نمک گذاشته بود تا وقتی که قرارداد برسد. از طرفی گوشت حلال هم وجود نداشت و برای غذا خوردن هم دچار مشکل بودم از بس ماهی و سبزیجات خورده بودم حالم از آنها بد می‌شد... مسئولین ایرانی هم آنچنان اهمیتی نمی‌دادند و می‌گفتند نمی‌توانیم کاری بکنیم! کاملا به سمت افسردگی می‌رفتم، راه خلاصی هم نداشتم و دستم به هیچ جا نمی‌رسید. وقتی انسان به جایی می‌رسد که می‌بیند هیچکس برای او نمی‌تواند کاری بکند اینجاست که بیشتر به درگاه الهی پناه می‌برد. سعی کردم از وقت بیشتری که دارم استفاده کرده و عباداتم را بیشتر کنم... به لطف الهی در این شهر تجربیات بسیار خوبی نصیبم شد. سعی می‌کردم هر شب به یک کلیسا بروم و این رفتن جنبه تحقیق و مطالعه داشت. اواخر سفر متوجه شدم ارتباطاتی که در کلیسا برایم ایجاد شد (ولو محدود) سهم مهمی در خنثی شدن احساس تنهایی داشت...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 سخنرانی فاطمیه شب اول مشاهدات وضعیت زنان در برزیل سوال خانم برزیلی درباره چند همسری در اسلام... مقدمه: نسبت ایالات متحده آمریکا و برزیل https://eitaa.com/dorenab
اسم ایران شخص سمت راست آقایی است در برزیل که نام او ایران است. ماجرا از این قرار بود که پدر او یک دوست ایرانی داشته و به خاطر علاقه به دوستش نام فرزندش را ایران گذاشته است. به ایران و ایرانیان علاقه خاصی دارد... با تشکر از جناب آقای فلاح
مبلغین مسیحیت قبلاً اسم میسیونر یا همان مبلغ مسیحی و فعالیت‌های آنها در کشورهای دیگر را شنیده بودم اما از نزدیک با آنها آشنا نبودم... در سفر برزیل به طور اتفاقی با چند تن از آنها آشنا شده و گفتگو کردم حاصل آنچه که به صورت حضوری و اینترنتی از آنها به دست آمد به این قرار است: مبلغان بین ۱۸ تا ۲۵ سال سن دارند دوره تبلیغ برای پسرها ۲ سال و برای دخترها ۱۸ ماه است. این افراد از کشورهای دیگر می‌آیند. مثلاً در برزیل از کشورهای پاراگوئه ونزوئلا ایالات متحده آمریکا و ... بودند. این کار داوطلبانه است و بابت این زمان حقوق دریافت نمی‌کنند و با هزینه خودشان به این کشورها سفر می‌کنند اما اسکان تغذیه و درمان آنها به عهده کلیساست. در کل این مدت به کشور خودشان برنمی‌گردند!! (چه زحمت و سختی را تحمل میکنند) البته بعد از اتمام دوره کلیسا به آنها امتیازاتی می‌دهد ولی تحمل این سختی‌ها جز با علاقه درونی نیست... فعالیت آنها همیشه به صورت دو نفره است. هر چند هفته یکبار به صورت سازمانی از شهری به شهر دیگر جابجا می‌شوند... ارتباط آنها با مردم از طریق یک موبایل سازمانی است و حق استفاده از موبایل شخصی و ارتباط شخصی از طریق تلفن یا اکانت‌های خود را با مردم ندارند... یعنی آن دستگاه موبایل همیشه در اختیار مبلغینی که در این شهر هستند قرار می‌گیرد... کار آنها در طول هفته این است که به منزل و محل کار مردم رفته و با آنها گفتگو می‌کنند. این فقط یکی از طرح‌های تبلیغی بود و این افراد متعلق به یکی از فرقه‌های مسیحیت بودند... https://eitaa.com/dorenab