هدایت شده از اشعار حاج محمود ژولیده
#روضه_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
از غریبی میکشم پیوسته آه
میبرم بر مادرم زهرا پناه
هست عمری خانه ام تبعیدگاه
بیتِ من زندان و زندان قتلگاه
گر چه در عالم ندارم یاوری
مادری اَم، مادری اَم، مادری
هر چه بر عالم امامت کرده ام
در رهِ دین استقامت کرده ام
شیعیان را کِی ملامت کرده ام
در وفاداری قیامت کرده ام
خود نبودم غافل از احوالشان
با خبر بودم همه از حالشان
سالها در خلوتِ راز و نیاز
با خدای خویش کردم عقده باز
دوستانم جملگی در خوابِ ناز
پرچم اسلام شد در اهتزاز
همچو اَجدادم، به اوجِ اِبتلا
من خریدم بر خودم، درد و بلا
در جوانی، راهِ پیری رفته ام
چون حسن، مشکل مسیری رفته ام
سَروَم و با سربزیری رفته ام
همچنان عمه، اسیری رفته ام
یادِ زهرا، یادِ زینب، یادِ درد
گاه در تبعید، گه زندان، نبرد
دردهایی که بجانم ریخته
داغ بر روح و روانم ریخته
تاقت و صبر و امانم ریخته
ذکرِ یارب از زبانم ریخته
هر سحر، با خویش دارم زمزمه
روضه های سختِ آلِ فاطمه
درد دارم، دردِ مسمار و غلاف
دردِ محراب و سرِ دیده شکاف
دردِ مقتل، چکمه ی اهل خلاف
دردِ کوفه، آل عصمت را طواف!
هر یکی میخواست فریادِ بلند
روضه ی ناموسی و دادِ بلند
وای از دشنام و ننگ و عارها
اهلبیت و کوچه و بازارها
کاروان و بدترین رفتارها
عمه ها و تهمتِ خَمّارها
آلِ زهرا و کنیزی، آه آه
عترتِ طاها و هیزی، آه آه
آلِ عصمت در نظاره وای وای
چشم سرخان و اشاره، وای وای
پوشیه ها پاره پاره، وای وای
گوشِ پاره، گوشواره، وای وای
دست هایی بسته بود، از پشتِ سر
راس هایی در میانِ طشتِ زر
اینهمه درد و بلا بر سینه ام
من شهیدِ غربتی دیرینه ام
کشته ی دشنام و بغض و کینه ام
روز و شب در حسرتِ آدینه ام
آمد از رَه، چون امیدِ رفتنم
شد شبیهِ جدّ من، جان دادنم
باید از این گوشه ی تبعید رفت
با دلِ پر خون و پر امید رفت
دمبدم با ظالمان جنگید رفت
گر چه قاتل بر غمم خندید رفت
ناله های مُنسجم دارم به لب
اِنتقم یا منتقم دارم به لب
آری آری، میرسد صبح قیام
عَن قریب آید ز ره، فجرِ سلام
مهدی اَم آید برای انتقام
ای مرا اَحباب! با هم انسجام
هست واجب، بر تمامِ شیعیان
یاریِ مهدی به پنهان و عیان
#روضه_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
@hajmahmoodzholideh