⚘﷽⚘
🌷
شهــادت
یعنی متفاوت به آخر رسیدن ؛
و گرنه مرگ پایان همه قصههاست...
همہ گویند ازجــان گذشت
اما من گویمت
چگونہ از دلـــ❤️ گذشت ؟!
ای ڪسی ڪه
مصداقِ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء خداوندی...
تو را با خدا چہ عهدی بود ڪه از این ڪرامت برخوردار شدی؟
نام شهید برازنده توست ای شهید
ڪه خونِ تو سَبَب بیداری خواب زده هایِ عالمِ غفلت است 👌
سبب بیـدارشـدن مـن...😔
از ڪدام خواستہ های دِلَت گذشتی
تا اینگونہ گمنام و ناگاه بیایی
و از مردم دلبری ڪنی ...♥️
🌷 @dosteshahideman
😔
#شهید_محمود_رضا_بیضایے
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂#فـصـل_سـی یکـم
🍁#عـنـوان:انـدیشه جـهـانے
از#شیعیان_مستضعف یکی ازکشورهای منطقه برای آموزش پیش اوآمده بودندتوی محل کارش گفته بود بابت ساعت هایی که به آنهاآموزش می دهد#حق_التدریس به حقوقش $اضافه نکنند.
آموزش آنهارا#وظیفه می دانست یکی از#همسنگرهایش می گفت با اینکه بعضی ازاین مهمان هاگاهی موازین مارارعایت نمی کردند#محمودرضابا رافت ومحبت با آنها برخوردمی کرد
یک باریکی ازآنهاازعینک آفتابی #محمودرضاخوشش
آمدوگفت بده به من با اینکه قیمت زیادی داشت #محمودرضا بلافاصله آن عینک راازروی چشم هایش برداشت وبه اوتقدیم کرد من اعتراض کردم که چرا این قدریه اینها بها می دهی گفت ماباید طوری با اینهابرخوردکنیم که به #جمهوری_اسلامی علاقه مند شوند.
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_ســی دوم
🍁 #عـنـوان:در خدمت مستضعفان
میدان انقلاب،سر خیابان کارگر با هم قرار داشتیم.یک #پرایدسفید رنگ داشت که آن روز با همان آمد.
سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر.همیشه می نشستم توی ماشین و بعد روبوسی می کردیم.آن روز،موقع #روبوسی دیدم #چشم هایش_سرخ است و سر و ریشش پر از خاک.از زور خواب به سختی حرف می زد.حتی #کلمات را #اشتباه ادا می کرد.
مرتب دستش را می کشید روی سرش.به زور #چشم هایش را باز نگه داشته بود.گفتم چرا این طوری هستی؟گفت #سه #چهار روز است درست #نخوابیده ام و خانه هم نرفته ام.
گفتم:بیابان بودی؟گفت آره.می دانستم دوره آموزشی برگزار کرده است.گفتم خب این طوری درست نیست.
#زن و بچه هم حق و حقوقی دارند،چرا خانه نرفته ای؟گفت بعضی از اینهایی که مهمان ما هستند #(منظورش نیروهای مقاومت بود) #خیلی_مستضعف اند.
طرف #کاپشنش را فروخته آمده.چطور اینها را #ول کنم بروم توی #خانه_بخوابم؟
شـادے روح شهید صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۸۲ #نویسنده مریم.ر بچه ها باید روستارو از دست این حرومیا
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۸۳
#نویسنده مریم.ر
چشمامو بسته بودم وقتی که باز کردم دیدم عبدالصالح و یکی دیگه از بچه ها روی زمین افتاده بودن
اون صدا بخاطر موشکی بود که حرومیا زده بودند . دیگه درد پامو فراموش کرده بودم نمیتونستم روی پام بیستم درد میکرد ؛ خودمو هر جور شده بود رسوندم به علی و عبدالصالح خودمو کشیدم و رفتم بالای سرعبدالصالح یه نگاه به عبدالصالح انداختم و یه نگاهم به علی بود تیرخورده بود به شونش
_عبدالصالح بلندشو داداش...شادوماد بلندشو
علی گفت
_محمد نبضش نمیزنه😰
علی راست میگفت نبضش نمیزد
بچه ها همه گریه میکردن منم که دیگه هنوز امید داشتم که عبدالصالح چشماشو باز میکنه نمیزاشتم کسی ببرتش
_آقامحمد از پات داره خون میره بیا بریم
_نه من رفیقامو تنها نمیزارم😭
_رفیقامون شهیدشدن😔
_نه...اینا فقط بیهوش شدن الان بلند میشن عبدالصالح تو قرار شد مارو عروسیت دعوت کنی پس چی شد؟😭راستی میخواستیم علی رو به جشن پتو دعوت کنیم بلندشو داداش😭
یدفه از هوش رفتم ؛ منو بردن بیمارستان چشمامو که باز کردم ؛ فکرکردم همه چیز خوابه یه پرستار اومد بالای سرم
_من کجام
_شما تو بیمارستان هستین پاتون تیرخورده خداراشکر تیرو درآوردین ولی باید استراحت کنید
_رفیقام چی؟
_اسمشون؟
_علی حسینی و عبدالصالح جعفری ورضافدایی
سرشو انداخت پایین و گفت
_اونا عاقبت بخیرشدن . به درجه رفیع شهادت رسیدن😔علی آقا هم عمل شدن خداراشکر حالشون بهتره تیرو درآوردیم
پس همه اون چیزا خواب نبوده واقعیت بود؛ خدایا میدونم من لیاقت شهادتو ندارم اما خیلی زود رفقامو ازم گرفتی ؛ حالا جواب خانوادشو چی بدم😔
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۸۳ #نویسنده مریم.ر چشمامو بسته بودم وقتی که باز کردم دید
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۸۴
شهادت رفیقام خیلی عذابم میداد😔 اون لحظه ایی که عبدالصالح تو بغلم جون داد هنوز جلوی چشمامه😭 چند روزی توی بیمارستان بستری بودم ؛ دیگه طاقت اینجا موندنو نداشتم باید برم پیش رفیقام اونا دست تنهان ؛ دکترخیلی مخالفت کرد و گفت چند روز دیگه باید بمونم اما هرجوری شد اومدم ؛ عبدالصالح میگفت باید این روستا آزاد بشه ؛ اما هنوز از دشمن پاک نشده بود ؛ عبدالصالح داداش این روستارو پس میگیریم ما خدارو داریم تو هم برامون دعاکن نمیزاریم دست حرومیا بیوفته نگران نباش داداشم ؛ رفتم پیش بچه ها علی هم اومد اونم طاقت نداشت دیگه
_علی شهادت رفیقامون داغونم کرد
_منم همینجور😞ولی درکت میکنم چون عبدالصالح تو بغل تو جون داد و پرواز کرد
_هیچوقت یادم نمیره همش جلوی چشمامه ؛ خانوادش منتظرن یه دختر چشم به راهشه
_نامزدشو میگی؟
_آره
_ای خدا
_رضا هم همینطور اونم خانوادش منتظرن هفته دیگه برگرده
بعد از یه مقاوت سخت و نفس گیر بلاخره موفق شدیم روستا رو از دشمن پاک کنیم ؛ همگی خیلی خوشحال بودیم منم خوشحال بودم چون هم دشمنو شکست دادیم هم رفیقم شهیدم به آرزوش رسید ؛ پام خیلی درد میکرد به اصرار بچه ها دوباره رفتم بیمارستان
_آقای منتظری مگه من نگفتم بهتون باید چند روز دیگم استراحت کنید😡
_شرمنده دکترجون یکاری داشتم باید انجام میدادم ؛ الان دیگه کامل در اختیارتونم
😍| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
📆 امروز شنبه
☀️ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے
🌙 ۱۰ جمادیالثانی ۱۴۴۰ هجرے قمرے
🎄 ۱۶ فوریه ۲۰۱۹ میلادے
ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه:
🎗«یا رَبَّ الْعالَمین»🎗
🎗«ای پروردگار جهانیان»🎗
☀️ روزتون منور به #نگاه_شهید_محمود_رضا_بیضایی
❤️| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 📆 امروز شنبه ☀️ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے 🌙 ۱۰ جمادیالثانی ۱۴۴۰ هجرے قمرے 🎄 ۱۶ فوریه ۲۰۱۹ میلادے
⚘﷽⚘
چه بگویم
سحرت خِیر ؛
تو خودت
صُبح جهانِی...!
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#گذرے_بر_سیره_شهید
رضایت مادر خیلی برای آقایوسف شرط بود . آقایوسف می خواست بره زیارت آقا امامزاده هاشم مادر گفت : راضی نیستم الان بری هواگرمه روزه داری مریض میشی امشبم که باید بری تهران سر کارت خسته میشی . آقایوسف رفت اما زنگ زد و به مادر گفت : الان رو پله های حرم امامزاده هاشم نشستم . اگه بگی راضی نیستم نمیرم
زیارت برمی گردم خونه ؛ مادر می خندید و می گفت : باشه باشه قبول راضیم ازت برو به زیارتت برس . مادر هم همیشه به پدرمادر خودشون احترام می گذاشتن و ماهارو که نوه بودیم ترغیب و تشویق به احترام گذاشتن میکردن . پدر بزرگ ما به مادر می گفت : تو دیگه کی هستی همیشه لبخند رو لبته حتی اگه ناراحت باشی پیش ما نشون نمیدی . اگر آقایوسف آنقدر به پدر ومادر احترام می گذاشت بخاطر حرمت و احترامی بود که مادر به والدین خودش
می گذاشت و این سنت خداست . اگه من هم یکبار ناخواسته بی احترامی
می کردم به پدر یامادر، همون لحظه آقایوسف می گفت : و بالوالدین احسانا یادت رفت ؟؟
#راوی_برادرگرامی
#شهیدصابرین
#یوسف_فدایی_نژاد
#کانال_دوست_شهید_من
🕊| @dosteshahideman