⚘﷽⚘
نام شهید: علی محجوب ………….نام پدر: نسیم……..محل تولد: تهران …..تاریخ تولد: ۱۳۴۵
مدرک تحصیلی: دیپلم…….وضعیت تأ هل: مجرد……… شغل شهید: روحانی
محل کار: در حال تحصیل در قم……….تاریخ شهادت: ۱۰/۶/۶۷……..نام عملیات: تپه های شیخ محمد
نحوه شهادت: اصابت تیر در سینه………محل شهادت: تپه های شیخ محمد
نشانی مزار: آرامگاه نظر آباد………….مدت حضور درجبهه: ۱۳ماه………دفعات اعزام: ۴ بار
تاریخ آخرین اعزام: سال۶۶ ……….ارگان اعزام کننده: بسیج هشتگرد
یگان خدمتی: بسیج ساوجبلاغ……………….آخرین مسئولیت در جبهه: مبلغ
فرازهایی از زندگی پسرم علی را برای شما عزیزان به روی کاغذ می آورم که ایشان از نظر اخلاقی فرزندی بسیار با تقوا و پرهیزگار بود از زمان کودکی پسری آرام و گوشه گیر بود هیچ زمان در هیچ شرایطی موردی پیش نیاورد که باعث ناراحتی افراد خانواده شود در دوران بلوغ که مصادف با شکوفایی انقلاب بود در فعالیتهای اجتماعی و انقلابی مقداری از درس عقب مانده بود مورد مواخذه خانواده قرار گرفت و در پاسخ سوالهای پدر و مادر می گفت الان برهه ای از زمان رسیده که وجود من و امثال من در این فعالیتهای بسیار مثمر ثمر باشد تا اینکه بعد از گرفتن دیپلم ایشان از طریق حوزه به عنوان مبلغ دینی در چند مرحله به جبهه های نبرد اعزام شدند که آخرین اعزام ایشان سال۶۶ بود که در همان سال به فیض شهادت نائل آمد.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
💐🕊🌿🕊💐🌿
🍂💐🕊💐
🍂🌾
💐
🕊
#وصیت_نامه
#شهید_علی_محجوب
بسم الله الرحمن الرحیم
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿۲:عنکبوت﴾
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند.
دنیا، دنیای امتحان و آزمایش است. قلم روی کاغذ گذاشتهام اما چون وقت بسیار تنگ است، نمیدانم که چه بنویسیم؟
خدایا، مدتی را به من فرصت دادی که در این دنیا باشم و در این دنیا مرا مبتلا به آزمایشهای متفاوتی کردی و در جاهای مختلف من را امتحان متعددی کردی و در واقعههای بسیاری من را امتحان کردی و من هم اقرار به مردود بودن تمام آزمایشها میکنم. میدانم که هیچ وقتی نشد که سالم از امتحان دریابم ولی باز با تمام این احوال لطفت را از ما کم نکردی و همیشه عنایات را بر ما جاری ساختی. خوب این هم تعجب ندارد چون تو کریمیو از کریم جز این انتظار نمیرود.
خدایا، من گناه بسیار از جاها به منجلاب های گناه و معصیت افتاده ام و با دست خودم فاصله زیادی بین خودم و تو انداختهام. خدایا، اعتراف میکنم به این که با انجام همین گناه بعد تفریطی بین من و تو افتاده و این سیاهی قلبم هم معلول همین معاصی است.
خدایا، اگر فرصت بود بیشتر از این درددلها را روی کاغذ میآوردم ولی متاسفانه؛ وقتی شروع به نوشتن کردم که کارهای زیادی را باید انجام بدهم و هم این که فعلاٌ تمرکز حواس به آن صورت که بتوانم مطلبی را بنویسم، ندارم. از پدر بزرگوارم، بهخاطر تمام زحماتی که در مدت عمرم کشیده، تشکر میکنم و از ایشان حلالیت میطلبم و از ایشان میخواهم که مرا ببخشند. چون میدانم که حق فرزندی را خوب ادا نکردم و همچنین از برادران و خواهران گرامیم که همیشه مایه دلگرمی من در تنهاییها بوده اند، حلالیت میطلبم و امیدوارم که مرا از دعا فراموش نکنند.
⚡قسمت اول
🌹تاریخ ولادت: ۱٣۴۵
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶٧
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
💐🕊🌿🕊💐🌿
🍂💐🕊💐
🍂🌾
💐
🕊
#وصیت_نامه
#شهید_علی_محجوب
فقط تنها حرفی که دارم اشاره به آیه اول صفحه است که ای برادران و خواهران عزیز، دنیا، دنیای آزمایش الهی است و تمام این وسایل و امکاناتی که در اختیار شماست، جهت امتحان در اختیار شما گذاشته شده و هیچ چیز در دنیا مال شما نیست. همه چیز به طور امانت در اختیار شماست و برای ثابت شدن حرفم متذکر میشوم به این که به زندگانی گذشتگان نگاه کنند؛ در بین آنها همه جور انسان بود؛ فقیر، ثروتمند، مریض، سالم، زن و مرد و پیر و جوان والی آخر. هیچ کدام آنها در این دنیا باقی نماندند و مرگ به سراغ همه آنها رفت و در آن موقع نه پول، نه فقر، نه با فرزند بودن و نه فرزند نداشتن و نه پیر بودن و نه جوان بودن، هیچ کدام نتوانستند به داد آنها برسند و مرگ همه آنها را در خود فرو برد.
عزیزان من از زندگانی گذشتگان عبرت بگیرید و دل به مادیات و دنیا نبندید که جاده ای است برای رسیدن به هدف و هدف چیز دیگر است. به رحمت خداوند امید داشتهباشید که خداوند غفور و رحیم است. هر چند گناهان ما بزرگ باشد. (اَللّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِي فَأَنْتَ أَعْظَمُ، وَ إِنْ كَبُرَ [كَثُرَ] تَفْرِيطِي فَأَنْتَ أَكْبَرُ،) خدایا، بار گناهانم کمرم را شکسته و کثرت معاصی نور چشم دلم را گرفته و معاصی را در برابر گناهان ضعیف ساخته، اما با تمام این احوال امید و رجاء زیادی به بخشش تو دارم.
خدایا، به اسم جلالهات قسم میخورم در این شب مبارک قدر (شب23رمضان) که هیچ موقع از زحمت و فضل و بخششت ناامید نشده و نمیشوم. خدایا، نکند؛ مرا نبخشی که در آن صورت وضع بسیار بدی را پیدا میکنم.
خدایا، تو خودت مسائلی را از من میدانی که نمیشود، بر روی کاغذ آورد. من که در این دنیا نتوانستم خودم را بهتو نزدیک کنم، اگر در آن دنیا هم قرار باشد که در جوار رحمت تو نباشم، جداً که خیرالدنیا و الاخره خواهم بود.
خدایا، تنها تو میدانی که چهقدر به بخششت امیدوارم. خدایا، لحظات حساسی را پشت سر میگذارم و احتیاج شدیدی به توجه تو دارم. از تو میخواهم که حالت سکینه را به من عنایت کنی تا با یادت دشمنان تو را از بین ببرم. خدایا، مادرم را در آن دنیا گرفتاریهایش را بر طرف کن و به من توفیق بده تا حد امکان یادآوری میکنم من الان در موقعیتی نیستم که همه چیز در ذهنم باشد. پس اگر مسئلهای در رابطه با من اتفاق افتاد خودتان حلش کنید. عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم.
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در وقت شکفتن
ما نیز به جز خاکستری برسر نکردیم
بی دست و پاتر از دل خود کس ندیدم
زآنرو که رقصی با سر بی تن نکردیم
باران زابر توبه باریدیم صد بار
اما بهجز دامان خود را تر نکردیم.
⚡قسمت آخر
🌹تاریخ ولادت: ۱٣۴۵
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶٧
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 14 نماز مودبانه ➕✔💢🔹✅ استاد پناهیان: قدیما ما جوان بودیم ایام جبه
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 15
یه گوشه از آداب نماز
استاد پناهیان:
در نماز زمانی که ایستاده اید نگاهتون باید به کجا باشه؟👀
↙
" به محل سجده یعنی مهر."
زمانی که میروید به رکوع باید نگاهتون کجا باشه ؟
اگه موقع رکوع چشمت به مهر باشه پلکت میاد بالا
اونوقت بی ادبیه هااااا...
⏬
آدم اینقدر پیش خدا چشمشو نمیاره بالا☺
یعنی همون: پاتو جفت کن توی سربازی!
💢✌💢
تو رکوع باید نگاهتو بدوزی به پایین پاها ...
ای رکوعت شاخه ی پر باردل/
ای تواضع از نگاه تو خجل/
بر دو کتفم داغ قربانی بزن/
یا به سر تاج سلیمانی بزن...
🔹🔸👑
نماز رعایت ادبه . وقتی تشهد می خونید نگاهتون باید کجا باشه ؟
اگه به مهر باشه چشمت دوباره زاویش زیاد میشه!
توی تشهد اگه نگاهت به مهر باشه، "زاویه ی پلک چشم میاد بالا" بازم بی ادبیه!
ادب رو رعایت کن.😐☝️
باید به زانوهات نگاه کنی وقت تشهد.چشمتو به مهر ندوز...
🚩🔸🔸🔸🌍
آداب نماز خیلی مهم هست. بعضیا بدون رعایت ادب میخوان از همون اول عشق بازی کنن با خدا
تو اول باید حساب ببری از خدا. بعدش لذت معنوی خودش میاد....
🌺🌺🌺
نمازت رو مودبانه بخون تا فایده ی نماز رو ببری.
دنبال عشق بازی با خدا نباش فعلا.
یه مدت باید فقط از خداوند متعال حساب ببری.😊
#ادامه_دارد...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب شهدا
سالروز ولادت شهید احمد محمد مشلب گرامی باد
تاریخ ولادت: ۱۳۷۴/۶/۹
زندگی را به خدا بسپار، وقتی زندگیت برای خدا باشد سریع بهش میرسی
شهید احمد مشلب
تولدت مبارک برادرم
شادی روح این شهید بزرگوار صلوات
#ولادت_شهید_احمد_محمد_مشلب
#کمیته_خادم_الشهداء_بیضاء
#سید
#شهید_محمودرضا_بیضایی
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ عشق کن با این خدا بمیر برای یه همچی معشوقی با این قدرت، با این عظمت هیچ کس در دنیا و آخرت به ا
از امروز مطلب جدیدی تحت عنوان
🔴نشانه ی به خدا رسیده ها🔴 را در کانال قرار میدم امیدوارم مورد قبول شما بزرگوارن واقع بشه.
#استاد_پناهیان
کسیکه به خدا برسد دیگر نیاز به غیرخدا ندارد و از سر لطف و مهربانی با دیگران رفتار خواهد کرد؛
✅
یعنی کسی را به دل نمی گیرد و برای همه دل می سوزاند.
اگر با مردم اینگونه نیستیم هنوز به خدا نرسیده ایم.
⚘﷽⚘
خوشبحال اولیای خدا که دل از همه چیز بریدن
و همه دل رو وصل کردن به خدا
✅🌸🌹
وقتی دلت وصل شد به خدا
دیگه دلت خیلی از این پایینیا(مردم)نمی گیره
وصل کن دلتو
بذار عمیقا دلت واسه یکنفر باشه
دلتو هزار رنگ نکن
😒
هر روز رنگتو عوض نکن
یک رنگ باش
دل تو #صاحب داره
اونم فقط خداست
امام صادق ع می فرمایند:
القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیرالله
قلب❤️حرم خداست غیر خدا رو توی این حرم راه نده
ثواب این متن هدیه
به روح
شهید محمودرضا بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :7⃣0⃣2⃣ #فصل_شا
⚘﷽⚘
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :9⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
گفتم: «نمی روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه ها بروم.»
سمیه را زمین گذاشت و گفت: «اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه ام. اسمت را نوشته ام، باید بروی. برای روحیه ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم.»
گفتم: «شینا که نمی تواند بیاید. خودت که می دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می آید. آن وقت این همه راه! نه، شینا نه.»
گفت: «پس می گویم مادرم باهات بیاید. این طوری دست تنها هم نیستی.»
گفتم: «ولی چه خوب می شد خودت می آمدی.»
گفت: «زیارت سعادت و لیاقت می خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن.»
گفتم: «شانس ما را می بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم.»
یک دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: «راست می گویی ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من.»
همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس ها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین ها آماده شوند. خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: «خانم محمدی را جلوی در می خواهند.»
سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در.
صمد روی پله ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: «چی شده؟!»
گفت: «اول مژدگانی بده.»
خندیدم و گفتم: «باشد. برایت سوغات می آورم.»
آمد جلوتر و آهسته گفت: «این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش.»
و همان طور که به شکمم نگاه می کرد، گفت: «اصلاً چطور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم خیر.»
می دانست که از اسمم خوشم نمی آید. به همین خاطر بعضی وقت ها سربه سرم می گذاشت.
گفتم: «اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟!»
گفت: «اسممان برای ماشین درآمده.»
خوشحال شدم. گفتم: «مبارک باشد. ان شاءالله دفعه دیگر با ماشین خودمان می رویم مشهد.»
دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «الهی آمین خدا خودش می داند چقدر دلم زیارت می خواهد.»
ادامه دارد...✒️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•