دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍁 #عـنـوان: از تـبـریـز تـا دمـشـق
🌻 #چنـدخـط_ازیـک_زنـدگـی_مـهـم🌻
#محمودرضا متولد۱۸آذر سال۱۳۶۰بود،درخانواده ای باریشه های مذهبی ودارای خواستگاه روحانیت در#تبریز.
وقتی دانش آموز دبیرستان بود،به عضویت پایگاه مقاومت #شهیدبابایی،مسجدچهارده معصوم(ع)شهرک پرواز تبریزدرآمد.
حضور مداوم و مستمر در جمع بسیجیان پایگاه،نخستین بارقه های عشق به فرهنگ مقاومت و #ایثار و #شهادت رادر او شعله ور کرد.
درهمین ایام بود که بارزمنده هنرمند،#حاج_بهزاد_پروین_قدس آشناشد. آن روزها در تبریز هرکس که می خواست به #جبهه و #جنگ و #شهدا وصل شود حتما گزارش به دفترکوچک و جمع و جور #حاج_بهزاد می افتاد.
کافی بود کمی شامه اش تیز باشد تا بوی خوش #شهادت را ازآن حوالی احساس کند،و#محمودرضا شامه اش تیز بود،این آشنایی بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث
مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد.
#دیدار و #مصاحبه با خانواده شهدا،گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتابها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس،از ثمرات هم نشینی با #حاج_بهزاد بود.
#محمودرضا ورزشکار بود. به #کاراته علاقه داشت و از ده سالگی رفته بود دنبال این ورزش. سال 1372به تیم ورزشکاران استان آذربایجان شرقی رفت و در مسابقات چهارجانبه ی بین الملی در تبریزقهرمان شد. به #فوتبال هم علاقه داشت و به صورت حرفه ای آن را دنبال میکرد. تا اینکه بخاطر درس و مدرسه عطایش را به لقایش بخشید.
درسال 1378دیپلم گرفت در رشته #علوم_تجربی، رفت خدمت #سربازی. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و پس از آموزش،خدمتش را در پادگان الزهرا #نیروی_هوایی_سپاه_پاسداران در تبریز ادامه داد.
نقطه عطف زندگی محمودرضا آشنایی با نهادمقدس #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی محسوب می شود. بعد از اتمام خدمت سربازی علی رغم تشویق خانواده به ادامه تحصیل در دانشگاه ،با انتخاب خود و با یقین کامل عضویت در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب کرد.
او در بهمن سال 1382وارد دانشگاه #امام_علی(ع) شد.
ورود دانشکده افسری،عملاً به معنی هجرتش از #تبریز به #تهران بود. با این هجرت ادامه زندگی را در #جهاد فی سبیل الله رقم زد.
او درسپاه نام مستعار #حسین_نصرتی را برای خود انتخاب کرد.
نامی که به گفته خودش برگرفته از ندای #هل_من_ناصر_ینصرنی مولایش #حسین_بن_علی و کنایه از لبیک به این ندا بود.
#ادامه_دارد...
شـادے روح شــهـیـد #صـلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در شهریور 1385دوره افسری را به اتمام رساند و از دانشکده فارغ التحصیل شد و قدم در مسیری گذاشت که تا آخرین
لحظه حیات ظاهری اش هیچ تزلزلی درپیمودن آن مسیردراو مشاهده نشد.
#پرکاری و#کم_خوابی ویژگی اصلیش بود. آن چنان که کار در روز #جمعه راهم دریکی ازجلسات اداری به تصویب رسانده بود. به این ترتیب عملا کارش #تعطیلی نداشت. معتقد بود #شهادت در راه خدا مزد کسانیست که درراه خدا پرکارند و #شهدای_جنگ_تحمیلی را شاهداین حرف خودمعرفی میکرد.
به دلیل علاقه فراوان به کارش برای تشکیل خانواده حاظر به رجعت به تبریز نبود. در۲۵ اسفند سال۱۳۸۷ مقارن با سالروزمیلاد #پیامبراعظم (ع)و#امام_جعفرصادق(ع) باهمسری فاضل ازخانواده ای ولایت مدار درتهران ازدواج کردوساکن تهران شد.
ثمره این ازدواج (#کوثر)است متولد ۲۵ اسفند ۱۳۹۱.
عشق وعلاقه وصف ناشدنی #محمودرضا به آرمان جهانی #امام_خمینی(ع)یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام روحیه خاصی رادر او به وجود آورده بود. آنچنان که تا آغازجنگ #سوریه درجهت تحقق آن شبانه روز تلاش ومجاهدت میکرد.
مطالعات دینی، سیاسی اش تعطیل نمی شد به #اخبار داخلی وخارجی به ویژه تحولات #جهان_اسلام اشراف داشت واین وقایع راتحلیل می کرد. تعصب آگاهانه و وافری به #انقلاب_اسلامی ، #رهبری و#نظام داشت.
درایام فتنه ۸۸شب وروز آرام وقرارنداشت، تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می کرد و در معرکه دفاع سخت از#انقلاب_اسلامی درایام فتنه چندین بارجانش رابه خطرانداخت.
صاحب موضع بود ودربحث ها به خوبی استدلال می کرد، میگفت این #انقلاب تنها نقطه امید #مستضعفان_عالم است وهرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشدمیتواند جبهه مستضغفان و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.
با #زبان عربی و لهجه های عراقی و سوری آشنا بود و به همین خاطر با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباط تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همین طور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می ستود.
با آغاز جنگ از سال ۱۳۹۰در سوریه برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از #حریم_آل_الله آگاهانه عازم سوریه شد.
اعزام های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه،روحیه زندگی را در وجودش تثبیت کرده بود. در دوسال اخر حیاط ظاهری خود،به معنی واقعی کلمه زندگی #رزمنده را داشت.
به خاطر تعلقی که از نوجوانی به جمع اوری و ثبت اسناد و مواریث #دفاع_مقدس داشت،در جبهه سوریه نیز به گردآوری اسناد جنگ همت گماشته بود. هر بار که به ایران می آمد،آثاری از جنگ را همراه داشت،از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که از تکفیری ها در صحنه های درگیری به جا مانده بود.
اوج #توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می دانست که در تاسوعای ۱۳۹۲در منطقه #حجیره برای آزادی سازی کامل اطراف حرم مطهر #حضرت_زینب(س) انجام گرفت و منجر به پاک سازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری ها شد.
در اخرین اعزام خود در دی ماه ۱۳۹۲به یکی از یاران نزدیکش اعلام کرد که این سفر او بی بازگشت است. از دو ماه پیش از اعزام به دنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام بعد از دو سال حضور در جبهه #سوریه،در بعد از ظهر ۲۹دی ۱۳۹۲هم زمان با سالروز میلاد #پیامبر(ص) و #امام_جعفرصادق(ع)در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار، درحالی که فرمانده محوری عملیاتی در منطقه <<#قاسمیه>> در جنوب شرقی دمشق را به عهده داشت،در اثر اصابت ترکش های یک #تله_انفجاری به ناحیه سر و سینه به فیض شهادت نائل آمد.
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊
سلام دوستان عزیزم🌹
ان شالله از امشب داستان زندگی شهیدمدافع حرم
💚#شــهـیـدمـحـمـودرضـابـیـضـایـی💚
کتاب( #تـوشـهـیـدنـمـیـشوے)
رو تقدیم شما سروران عزیزم خواهیم کرد...🌸
امیدوارم که مورد رضایت شما #دوستداران و #رهروان_شهدا قرار بگیرد....
🌻#نـسـأل_الله_مـنـازل_الـشـهـدا🌻
👈 #شهیدی که زندیگیش با #امام_رضا(ع) پیوند داشت/ #خوابی که بعد از نوزده سال تعبیر شد
#سردار_شهید_محمد_تیموریان🕊❤️
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
👈 #شهیدی که زندیگیش با #امام_رضا(ع) پیوند داشت/ #خوابی که بعد از نوزده سال تعبیر شد #سردار_شهید_محم
#خاطرات_شهدا🌷
👈 #شهیدی که زندیگیش با #امام_رضا(ع) پیوند داشت/ #خوابی که بعد از نوزده سال تعبیر شد
#سردار_شهید_محمد_تیموریان🕊❤️
#بخش_اول(2/1)
🌷هر چه بیشتر از #سردار_شهید_محمد_تیموریان
میشنیدم اشتیاقم برای خواندن پرونده ی این شهید بیشتر میشد. وقتی ورق به ورق 📑پرونده را میخواندم بوی خوش #صحن و سرای حرم و #بارگاه_رضوی را حس میکردم.😌
🌷با خودم #خوابهای_مادر_محمد را مرور میکنم
«خواب دیدم #امام_رضا(ع) نوزادی را که در پارچه ی سرخ رنگی پیچیده شده به سوی من میفرستد. و چندی بعد خوابی دیگر، دوباره خواب میبینم کنار #رودخانه ی آبی ایستاده ام و سنگ #گرانبهایی از دستم به داخل آب💦 میافتد، با خودم میگویم این سنگ چقدر برایم #با_ارزش بود...»
🌷 شاید آن روز #سید_هاجر حتی به ذهنش هم خطور نمیکرد 🗯که تعبیر این دو رؤیا « #محمد و #شهادت_محمد» باشد.
🌷همان کودکی که در یک سالگی وقتی که چشمان ناامید پدر و مادرش به #گلدسته های طلایی✨ رنگ حرم آقا امام رضا(ع)دوخته شده بود، با یک نگاه آقا #شفا_میگیرد.
🌷گویا قرار است #عنایت آقا لحظه به لحظه شامل حالش شود👌. روزها می گذرد، محمد در #دامن_پاک مادری سیده بزرگ می شود و قد می کشد👱. او در کنار خود پدری دارد مهربان و صمیمی، که پابه پای او به مکتب می رود🚶، قرآن یاد می گیرد، در مجالس #مذهبی شرکت می کند.
🌷با تشکیل #بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) محمد دراین نهاد مقدس ثبت نام 📝و فعالیت هایش را آغاز می کند و با شروع جنگ عازم #جبهه میشود.
🌷محمد بعد از هر #عملیاتی به پابوس آقا #امام_رضا(ع) می رفت و بعد از آن که روح و جان در فضای معنوی حرم صیقل می داد 😇برای دیدار با خانواده به #آمل می رفت.
🌷💥راستی کسی نمی داند بین #او و #آقا امام رضا چه گذشته بود! شاید محمد می رفت برای #تجدید عهدی که از کودکی با آقا بسته بود.🎗
#ادامه_دارد...
✍ تهیه و تنظیم: خبرگزاری دفاع مقدس
🌹| @dosteshahideman
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
دوست شــ❤ـهـید من
👈 #شهیدی که زندیگیش با #امام_رضا(ع) پیوند داشت/ #خوابی که بعد از نوزده سال تعبیر شد #سردار_شهید_محم
#خاطرات_شهدا🌷
👈 #شهیدی که زندیگیش با #امام_رضا(ع) پیوند داشت/ #خوابی که بعد از نوزده سال تعبیر شد
#سردار_شهید_محمد_تیموریان🕊❤️
#بخش_دوم(2/2)
🌷او در یکی از عملیات ها که #مجروح می شود برای درمان به #مشهد مقدس منتقل و بعد از سه روز به #جبهه بر می گردد. شاید این آخرین باری بود که به #پابوس آقا می رفت.
♨️ اما نه! او یک بار دیگر نیز به #مشهد می رود☺️ آن هم #بعد از شهادتش🌷! شهادتی که در تاریخ 23/12/1363 قسمت اش می شود و روح عرشی و ملکوتی اش در آسمان ها به #پرواز🕊 در می آید.
🌷پیکر پاک محمد را⚰ که #اشتباها با شهدای لشکر 5نصر به مشهد می برند. آری! قسمت محمد بود که برای آخرین بار با #شهدای مشهد دور حرم آقا #طواف داده شود😍 و این گونه به «آخرین زیارت » مشرف می شود👌 و بعد از سه هفته به #آمل برمی گردد تا روی دست های مردم انقلابی و مؤمن آمل #تشییع و در جوار امام زاده ابراهیم (ع) این شهر آرام بگیرد.
🌷نحوه ی #شهادت سردار شهید محمد تیموریان آن چنان بود که خود #بارها گفته بود و حتی در نوشته هایش📝 نیز آمده است که:
«صدام لعنتی هنوز تیر و ترکشی نساخته که با آن مرا بکشد...»✊
🌷با کمی دقت در نحوه ی شهادتش می بینم #پیکر شهید سالم به خانواه اش می رسد. شهید تیموریان در #عملیات_بدر در هور الهویزه در حالی که شهدا و مجروحان عملیات #بدر را از آب بیرون می آورد بر اثر انفجار💥 یک گلوله در داخل آب به #شهادت🕊 رسید و این چنین بود که #خواب_مادرش بعد از 19 سال تعبیر می شود.🙂
✍ تهیه و تنظیم: خبرگزاری دفاع مقدس
🌹| @dosteshahideman
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
❤️ بوسه امام بر پیشانی
سردار تنگه اُحد
💠 با چند تا از فرمانده های سپاه رفته بودیم خدمت حضرت امام (ره)
مرتضی از همان اوّل که امام را دید بغضش ترکید و زد زیر گریه ، جلوی امام (ره) که رسید به آرامی و با لکنت سلام کرد ، امّا دیگر نمیتوانست حرف بزند . آقای رضایی او را به امام (ره) معرفی کرد و از ایستادگی بی نظیر مرتضی گزارشی به امام (ره ) ارائه داد.
امام (ره)با آن قامت نورانی خم شد و پیشانی مرتضی را بوسید و مرتضی هم فرصت را از دست نداد ، دست و صورت امام (ره) را بوسید و فقط چند جمله گفت :
" آقا شفاعت مرا نزد خدا بکنید ،
برایم دعا کنید تا در جبهه شهید شوم ... ."
صدای حاج احمد آقای خمینی را شنیدم که میگفت: تا به الآن ندیده بودم، امام پیشانی کسی رو ببوسند..
آن روز (و برای همیشه) از بین تمام فرماندهانی که حاضر بودند ، امام تنها (ره) پیشانی مرتضی را بوسیده بود...
🌷سردار شهید #مرتضی_جاویدی معروف به اِشلو فرمانده گردان فجر تیپ ۳۳ المهدی
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
❤️ بوسه امام بر پیشانی سردار تنگه اُحد 💠 با چند تا از فرمانده های سپاه رفته بودیم خدمت حضرت امام
🌷 «اشلو» کیست؟
▪️ مرتضی جاویدی بین عراقیها معروف شده بود به اشلو! از بس که خودش را به سنگرهایشان میرسانده و به عربی باهاشان صحبت میکرده و میگفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که میرفته، میفهمیدهاند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. دو سه بار هم به دروغ از رادیوشان اعلام کرده بودند مرتضی جاویدی، مشهور به اشلو، از فرماندهان مهم ارتش دشمن و از مزدوران خمینی امروز توسط دلاورمردان عرب به درک واصل شد! برای همین چیزها بود که هر فرمانده لشکری آرزو داشت فرمانده گردانی چون او داشته باشد.
💠 خاطرهای از شهید جاویدی، معروف به "اشلو"
🔹در عملیات کربلای ۵، «قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در محاصرهی دشمن گیر میکند. با بیسیم همراه با داد و فریاد به قرارگاه میگوید: «عراقیها ما رو محاصره کردن. تو چند متریمون هستن... بعید میدونم کسی از ما زنده بمونه... دیدار به قیامت!». محمد جعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی سیم را برمیدارد و میگوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب میدهد: «جعفر به گوشم!» میگوید: «اشلو رو برات میفرستم.» جواب میدهد:«هر کاری میکنی زودتر جعفر جان!»
🔸اسدی هم مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر لشکر المهدی (معروف به اشلو) را به همراه نیروهایش به کمک قاسم سلیمانی میفرستد. او نیز به سرعت خود و افرادش را به پشت نهر جاسم در محدودهی پنج ضلعی میرساند. با نیروهای عراقی درگیر میشود و میتواند محاصرهی آنها را بشکند و دشمن را به عقب براند و بچههای لشکر ثارالله از محاصره دشمن بیرون بیایند.
🍃| @dosteshahideman
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃