حقپو | حامد نیکونهاد
اصل نوزدهم قانون اساسی: #حقوق_مساوی مردم ایران #حقوق_ملت #دودقیقه_قانون_اساسی @drhamednikoonaha
اصل نوزدهم قانون اساسی: #حقوق_مساوی مردم ایران
«مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.»
✔️در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با عنوان حقوق ملت، عمده حقها و نه همه حقهای مردم بیان شده است. منظور از حقوق ملت، حقوق افراد یا یکایک ملت است یعنی #حقوق شهروندان. در برخی از اصول دیگر قانون اساسی، بهعنوان نمونه اصول ۱۲، ۱۳، ۱۴ یا اصولی که در فصل قوه قضاییه آمدهاند، به برخی از حقهای مردم اشاره شده است.
✔️برخی از حقها نیز به اقتضای تکالیفی که برای دولت در قانون اساسی پیشبینی شده معنا پیدا میکند، مثل اصل سوم قانون اساسی تکالیفی را بر عهده حکومت و خطاب به آحاد مردم پیشبینی کرده است؛ پس تکالیفی که در اصل سوم قانون اساسی ذکر شده دربردارنده حقهایی برای شهروندان است.
✔️گاهی گفته میشود که زبان دین، زبان تکلیف است نه زبان حق، یعنی همیشه در آموزههای اسلامی، مرتباً از تکالیف مسلمانان صحبت میشود و نه از حقوق آنها که این ادعا، سخن دقیقی نیست. وقتی تکالیفی پیشبینی میشود، در مقابل آنها حقهایی پیشبینی شده است. ضمن اینکه تکالیف گوناگون شرعی که برای انسانها پیشبینی شده، مبتنی بر یک انسانشناسی دقیق است که چون در منطق آموزههای اسلامی، برای انسان یک حقی شناسایی شده، بهعنوان حق رشد، حق کمال، حق شکوفا شدن استعدادهای گوناگون بهصورت متوازن و حق برخورداری از محیط مساعد اجتماعی، برای انسانی که حیاتش جاودانه و ابدی است، لذا در راستای نیل به این حق، تکالیفی پیشبینی شده است. بنابراین همه تکالیف شرعی ریشه در به رسمیت شناختن همین حق دارد.
✔️نخستین اصل از فصل سوم قانون اساسی بهعنوان یک اصل بنیادین، بیانگر تساوی حقوق مردم، فارغ از رنگ، نژاد و زبان است و برتری بر اساس این ویژگی¬ها را نفی می¬کند. مبنا و خاستگاه این اصل، ریشه در آیه¬ی شریفه¬ی «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكم مِّن ذَكرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكرَمَكمْ عِندَ اللهِ اَتقَاکُم»(آیه 13 سوره حجرات) دارد.
✔️بنابراین، نمیتوان در بهرهمندی افراد از حقوق، ملاکهایی همچون تعلقات قومی، نژادی و زبانی را ملاک قرار داد چراکه مبنا در اینجا، کرامت انسانی فارغ از ملاکهای پیشگفته است. همچنین دین مبین اسلام بر تساوی و برابری شخصیت انسانها با یکدیگر فارغ از ویژگیهای عَرَضی همچون رنگ، نژاد، زبان و غیره تأکید دارد و با نفی تمام امتیازات ناشی از طبقهبندیهای گوناگون، «تقوای الهی» را ملاک برتری انسانها نزد خود قرار داده است.
✔️نکته بسیار مهم اینکه اصل 19 بر عدم دخالت تعلقات نژادی، زبانی، قومیتی و قبیلهای و غیره در حقوق دلالت دارد و عمدتاً به دلیل انگیزههای جغرافیایی مطرح شده و شامل دین و مذهب و جنسیت نمیشود؛ چراکه مطابق آیات قرآن و روایات متعدد معصومین علیهم السلام، عامل دین، مذهب و جنسیت، در موارد مشخصی عامل تمایز و تفاوت افراد در بهرهمندی از حقوق است.
#حقوق_ملت
#دودقیقه_قانون_اساسی
@drhamednikoonahad
هدایت شده از عصر حقوق بشر
#انتخابات: نه یک دور باطل و بی فایده/ بلکه سلسله الذهب [زنجیره زرین] دموکراسی
در #حقوق بشر، انتخابات، همان حق حیات انسان است که شاید حق به نظر برسد اما با کناره گیری از این حق، چه اصل، فرد باشد و چه جامعه، روح شهروند و #جامعه_دموکراتیک گرفته خواهد شد.
انتخابات یعنی:
۱.قاعده مندي #قدرت_سیاسی، کنترل قدرت سیاسی،
۲.انتقال مسالمت آمیز قدرت سیاسی
۳.ایجاد ثبات سیاسی
۴.انتخاب وگزینشگري و تسهیل در چرخش #نخبگان یا به عبارتی بازسازی و اصلاح
هرم #قدرت_سیاسی به شکل مسالمت آمیز
۵.خلق فضایی به منظور تضارب آراء و اندیشه ها
۶. ابزاری به منظور بازسازی و ترمیم #مشروعیت_سیاسی و خود ترمیمی در سیستم سیاسی در مقاطع مختلف یک نظام سیاسی
۷.تعامل در عرصه یک نظام اجتماعی به منظور اجماع سیاسی در مشارکت سیاسی و
تحکیم مناسبات میان #دولت_و_ملت
۸.قاعده مند نمودن تصدي #پستهاي_عمومی و انتخاباتی
۹.ترغیب فرد باوری و #عقلانی_سازی_رفتار_جمعی
۱۰.ایجاد و تقویت #قدرت_نرم و در نتیجه آن ایجاد #امنیت_نرم.
کانال عصر حقوق بشر
https://eitaa.com/HumanRightsInWorld
و خطرناکتر از #دیکتاتوری،
توجیه تئوریک دیکتاتوری از سوی اهالی علم و صاحبان کرسیهای آکادمیک است که روحیه یکهتازی زمامداران را تثبیت و تقویت میکند
نخست با سوءاستفاده از ادبیات علمی، زورمداری تطهیر میشود و سپس "کودتا علیه قانون" تجویز و توصیه میشود
"العلم هو الحجاب الاکبر"
#قانون
#حاکمیت_قانون
#دیکتاتوری
#قانون_عفاف_و_حجاب
#استبداد
#جمهوریت
#قانون_اساسی
#علم
#حقوق
eitaa.com/drhamednikoonahad
آموزه فلسفه حقوقی از بیان تاریخی جناب #علی_اکبر
فإِنّنا إِذاً لا نبالي أَن نموتَ مُحِقِّينَ
آنگاه که در مسیر عزیمت کاروان سیدالشّهدا به سوی کوفه، جناب علیِّ اکبر مشاهده کرد که #امام_حسین سوار بر مَرکَب آیه إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ تکرار میکند، از علت میپرسد. چنین می شنود که مرگ در پی این قافله در حرکت است. آنگاه تنها یک سوال می پرسد: «أَلَسنا على الحقِّ»: مگر نه این است که بر راه حق و حقیقت هستیم؟
و آنگاه که تأیید امام را می شنود، بلافاصله می گوید که پس دیگر چه باک و نگرانی که در حال برحق بودن بمیریم. (فإِنّنا إِذاً لا نبالي أَن نموتَ مُحِقِّينَ)
الارشاد، شيخ مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، ج ۲، ص ۸۲
تنها دغدغه جناب علی اکبر در این مسیر حیاتی و تاریخساز، یک چیز است: برحق بودن یا نبودن! یعنی آنچه ارزش و اهمیت دارد که در رابطه با تصمیم و رفتار و اقدام خود بدان بیندیشد و تکلیف خود را با آن معلوم کند، نسبت و رابطه حرکت و تصمیم خود با «#حق و #حقیقت و #حقانیت» است. این نگاه، درست در نقطه مقابل دانش حقوق مدرن است که در دانشکدههای حقوق تدریس می شود.
در یادداشت قیام برحق امام؛ تبلور ارتباط وثیق میان حق و حقانیت، توضیح داده شد که در دانشکدههای حقوق امروزی (که عمدتاً تحت تأثیر اندیشههای غربی پسارنسانس هستند) چنین القا می شود که اصولا حساب حق(حق داشتن) از حقیقت(برحق بودن) جداست. یعنی ارتباطی بین حق و حقیقت وجود ندارد و دقیقتر اینکه نباید وجود داشته باشد. حق، همان امتیاز یا فرصتی است که در قانون و مقررات برای افراد پیشبینیشده، و حقیقت هم در مقابل باطل یا ناحق قرار میگیرد و دانش #حقوق را با آن کاری نیست و مثلاً موضوع دانش فلسفه یا کلام است. اهالی دانش حقوق مفروض میگیرند که حقیقت و درستی و راستی و خوبی، یک چیز است و حق و تکلیف که باید و نباید دارد مقولهای دیگر. آنگاه چنین نتیجه میشود که ممکن است حقی یا تکلیفی بدون اینکه بر اساس حقیقتی توجیه شده باشد، برای افراد منظور شود و از آنسو، حقیقت و درستی و خوبی، مبنایی برای ایجاد و برخورداری از حق یا عهدهداری تکلیف و تعهدی نمیتواند باشد.
اما در رویکرد علی اکبری به حقوق و حیات، معیار محوری برای تشخیص «آنچه باید» از «آنچه نباید»، تنها و تنها در مسیر حقیقت و حقانیت و برحق بودن گام زدن است. اینکه اکثریت در کدام سو ایستادهاند (إِذاً لا نبالي)؛ اینکه منافع و هزینه دنیایی «آنچه باید» و «آنچه نباید» چقدر است(إِذاً لا نبالي)؛ اینکه تحلیل زمینی و مادی از شکست و پیروزی چه حکمی میکند(إِذاً لا نبالي)؛ اینکه نهادی که قدرت را به زور یا تزویر غصب کرده چه اراده کرده است(إِذاً لا نبالي)؛ هیچکدام تعیینکننده و یا تغییردهنده تصمیم نیست. در این نگاه، اقدام و تصمیم حقیقتبنیاد را باید انجام داد و در مقابل باطل باید ایستادگی کرد؛ به هر قیمتی. ملاک انسانی زیستن، حرکت و استقامت بر مدار حقیقت است. حقیقت، واقعیترین سنجهای است که هویت رفتارهای آدمی را محک میزند.
بر اساس عقل سلیم و فطرت الهی و وجدان انسانی، هم میتوان و هم میشود حقیقت و راه حقانی را یافت و شناخت. نه میشود و نه میتوان از مواجهه حق و باطل گریخت.
شناخت حقیقت، تمییز و جداسازی آن از باطل و ناحق، و تسلیم حق بودن و در برابر باطل ایستادن، شرط زیست حسینی است.
پیداست که اگر حق از حقیقت و حقانیت تفکیک شود، دانش حقوق و نظام حقوقی تبدیل به ابزاری بیمایه و حتی ترفندهایی حیلهگرانه برای غالب کردن ارادههای باطل خواهد شد.
https://eitaa.com/drhamednikoonahad