با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
میشنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچهی سرگردانی است
در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن، باشد، باشد، رفتیم
#فاضل_نظری
#شعر
💠 @e_adab 💠
📌ولادت با سعادت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)
💐حضرت زینب س سومین فرزند گرامی حضرت علی ع و حضرت فاطمه س است که به روایت مشهور ۵ جمادی الاول در مدینه چشم به جهان گشود. بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب س، توسط پیامبر اسلام ص صورت گرفت و جبرئیل از سوی خداوند این نام را به پیامبر اکرم ص رساند. زینب را مخفف «زین أب» دانسته اند، یعنى «زینت پدر».
🔰حضرت زینب س در کوفه به زنان، تفسیر قرآن آموزش داده و از جدش رسول خدا ص و پدرش امیرالمومنین ع و مادرش فاطمه زهرا س حدیث روایت کرده است . ایشان با پسر عموی خود عبدالله بن جعفر ازدواج کردند که ثمره این ازدواج چهار یا پنج فرزند میباشد که دو تن از آنان به نام های عون و محمد در کربلا در رکاب امام حسین ع شهید شدند. صبر و پایداری ایشان در واقعه عاشورا سال علیرغم از دست دادن عزیز ترین نزدیکانشان، موجب شد که به عنوان اسوه صبر در تاریخ جاودان شوند.
🔻حضرت زینب س دارای قوت قلب، فصاحت زبان، صبر، شجاعت، زهد و شب زنده داری، ورع و عفاف بود. بارزترین بُعد زندگی حضرت ، پاسداری از فرهنگ عاشورا بود که با خطابههایش پیام خون امام حسین ع را به جهانیان رساند. ایشان در بند اسارت در کوفه و شام با ایراد خطبه های عالمانه و مبتنی بر قرآن، مقام علمی خود را اثبات کرد و باعث پرده برداری از چهره ظالمانه حکومت اموی شد.
🔶 برخی بیش از ۶۰ لقب برای حضرت ذکر کردهاند از جمله صدیقه صغری، عالمه غیر معلمه، عارفه، فاضله، عابده، معصومه صغری که از این بین مشهورترین القاب حضرت «عقیله بنی هاشم» (بانوی خردمند بنی هاشم) است.
#تقویم_تاریخ
#جمادی_الاول_۵
#حضرت_زینب_س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انزوا ۵۹۷.mp3
2.25M
فریدون مشیری میگه که:
مشت میکوبم بر در
پنجه میسایم بر پنجرهها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمدهام از همه چیز
بگذارید هَواری بزنم . . .
#فریدون_مشیری
💠 @e_adab 💠
لطفی کن و در خلوتِ محزونِ من
ای دوست! آرام و قرارِ دلِ دیوانهٔ من باش!
#مهدی_اخوان_ثالث
💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از عشق، از جدایی چیزی سرم نمیشد
مىگفت ماندنى نيست من باورم نمىشد
تا صبح گریه کردم دریاچه شد اتاقم
سدی حریف سیل چشم ترم نمیشد
یک در میان ما بود، یک در به نام قلبم
میخواستم که از آن در بگذرم نمیشد
من سنگ بودم او رود، او شعله بود و من دود
باید که میگذشتم، چون لاجرم نمیشد
شاید که دور باشم از او صبور باشم
هم در شکنجه باشم هم محترم، نمیشد
#سید_تقی_سیدی
#شعر
💠 @e_adab 💠
آسمان فرصت پرواز بلندی است ولی
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
#فریدون_مشیری
💠 @e_adab 💠
🌾- کمترین فاصله ها :
از دشمنی تا دوستی، یک " لبخند "
از توقف تا پیشرفت، یک " حرکت "
از عداوت تا صمیمیت، یک " گذشت "
از شکست تا پیروزی، یک " شهامت "
از عقبگرد تا جهش، یک " جرات "
از نفرت تا علاقه، یک " محبت "
از صلح تا جنگ، یک " جرقه "
از آزادی تا زندان، یک " غفلت "
و از جدایی تا پیوند، یک " قدم " است
#دلنوشته
💠 @e_adab 💠
بوی بهشت میشِنوم از صدای تو
نازکتر از گل است، گلِ گونههای تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینۀ خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر
آوردهام که فرش کنم زیر پای تو
چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود
ای پارۀ دلم٬ که بریزم به پای تو
امروز تکیهگاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگیام شانههای تو
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
#شعر
💠 @e_adab 💠
آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی میکرد .
هرکسی گندمی را نزد او برای آرد کردن میبرد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمیداشت، مردم ده با اینکه دزدی آشکار وی را میدیدند، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چارهای نداشتند و فقط نفرینش میکردند.
پس از چند سال آسیابان پیر، مُرد و آسیاب به پسرانش رسید. شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم...
پسران هریک راهکار ارائه نمود. پسر کوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده و تنها دستمزد میگیریم ؛ پسر بزرگتر گفت: اگر ما چنین کنیم، مردم چون انصاف ما را ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. "بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با این کار مردم به پدر درود میفرستند و میگویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصافتر از پسرانش بود."
چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل ما رسید!
#حکایت
💠 @e_adab 💠
غم و نشاط در این عالم به حکم عدل، برابر بود
نشاط را دگران بردند، گذاشتند به ما غم را
اگر به جامهٔ رنگارنگ، چو طفل چشم سیه کردیم
به رنگ سرمه به ما بستند سیاهپوشی ماتم را
چو گل به خنده اگر بودیم، چو تندباد برآشفتند
به زهرچشم کدر کردند صفای خاطر خرم را
به قهر و جنگ میان بستند به هیچ و پوچ و نمیدانند
که مهر و صلح به پا دارد بنای کهنهٔ عالم را
دلم گسست ز جمعیت که این هوای غبارانگیز
جدا ز یکدگر اندازد چو کاه و دانه، دو همدم را
بهشت و جوی شرابش را ندیدهایم به خواب اما
کشیدهایم به هشیاری عذابهای جهنم را
تو سرنوشت مرا ای عشق به خط روشن خود بنویس
به کاتبان قضا بگذار خطوط درهم و برهم را
#محمد_قهرمان
💠 @e_adab 💠
راضـيم ...
به هرچی اتفاق افتاد!
که اگه خوب بود زندگیمو قشنگ کرد!
و اگه بد بود من و ساخت !
مــديونم ...
به همه ی آدم های زندگیم!
که خوباشون بهترین حسا رو بهم دادن!
و بداش بهترین درسا رو !
مــمنونم ...
از زندگیم!
که بهم یاد داد
همه شبیه حرفاشون نیستن!
و همیشه اونطوری که میخوایم پیش نمیره !👌🏻
#دلنوشته
💠 @e_adab 💠