#داستان_دوستان
#محمدمهدی_اشتهاردی
زاهد نماى كج انديش
نام حسن بصرى ، در تاريخ اسلام ، زياد برده مى شود، پدر او بنام يسار از اهالى قريه ميسار (نزديك بصره ) بود.
حسن بصرى 89 سال عمر كرد، و يكى از زاهدان هشتگانه معروف مى باشد، وى زمان على (ع ) تا زمان امام باقر (ع ) را درك كرده است .
وى از ديدگاه تشيع ، فردى منحرف ، و زاهد نمائى كج انديش و دربارى بود، بسيارى از منحرفين ، او را احترام مى كردند و روشنفكر وارسته مى دانستند، به هر حال در اينجا به يك داستان از اين فرد زاهدنما توجه كنيد:
پس از جنگ جمل و پيروزى سپاه على (ع ) برسپاه طلحه و زبير، على (ع ) در محلى عبور مى كرد، ديد حسن بصرى در آنجا وضو مى گيرد، فرمود: اى حسن ، درست وضو بگير.
حسن در پاسخ گفت : اى امير مؤمنان تو ديروز (در جنگ جمل ) مسلمانانى را كشتى كه گواهى به يكتاى خدا و رسالت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى دادند و نماز مى خواندند و وضوى درست مى گرفتند.
على (ع ) فرمود: آنچه ديدى واقع شد، اما چرا ما را برضد دشمن ، يارى نكردى ؟.
حسن گفت : در روز اول جنگ ، غسل كردم و خودم را معطر نمودم و اسلحه ام را برداشتم ، ولى در شك بودم كه آيا اين جنگ صحيح است ؟!
وقتى به محل خريبه (بر وزن كريمه ) رسيدم شنيدم ندا دهنده اى گفت : اى حسن برگرد، زيرا قاتل و مقتول هر دو در آتشند، از ترس آتش جهنم ، به خانه برگشتم و در جنگ شركت نكردم .
در روز دوم نيز براى جنگ حركت كردم و همين جريان پيش آمد.
امام على (ع ) فرمود: راست گفتى ، آيا مى دانى آن ندا دهنده چه كسى بود؟.
حسن گفت : نه نمى دانم .
امام فرمود: او برادرت ابليس بود، و تو را تصديق كرد كه قاتل و مقتول از دشمن ، در آتش هستند.
حسن گفت : اكنون فهميدم كه قوم (دشمن ) به هلاكت رسيدند.
آرى در هر زمانى از اين گونه افراد پيدا مى شوند كه به زهد و وارستگى شهرت دارند، اما از فرمان امام برحق خود سرپيچى مى كنند، و حتى اعتراض مى كنند، و وقتى پاى جهاد به ميان مى آيد، از خونريزى و مسلمان كشى سخن به ميان مى آورند.
در نقل ديگر آمده : همين حسن بصرى در وضو گرفتن ، وسوسه داشت و آب زياد مى ريخت ، على (ع ) او را ديد و فرمود: اى حسن ، آب زياد مى ريزى !.
او در پاسخ گفت : آن خونهائى كه امير مؤمنان مى ريزد، زيادتر است .
على (ص ) فرمود: از كار من ناراحت شده اى ؟
او گفت : آرى .
فرمود: هميشه چنين باشى .
پس از اين نفرين على (ص )، حسن بصرى هميشه تا آخر عمر، غمگين و عبوس بود تا جان سپرد.
📗 @e_adab
#کتاب_نوش
آنگاه که دنیا پرستان کور، والی حکومت اسلام شوند کار بدینجا میرسد که در مسجدهایی که ظاهر آن را بر مذاق ظاهرگرایان آراستهاند، در تعقیب فرایض، علی را دشنام میدهند. و این رسم فریبکاران است: نام محمد را بر مأذنهها میبرند، اما جان او را که علی است، دشنام میدهند.
بریده کتاب #فتح_خون
اثر #شهید_آوینی
📗 @e_adab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«تنها»،
«ماهی» که،
«شهادت» ندارد، «شعبان» است،
و،
«تنها»،
«ماهی» که،
«تولّد» ندارد «محرّم» است،
این،
یعنی،
«حسین»، محور «شادی و غم» است
📗 @e_adab
ماجرای جالب دوی ماراتن!
یکی از بزرگترین جنگهای میان هخامنشیان و یونانیان، نبرد “ماراتن” در سال 490 قبل از میلاد بود. در این جنگ که در زمان داریوش بزرگ روی داد، نیروی نظامی هخامنشیان برای اولین بار از یونانیان شکست خورد!
دلیل نبرد میان هخامنشیان و یونانیان، دخالت یونان در امور سرزمین های غربی هخامنشیان بود. این بهانه زمانی شدت گرفت که یونانیان، سفیران داریوش اول را بر خلاف اصول دیپلماتیک به چاه انداختند!
پس از قتل سفیران، داریوش فرمان حمله به یونان را صادر کرد اما هخامنشیان در این نبرد شکست خوردند. یک سرباز یونانی برای رساندن خبر پیروزی به آتن، مسافت 42 کیلومتری دشت ماراتن تا شهر را دوید و پس از اعلام پیروزی از شدت خستگی درگذشت. از آن پس یونانیان برای تحقیر پارسیان دوی ماراتن را در میان بازیهای المپیک خود جای دادند!
📗 @e_adab
#داستان_دوستان
#محمدمهدی_اشتهاردی
بياد آتش دوزخ
سليمان بن خالد گويد: امام صادق (ع ) در مهمانى شب (در منزلى ) شركت نمود، سفره را پهن كردند در ميان آن ، نان بود سپس ظرف آبگوشتى نزد امام گذاشتند، (نان در ميان آبگوشت ريخت و ترديد كرد) وقتى دست خود را به ترديد آبگوشت گذاشت ، چون داغ بود، فوراً دستش را بلند كرد، و فرمود: استجير باللّه من النار... پناه مى برم به خدا از آتش دوزخ ، ما طاقت اين داغى (آبگوشت ) را نداريم پس چگونه طاقت آتش را داشته باشيم ؟ ما صبر بر اين داغى نداريم ، پس چگونه از آتش دوزخ صبر كنيم .
اين جمله ها را چندين بار تكرار كرد، تا غذا خنك شد، آنگاه از غذا خورد به اين ترتيب امام صادق (ع ) از داغى آبگوشت به ياد داغى آتش دوزخ افتاد. و از آن ، به خدا پناه برد.
📗 @e_adab
فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت.
شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد: تا به
حال اين همه ياربّ گفتهاي فايده داشته است؟
مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف
شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و
گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟جواب داد :
چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از
درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟
گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم
اين ياربّ گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست!
يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به
درگاهش بلندشود اصلا نميگذارد "ياربّ" بگوييم!
📗 @e_adab
توی اتوبوس، بغل دست یه آقای میانسال نشسته بودم. تلفنش زنگ خورد و جواب داد: سلام عزیز دلم! سلام همه کس و کارم! سلام زندگیم! قربونت برم دخترم...
بعدش هم دخترش گوشی رو داد به مادر و باز هم همان مهربانی در کلام. چقدر کیف کردم از این رابطهی پدر و دختری. دیدم پدری که این همه مهربانی بیسانسور خرج دخترش میکنه، مگه میشه پیش خدا مقرب نباشه؟ دختری که اینهمه مهر از پدر میگیره مگه ممکنه چهار روز دیگه دست به دامن غریبهها بشه برای جلب محبت؟!
توی جامعه که با هم مهربان نیستیم و مشغول خراش دادن دلهای هم هستیم، اقلا در خانواده به هم محبت کنیم. همین شاید تمرینی بشه برای مهربان بودن با دیگران...
📗 @e_adab
هدایت شده از قاصدک
👇👇👇👇
** قیمتهاشون مناسـبه چون واقعااا #سوداشــون پاییـنه.**
https://eitaa.com/joinchat/558497854C6b4c6c79c0
👆👆👆👆👆👆
وقتى كه نمرود حضرت ابراهيم (عليه السلام) را در آتش انداخت، ملائكه آسمان ها به گريه در آمدند، جبرئيل عرض كرد خدايا! در روى زمين يك نفر تو را پرستش مى كرد و حالا دشمن بر او مسلط شده.
خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و يارى مى كنم.
ملائكه عرض كردند، پروردگارا پس اذن بده ما به يارى او بشتابيم...
از طرف حضرت حق خطاب شد برويد، اگر اذن داد او را يارى كنيد.
ملكى كه موكل آب بود آمد، ملائكه اى كه موكل باد و خاك و آتش بودند آمدند عرض كردند:
اى ابراهيم اجازه بده تو را نجات دهيم و دشمنان تو را هلاك كنيم، حضرت ابراهيم اجازه نداد.
جبرئيل آمد عرض كرد: اى ابراهيم آيا حاجتى دارى.
حضرت ابراهيم فرمود: حاجتى دارم ولى به تو ندارم.
جبرئيل گفت: به آن كس كه دارى بگو.
حضرت ابراهيم فرمود: حسبى من سؤالى علمه بحالى.
فرمود او خودش از حال من مطلع است و غافل نيست
افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد
خطاب شد اى آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شو.
#قصص_الله
📗 @e_adab
#کتاب_نوش
راوی: عقل میگوید بمان و عشق میگوید برو و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی که میرود، تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصلهای نیست.
بریده کتاب #فتح_خون
اثر #شهید_آوینی
📗 @e_adab
#داستان_دوستان
#محمدمهدی_اشتهاردی
پاداش بسيار اطعام
سدير يكى از شاگردان امام باقر (ع ) بود، او گويد: امام باقر (ع ) به من فرمود: اى سدير آيا هر روز يك برده آزاد مى كنى ؟. گفتم : نه .
فرمود: در هرماه ، چطور؟ گفتم : نه .
فرمود: آيا در هر سال ، يك برده آزاد مى كنى ؟ گفتم : نه .
فرمود: سبحان اللّه ! آيا دست يكى از شيعيان ما را نمى گيرى ؟ تا به خانه ات ببرى و به او غذا بدهى تا سير گردد، سوگند به خدا اگر اين كار را انجام دهى براى تو بهتر از آزاد كردن برده اى است كه از فرزندان اسماعيل پيامبر باشد.
📗 @e_adab
🏴حرِّ بن یزید ریاحی (رحمة الله) و شاه سلطان اسماعیل :
✍️نزد شاه اسماعیل آمدند و گفتند میخواهیم قبر حر بن یزید ریاحی را تعمیر کنیم ، شاه گفت : من یقین ندارم که توبه ی حُر مورد قبول واقع شده باشد ، بروید بدنش را ببینید. اگر بدنش تَر و تازه است معلوم میشود توبه ی او مورد قبول واقع شده است و اقدام کنید و الّا نه
وقتی، که رفتند مشاهده کردند بدن کاملاً سالم و تازه است و گویا الآن به شهادت رسیده است ، و دیدند همان پارچه ای را که امام حسین ( علیه السلام ) به سر حُر بسته است ، همچنان باقی است لذا خواستند پارچه را به عنوان تَبَرُّک و تَیمّن باز کنند ، وقتی که باز کردند خون از آن بیرون می آمد و هر کاری کردند خون قطع نمی شد . لذا مجبور شدند دوباره ببندند و وقتی که پارچه را به جای خود گذاشتند خون قطع شد
📚منبع: آداب الطلاب
📗 @e_adab
مخترع کوکا کولا فردی بنام جان پیمبرتون،در واقع هرگز قصدش اختراع محبوب ترین و پرفروشترین نوشیدنی تمام ادوار تاریخ و علاوه بر این معروفترین و شناخته شده ترین برند تاریخ نبود.او فقط بدنبال این بود که دارویی برای سردرد بسازد.او از اینرو از برگ کوکا و دانه کولا که دو ماده اصلی اش برای ساخت آن دارو بودند استفاده نمود.اما در این بین شاگردش در آزمایشگاه شان،بطور کاملا اتفاقی،این دو ماده را با آب کربنات ترکیب نمود و نتیجه آن شد کوک..... متاسفانه جان پیمبرتون دو سال بعد درگذشت و هرگز نتوانست ببیند که جادوگری اش به چه اندازه محبوب و معروف خواهد شد.
در تصویر بالا تصویر مخترع جان پیمبرتون و مجسمه اش بهمراه اولین تبلیغ کوکاکولا در روزنامه را می بینید.
📗 @e_adab