تصمیم هایی مانده از دوران کبری
تصمیم دارم کلّ شان را من بگیرم!
#اميد_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
سگ ولگرد هم گاهي -بلانسبت- شرف دارد
به ما كه چشم مي دوزيم سوي استخوان هم
#اميد_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
وقتي كه رفتي پشت شعرم تا ابد خم شد
جاي خطوط رنج ، روي چهره محكم شد
#اميد_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
گاه از ترس اين كه لال شوم
با خودم حرف ميزنم تا صبح
ياد شب هاي با تو مي افتم
جاي تو قاه قاه مي خندم
#اميد_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
🌸
به جز تو قلبِ خودم را به هیچکس نسپردم
تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی!
👤 #امید_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
🌸
زندگی، بیتو پُر از غم شدنش حتمی بود
با تو امّا غمِ من، کم شدنش حتمی بود
همهجا، از همهکس زخمِ زبان میخوردم
این وسط اسمِ تو مرهم شدنش حتمی بود
رگِ خوابِ تو اگر دست دلم میافتاد
قصهی عشق، فراهم شدنش حتمی بود
پا به پای من اگر آمده بودی در شهر
این خبر سوژهی عالم شدنش حتمی بود
بینِ ما موش دواندند! خودت میدانی
چونکه این رابطه محکم شدنش حتمی بود
سیب و قلیان دو سیب و من و تو... در این حال
شخصِ ابلیس هم، آدم شدنش حتمی بود!
شک ندارم که اگر پایِ تو در بین نبود
«جنّت آباد» جهنّم شدنش حتمی بود...
👤 #امید_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
در فال غریبانهی خود گشتم و دیدم
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست
#امید_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
🌸
چقدر ساده به هم ریختی روانِ مرا!
بریده غصه ی دل کندنت امانِ مرا
قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستانِ مرا
گذشتی از من و شب های خالی از غزلم
گرفته حسرتِ دستانِ تو، جهانِ مرا!
سریع پیر شدم! آنچنان که آینه نیز
شکسته در دل خود صورتِ جوانِ مرا!
به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دستِ تو امتحان مرا!
نه تو خلیل خدایی، نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دم بگیر جانِ مرا!
چه روزگار غریبیست، بعد رفتنِ تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمانِ مرا
تو را به حرمتِ عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلخ تر از این نکن دهانِ مرا
تو نیم دیگر من نیستی؛ تمامِ منی
تمام کن غم و اندوهِ سالیانِ مرا...
👤 #امید_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
🌸
چقدر ساده به هم ریختی روانِ مرا!
بریده غصه ی دل کندنت امانِ مرا
قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستانِ مرا
گذشتی از من و شب های خالی از غزلم
گرفته حسرتِ دستانِ تو، جهانِ مرا!
سریع پیر شدم! آنچنان که آینه نیز
شکسته در دل خود صورتِ جوانِ مرا!
به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دستِ تو امتحان مرا!
نه تو خلیل خدایی، نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دم بگیر جانِ مرا!
چه روزگار غریبیست، بعد رفتنِ تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمانِ مرا
تو را به حرمتِ عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلخ تر از این نکن دهانِ مرا
تو نیم دیگر من نیستی؛ تمامِ منی
تمام کن غم و اندوهِ سالیانِ مرا...
👤 #امید_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
آنکه میگفت دلش وسعتِ دریا دارد
گوشهای دنج برای منِ تنها دارد؟
#امید_صباغ_نو
❤️❤️❤️
💠 @e_adab 💠
بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند!
دلمان تنگ شد وُ قافیـه ها ریخت به هم
من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!
پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم..؟
- #امید_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
گفتی چه خبر...!؟ از تو چه پنهان خبری نیست
در زندگیام غیر زمستان خبری نیست
در زندگیام، بعد تو و خاطرههایت
غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست...
انگار نه انگار دل شهر گرفتهست
از بارش بی وقفهی باران خبری نیست
ای کاش کسی بود که میگفت به یوسف؛
در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست...
از روز به هم ریختن رابطهی ما
از خاله زنک بازی تهران خبری نیست
گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است
از معرفت قوم مسلمان خبری نیست...
در آتش نمرود تو میسوزم و افسوس
از معجزهی باغ و گلستان خبری نیست
در فال غریبانهی خود گشتم و دیدم
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست
گفتی چه خبر...!؟ گفتم و هرگز نشنیدی
جز دوریات ای عشق، به قرآن خبری نیست...
#امید_صباغ_نو
#شعر
💠 @e_adab 💠