eitaa logo
هامون
45.5هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
596 ویدیو
42 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه كن تو مي دمي و آفتاب مي شود #فروغ_فرخزاد 💠 @e_adab 💠
باید باید باید دیوانه وار دوست بدارم کسی را که مثل هیچ کس نیست ... 💠 @e_adab 💠
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم 💠 @e_adab 💠
رفتم ... مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی به جز گریز برایم نمانده بود ... 💠 @e_adab 💠
با آنکه رفته ای و مرا برده ای ز یاد می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت...! 💠 @e_adab 💠
از من رمیده ای و من ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو باور نمی کنم دل راچنان به مهرِتو بستم که بعد از این دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم 💠 @e_adab 💠
تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم 💠 @e_adab 💠
رفتم، مرا ببخش مگو او وفا نداشت راهي به جز گريز برايم نمانده بود 💠 @e_adab 💠
‌🌸🌼🌷🌷🌼🌸 من تو را با یک دنیا امید و آرزو دوست دارم من فقط برای این زنده‌ام که با تو زندگی کنم تو برای من به منزله‌ی جانِ عزیز شده‌ای! ✍ 💠 @e_adab 💠
"ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلوده زمین و یأس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی این دستهای سیمانی زمان گذشت زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت چهار بار نواخت امروز روز اول دیماه است من راز فصلها را می‌دانم و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم نجات دهنده در گور خفته است و خاک خاک پذیرنده اشارتیست به آرامش ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می‌کردیم از بهاری به بهار دیگر 💠 @e_adab 💠
آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست. 💠 @e_adab 💠
شانه های تو همچو صخره های سخت و پر غرور موج گیسوان من در این نشیب سینه میکشد چو آبشار نور شانه های تو چون حصار های قلعه ای عظیم رقص رشته های گیسوان من بر آن همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم شانه های تو برجهای آهنین جلوهٔ شگرف خون و زندگی رنگ آن به رنگ مجمری مسین در سکوت معبد هوس خفته ام کنار پیکر تو بی قرار جای بوسه های من به روی شانه هات همچو جای نیش آتشین مار شانه های تو در خروش آفتاب داغ پر شکوه زیر دانه های گرم و روشن عرق برق می زند چو قله های کوه شانه های تو قبله گاه دیدگان پر نیاز من شانه های تو مُهر سنگی ِ نماز من 💠 @e_adab 💠
از دریچه‌ام نگاه می‌کنم جز طنین یک ترانه نیستم جاودانه نیستم جز طنین یک ترانه جستجو نمی‌کنم در فغان لذتی که پاک‌تر از سکوت ساده غمی‌ست. 💠 @e_adab 💠
کاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گیاهی بودم چو بر آنجا گذرت می‌افتاد به سرا پای تو لب می‌سودم 💠 @e_adab 💠
🌸 دل را چنان به مِهر تو بستم که بعد از این دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم... 👤 💠 @e_adab 💠
🌸 می‌گریزی ز من و در طلبت باز هم کوشش باطل دارم... 👤 💠 @e_adab 💠
بس که لبریزم از تو… می‌خواهم بدوم در میان صحراها سر بکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها… من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست… 💠 @e_adab 💠
دل گمراه من چه خواهد کرد با بهاری که می‌رسد از راه؟ با نیازی که رنگ می‌گیرد در تن شاخه‌های خشک و سیاه؟ 💠 @e_adab 💠
دانی از زندگی چه می‌خواهم من تو باشم...تو...پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو...بار دیگر تو 💠 @e_adab 💠
روی خاک ایستاده‌ام با تنم که مثل ساقهٔ گیاه باد و آفتاب و آب را می‌مکد که زندگی کند. 💠 @e_adab 💠
نمی‌توانستم‚ دیگر نمی‌توانستم‌ صدای پایم از انکار راه بر می‌خاست‌ و یأسم از صبوری روحم وسیع‌تر شده بود و آن بهار و آن وهم سبز رنگ که بر دریچه گذر داشت با دلم می‌گفت نگاه کن تو هیچگاه پیش نرفتی تو فرو رفتی! 💠 @e_adab 💠
آن کلاغی که پرید از فراز سر ما و فرو رفت در اندیشهٔ آشفتهٔ ابری ولگرد و صدایش همچون نیزهٔ کوتاهی، پهنای افق را پیمود خبر ما را با خود خواهد برد به شهر همه می دانند همه می دانند که من و تو از آن روزنهٔ سرد عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخهٔ بازیگر دور از دست سیب را چیدیم همه می ترسند همه می ترسند، اما من و تو به چراغ و آب و آینه پیوستیم و نترسیدیم... 💠 @e_adab 💠
یاد آن شب که تو را دیدم و گفت دل من با دلت افسانه‌ی عشق چشم من دید در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانه‌ی عشق 💠 @e_adab 💠
عشق، دردی است که هرگز نمی‌گذرد مانند سوز دلی که از تو سر می‌زند 💠 @e_adab 💠