ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
اسباب جمع داری و کاری نمیکنی
چوگان حکم در کف و گویی نمیزنی
بازِ ظفر به دست و شکاری نمیکنی
این خون که موج میزند اندر جگر تو را
در کار رنگ و بوی نگاری نمیکنی
مُشکین از آن نشد دم خُلقت که چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نمیکنی
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمیکنی
در آستین جان تو صد نافه مدرج است
وان را فدای طره یاری نمیکنی
ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نمیکنی
حافظ برو که بندگی پادشاه وقت
گر جمله میکنند تو باری نمیکنی
👤 حافظ جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان ❤️
💛🎼
💠 @e_adab 💠
زور شراب گر به غم عشق میرسید
ما را چنین خراب نمیدید هیچکس...
#فاضل_نظرى
💠 @e_adab 💠
🌸
نیست آسان سخنِ سخت شنیدن گرچه
میپذیرم ز تو، گر هرچه بگویی هرچه
دل به جز خواستۀ دوست چه میخواهد؟ هیچ
ما گذشتیم ز خیرِ تو، بگو دیگر چه؟
خاطرِ موج، پریشان و دلِ ساحل، سنگ
فرض کن باز هم اصرار کنم، آخر چه؟
میتوان مثل دو رود از دو طرف رفت ولی
باز اگر باز رسیدیم به یکدیگر چه؟
گفتم ای دوست مرا بیخبر از خود مگذار
گفت و بد گفت که از بیخبری خوشتر چه...؟
👤 #فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠