📖🍃
🍃
•[ #سیر_مطالعاتے 📚 ]•
▫️اتوبوس، شب به سوی زاهدان حرکت
کرد، و من سپیدهدم به مقصد رسیدم...
سراغ خانه آقای کفعمی را گرفتم، در زدم،
برای نخستین بار با روحانی پرهیبت و
متین پنجاهسالهای روبرو شدم... با خوش
رویی و لبخند، و با زیباترین عبارات، زبان
به خوشآمدگویی گشود...
▫️ایشان گفت: مسجد، شب و روز در
اختیار شماست؛ اما از مشهد کس دیگری
هم -که فلان شیخ باشد- آمده تا او هم به
منبر برود. من آن شیخ را میشناختم.
او مزدور رژیم بود.
#کتاب_خوندلیکه_لعلشد /منبع
#کتاب_اول #فصل_هشتم
.
.
🆔 Eitaa.com/e_beman
🆔 Sapp.ir/e_beman
🍃
📖🍃
📖🍃
🍃
•[ #سیر_مطالعاتے 📚 ]•
▫️...ایشان[ آقای کفعی] گفت: مسجد شب
و روز در اختیار شما است؛ اما از مشهد کس
دیگری هم آمده تا او هم منبر برود. من آن
شیخ را میشناختم. او مزدور رژیم بود؛ در
تایید لوایح ششگانهای که شاه اعلام کرد،
موضع موافق گرفته و مخالفین آن را مورد
حمله قرار داده بود.
▫️این خبر برایم غیر منتظره بود. به آقای
کفعمی گفتم باید به او بیتوجهی کنید و به
او میدان منبر رفتن را ندهید... در همان حال
که ما دراین موضوع با هم مشغول بحث و
گفت و گو بودیم آن شیخ وارد شد چهره آقای
کفعمی تغییر کرد و نشانه تشویش در او ظاهر
شد. ولی من به او اعتنا نکردم و تغییری در من
پیدا نشد. بعدها آقای کفعمی بیاعتنائی مرا
نسبت به آن شیخ یادآوری میکرد و میستود..
بعدا آقای کفعی به من گفت مجبور بوده این
مرد را دعوت کند.
#کتاب_خوندلیکه_لعلشد /منبع
#کتاب_اول #فصل_هشتم
.
.
🆔 Eitaa.com/e_beman
🆔 Sapp.ir/e_beman
🍃
📖🍃
📖🍃
🍃
•[ #سیر_مطالعاتے 📚 ]•
▫️در خانه آقای کفعی اقامت کردم. قرار شد
منبر یک روز از آنِمن باشد و یک روز از آن
شیخ اعزامی. از این تقسیم دلگیر شدم، اما
راهی جز پذیرفتن نداشتم... ظهر نیمه ماه
رمضان فرا رسید آن روز... بعد از نماز منبر
رفتم و درباره علمای دین صحبت کردم...
خواستم با این مجلس زمینه را برای موضوع
اصلی آماده کنم... در سخنرانی روز پانزدهم،
علمایی را که به مسئولیتهای خود عمل
میکنند، مورد ستایش قرار دادند و به علمای
که با دستگاه حاکمه ستمگر سازش میکنند و
به نفع آنان فعالیت میکنند، حمله کردم.
▫️شیوه بحث من مخاطب قرار دادن یک
آخوند درباری فرضی بود. با این شخص فرضی
با لحن ملامتگرانه و سرزنشآمیز حرف زدم و
او را به خاطر جنایتی که با عمل نکردن به
وظایف و تسلیم بودن در برابر ستمگران نسبت
به اسلام و مسلمین مرتکب میشود به باد ملامت
گرفتم. شیخ یادشده در مجلس نشسته بود... من
با نهایت جرئت و شهامت سخن گفتم و این یکی
از بهترین منبر هایم بود.
#کتاب_خوندلیکه_لعلشد /منبع
#کتاب_اول #فصل_هشتم
.
.
🆔 Eitaa.com/e_beman
🆔 Sapp.ir/e_beman
🍃
📖🍃
📖🍃
🍃
•[ #سیر_مطالعاتے 📚 ]•
▫️مردم معمولاً در روزهای قبل پس از
منبر من باز هم مینشستند تا به سخنرانی
شیخ کذایی گوش دهند؛ اما اینبار برخاستند
و با تحسین و تبریک و تایید به سوی من
آمدند. من از شبستان خارج شدم و مردم نیز
با من خارج شدند... .
▫️پیش از آنکه بیرون بروم دیدم شیخ روی
پله اول منبر ایستاده و از مردم خواهش میکند
تا به اندازه ۱۰ دقیقه هم که شده بمانند... شاید
فقط ۵۰ نفر ماندند پس از حدود یک ربع ... یک
بار صدای فردی را شنیدم که خروش برآورد شده
بود و حمله میکرد و سرزنش میکرد و دشنام
میداد ... به بیرون نگاه کردم دیدم آقای کفعمی
است که همچون شیر میغرد... از این صحنه
شگفت زده شده بودم... بعدها فهمیدم که مرد
بدنهاد، پس از من به منبر رفته و به آن قسم
علمایی که مورد ستایش قرار دادم حمله کرده
و دشنام گفته لذا راهی در مقابل آقای کفعمی
نبوده جز اینکه در برابر این وضعیت طبق
وظیفه شرعی خود عمل کند و همین کار را
هم کرده من یقین کردم که شیخ کذایی پس
از این حادثه، دیگر در زاهدان کارش تمام
است.
#کتاب_خوندلیکه_لعلشد /منبع
#کتاب_اول #فصل_هشتم
.
.
🆔 Eitaa.com/e_beman
🆔 Sapp.ir/e_beman
🍃
📖🍃
📖🍃
🍃
•[ #سیر_مطالعاتے 📚 ]•
▫️در شریعت اسلامی ... زندان احکام
خاص خود را دارد. در جمهوری اسلامی
هم زندان هست... در جهت اصلاح زندانیان
و بازپروری و گاه آموزش کار به آنها، تا پس
از خروج افراد از زندان، بتوانند زندگی
آبرومندی را در پیش بگیرند. ولی در زندان
های شاه وضع چنین نبود؛ زیرا آن زندانها
یا برای انتقام جویی بود، یا به این هدف بود
که شخص در توقیف بماند تا نتواند کاری
انجام دهد. این واقعیت را من شخصا در
تمام دوران رنج و زجری که در زندانهای
طاغوت کشیدم، لمس کردم.
#کتاب_خوندلیکه_لعلشد /منبع
#کتاب_اول #فصل_هشتم
.
.
🆔 Eitaa.com/e_beman
🆔 Sapp.ir/e_beman
🍃
📖🍃
📖🍃
🍃
•[ #سیر_مطالعاتے 📚 ]•
▫️غروب آنروز به منزل یکی از مؤمنین
برای افطار دعوت شده بودم. بعد از افطار،
به اتاق خود در مسجد بازگشتم تا برای
سخنرانی آن شب آماده شوم. دیدم کسی
مرا از پشت در صدا میزند. در را باز کردم؛
جوانی شیک و خوش لباس را دیدم به من
سلام کرد و گفت: ...رئیس پلیس شما را
خواسته...[گفتم] من معنای این احضار را
میدانم. این کار به مصلحت شما نیست. من
دعوت شدم که امشب منبر بروم. اگر مردم
بدانند که من بازداشت هستم به ویژه با توجه
به آنچه امروز در مسجد واقع شد عاقبت بدی
برای شما خواهد داشت... از مسجد خارج شدم،
دیدم پلیس و ارتش آن را در محاصره گرفتهاند؛
▫️دانستم که رژیم در اتخاذ یک موضع بازدارنده،
جدی است. ناگزیر همراه با آن جوان به نزد رئيس
پلیس رفتم. مردی تنومند بود با درجهی سرهنگی
#کتاب_خوندلیکه_لعلشد /منبع
#کتاب_اول #فصل_هشتم
.
.
🆔 Eitaa.com/e_beman
🆔 Sapp.ir/e_beman
🍃
📖🍃