یه کم فکر...
دقیقه ۸ فیلم
بالاخره اتفاقی که می شد حدس زد اتفاق افتاد؛ اسم خانه به دوش در لیست نبود
جالب اینکه نام موجود ضعیف و خارقالعاده دیگری که به نظر از یک معلولیت جسمی رنج می برد نیز در لیست وجود ندارد و حق سوار شدن به کشتی را ندارد.
تمامی افرادی که پذیرفته می شوند و اسامیشان در لیست وجود دارند به صورت زوج وارد و مراحل پذیرش را طی می کنند به غیر از خانه به دوش و موجود معلولْشکلِ سه پا
یه کم فکر...
دقیقه ۱۰ فیلم
مادر و دختر گربه وحشی برای سوار شدن بر کشتی پذیرفته شده اند ولی پریدن دختر بچه هیجان زده در بغل مادرش با تعجب و خشم او مواجه می شود و گویا این رفتاری منطقی به نظر می رسد...!
یه کم فکر...
دقیقه ۱۲ فیلم
تصاویر حیوانات دیگر که در آرامش و خوشحالی از پذیرفته شدن برای سوار شدن به کشتی اوقات می گذرانند و سپس رفتن دوربین به سراغ پدر خانه به دوش که تلاش دارد تا خبر ناگوار عدم پذیرششان را به کشتی کم کم به فرزندش را بدهد و نگاه خود را از فرزندش می دزدد، و پسرک خوشحال و هیجان زده از سفری که در پیش خواهند داشت ادامه پیدا می کند.
پسرک وقتی خبر را می شنود بسیار اندوهگین می شود، حالت چهره ذوق زده فرزند تبدیل به چهره مایوس و ناامید می شود و چهره مضطرب پدر وقتی که فرزندش را با وعدهای دلخوش می کند و او را به آغوش می گیرد، تداوم شخصیت پردازی مظلومیت و غربت این موجودات است که مخاطب را به همزاد پنداری با آنان فرا می خواند...
یه کم فکر...
دقیقه ۲۰ فیلم
بالاخره خانه به دوش و پسرش با لباس مبدل خود را به شکل بسیار ناشیانه ای بصورت گربه های وحشی در میآورند و خود را خانواده گربه وحشی جا میزنند و به همراه آنان وارد کشتی می شوند؛ هر چقدر گربه وحشی مادر اعتراض می کند و می گوید که آنها خانواده او نیستند ماموران و دیگران در کمال تعجب باور نمی کنند گویا برای ماموران دعوا و درگیری خانوادگی بسیار عادی است.!
در نهایت آنها را به عنوان یک خانواده وارد اتاق اقامتشان می کنند.
بچه برای بازی به بیرون از اتاق می روند و در روی عرشه کشتی که ورود کلیه افراد ممنوع میباشد حضور می یابند ماموران آنها را تعقیب می کنند ولی دخترک با نهیب خود مامور را وادار به فرار می کند.
تا اینجا داستان و نحوه برخورد سخت، خشن، سرد و بی روح مادر و دختر گربه وحشی با رنگ پوست مشکیشان به خوبی معرف کارکتر آشنای هالییوودی زن در سینمای غرب است؛ موجودی عصیانگر و بسیار جسور و البته منزوی که آماده پذیرش و ارتباط با موجودات ماورایی و بیگانه است.
نمونههای فراوانی از این نوع کارکتر در سینمای غرب وجود دارد یکی از نمونه های بارز آن در سریال ونزدی است...
یه کم فکر...
دقیقه ۲۰ فیلم بالاخره خانه به دوش و پسرش با لباس مبدل خود را به شکل بسیار ناشیانه ای بصورت گربه ها
نقد و تحلیل فیلم ونزدی را در آدرس زیر مشاهده بفرمایید 👇
https://eitaa.com/inaghd_ir/2542
یه کم فکر...
دقیقه ۲۴ فیلم
بچهها توسط دو خفاش بدجنس ربوده می شوند، آنها قصد دارند که بچهها را در خشکی بخورند ولی با جسارت دخترک گربه وحشی از دست آنها نجات پیدا می کنند و بعد در جنگل سرگردان می شوند.
سیل هرلحظه در حال پیشروی است، دخترک مغرور و جسور از اینکه باهم پناهگاهی را بسازند امتناع می کند و این کار را خلاف غرور یک گربه وحشی می داند ولی با فرا رسیدن شب در کمال تعجب می بیند که خانه به دوش کوچک، خانه بسیار خوبی را در اندک زمانی برای خود ساخته است، پس مجبور می شود تا به خانه او پناه ببرد.
قسمت هایی از بدن پسرک خانه به دوش در تاریکی می درخشد و این یک خصوصیت خارقالعاده آنهاست...!
🔻بالاخره گربه وحشی در کنار خانه به دوش و این موجود خارقالعاده آرام می گیرد.
هر دو مضطرب از پنجره بیرون را نگاه می کنند. گربه وحشی به اینکه آیا مادرش از عدم حضور آنها تا به حال مطلع شده بد گمان است و خانه به دوش مطمئن از اضطراب پدر...