eitaa logo
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
810 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
822 ویدیو
4 فایل
امامزاده حسین (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اطلاع رسانی مراسمات و گزارشات آستان و مطالب ناب ادمین @tahan1367
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکه دارد چشمهای تر پناهش میدهند بنده وقتی میشود مضطر پناهش میدهند هرکه خورده سیلی از مردم به دادش میرسند چون ندارد آبرو دیگر پناهش میدهند غالباً مهمان اگر ناخوانده باشد میخرند غالباً درمانده را آخر پناهش میدهند بد نشد افتاده ام از چشم صاحب کارهام پادو وقتی دَربِدَر شد سر پناهش میدهند تاسحر باید سِمِج باشد گدا این دور و بر چونکه هرجور است پشت در پناهش میدهند بنده ی سلطان که باشی پادشاهی میکنی اسم هرکس میشود نوکر پناهش میدهند خوش بحال آن کبوتر که اسیر مشهد است لااقل وقتی ندارد پر، پناهش میدهند لنگ دیدار خدا بودم که دیدم در حرم هرکه میگوید رضا بهتر پناهش میدهند من خودم اهل نجف، اجداد من اهل نجف نوکر را در خانه ی حیدر پناهش میدهند زیر پای زائران هرکس که مُرد بچه های محشر پناهش میدهند هیچ کس اطراف گودال بلا سیلی نخورد هرکسی که مانده بی معجر پناهش میدهند : در سراشیبی ماه رمضانیم، دعایی دارم در سراشیبی قبرم تو برس بر دادم😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
کعبه سنگی‌ست که آیینه سرای تو شده حال از شش جهت انگشت نمای تو شده پرده‌ی بیت که بر دامن او چنگ زنند به امیدی متمسک به ولای تو شده قامت نوح ز‌ عشقت که کمان شد تازه حلقه‌ی درب ورودی سرای تو شده ناز بر ناس کن ای حمد که در بسم الله اسم‌ اعظم ز کرم نقطه‌ی بای تو شده خوش بر احوال غلامی که شدی مولایش خوش بر احوال خدایی که خدای تو شده طبق لولاک، به همگی‌ مدیونیم چون همین آینه بانی بنای تو شده هم تو راضی به رضای دل مرضیه شدی هم دل مرضیه راضی به رضای تو شده آنچه رخ داده و در آتیه رخ خواهد داد همه منقوش در ایوان طلای تو شده در دل سنگ من افتاده هوای نجفت مثل آن چاه که دلتنگ صدای تو شده : ♥️ دلـم از دوری پیر شده بخدا مست نکردم دیر شده سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
از لطف و دستگیری تو حرف می زنم از شیوه ی‌ امیری تو حرف می زنم از وصله وصله های ردای خلافتت مولا ز بی نظیری تو حرف می زنم از چاه اشک و آه فراق و حکایتِ شبهای گوشه گیری تو حرف می زنم از بیست سال خانه نشینی و بی کسی از غربت تو حرف می زنم دیگر نفس به سینه ی‌ من حبس می شود وقتی که از اسیری تو حرف می زنم داغ تو بیشتر به دلـم چنگ می زند هر چه که از دلیری تو حرف می زنم از کوچه ها و روضه ی‌ یار جوان تو از ماجرای پیری تو حرف می زنم دستان حیدریِ تو را صبر بسته بود آن روز اگر که پهلوی مادر شکسته بود : افتخاریست که دلداده‌ی حیدر باشم من و باشم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
علی شدی، به دل کعبه هم نشان باشی غلامتان بشویم و اماممان باشی  علی شدی که خدا رحمتش عیان بشود برای اهل زمین خدا امان باشی  علی شدی و گرفتی به دوش کیسه ی شب برای سفره ی ایتام آب و نان باشی علی شدی و گرفتی به دست تیغ دو دم فرشته ی اجل کفر و کافران باشی  به شانه های محمد هم از همان اول نوشته بود، که باید تو میهمان باشی تو از سر همه ی این زمین زیادی، پس بناست نور مسیری به آسمان باشی هزار مرتبه من مرگ شوق می طلبم را اگر ضمان باشی : دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شان تو در اندیشه ی ما جا شدنی نیست درکوزه که جا دادن دریا شدنی نیست هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست تو لطف کنی ناشدنی ناشدنی نیست طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند ، دُرّ نجف شد ماییم و دلی مست در ایوان طلایی احسنت، چه معماریِ انگشت نمایی تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی... هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از برکت نام تو اذان نیز اذان شد سردار بجز میثم تمار نداریم ما غیر علی با احدی کار نداریم : حجش قبول هرکه به رسید بختش بلند هرکه گره خورده با علیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ما پیروان راه و ولایتیم ما تشنگان باده ی ناب شهادتیم ما غیر مرتضی به کسی دل نبسته ایم ما پشت منکران علی را شکسته ایم ما را خدا به عشق علی آفریده است ما را فدای راه ولـی آفریده است لعنت بر آنکه حب علی را فروخته رحمت بر آنکه در ره این عشق سوخته لعنت به منکران و ولای او له می شوند روز جـزا زیر پای او ما افتخارمان به غلامیِ حیدر است این هدیه ای ز حضرت زهرایِ اطهر است با منکران شیر خدا نیست کارمان با دشمنان آل عبا نیست کارمان ما کارمان گدایی زهرا و حیدر است این کار از عبادت هر لحظه برتر است : هوای شهر من آلوده‌ی غبار‌ غم است مرا ببر به نفس بکشم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گریه کُنَت آلاله ی گلزار خواهد شد هرکس غلامت نیست روزی خارخواهد شد بر زخمهای پیکر تو ما بدهکاریم کاری به غیر از خدمت تو عار خواهد شد در روضه ها این سر به زیری علتی دارد هر سر فدای تو نشد سربار خواهد شد هرکس میان خانه اش نام تو را بُرده از لطف ورحمت،خانه اش سرشارخواهد شد شب زنده داری پیش اشک روضه ات هیچ است روزم بدون گریه بر تو تار خواهد شد روز جزا اعمالْ را وقتی که می سنجند این قطره قطره اشکهامعیارخواهد شد گریه کنت همسایه زهراست مَشْموِل ادعیه ی اَلجّارثَمَّ الدّارخواهد شد ازقتلگه تاکوچه راهی نیست در روضه چون نیزه ها یادآور مسمار خواهد شد : عاقبتـ ختم میکند این نوکـری هرکه تو باشی سربلند عالم است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
صدا آری صدا جان جهان را زیرورو می‌کرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می‌کرد نفسهای خودش بود آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می‌کرد نمیدانم چرا اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می‌کرد خدا آن شب سخن می‌گفت با صوت یداللهی خدا پیش محمد دست خود را داشت رو می‌کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می‌کرد نفهمیدیم مولا را نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشکهایش شست و شو می‌کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی‌آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می‌کرد : حیدر نباشد صبح محشر کار ما زار است صبحی که بی نام علی باشد شب تار است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آن روز که پدر ز پسر می‌کند فرار.. مارا ولای شاه نجف میدهد قرار تقدیر‌ نه!عنایت مولا به کار ماست چرخیده زیر پای علی چرخ روزگار گر صدهزار بار به دنیا قدم نهم من روی می‌کنم به نجف صدهزار بار گفتند مرگ لحظه ی تشریف حیدر است مردند عاشقان وصالش به اختیار نان جوین سفره اش آنقدر خشک بود که لب نمی‌زدند فقیران روزگار هرکس به یک طریق در ایوان او خوش است یک عده بین سجده و یک عده می گسار با گوشه ی عباش به آتش اشاره کرد ناگاه بر خلیل گلستان شد آشکار وقت سرشتن گِل ما ذات کـردگار فرمود: بوتراب! تراب از نجف بیار انگورهای روی ضریحش برای خلق مستی ما ز نام علی گشت پایدار تولیت حریم علی دست فاطمه است گر پرده را خدا بزند لحظه ای کنار : قبله‌ی ما علی و قبله نما نیز علیست حرمِ ما نجف وکعبه‌ی ما نیز علیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
سکوتم را شما دیدید اما بی‌صدا بودید به سوی قبله اما روی‌گردان از خدا بودید سراغم آمدید اما چه دیر! آن روز که باید- به دادم می‌رسیدید، آه ای مردم کجا بودید؟ ز غربت با شما می‌گفتم ای بی درد دینداران اگر اندازه‌ی این چاه با من آشنا بودید تمام زندگی من میان کوچه روزی سوخت چه میگویم؟ شما خود در میان کوچه‌ها بودید شما بودید و می‌دیدید من تنها شدم، آری همانها که مرا آتش زدند آن شب، شما بودید شما باشید و این دنیا! علی و یک جهان ماتم شمایی که از اول هم به دنیا مبتلا بودید : روی سیلی خورده‌ی زهرا شهادت می‌دهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دنیا چو علی؛ شاهِ نجف، شاه ندارد زیباییِ او را به خدا، ماه ندارد گفتم به قلم شمّه‌ای از فضلِ علی گو گفتا: سوی او عقلِ بشر راه ندارد ای شعر! بدان وصفِ علی کارِ کمی نیست او غیرِ خدا، شاعر و مداح ندارد هرکس که شود، مستِ تمنای نگاهش دیگر خبر از شام و سحرگاه ندارد گفتند: دراز است سرِ رشته‌ی این عشق پس رشته‌ی حبّش، سرِ کوتاه ندارد در سینه‌ی این مرد، چه داغی‌ست، خدایا! هم‌ناله و هم‌راز، به جز چاه، ندارد : خوشیم تا که ولای علی به دل داریم ز پیروان کثیف سقیفه بیزاریم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ای نام تو از صبح ازل زمزمه ی رود ای زمزم جاری شده در مصحف داود آن روز که در سجده فتادند ملائک جز نام تو، جز نام تو، «الله» چه فرمود؟ افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است آغاز درخشیدن تو روز ازل بود محبوب اناجیلی و سرلوحه ی تورات قرآنِ به‌حرف‌آمده! ای قاصد و مقصود جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید بی مهر تو ابواب تماشا شده مسدود.. بی مرز چنانی که در اوهام نگنجی کی طاقت دیدار تو دارد منِ محدود ای عطر تو پیچیده در ابیات خرابم از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود توصیف تو آنسان که تویی راه ندارد از من بپذیر آتش آمیخته با دود : من اگر عـرض ارادت نکنم میمیرم اهل عالم به عرض ادب میچسبد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
وسط روز گرفتار شبم باور کن بازهم شعله کشیده غضبم باور کن اولین بار شلوغی گذر را دیدم چه شلوغی بدی، در عجبم باور کن یادشان رفته که نان پدرم را خوردند بین کوفه بدهی شد طلبم باور کن هرقدر گفتم بر دهنم سنگ زدند بغض دارند ز اصل و نسبم باور کن نه سلامی نه علیکی همه توهین کردند خسته از طایفه ای بی ادبم باور کن آشنایان جلوی قافله خیره شده اند من هم از قافله قدری عقبم باور کن عده ای نذری و خیرات به ما میدادند سخت دلگیر ز نان و رطبم باور کن تشنگی بعد تو افتاد بجان زینب موقع خطبه ترک خورد لبم باور کن : 💔 بی تو آوارم و بر خويش فرو ريخته ام اي همه سقف و ستون و همه آبادیِ من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دست منو زنجیر، فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر با حنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو اینقدر باشم سیر، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر، فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم : 💔 سر شکستن به خدا ارثیه ی زینب بود او ز ما حال جنون وار فقط میخواهد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
خون چرا از دوری خاکت نبارم؟ کربلا مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا گفته‌اند از آسمانها، من ولی از کودکی در هوای بوی خاکت بیقرارم کربلا روزها را هی شمردم تا که شد وقت سفر تا بیایم لحظه‌ها را می‌شمارم کربلا دست خالی آمدن سوی تو خوش اقبالی است دارم آه و تشنگی در کوله بارم کربلا خاک ما گِل کرده‌اند از روز اول با فرات زاده‌ی عشق تواند ایل و تبارم کربلا بیقرار از دیدن سقای تشنه پیش آب اشک ریزان تا قیامت روزه دارم کربلا من کبوتر نیستم، حالا بماند چیستم هرچه هستم، بسته بر این در مهارم کربلا با ملائک‌ روضه می‌گیریم بگذارند اگر ذره‌ای از تربتت را در مـزارم کـربلا عاقبت خاک گِل کوزه گران هم گر شوم با نسیم آید به سوی تو غبارم کربلا آمدم، رفتم، چه می‌شد برنگردم یک سفر مثل حر روزی بگیری در کنارم کربلا : 💔 ‏خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
خشكی چشم پشیمان مرا دریابید به غباری سر مژگان مرا دریابید من اویسم ز قَرَن آمدم آقایم نیست چشمهای تر ِ حیران مرا دریابید كاش می‌دیدم و با گریه‌كنان می‌گفتم حال آقای پریشانِ مرا دریابید میزنم سینه به پایِ غمتان تا یک روز سینه‌ی خسته‌ی سوزان مرا دریابید كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید گریه‌ی مادرِ تو میرسد از روضه‌ی ما دستها، چاک گریبان مرا دریابید مادرت باز به سر میزند و می‌گوید پسر تشنه و عریان مرا دریابید عمّه‌ی كوچک ِ تو داشت به زینب می‌گفت زخمـهـای لب مهمان مرا دریابید : 💔 جز درد فراق حرمت هیچ غمی نیست این درد، جگرسـوزترین داغ جهان است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم حمایلم شده این ریسمانِ بازویم به جز تو کس نتواند مرااسیر کند اگر اسیر شدم راه  عشق می پویم اگرچه شیرم و دربند کس نمی مانم به دام شیر نگاهت شبیه آهویم چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت که گرد پیری از غم نشسته بر رویم سیه ز بارش سنگ است هر کجا درشام هلال عید در آن ابر تیره می جویم توسنگ خوردی با سنگ من زمین خوردم مگر ز لاله  سنگی  دمی تو را بویم اگر ز بزم جفا تا خرابه میگریم مسیر آمدنت را به گریه می شویم : 💔 بخوان قرآن‌که‌قرآن خواندنت رادوست میدارم که می بخشد صدای تو توان بر پیکر سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چه میشود نگهی هم بما کنی اقا مرا  برای  غلامی  سوا کنی اقا چه میشود که شبی هم میان خلوت خود فقط  بخاطر  زهرا  دعا کنی  اقا فراق تو همه درد است ای طبیب دلم چه میشود که تو دردم دوا کنی اقا گرفته ای ز همان روز ابتدا  دستم گرفته ای و محال است رها کنی اقا بدان امید دهم جان که روز رستاخیز میان  آن  همه من را صدا کنی اقا چقدر گریه کنم من میان روضه ی تان که  زائر  حرم  کربلا کنی  اقا .: 💔 صبحی که درآن ذکر لبم نام حسین است ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست رفتی حسین و مانده ام و باوری که نیست بعد از تو من مصیبت سختی ندیده ام از رفتن تو حادثه ی بدتری که نیست باید ببوسمت، به وصیت عمل کنم درمانده ام، به پیکرت آخر سری که نیست در بین راه و بین حرامیست حسرتم - چشمان پر ز غیرت آب آوری که نیست کارم کجا کشیده که بر سر نهاده ام دستان زخمی ام عوض معجری که نیست از دشمنان به نیزه ی تو برده ام پناه جز نیزه ی تو سایه ی بالاسری که نیست قرآن بخوان و خط بده فرمانده ی سپاه من جنگ میکنم عوض لشکری که نیست .: 💔 عطر موی خاکی تو کرده مدهوشم حسین رفته ای بر نی بیا قدری در آغوشم حسین سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف تمام صحن بوی دارد شمیم سیب بیاید میان راه نجف صفای هر سحرش، گریه بر غم به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب در میان نخلستان امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف قرار ما همه همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح چقدر بوی میدهد پگاه نجف : دستِ خودم که نیست دلربا شده دل شب به شب برای تو تنگ است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب بی قرار هم شرر زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را  شکسته اند مقتل نوشته تا  که شما خورده ای زمین شد کشته تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی  و دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست، بی هوا سیلیِ محکمی  زده  بر صورت  شما مقتل نوشته که  زِ علی  رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای : پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من این کبودی ها، توانم را ربوده تار می بینم تنت را، محترم بانوی من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
کار نکن، فاطمه جان غم به دلم بار نکن جان علی، پیش علی تکیه به دیوار نکن امن نبوده حرمم، جرم علی را تو ببخش تا که رَوی از بر من، این همه اصرار نکن نان نپز و درد نکش، دست به دستاس نزن مرد خودت را به خودت باز بدهکار نکن با غم جانکاه نرو، آه نرو، راه نرو چادر خاکی شده را، چادر گلدار نکن با پر زخمی به سر زینب خود شانه نزن بین پر زخمی خود، درد تلمبار نکن زار و گرفتار نمان، خیره به مسمار نمان آبرویم را بخر و حال مرا زار نکن چشم ورم کرده ی تو قاتل جان علی است روی نگیر از من و این حادثه انکار نکن داغ پی داغ رسد، بقچه چرا باز شده؟ پای کفن ضجه نزن، گریه ی بسیار نکن پیرهن بافته ات، کار کفن را بکند روضه ی گودال نخوان، صحبتِ اسرار نکن : 💔 مثل قدیم باز صدام کن دستی بکش بروی دل بی قرار من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم هم ناله با زمین و زمان گریه می کنیم هر چند گفته اند که آرام گریه کن اما بلند و ضجه زنان گریه می کنیم امشب که خانه ی دلمان غم گرفته است مـانند ابـرهـای روان گریه می کنیم هم پای کوچه های مدینه نشسته ایم با روضه های تازه جوان گریه می کنیم تازه جـوان و قـدِ کمانی تعجب است از غصه های قـدِ کمان گریه می کنیم داریم پای روضه یتان پیر می شویم امـا هنـوز از غـمـتـان گریه می کنیم این خانه ی غمیست پر از غربت بقیع از داغ قـبرهای نهـان گریه می کنیم آری دوباره بر سر سفره نشسته ایم امشب برای مادرمان گریه می کنیم : روی سیلی خورده‌ی شهادت میدهد از مظلوم تر مردی در این دنیا نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آقا اجازه هست از بگویم از مـادرت از لشکـر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختـری با چشمـهـای تر بگویم آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر از سینه ی و میخ در بگویم : روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد همه همدست شدند دست خدا را بستند خواستم این گره کور گشایم که نشد ریختند بر سر من، دست زتو بردارم هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد دست خود را به در سوخته حائل کردم جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد خواستم زودتر از این بروم نزد پدر زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی خواستم دست تو را باز نمایم که نشد : یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد یک دست به دیوار و یکی بر پهلو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام