eitaa logo
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
1.4هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
امامزاده حسین (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اطلاع رسانی مراسمات و گزارشات آستان و مطالب ناب
مشاهده در ایتا
دانلود
با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی در اوج روضه‌های عزا گریه می‌کنی ما با گناه اشک تو را در می‌آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می‌کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه‌های ما می‌آیی و بدون صدا گریه می‌کنی گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه در مشهد امام رضا گریه می‌کنی بر کشته‌ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سیدالشهدا گریه می‌کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می‌کنی بر رأس‌های رفته به بالای نیزه‌ها با خیزران و طشت طلا گریه می‌کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی : 💔 شب و روز تو شده گریه به غمهای حسین چشمهایت خبر از  سینه‌ی سوزان دارد💔 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم حمایلم شده این ریسمانِ بازویم به جز تو کس نتواند مرااسیر کند اگر اسیر شدم راه  عشق می پویم اگرچه شیرم و دربند کس نمی مانم به دام شیر نگاهت شبیه آهویم چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت که گرد پیری از غم نشسته بر رویم سیه ز بارش سنگ است هر کجا درشام هلال عید در آن ابر تیره می جویم توسنگ خوردی با سنگ من زمین خوردم مگر ز لاله  سنگی  دمی تو را بویم اگر ز بزم جفا تا خرابه میگریم مسیر آمدنت را به گریه می شویم : 💔 بخوان قرآن‌که‌قرآن خواندنت رادوست میدارم که می بخشد صدای تو توان بر پیکر سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
یک یارِ باوفا که شود یاورش، نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف‌ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ‌گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی اندازه‌ی معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی‌گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت : نوکر ز‌ نامِ‌ صاحب ‌خود، شأن ‌می برد منت ‌خداي ‌را که ‌غلام  شدیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) تسلیـت باد 🏴
گرفته دامن ما را شرار غیبت تو جهنمی شده این روزگار غیبت تو چگونه نام خودش را گدا گذاشته است کسی که کار ندارد به کار غیبت تو عجیب نیست که دیگر وفور نعمت نیست نشسته‎ایم در این شوره‎زار غیبت تو هنوز مادر تو صبح و شام می‎گرید برای مرثیه‎ی گریه‎دار غیبت تو چه عاشقان که ز داغ فراق دق کردند چقدر سر که می‎آید به زار غیبت تو تو بی‎کسی و کس تو نمی‎شود آقا شدیم ما همگی شرمسار غیبت تو بگو چه کار کند آنکه سوخته از هجر بگو چه کار کند بی‎قرار غیبت تو می‎آید آن سحری که به کعبه تکیه کنی به کوی وصل می‎افتد گذار غیبت تو اگر چه پیر شد عمه ز داغ کرب و بلا قدش خمیده شده زیر بار غیبت تو : غمی به وسعت دریای بیکران دارم هوای گنبد زیبای جمکران دارم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
روزی که خاک صحن رضا آفریده شد مهر سجود اهل سما آفریده شد خورشید از درون ضریحش طلوع کرد تا گنبدش رسید و طلا آفریده شد آوای آسمانی نقاره خانه اش پیچید تا فضا و صدا آفریده شد از حلقه های پنجره فولاد محشرش عیسی که جان گرفت و شفا آفریده شد موسی ز دست خادم و دربان صحن او وقتی مدد گرفت عصا آفریده شد از سایبان گوشه ی صحن مطهرش راهی به سوی کرب و بلا آفریده شد : به سینه دست گذاشتم، سلام ای سلطان سلام آنکه مرا جز درت پناهی نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺭﻭﺍﻧﻨﺪ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺸﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ ﺻﺪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺜﻢ ﺻﻔﺘﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺷﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﺭ ﻫﺮﻭﻟﻪ ﯼ ﺳﻌﯽ ﺣﺮﻡ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭﺍﻧﻨﺪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﺁﻩ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻘﺐ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﮑﺸﺎﻧﻨﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻓﺨﺮ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻟﺤﻖ ﮐﻪ ﮔﺪﺍﯾﺎﻥ ﺗﻮ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻗﺪﺡ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﯼ ﺍز ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﭽﺸﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺴﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ ﺗﺎ ﺁﺗﺶ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪ : 💔 گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم بُعد منزل چه بلایا به سرِ ما آورد😭 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
ای داغدار اصلی این روضه‌ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا بالا گرفته‌ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا فهمیده‌ایم با همه دنیا غریبه‌ای دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا از هیچ کس به جز تو نداریم انتظار بر دستهای توست فقط چشم ما بیا هفته به هفته می‌گذرد با خیال تو پس لااقل به حرمت خون خدا بیا بیش از هزار سال تو خون گریه کرده‌ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا بیا : بی خود دلم خوش است به اشعار انتظار این حرفها برای من آقا نمی شود💔 سلام عليكم و رحمة الله، آدینتون معطر بنام
پشت دروازه ی شهر، همگی صف بستند لشکر شام به عنوان ظفر آمده است پسر فاطمه هم، آمده همرهشان با همه اهل حرم، لیک به سر آمده است پسر ام بنین، ساقی نیزه نشین بر سر نیزه چنان قرص قمر آمده است پسر ارشد شاه، بعد از آن قربانگاه  غسل خون کرده و بادیده ی تر آمده است طفل دلبند رباب، گر به نی رفته به خواب مثل عباس علی سینه سپر آمده است همره اینهمه سر، خیره بر قرص قمر دخت حیدر به دو صد خون جگر آمده است این یکی گر چه زن است، دخت خیبر شکن است  جانب بتکده گویی چو تبر آمده است دختر خون خدا گفت که ای عمه بیا نخل بستان ولایت به ثمر آمده است بدنش مانده به دشت و سرش در کف طشت شده خورشید من و وقت سحر آمده است  آه ای عمه بیا که وداعی بکنیم که دگر عمرِ منِ زار به سر آمده است : هرکس از راه رسید از بدنت چیزی برد السلام ای که به گودال، کرمخانه زدی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چه میشود نگهی هم بما کنی اقا مرا  برای  غلامی  سوا کنی اقا چه میشود که شبی هم میان خلوت خود فقط  بخاطر  زهرا  دعا کنی  اقا فراق تو همه درد است ای طبیب دلم چه میشود که تو دردم دوا کنی اقا گرفته ای ز همان روز ابتدا  دستم گرفته ای و محال است رها کنی اقا بدان امید دهم جان که روز رستاخیز میان  آن  همه من را صدا کنی اقا چقدر گریه کنم من میان روضه ی تان که  زائر  حرم  کربلا کنی  اقا .: 💔 صبحی که درآن ذکر لبم نام حسین است ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست رفتی حسین و مانده ام و باوری که نیست بعد از تو من مصیبت سختی ندیده ام از رفتن تو حادثه ی بدتری که نیست باید ببوسمت، به وصیت عمل کنم درمانده ام، به پیکرت آخر سری که نیست در بین راه و بین حرامیست حسرتم - چشمان پر ز غیرت آب آوری که نیست کارم کجا کشیده که بر سر نهاده ام دستان زخمی ام عوض معجری که نیست از دشمنان به نیزه ی تو برده ام پناه جز نیزه ی تو سایه ی بالاسری که نیست قرآن بخوان و خط بده فرمانده ی سپاه من جنگ میکنم عوض لشکری که نیست .: 💔 عطر موی خاکی تو کرده مدهوشم حسین رفته ای بر نی بیا قدری در آغوشم حسین سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
جامانده ایم و شرح دل ما خجالت است زائر شدن، پیاده، یقینا سعادت است ویزا، بلیط، سهم رفیقان و سهم من آری فقط پیامک "هستم بیادت" است یک اربعین غزل، به امید عنایتی این بغض من اگرچه خودش هم عنایت است چیزی برای عرضه ندارم مرا ببخش تنها غزل، نشانه‌ ی عرض ارادت است... ما هیچ، ما گناه... فقط جانِ مادرت امضا کن آخر، عاقبت ما شهادت است باشد حسین، کرب و بلا مال خوبها یک مُهرِ تربت از تو برایم کفایت است. : گفت خداحافظ و رفت دلِ من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
می سوزد از غمت جگرم، گریه می کنم با ناله های شعله ورم گریه می کنم مانند شمع آب شدم ذره ذره، با پروانه های دور و برم گریه می کنم کنج قفس نشسته ام و آه می کِشم دارم برای بال و پرم گریه می کنم حتی زمان پخت و پز نذری شما تا فیض کاملی ببرم گریه می کنم با یاد موی سوخته ی کودکان تو تا شانه میزنم به سرم گریه می کنم یاد سجود آخر تو بین قتلگاه در سجده های هر سحرم گریه می کنم آنقَدر کِیف می کنم آن لحظه ای که من در روضه ی تو با پدرم گریه می کنم کاری به غیر گریه بلد نیستم حسین تنها همین شده هنرم، گریه می کنم از خواهرت مپرس کجا مانده دخترت از شرم عمه با خبرم، گریه می کنم : گفت زینب: من کجا و کوچه و بازار شام قدکمان شد بعد تو ام المصائب یا حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام