🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_احمد_محمد_مشلب
پدر شهید :بهش گفتم : پسرم برو و بہ خدا توڪـل کن⭐️
قطعاً تو بلند مرتبہ تر ازحضرت علــے اکبر (علیه السلام) فرزند امام حسین(علیه السلام) نیستے …💛
شب آخر ظرف غذای همرزمانش را شست، نماز شب خواند✨ و بعد از یک راهپیمایی طولانی در منطقه صوامع در ادلب، مورد حمله تکفیریان قرار گرفتند.💔 درگیری بسیار شدید بود. احمد از ناحیه سر و پا به شدت مجروح شد🍃 و در اثر شدت جراحت به #شهادت❤️ رسید. از سوریه به آسمان پل زد و دنیا را به اهلش واگذاشت.🌈
قسمتی از وصیت نامه ی شهید:🌹
مادرم آیا می توان لحظه ای بهتر از شهادت به دست آورد🌸ای نور چشمانم ،ای مهربان ،ای اولین کلمه ای که از زبانم خارج شد.🌺
ای اولین آموزگار مکتب شهادت،ای کسی که در زمین با دستانش تکان خوردم ای کسی که مرا بزرگ مرد تا مردی از مردان صاحب الزمان باشم.✨
گرم ترین سلام ها به تو ای زن صبور .
ای کسی که بیشتر از من پرسیدی از راه #شهادت و در این راه کربلایی تاکید داری .💚
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
تمسک جوی به قران و اهل بیت مرا در دعایت فرا موش نکن که دعای تو مستجاب میشود💫 و امید دارم که تو را در مقابل #حضرت_فاطمه(س)🌸سرور زنان جهان رو سفید کنم.⭐️
خبر شهادتم خبر آسانی نیست برای تو ولی توکل برخدا #دیدار ما در بهشت در کنار حضرت زینب (س) و اهل بیت.💗
ای مادرم صحبت با تو خیلی خوب است ولی وقت تنگ است.💞
مرا ببخش و از تقصیراتم بگذر.✨
مادرم دوستت دارم و تو خسته شدی و زحمت کشیدی تا مرا بزرگ کردی و می خواهم به تو بگویم:مثل حضرت زینب صبر کن .☀️
مثل ام البنین که چهار پسر تقدیم کرد و #صبور ماند💕و برای پسرانش ناراحت نشد برای امام حسین ناراحت شد.🖤وتو یک پسر تقدیم کرده ای و هنوز پسران #بیشتری باید تقدیم کنی و صبور باشی و قطعا تو باید صبور و مومن باشی🌙 چون تو ما را در این خط بزرگ کردی و چیزعجیبی برای تو نخواهد بود که پسرت #شهید بشود.💛...
ادامه دارد...
با ما همراه باشید....⭐️
عزادای هاتون قبول🖤
ما رو در این شب ها از دعای خیر خودتون محروم نگذارید...🌼
تا فردا شب...✨
یا عباس(ع)❤️
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
3.mp3
1.41M
این همه آدم رفتند و نیامده اند ؛
ولی #فقط یک نفر است که رفت
و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند:
نیامد نیامد...😔😔
#ای_اهل_حرم_میر_و_علمدار_نیامد...
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@ebrahimdelha
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 #درادامــــہ.. گذشت واز کربلا برگشتيم. چند ماه بعد خبر شهادت سيد ميلاد تو شهر پيچيد، اما
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
#قـسمـت_صدوســےویـکم
#دردودل
#به_روایت:مرتضـےمحمـودے،جــواد_رضــوانـے،باقـرڪریمےو..
🍂🍁🍂🍁🍂
شنيدم سيد داره ميره سوريه. گفتم سيد جان تو رو خدا من رو هم ببر، گفت
من نه بهت ميگم بيا، نه اينکه نيا، شما زن وبچه داري. تا ماهستيم براي شما خيلي
ضرورت نداره.
من حقيقتًا خيلي بدهي داشتم، گوشه چشمي هم به مباحث مادي قضيه داشتم!
شنيده بودم هر کس بره سوريه پول خوبي گيرش ميآد! گفتم سيد جان حالا که
ان شاءالله رفتني هستي چقدري براتون ميمونه؟!
سيد نگاه خاصي کرد و گفت: آقا مرتضي چي ميگي؟! تو كه ميدوني من
وضعم خوبه، كارهاي ساختماني و كشاورزي و...
خدا شاهده من فقط و فقط به عشق اهل بيت سلام الله علیه دارم ميرم، تازه حاضرم پول
بليط چند نفر از بچه هارو هم بدهم که اونها هم بتونند باما بيان..
پسرخوب، پول چيه؟! براي چي بلند شيم هزار کيلومتر از خونه زندگي دور بشيم
تا پول در بياريم!؟ کدوم آدم عاقلي پيدا ميشه به خاطر پول، جونش رو به خطر
بياندازه وتو غربت بمونه؟! تازه، به خدا قسم اگرهم پولي بدهند من يکي نميگيرم.
گفتم: بابا من خيلي قرض وقوله دارم، يه کاري بکن من هم بيام اونجا اون پشت
ُشت ها يه جوري قايم شم وبرگردم تازندگيمون روبه راه بشه!!
سيد سرش روتکون داد؛ خنديد و گفت: بابا تو ديگه کي هستي! حاضري فقط
به خاطر پول اين همه سختي بکشي!! نگران نباش توکلت به خدا باشه. خدا ان شاءالله
روزي ات رو ميرسونه.هرروز سيد مياومد پيش من و از رفتن صحبت ميکرد.من
هم حسابي هوائي شدم.
#ادامـــہ_دارد...
@ebrahimdelha
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
#درادامــــه...
ديگه ً اصلا پول برام مهم نبود.هرروز پاپيچ سيد ميشدم. ميگفتم براي من هم
کاري بکن باهات بيام.
آخرش گفت:آقا مرتضي مگه نميگي بدهکاري؟!حق الناس به گردنت هست؟!
گفتم:آره خوب چيکار کنم!؟
گفت اينطوري که نميتوني بياي؟! تا حساب کتابهات روبا مردم صاف نکني
نميتوني بياي،من خودم تمام بدهي هام روصاف کردم. باهيچ کس ديگه هيچ بده
بستوني ندارم. خيالم راحت راحته، تازه از خيلي ها هم طلب دارم...
آخرين بار دم غروب سيد رو سرمزار مادرش ديدم. سرش رو گذاشته بود روي
سنگ مزار و زار ميزد.
حال عجيبي داشت،مزاحمش نشدم.صداي مؤذن که بلند شد سيد سريع از روي
سنگ مزاربلند شد.
من رو ديد سلام دادو گفت:مرتضي نماز اول وقته،بيا بريم مزار شيخ محمد نماز
اول وقت روبزنيم توي رگ!ذره اي معطل نکردورفت براي نماز.
يکباربابت کاراشتباهي که من انجام دادم، سيد دو سال با من سر سنگين شده
بود. با اينکارش ميخواست به من کار اشتباهم رو تذکر بده...
حال وهواي کل شهرستان رو شهادت سيد عوض کرد. محرم کل هيئت ها بوي
سيد رو ميداد. من ده ها جوان رو ديدم که بعد از شهادت سيد بيدار شدند و اهل
نمازوهيئت شدند.
***
تازه ازمشهد برگشته بوديم. سيد اومد مغازه گفت آقا جواديه قوطي ضد زنگ
بردار بريم سر ساختمان، يکي دوتا در هست کمک کن رنگ بزنيم. گفتم: چشم
کيشه(مرد)رفتيم ومشغول کار شديم. سيد از هر دري صحبت کرد. خيلي دلتنگ
بود. حرف هاش بوي جدائي ميداد. صحبت از رفتنش به سوريه شد، گفتم ان شاءالله
کي عازم ميشي؟!
گفت نميدونم؟!دعا کن هر چه زودتر بريم...
گفتم: ان شاءالله هر چي قسمت باشه همون ميشه. توکلت به خدا باشه.
صورتش روبرگردوند به طرف من. چشمانش پر از اشک شد.
#ادامـــہ_دارد..
@ebrahimdelha
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
#درادامــــہ..
گفت: کيشه (مرد)قسمت ميدم به آقا قمر بني هاشم علیه السلام که خيلي دوستش
داري،دعا کن من رفتم ديگه برنگردم!
گفتم: خدا نکنه سيد جان، ما بعد از تو بيچاره ايم، ان شاءالله بري به سلامت هم
برگردي. اما سيد ً کلا از دنيا بريده بودو کوله بارش روبسته بود.
گفت: نه ديگه من جام اينجا نيست، همه کارهام رو انجام دادم.هيچ تعلقي هم
به اين دنيا ندارم. حتي از مادرم هم اجازه ام رو گرفتم.رفتم گوشم رو گذاشتم روي
سنگ مزارش. گفتم مامان جان، اومدم براي رفتنم از شمارضايت بگيرم دعا کن،
دعا کن کارهام زودتر راست و ريس بشه زودتر بيام پيشت، ديگه فراق بسه. داغ
دوريت رو نميتونم تحمل کنم، الان هم مطمئن هستم مادرم رضايت داده که اينطور
همه کارهام داره درست ميشه...
همين اواخر سيد اومد مغازه ديدم موهاش رو کلا با تيغ زده!! گفتم سيد چقدر
زشت شدي؟! اين ديگه چه قيافه است که براي خودت زدي؟! بابا ناسلامتي تو جوان
هستي، فردا پس فردا ميخواي بري خواستگاري، تيپ بزن زود بپسندنت؟!!
سيد نگاهي به من کردو گفت: اتفاقًا اين تيپ رو زدم تا دخترها ازمن فرار کنند!!
بي اختيار ياد داستانهايي که ازعلما و شهدا به خصوص شهيد ابراهيم هادي افتادم كه
براي فراراز گناه دست به اينطور کارهايي ميزدند و حالا سيد هم ....
روزهاي آخر به يکي ازبچه ها گفته بود علي جان من خواب مادرم رو ديدم که
تو مکه بوديم. به من گفت:ميلادجانم به زودي تو هم مياي پيش من؛بعد اشاره کرد
وگفت:ميلاد جانم از اين کوچه نرو! گفتم برم ببينم اين کوچه چه خبره؟!
وارد کوچه شدم، درب سوخته اي رو ديدم. فهميدم اونجا کوچه ي بني هاشم
هست ومنزل مادرسادات. سيد اشک ميريخت واين ماجرا رو تعريف ميكرد...
يک بار رفته بوديم فوتسال يک نفر اونجا بود قيافه اش خيلي غلط انداز بود. بعد
ازفوتسال سيد اومد پيش من گفت: من به اون آقا با نگاه بدي نگاه کردم. بايد برم
ازشون حلاليت بخواهم. سيد تا رفت از اون شخص حلاليت بخواد رفته بود.
با زحمت شماره موبايل اون بنده خدارو از دوستانش گيرآورد و زنگ زد ازش
حلاليت طلبيد. فقط و فقط به خاطر اينکه تو ذهنش يه تصور غلطي نسبت به اون
شخص پيدا کرده بود! اين روزهاي آخر خيلي روح سيد لطيف شده بود.
#پـایـان_ایـن_قسمـــت.
@ebrahimdelha
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابالفضل منو آدم کن وگرنه آبروم میره ها....😭
استاد #پناهیان
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@ebrahimdelha
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
داغ آن لحظه که آبآورش افتاد به خاڪ
چشمهاے همه را ساقے آبآور ڪرد...🖤
#السلامعليڪیاقمربنےهاشم✨
Banifatemeh-Shab 10 Moharam1397-007.mp3
7.13M
●امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود●
● بانوای: #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
#واحد_سنگین
#شب_عاشورا
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@ebrahimdelha
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
#ختم_سراسری_قرآن
#آخرین_پنج_شنبه_های_هرماه_گلزار_شهدا
مـــرا میهمان ِ سفـره ی مهربانی ِخود
کنید !
دلـم گرفته از آشــــوب ِ شهر ...
اینجا ، آدمها غریبه اند با اخلاص وصفا و گذشت ..
دلم یک جـُــرعه سادگی میخواهد ...
سلام #عاشقان_شهدا😍
پنجشنبه های دلتنگیمون رو باهم سرسفره معنوی قرآن برسر مزار دوست ورفیق شهید خودمون دور هم جمع میشیم ویه جزء قرآن هدیه به ساحت مقدس امام زمان (عج )ورفیق شهیدمون هدیه میکنم قرارمااخرین پنج شنبه هرماه درگلزارشهدای شهرمون سراسر کشور
👈به آیدی زیر پیام بدید وجزء قرآن شهیدتون رو به شما اعلام بشه
@yaabufazel
#اطلاع_رسانی_کنیدکه_این_طرح #بزرگتر_وگسترده_تر_درشأن_ومنزلت #شهدا_برگزاربشه
#وعده ما #28شهریور ماه اولین پنج شنبه گلزار شهدای سراسرکشور
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
💕اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها، وَ بَعْلِها وَ بَنيها، بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ💕
📍خداوندا! بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش، به اندازه آنچه علمت بدان احاطه دارد، درود فرست❣
💖دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای👣
فرشته ات به دو دست👐 دعا نگه دارد😇
🦋دعا از زبان همدیگر؛ مستجاب است
رفقای ابراهیم برای حاجت روایی در گروه ختم قرآن و ذکر و شفای بیماران
به آیدی های زیر مراجعه کنید🦋👇
🌟خادمین گروه ذکر:
@Yamahdiiii_313
@Yamahdi_135
🌟خادم گروه ختم قرآن:
@Yamhdiadrkni2097
@Gomnammmmmm
🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💠✨💠✨ ✨💠✨💠✨
حضرت مهدی (عج) فرمودند
❤ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ❤
✨ای دوست قبولم کن و جانم بِسِتان
مستم کن و وَز هر دو جهانم بِسِتان✨
همراهان گرامی؛ برای طرح سه شنبه های مهدوی و خرید نذر فرهنگی کتاب شهید ابراهیم هادی؛ به #مبلغ3میلیون_تومان بودجه نیازمندیم و از شما بزرگواران درخواست حمایت مالی داریم
حتی از حداقل ترین #مبلغ1000تومان
تا مبالغ بالاتر به اندازه وسع و توانتان🙏
هر قدمی که برای ظهور مولای عصر(عج) بر می داریم را نظاره می کند
حامی 🌷سه شنبه های مهدوی🌷 باشیم
تا قطره ای از دریای محبت دوست را بچشیم و برکتش را دریافت کنیم
💳شماره کارت 🔸فاطمه سلیمی
☑6273811137311939
عزیزان همراه لطفا ازفیش واریزی خودتون یه تصویر به این ایدی بفرستید🍃
@yaabufazel
💠✨💠✨ ✨💠✨💠✨
*الهی و ربی من لی غیر*
#نماز_شب
سجده بر آب (شهید غلامرضا تنها)
در عملیات كربلا سه، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم، نگران و متحیر، ستون در حال حركت در آب را كنترل میكردم. وقتی دیدم كه یكی از بچهها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است، بیشتر نگران شدم. شانه ایشان را گرفتم و تكان دادم، سرش را بلند كرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم: چی شده؟ چرا تكان نمیخوری؟
خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت: مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقیه را همراهی میكردم. اطمینان و آرامش خاطر بسیجی «شهید غلامرضا(اكبر) تنها» زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشكالی نداره، ادامه بده! التماس دعا» صبح روز بعد، روی سكوی الامیه اولین شهیدی بود كه به دیدار معشوق نایل آمد.
التماس دعای فرج🙏
🖤اللهم عجل الولیک الفرج🖤
🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀
#الهی_ما_را_گرفتار_خودت_کن
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝