eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.6هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
@ebrahim_navid_delha.mp3
2M
الھےعَظُم‌اݪبَݪا،بَرَحَ‌اݪخَفاء داࢪه‌‌مےباره‌باࢪۅن‌ِبَݪاء, ۅَانڪَشَف‌َاݪغِطاء ڪےمےࢪسہ‌‌آقاے‌ما 🙃💔،! ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . شبی‌ڪه‌قراربودفرداش‌اعزام‌ب
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . حسابی‌پڪرشدم! رفتیم‌خونه‌ےپدرم‌و محسن‌همونجاازماخداحافظےڪرد،بارفتنش گریه‌م‌قطع‌نمیشد،فڪرشھادتش‌عذابم میداد😞 بھم‌پیامك‌‌داد؛دعاڪن‌عاقبت بخیربشم! جواب‌دادم؛محسن!توروبخدا فقط‌برگرد،بخاطراین‌بچه‌هم‌ڪه‌شده‌ برگرد!جواب‌داد؛هرچےخدابخواد، ان‌شاءالله‌برمیگردم✨ براےامام‌حسین نامه‌نوشتم‌ڪه؛آقاهیچ‌منتی‌ندارم!محسن روسالم‌فرستادم،میخوام‌سالم‌هم‌برگرده مابچه‌اےتوراه‌داریم،این‌دفعه‌برگرده‌سری بعدڪه‌رفت‌شھیدبشه🍃 وقتےاونجابود هرچندروزیڪبارتلفن‌میزدالبته‌گاهےمواقع تا۱۰روزتلفن‌نمیزدوازش‌بیخبرمیموندم روزهاےآخرڪه‌تماس‌میگرفت،میگفتم؛ محسن!پس‌کےبرمیگردے؟خیلی‌دلم‌تنگشده میگفت:راستش‌روبخواےدل‌منم‌تنگ‌شده میخوام‌برگردم، ماموریتشون۴۵روزه‌بود ولےحدود۲ماه‌طول‌ڪشیدتابرگشت🍁 وقتےازسوریه‌برگشت،همون‌لحظه‌اولےڪه منودیدبغلم‌گرفت‌وباگریه‌گفت؛زهرادعاڪن قسمتم‌بشه‌دوباره‌برم! حسابی‌بیتاب‌شده .بودم هم‌به‌دلیل‌اینڪه‌دونفرازدوستاے صمیمیش(پویاایزدی‌و‌موسی‌جمشیدی) جلوےچشمش‌به‌شھادت‌رسیده‌بودن‌وهم اینڪه‌ناراحت‌بودچراتاپاےشھادت‌رفته ولےشھادت‌نصیبش‌نشده💔 وقتی‌محسن برگشت،خونواده‌خودم‌وخونواده‌محسن‌رو براےشام‌به‌خونه‌دعوت‌ڪردموولیمه‌دادم اون‌شب‌محسن‌ڪمےعجیب‌شده‌بود دیگه‌اون‌محسن‌سابق‌نبود،حرف‌میزدے مثل‌حواس‌پرت‌هاجواب‌میداد! حتےمن‌ فڪرمیڪردم‌موجے‌شده . مثلاوقتے بھش‌میگفتم؛حالت‌چطوره؟میگفت:منم دلم‌برات‌تنگ‌شده، هرچیزی‌بھش‌میگفتم براساس‌لب‌خوانےجواب‌میدادڪه‌معمولا هم‌اشتباه‌بودوجوابهاچیزدیگه‌اےبود . . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
انّالله‌وانّاالَیهِ‌‌رٰاجِعون 🥀🥀 رحیم‌صفرےپدرشهیدمدافع‌حرم نویدصفرے،بعدازتحمل یك‌دوره‌ بیمارے،بامدادامروزیڪشنبه، ²⁵اردیبهشت‌ماه‌پس‌از⁵سال‌دورے ازفرزندشھیدش‌به‌دیارباقےشتافت . #روحشان‌شادویادشان‌جاویدان🖤 ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
- أنا مُذنِبٌ لٰڪن اُحِبُّك گُناه‌ڪارم ۅݪے دۅستت داࢪم امام زمانم :)❤️ ♢السَّلامُ‌عَلیكَ‌یٰابَقیَةَ‌اللّٰه ♢اللّٰھُمَّ‌عَجِّݪ‌لِۅَلیِكَ‌الفَرَج،! ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
|#والپیپر🌈#شهدایی🌸| اے‌شهید . . .🖐🏼 میشودمن‌راهم‌تفحص‌ڪنۍ؟ خیلۍوقت‌است‌درمیدان‌مین‌دنیا گیـرڪردھ‌ام..‌シ!🚶🏿‍♂💔 #شهداسنگ‌نشانندکه‌ره‌گم‌نکنیم🍃 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . حسابی‌پڪرشدم! رفتیم‌خونه‌ےپ
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . وقتےنشست‌پاےتلویزیون،صداروخیلےبلند کرد‌. محسن‌هیچوقت‌بااین‌صداتلویزیون تماشانمیڪرد! تعجب‌ڪردم! فھمیدم مشڪلےپیش‌اومده! رفتم‌نشستم‌ڪنارش دیدم‌موهاےیڪی‌ازدست‌هاش‌سوخته! و دستش‌هم‌سرخ‌وپوست‌پوست‌شده! پرسیدم؛محسن!دستت‌چی‌شده،؟گفت؛ چیزےنیست،حالابعداًبھت‌میگم! مھموناڪه رفتن‌،رفتم‌روبروش‌نشستم‌وباگریه‌گفتم؛ محسن‌چیشده؟چرادستت‌حالت‌سوختگے داره؟ چراصداےمنوخوب‌نمیشنوی؟؟ به‌من بگوچیشده؟؟ گفت؛چیزےنشده!هیچ مشڪلےنیست، قسمش‌دادموگفتم؛جان زهرابگودستات‌چیشده؟سرشوانداخت‌پایین وگفت؛وقتےبھت‌میگم‌من‌لیاقت‌شھادتو ندارم،یعنےهمین!به‌تانكِ‌من‌موشك‌میخوره ولےمن‌هیچیم‌نمیشه!گفتم؛چیشده؟ بغض ڪردوگفت؛چندشب‌پیش‌ڪه‌رفته‌بودیم عملیات،بعدازاینڪه‌چندتاشلیك‌موفق‌داشتم یه‌موشک‌اومدخورد‌به‌تانك‌ما، وقتےدیدم ازبالاےتانک‌‌آتیش‌میاد،تنهاچیزی‌ڪه‌به‌ ذهنم‌رسید‌این‌بودڪه‌دستموبگیرم‌جلو صورتم! همه‌گفتن‌ڪه‌صددرصدمن‌شھید شدم؛امادریغ! فقط‌دستام‌اینطورشد ویڪےازگوشامم‌سنگین‌شده بعدباحسرت گفت؛درهرعملیاتےڪه‌داشتیم شھادت‌رو میدیدم‌ڪه‌به‌سمتم‌میادامانصیبم‌نمیشه تیربه‌طرفم‌شلیڬ‌میشه‌اماازڪنارسرم‌رد میشه! ترڪش‌میومداماسردبودوعمل‌ نمیکرد! خمپاره‌ڪناردستم‌زمین‌میخورد امامنفجرنمیشد! زهرا لابدیه جاےکارم میلنگه! ویه‌جاےڪارم‌اشڪال‌داره‌که شھیدنمیشم!گفتم:غصه‌نخورصبرڪن شایدهنوزشرایطش‌مهیانشده! . . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۞﴾﷽﴿۞ ◇آیه گرافی◇ «یَا ابْنَ طه وَ الْمُحْكَمَاتِ یَا ابْنَ یس وَ الذَّارِیَاتِ یَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِیَاتِ؛🕊 ای فرزند طه و آیات محکم، ای فرزند یس و ذاریات، ای فرزند طور و عادیات، 🍃 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
『آقاےمن صبحم‌راباسلام‌به‌شماآغازمیڪنم السلام‌علیك‌یامولاےیاصاحب‌الزمان』💚🌿 🌼🍃 🕊 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
#سید_الکریم💚 چه آرایه ی زیبایی ست... از نسل حسن باشی و... زیارت روی ماهت ، ثواب زیارت حسین در کربلا را داشته باشد... #شهادت‌حمزه‌سیدالشهداءعموی‌پیامبر #وفات_حضرت‌_عبدالعظیم‌_الحسنی‌ ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
💛͜͡🖐🏻 بسم‌رب‌المھد؎ﷻ|❁ هَوایَٺ‌را بہ‌سَمتِ‌مَـن‌راهۍڪٌن..! ایـن‌روزهـٰابَـدجورنَفَس‌تَنگے‌گِرفٺھ‌اَم میگویَندهَـواآلودھ‌اسٺ هَـرهَوایۍڪہ‌تـودَرآن‌نَبـٰاشۍ آلودھ‌اسٺ..! 🖐🏻¦⇠ ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . وقتےنشست‌پاےتلویزیون،صداروخ
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . اون‌زمان‌هنوزبارداربودم،محسن‌میگفت؛ میدونےچیه؟! اگه‌خدابخوادومن‌یه‌سقف‌بالا سرتو‌واین‌بچه‌درست‌ڪنم،دیگه‌همه‌چے‌حله ومیدونم‌ڪه‌ڪارم‌درست‌میشه! همینطورم شد. روزےڪه‌سقف‌خونه‌ےماروزدن‌و ڪارسقف‌تموم‌شد،خبراسارت‌محسن‌رو شنیدم💔 بیقرارےهای‌محسن‌بعدازسفرش به‌سوریه‌هرروزبیشترمیشد!میتونم‌بگم ڪه‌ڪامل‌عاشق‌شده‌بود،تموم‌فڪروذهنش این‌بودڪه‌دوباره‌بره‌سوریه!دیگه‌زندگی یک‌آدم‌معمولےرونداشت دائم‌بیتاب‌بودو سوریه‌سوریه‌میڪرد! نمازمیخوندبه‌نیت سوریه!روزه‌میگرفت‌به‌نیت‌سوریه! ختم‌بر میداشت‌به‌نیت‌سوریه!هرنذرونیازوهرڪاری ڪه‌ازدستش‌برمیومد‌انجام‌داد. دائم‌ورد زبونش‌این‌بودڪه؛دعاڪن‌روسفیدشم شھادت‌هم‌ڪه‌اززبونش‌نمیوفتاد! هرجا میرفتیم‌ودرهرموقعیتے،توخونه،بیرون‌از خونه،درگردش،شب‌وروزدم‌ازشہادت‌میزد هروقتم‌این‌حرفارومیزدمن‌به‌هم‌میریختم یادم‌هست‌روزےڪه‌داشتم‌براوضع‌حمل‌به بیمارستان‌میرفتم،محسن‌درگوشم‌گفت؛برا شھادتم‌دعاڪن،دعاڪن‌روسفیدعاقبت بخیربشم،دعاڪن‌پیش‌حضرت‌زینب‌روسفید بشم!الان‌دعاےتومیگیره،یادت‌نره‌برام دعاڪنیا؟! به‌هروسیله‌اےمتمسك‌میشدتا ڪارش‌جوربشه!مثلاتصمیم‌گرفت‌یڪ،چله به‌جمڪران‌بره!میگفت:توےاین‌مسیر، اشڪال‌ڪارم‌‌روپیدامیڪنم! توےماشین ڪه‌بودیم،دائم‌نوحه‌میذاشت‌ویابااون سینه‌میزد؛یاگریه‌میڪرد! عاشق این‌نوحه‌ی اقاے‌نریمانی‌بودڪه‌میخوند؛ هواےاین‌روزاےمن‌،هواےسنگره یه‌حسےروحموتازینبیه‌مےبره . . . بااین‌نوحه‌میسوخت‌واشک‌میریخت! بچه‌ی کوچیکِ‌دوست‌شھیدش‌پویاایزدےروڪه میدید،گریه‌میڪردومیگفت؛من‌شرمنده‌ے این‌بجه‌هستم!ازاین‌بیقرارےهاےمحسن ڪلافه‌شده‌بودم،. نیمه‌شب‌میدیدم‌رفته‌ نشسته‌پاےسجادش‌وروضه‌میخوند! میرفتم‌ڪنارش‌مینشستم‌ودوتایی‌باهم گریه‌میڪردیم! اونقدرازدل‌وبا‌سوزمیخوند ڪه‌بعضی‌موقه‌هامیگفتم؛محسن‌دیگه‌بسه . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
شرمنده‌ام‌کہ‌بینِ‌دعاهای‌شخصی‌ام💔」 「"عَجِّــل‌‌لوَليِّــكَ‌الْفَــرَجَ"آخــری شده🌱」 ♢السَّلامُ‌عَلیكَ‌یٰابَقیَةَ‌اللّٰهاللّٰھُمَّ‌عَجِّݪ‌لِۅَلیِكَ‌الفَرَج،! ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازهرچه‌هست‌دوروبَرَم‌خسته‌‌‌ام، فقط . . . ✨ صحن‌و‌سرای‌شاهِ‌خراسانم‌آرزوست ألسَّلٰامُ‌عَلَیکَ‌یٰا‌عَلیِّ‌بنِ‌موسَی‌الرِّضٰا ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
تو راھ خدا تا منقطع نشے! متصل نمیشے :) باید بِبُرے از این دنیا!⏌✂️🌻⎾ #پروفایل/#پسرونه ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . اون‌زمان‌هنوزبارداربودم،محس
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . نذرڪرده‌بوداگه‌قسمتش‌شدودوباره‌به‌سوریه بره،پای‌پدرومادرشوببوسه! فیلمےهم‌ڪه‌ازاو منتشرشدودرحال‌بوسیدن‌پای‌پدرومادرش‌ هست،مربو‌ط‌به‌همین‌نذره ! البته‌تومدت، ۴/۵سالےڪه‌بامحسن‌زندگےڪردم،اون‌ همیشه‌احترام‌پدرومادرش‌روداشت! حتے‌یه‌بارم‌ندیدم‌ڪه‌نسبت‌به‌پدرومادرش ڪوچیڪترین‌بی‌احترامےروڪرده‌باشه اون‌حتےبرای‌پدرومادرمنم‌چنین‌احترامی قائل‌بود! یك‌شب‌خواب‌شھیدموسی‌، جمشیدیان‌ڪه‌یڪےازدوستای‌محسن‌بود رودیدم! اوبالباس‌احرام‌ازداخل‌تابوت‌بلند شدوبه‌من‌گفت؛چت‌شده؟چرااینقدرناراحتی بھش‌گفتم؛محسن‌خیلےبیقراری‌میڪنه میخوادبره!میخوادشھیدبشه! لبخندےزد وگفت؛بهش‌بگواونقدرعجله‌نڪنه! وقتش خواهدرسیدمیره،!خوبم‌میره! همون‌موقع ازخواب‌پریدم! تموم‌بدنم‌میلرزید محسن‌هم بیدارشدبهش‌گفتم؛محسن!خواب‌موسی‌رو دیدم! دیگه‌بیقرارےنڪن! موسےبشارت شھادتت‌روداد! لحظاتے‌مات‌ومبھوت‌فقط نگام‌میڪردوبعداشڪ‌‌ ازگوشه‌ےچشماش جارےشد نظرمحسن‌این‌بودچون‌دفعه‌ےقبل به‌مادرش‌نگفته‌وبه‌سوریه‌رفته،شھیدنشده به‌همین‌دلیل‌تصمیم‌گرفت،اوناروبه‌مشھد ببره‌واونجارضایت‌مادرشوبگیره! تصورش این‌بودڪه‌گیرڪارش‌همینه! بلیط‌گرفت‌و منومادروپدرش‌روبرد‌مشھد! محسن‌هرروز حرم‌بود،دائم‌ازسوریه‌میگفت‌واینڪه‌دعا ڪنم‌شھیدبشه! وقتےحرم‌بودیم‌ازشھادت میگفت؛ واقعاڪلافه‌ام‌‌ڪرده‌بود .یڪبار ڪه‌ازحرم‌برگشت؛همونطورڪه‌علےتو بغلش‌بودموبایلوبرداشتم‌وشروع‌ڪردم به‌فیلمبرداری! ازش‌پرسیدم‌چه‌آرزویی داری؟گفت؛یه‌آرزوی‌خیلی‌خیلی‌خوبی‌برا خودن‌ڪردم، ان‌شاءالله‌ڪه‌برآورده به‌خیربشه . . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱