eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
انّالله‌وانّاالَیهِ‌‌رٰاجِعون 🥀🥀 رحیم‌صفرےپدرشهیدمدافع‌حرم نویدصفرے،بعدازتحمل یك‌دوره‌ بیمارے،بامدادامروزیڪشنبه، ²⁵اردیبهشت‌ماه‌پس‌از⁵سال‌دورے ازفرزندشھیدش‌به‌دیارباقےشتافت . 🖤 ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
- أنا مُذنِبٌ لٰڪن اُحِبُّك گُناه‌ڪارم ۅݪے دۅستت داࢪم امام زمانم :)❤️ ♢السَّلامُ‌عَلیكَ‌یٰابَقیَةَ‌اللّٰه ♢اللّٰھُمَّ‌عَجِّݪ‌لِۅَلیِكَ‌الفَرَج،! ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
|🌈🌸| اے‌شهید . . .🖐🏼 میشودمن‌راهم‌تفحص‌ڪنۍ؟ خیلۍوقت‌است‌درمیدان‌مین‌دنیا گیـرڪردھ‌ام..‌シ!🚶🏿‍♂💔 🍃 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . حسابی‌پڪرشدم! رفتیم‌خونه‌ےپ
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . وقتےنشست‌پاےتلویزیون،صداروخیلےبلند کرد‌. محسن‌هیچوقت‌بااین‌صداتلویزیون تماشانمیڪرد! تعجب‌ڪردم! فھمیدم مشڪلےپیش‌اومده! رفتم‌نشستم‌ڪنارش دیدم‌موهاےیڪی‌ازدست‌هاش‌سوخته! و دستش‌هم‌سرخ‌وپوست‌پوست‌شده! پرسیدم؛محسن!دستت‌چی‌شده،؟گفت؛ چیزےنیست،حالابعداًبھت‌میگم! مھموناڪه رفتن‌،رفتم‌روبروش‌نشستم‌وباگریه‌گفتم؛ محسن‌چیشده؟چرادستت‌حالت‌سوختگے داره؟ چراصداےمنوخوب‌نمیشنوی؟؟ به‌من بگوچیشده؟؟ گفت؛چیزےنشده!هیچ مشڪلےنیست، قسمش‌دادموگفتم؛جان زهرابگودستات‌چیشده؟سرشوانداخت‌پایین وگفت؛وقتےبھت‌میگم‌من‌لیاقت‌شھادتو ندارم،یعنےهمین!به‌تانكِ‌من‌موشك‌میخوره ولےمن‌هیچیم‌نمیشه!گفتم؛چیشده؟ بغض ڪردوگفت؛چندشب‌پیش‌ڪه‌رفته‌بودیم عملیات،بعدازاینڪه‌چندتاشلیك‌موفق‌داشتم یه‌موشک‌اومدخورد‌به‌تانك‌ما، وقتےدیدم ازبالاےتانک‌‌آتیش‌میاد،تنهاچیزی‌ڪه‌به‌ ذهنم‌رسید‌این‌بودڪه‌دستموبگیرم‌جلو صورتم! همه‌گفتن‌ڪه‌صددرصدمن‌شھید شدم؛امادریغ! فقط‌دستام‌اینطورشد ویڪےازگوشامم‌سنگین‌شده بعدباحسرت گفت؛درهرعملیاتےڪه‌داشتیم شھادت‌رو میدیدم‌ڪه‌به‌سمتم‌میادامانصیبم‌نمیشه تیربه‌طرفم‌شلیڬ‌میشه‌اماازڪنارسرم‌رد میشه! ترڪش‌میومداماسردبودوعمل‌ نمیکرد! خمپاره‌ڪناردستم‌زمین‌میخورد امامنفجرنمیشد! زهرا لابدیه جاےکارم میلنگه! ویه‌جاےڪارم‌اشڪال‌داره‌که شھیدنمیشم!گفتم:غصه‌نخورصبرڪن شایدهنوزشرایطش‌مهیانشده! . . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۞﴾﷽﴿۞ ◇آیه گرافی◇ «یَا ابْنَ طه وَ الْمُحْكَمَاتِ یَا ابْنَ یس وَ الذَّارِیَاتِ یَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِیَاتِ؛🕊 ای فرزند طه و آیات محکم، ای فرزند یس و ذاریات، ای فرزند طور و عادیات، 🍃 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
『آقاےمن صبحم‌راباسلام‌به‌شماآغازمیڪنم السلام‌علیك‌یامولاےیاصاحب‌الزمان』💚🌿 🌼🍃 🕊 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
💛͜͡🖐🏻 بسم‌رب‌المھد؎ﷻ|❁ هَوایَٺ‌را بہ‌سَمتِ‌مَـن‌راهۍڪٌن..! ایـن‌روزهـٰابَـدجورنَفَس‌تَنگے‌گِرفٺھ‌اَم میگویَندهَـواآلودھ‌اسٺ هَـرهَوایۍڪہ‌تـودَرآن‌نَبـٰاشۍ آلودھ‌اسٺ..! 🖐🏻¦⇠ ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . وقتےنشست‌پاےتلویزیون،صداروخ
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . اون‌زمان‌هنوزبارداربودم،محسن‌میگفت؛ میدونےچیه؟! اگه‌خدابخوادومن‌یه‌سقف‌بالا سرتو‌واین‌بچه‌درست‌ڪنم،دیگه‌همه‌چے‌حله ومیدونم‌ڪه‌ڪارم‌درست‌میشه! همینطورم شد. روزےڪه‌سقف‌خونه‌ےماروزدن‌و ڪارسقف‌تموم‌شد،خبراسارت‌محسن‌رو شنیدم💔 بیقرارےهای‌محسن‌بعدازسفرش به‌سوریه‌هرروزبیشترمیشد!میتونم‌بگم ڪه‌ڪامل‌عاشق‌شده‌بود،تموم‌فڪروذهنش این‌بودڪه‌دوباره‌بره‌سوریه!دیگه‌زندگی یک‌آدم‌معمولےرونداشت دائم‌بیتاب‌بودو سوریه‌سوریه‌میڪرد! نمازمیخوندبه‌نیت سوریه!روزه‌میگرفت‌به‌نیت‌سوریه! ختم‌بر میداشت‌به‌نیت‌سوریه!هرنذرونیازوهرڪاری ڪه‌ازدستش‌برمیومد‌انجام‌داد. دائم‌ورد زبونش‌این‌بودڪه؛دعاڪن‌روسفیدشم شھادت‌هم‌ڪه‌اززبونش‌نمیوفتاد! هرجا میرفتیم‌ودرهرموقعیتے،توخونه،بیرون‌از خونه،درگردش،شب‌وروزدم‌ازشہادت‌میزد هروقتم‌این‌حرفارومیزدمن‌به‌هم‌میریختم یادم‌هست‌روزےڪه‌داشتم‌براوضع‌حمل‌به بیمارستان‌میرفتم،محسن‌درگوشم‌گفت؛برا شھادتم‌دعاڪن،دعاڪن‌روسفیدعاقبت بخیربشم،دعاڪن‌پیش‌حضرت‌زینب‌روسفید بشم!الان‌دعاےتومیگیره،یادت‌نره‌برام دعاڪنیا؟! به‌هروسیله‌اےمتمسك‌میشدتا ڪارش‌جوربشه!مثلاتصمیم‌گرفت‌یڪ،چله به‌جمڪران‌بره!میگفت:توےاین‌مسیر، اشڪال‌ڪارم‌‌روپیدامیڪنم! توےماشین ڪه‌بودیم،دائم‌نوحه‌میذاشت‌ویابااون سینه‌میزد؛یاگریه‌میڪرد! عاشق این‌نوحه‌ی اقاے‌نریمانی‌بودڪه‌میخوند؛ هواےاین‌روزاےمن‌،هواےسنگره یه‌حسےروحموتازینبیه‌مےبره . . . بااین‌نوحه‌میسوخت‌واشک‌میریخت! بچه‌ی کوچیکِ‌دوست‌شھیدش‌پویاایزدےروڪه میدید،گریه‌میڪردومیگفت؛من‌شرمنده‌ے این‌بجه‌هستم!ازاین‌بیقرارےهاےمحسن ڪلافه‌شده‌بودم،. نیمه‌شب‌میدیدم‌رفته‌ نشسته‌پاےسجادش‌وروضه‌میخوند! میرفتم‌ڪنارش‌مینشستم‌ودوتایی‌باهم گریه‌میڪردیم! اونقدرازدل‌وبا‌سوزمیخوند ڪه‌بعضی‌موقه‌هامیگفتم؛محسن‌دیگه‌بسه . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
شرمنده‌ام‌کہ‌بینِ‌دعاهای‌شخصی‌ام💔」 「"عَجِّــل‌‌لوَليِّــكَ‌الْفَــرَجَ"آخــری شده🌱」 ♢السَّلامُ‌عَلیكَ‌یٰابَقیَةَ‌اللّٰهاللّٰھُمَّ‌عَجِّݪ‌لِۅَلیِكَ‌الفَرَج،! ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازهرچه‌هست‌دوروبَرَم‌خسته‌‌‌ام، فقط . . . ✨ صحن‌و‌سرای‌شاهِ‌خراسانم‌آرزوست ألسَّلٰامُ‌عَلَیکَ‌یٰا‌عَلیِّ‌بنِ‌موسَی‌الرِّضٰا ❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
تو راھ خدا تا منقطع نشے! متصل نمیشے :) باید بِبُرے از این دنیا!⏌✂️🌻⎾ / ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . اون‌زمان‌هنوزبارداربودم،محس
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . نذرڪرده‌بوداگه‌قسمتش‌شدودوباره‌به‌سوریه بره،پای‌پدرومادرشوببوسه! فیلمےهم‌ڪه‌ازاو منتشرشدودرحال‌بوسیدن‌پای‌پدرومادرش‌ هست،مربو‌ط‌به‌همین‌نذره ! البته‌تومدت، ۴/۵سالےڪه‌بامحسن‌زندگےڪردم،اون‌ همیشه‌احترام‌پدرومادرش‌روداشت! حتے‌یه‌بارم‌ندیدم‌ڪه‌نسبت‌به‌پدرومادرش ڪوچیڪترین‌بی‌احترامےروڪرده‌باشه اون‌حتےبرای‌پدرومادرمنم‌چنین‌احترامی قائل‌بود! یك‌شب‌خواب‌شھیدموسی‌، جمشیدیان‌ڪه‌یڪےازدوستای‌محسن‌بود رودیدم! اوبالباس‌احرام‌ازداخل‌تابوت‌بلند شدوبه‌من‌گفت؛چت‌شده؟چرااینقدرناراحتی بھش‌گفتم؛محسن‌خیلےبیقراری‌میڪنه میخوادبره!میخوادشھیدبشه! لبخندےزد وگفت؛بهش‌بگواونقدرعجله‌نڪنه! وقتش خواهدرسیدمیره،!خوبم‌میره! همون‌موقع ازخواب‌پریدم! تموم‌بدنم‌میلرزید محسن‌هم بیدارشدبهش‌گفتم؛محسن!خواب‌موسی‌رو دیدم! دیگه‌بیقرارےنڪن! موسےبشارت شھادتت‌روداد! لحظاتے‌مات‌ومبھوت‌فقط نگام‌میڪردوبعداشڪ‌‌ ازگوشه‌ےچشماش جارےشد نظرمحسن‌این‌بودچون‌دفعه‌ےقبل به‌مادرش‌نگفته‌وبه‌سوریه‌رفته،شھیدنشده به‌همین‌دلیل‌تصمیم‌گرفت،اوناروبه‌مشھد ببره‌واونجارضایت‌مادرشوبگیره! تصورش این‌بودڪه‌گیرڪارش‌همینه! بلیط‌گرفت‌و منومادروپدرش‌روبرد‌مشھد! محسن‌هرروز حرم‌بود،دائم‌ازسوریه‌میگفت‌واینڪه‌دعا ڪنم‌شھیدبشه! وقتےحرم‌بودیم‌ازشھادت میگفت؛ واقعاڪلافه‌ام‌‌ڪرده‌بود .یڪبار ڪه‌ازحرم‌برگشت؛همونطورڪه‌علےتو بغلش‌بودموبایلوبرداشتم‌وشروع‌ڪردم به‌فیلمبرداری! ازش‌پرسیدم‌چه‌آرزویی داری؟گفت؛یه‌آرزوی‌خیلی‌خیلی‌خوبی‌برا خودن‌ڪردم، ان‌شاءالله‌ڪه‌برآورده به‌خیربشه . . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
❏از‌جانبِ‌قَلبِ‌مَـטּ‌بہِ‌اَربـاب‌سَلامـ...!••|♥️ ✦دَست‌مآ‌بآز‌بُلَند‌است‌بہِ‌گِدایے‌سر‌صُبح ✦بَستہِ‌ام‌رشتہ‌ی‌دِل‌رآ‌بِھ‌‌نَخ‌شآل‌حُسیـטּ‌‌ ❍صلےالله‌علیڪ‌یا‌ابا‌عبداللہ•••☀ ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
•°~🌸📸 فرشتہ ھا ھمیشہ وجود دارن اما بعضے وقتا چون بال ندارن بہشون میگن دختر🧕 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . نذرڪرده‌بوداگه‌قسمتش‌شدودوب
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . پرسیدم؛چه‌آرزویی؟گفت:حالادیگه . . گفتم:حالابگو!گفت:حالادیگه..نمیشه! گفتم: یه‌ڪَمشوبگو!با اداو اصول‌گفت؛ ش داره، ش.. پرسیدم؛بعدش؟گفت؛ش داره، ھ داره، الف داره ، ت داره . گفتم؛شھادت؟ محسن‌ازمن‌میخواست‌توگوشِ‌مادرش‌بخونم تاراضےشه‌ڪه‌به‌سوریه‌بره! چندبار کج، دارومریزبه‌مادرش‌گفتم؛امااون‌زیادجدی نمیگرفت‌ومیگفت:میخوادبره،بره ولی‌شهید نشه🙃. شب‌²¹ماه‌رمضان‌وقتےداخل‌حرم بودیم،محسن‌به‌مادرش‌پیام‌دادڪه‌برا شھادتش‌دعاڪنه! داخل‌صحن‌رضوےڪه بودیم،بهم‌گفت؛به‌‌مامانم‌بگوبراشھادتم‌دعا ڪنه! به‌مادرش‌گفتم؛مامان!محسن‌منو دیوونه‌ڪرده!توروخدادعاش‌ڪن! موقع‌ اذان‌مغرب‌بود،همونجادل‌مادرش‌شڪست گریه‌ش‌افتادوبااشكِ‌‌چشم‌براےمحسن‌دعا ڪردومحسن‌حسابی‌خوشحال‌شد!فرداے روزےڪه‌ازمشھدبرگشتیم،وقتےازسرڪار به‌خونه‌اومد،هنوزنیومده‌گوشیش‌زنگ‌خورد جواب‌دادوگفت؛بله،بله!جلوےلشڪرم! گفتم:توڪه‌خونه‌هستے!گفت؛همین‌الان‌برا سوریه‌نیرومیخوان! باذوق‌وعجله‌ازخونه بیرون‌زدوگفت؛دعاکن‌ڪارم‌درست‌بشه! گفتم:ان‌شاءالله‌درست‌میشه، برات‌صلوات‌ وزیارت‌عاشورانذرمیڪنم حدود²⁰روزبعد در²⁷تیرماه¹³⁹⁶ڪارش‌ردیف‌شدوبراےبار دوم،عازم‌سوریه‌شد!روزقبلش‌تماس‌گرفت وبدون‌مقدمه،گفت؛امشب‌بایدبرم! درجا خشڪم‌زدوبدنم‌لرزید وقتےاومدبیش‌ازحد خوشحال‌بودوشوق‌رفتن‌داشت! علاقه‌ منومحسن‌به‌هم‌زبانزدبود☺️همه‌به‌عشقے ڪه‌بین‌منومحسن‌وجودداشت‌غبطه‌ میخوردن وحتےبعضیابه‌من‌میگفتن‌ڪه اینقدرلی‌لی‌‌‌به‌‌لالاےمحسن‌نذارم! البته‌ڪه اونم‌همینطوربود،امامحسن به‌راحتےازمن وعلےدل‌ڪَند🙃 چراڪه‌عشق‌اصلیش‌خدا بود! موقع‌رفتن‌به‌من‌گفت؛زهرا! درعشق‌من به‌خودت‌وعلی‌شك‌‌نڪن!ولےوقتےپاے حضرت‌زینب‌وسط‌باشه! شماهاروهم‌میزارم ومیرم! توےپیام‌صوتیش‌گفته‌بود،گاهےوقتا دل‌ڪندن‌ازبعضی‌چیراےخوب‌باعث‌میشه آدم‌چیزاےبھترےروبدست‌بیاره! من‌ازتو‌وعلی دل‌ڪندم،تابتونم‌نوکرےحضرت‌زینب‌روبه دست‌بیارم . . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اےࢪفیقےڪه‌‌همہ، زحمت‌ِماگࢪدنِ‌توستـ مـامحال‌است‌ڪه . . . دست‌ازسرِتــوبࢪداریم :)💔 یاࢪفیق‌من‌لاࢪفیق‌لہ ₎⇣ /