°•{🥀🕊}•°
#سیرهشہدا💗
❣ یڪ بار زمان #جنگ رفتم خانہ شان ؛ درست همان زمانے ڪہ بمباران هاے هوایے ، امان مردم را بریده بود.
اواخر شب وقتے مے خواستیم بخوابیم ، گلدستہ را با پوشش و حجاب ڪامل دیدم!
با تعجب پرسیدم: دخترم ڪارے پیش اومده؟ ، جایے مے خواے برے؟
گفت: نہ پدرجان! اینجا هر لحظہ ممڪنہ بمباران هوایے بشہ ، ممڪنہ فردا صبح زنده نباشیم و بہ همین خاطر باید آمادگے ڪامل داشتہ باشیم تا وقتے بدنمون رو از زیر آوار در میارن ، حجابمون ڪامل باشہ ....😊🌹
#شہیدهگلدستهمحمدیان🕊
#حجاب🌸
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_rasoul_asemani
@ebrahim_reza_shahadat
@hadi_hazrat_madar
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
#خاطراتشهدا📚
پـوشـش زیـر آوار🦋
یـکـبــار زمـان جـنـگ رفـتـیـم خـانـه شـان. درسـت هـمـان زمـانـی کـه بــمـبــاران هـای هـوایـی امـان مـردم را بــریـده بــود. اواخـر شـب وقـتـی مـیـخـواسـتـیـم بــخــوابــیـم گـلـدسـتـه را بــا پـوشـش و حـجـاب کـامـل دیـدم ! بــاتـعجـب پـرسـیـدم :(( دخـتـرم کـاری پـیـش اومـده؟ جـایـی مـیـخـوای بــری!؟))
گـفـت :((نـه پـدر جـان ! ایـنـجـا هـر لـحـظـه مـمـکـنـه بــمـبــاران هـوایـی بــشـه مـمـکـنـه فـردا صـبــح زنـده نـبــاشـیـم و بــه هـمـیـن خـاطـر بــایـد آمـادگـی کـامـل داشـتـه بــاشـیـم تـا وقـتـی بــدن مـا رو از زیـر آوار در مـیـارن حـجـابــمـون کـامـل بــاشـه )).
#شهیدهگلدستهمحمدیان🌱
🔴گلدسته عفاف🧕
گلدسته، چون تنها دخترم بود خیلی به او علاقه داشتم. یک بار که در زمان جنگ به خانه اش در دزفول رفته بودم، دیدم شب موقع خواب با پوشش کامل می خوابد! تعجب کردم؛ در آن هوای گرم جنوب، خوابیدن با لباس زیاد کار آسانی نبود! علت را که پرسیدم، گفت: «پدر جان، اینجا هر لحظه ممکن است بمباران شود؛ باید از هر نظر آمادگی داشته باشیم. ممکن است فردا صبح زنده نباشیم. پس باید پوشش کامل داشته باشیم تا وقتی ما را از زیر آوار خارج می-کنند، مشکلی وجود نداشته باشد.»
چهار فصل عشق، کنگره خراسان، ص68📚
#شهیدهگلدستهمحمدیان🌱