💢 دیباج تحریف بر تن تاریخ حوزه علمیه
نقدی بر روایت مخدوش جناب آقای #علوی_بروجردی از زندگانی آیتالله العظمی بروجردی/بخش سوم
💥اختصاصی/پست ویژه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸جناب آقای علوی روجردی، متولد فروردین ۱۳۳۰ است یعنی در هنگام ارتحال آیتاللهالعظمی بروجردی بزرگ، تنها ۱۰ساله بوده است لذا طبیعی است که روایت او از سیره و اندیشه جد مادری اش، بازتکرار شنیدههایش از دیگران(اعضای بیت یا تاریخ نویسان) باشد.
🔺مع الاسف در جای جای کتاب دیباج (خصوصا در تبیین رابطه آیتالله العظمی بروجردی با آیتالله کاشانی) به شخص معلوم الحالی به نام #علی_رهنما _عنصر خارج نشین و ضد انقلاب_ استناد شده است که دم خروس تاثیر پذیری نویسنده و راوی از کتاب پر از دروغ و تحریف آمیز «نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی» را بیرون می زند.
🔻نزدیکی تفکرات یک نویسنده معاند لندن نشین (رهنما) با بیت آیت الله العظمی بروجردی، مسأله مهمی است که نیازمند تأمل فراوان است!
با مروری گذرا بر کتاب دیباج و اثر علی رهنما، بدون اغراق می توان ادعا کرد که فصل مربوط به آیتالله کاشانی خلاصه شده آرا و تفکرات پرغلط و تحریف شده ای است که رهنما در کتابش دنبال میکند!
جالبتر آنکه در مرحله تدوین نیز تقریبا تمام پانویس های کتاب رهنما (از جمله کتاب های قلم و سیاست سفری، مصدق و تاریخ افراسیابی و..) عینا بعنوان مأخذ آمده و از برداشت های بی کم و کاست از کتاب علی رهنما نشان دارد.
🔻رهنما در کتابش برای اولین بار ادعای #توطئه آیتالله کاشانی و نواب صفوی در جهت کنار زدن آیتالله بروجردی را مطرح میکند(نيروهاي مذهبي بر بستر...،ص12)
وی در بخشی دیگر از کتاب خود می گوید:
«در بيانيهاي كه به تاريخ 17اسفند1326 صادر ميشود، كاشاني وظيفه ديني مسلمين را تعيين كرده و تيغ حمله خود را بار ديگر تلويحاً متوجه بروجردي ميكند...در اين اعلاميه كاشاني در واقع از اخطار به بروجردي فراتر ميرود و به نظر ميرسد كه استدلالي ارائه ميدهد براي عدم كفايت او به عنوان مرجعي كه به يكي از وظايف عمدهاش كه بايستي كوششي در راه مصالح دنيوي مسلمين باشد، عمل نميكند. از اين نوشته كاشاني چنين استنباط ميشود كه از نظر او، بروجردي الگوي مرجعيت نيست... اگرچه كاشاني از كلمه مرجع استفاده نميكند اما ظاهراً نزد او تعريف رهبري ديني الگوبرداري شده از موضعگيريها و كنش اجتماعي- سياسي و مذهبي شخص او يعني « زير نظام كاشاني» است.»(همان ص56-55)
همانگونه كه ملاحظه ميشود، نويسنده با به كارگيري مكرر عباراتي مانند «تلويحاً»، «به نظر ميرسد»، «استنباط ميشود» و «ظاهراً» تلاش ميكند تا از انگيزه كاشاني براي كنار زدن آيتالله بروجردي از مقام مرجعيت تامه و جانشين ساختن خود در آن موقعيت، پردهبرداري نمايد و اين در حالي است كه در سنت شيعي و حوزههاي علميه هرگز سابقه كنار زده شدن مرجعيت تامه وجود نداشته و لذا به هيچ وجه زمينهاي براي به وجود آمدن چنين انگيزهاي نزد كاشاني نميتوان يافت و از سویی هیچ منبعی جز کتاب رهنما چنین برداشت سبکی را بیان نکرده است.
🔺تأثیر توهات تاریخی رهنما با روایتهای مندرج در #دیباج تابدان حد است که خط فکری آیتاللهالعظمی بروجردی از تاکتیک دوری از سیاست، به نظریه #جدایی_دین_از_سیاست القا میشود(همان،ص156)
به واقع رهنما هیچ ارادتي به آيتالله بروجردي ندارد، بلكه او به تفكري ارادت دارد كه آن تفكر قائل به جدايي دين از سياست است لذا وی بر خلاف آنچه که وی در کتابش ادعا مینماید و مدعی نگارش اثری پژوهشی و سند محور است،در واقع با تحلیل های ماست و دروازه ای که در مورد آیت الله کاشانی به کار می برد، هر پژوهشکر منصفی را متعجب و متأسف میسازد.
🔺علی رهنما در کتاب ممنوعالانتشارش، با کینهورزی، آیتالله کاشانی را فردی غیرمهذب و به جاهطلبي سياسي محکوم میکند و نتيجه میگیرد كه هر يك از روحانيوني كه پاي در سیاست گذاردهاند يا خواهند گذارد، نيز داراي چنين خصائصي بوده یا خواهند بود؛ بدين ترتيب رهنما سعي دارد تا جدايي دين و دينمداران از سياست را به عنوان يك اصل مسلم مطرح سازد و تمامي روحانيوني را كه به هر نحو دخالتي در سياست كنند را يكسره محكوم سازد.
بی شک ایستادگی روحانیت در برابر سلطه خوشایند استعمارگران نیست لذا «سرفرانسس شپرد» سفير وقت انگليس در تهران صریحا چنین مینویسد: «عقلائی و منطقی به نظر نمیرسد که برای برقراری روابط با اين شخصيتهای مذهبی، وقتی صرف شود... البته اگر کوچک ترين احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نبايد آن را از دست داد ولی من تنها اميدی که در مورد کاشانی دارم آن است که بتوانيم او را در افکار عمومی بیآبرو و متهم سازيم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»(فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره 6 و 7، مرکز بررسی های اسلامی)
@rozaneebefarda
ادامه دارد..