eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
روضهٔ بعد شهر بعلبک آل زیاد راهشان در دیر راهب اوفتاد کهنه دِیْری در درونش راهبی شعله‌های طور دل را طالبی دِیْر نه، نه، یک جهان دریای نور او چو موسی بر فراز کوه طور ترک دنیا گفته‌ای در کنج دِیْر همچو عیسی آسمان را کرده سیر لحظه لحظه سال‌ها در انتظار تا شود دِیْرش زیارتگاه یار بی خبر خود رازها در پرده داشت در تمام عمر یک گم کرده داشت پیرِ دِیْری در نوا چون بلبلی چشم جانش در ره خونین گُلی با گل نادیده‌اش می‌کرد حال تا شبی بگرفت دامان وصال دید در پایین دِیْرِ خود شبی هر طرف تابیده ماه و کوکبی گفت الله کس ندیده این چنین هیجده خورشید، یک شب بر زمین این زنانِ مو پریشان کیستند گوئیا از جنس انسان نیستند لاله‌ی حمرا کجا و آبله بازوی حورا کجا و سلسله چیستند این عقده‌های گوهری یاس‌های کوچک نیلوفری آمده از طور، موسای دگر در غل و زنجیر، عیسای دگر سر به نوک نیزه می‌گوید سخن یا سر یحیی است پیشِ روی من گشته نیلی ماه روی کودکی بسته دست نونهال کوچکی طفل دیگر بسته با معبود عهد یا سر عیسی جدا گشته به مهد ✔️راهب سر را می‌بیند: کرد نصرانی نزول از بام دِیْر گِرد سرها روح او سرگرم سیر دیده بر شمع ولایت دوخته چون پَر پروانه جانش سوخته راهب پیر و سر خونین شاه رازها گفتند با هم با نگاه شد فراق عاشق و معشوق طی این به پای نیزه او بالای نی ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه کای جنایت‌پیشگانِ رو سیاه کیست این سر کاین چنین خواند فصیح؟ وای من! داوود باشد یا مسیح؟ یا شده ایجاد صفین دگر؟ گشته قرآن بر سر نی جلوه گر؟ پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟ این سر خونین، سر یک خارجی‌ست کرده سرپیچی ز فرمان امیر خود شهید و عترتش گشته اسیر بود هفتاد و دو داغش بر جگر تشنه‌لب از او جدا کردیم سر لرزه بر هفت آسمان انداختیم اسب‌ها را بر تن او تاختیم شعله‌ها از هر طرف افروختیم خیمه‌هایش را سراسر سوختیم هر یتیمش از درون خیمه‌گاه بُرد زیر بوته خاری بی پناه ریخت نصرانی به دامن خونِ دل گشت سرتا پا وجودش مشتعل بر کشید از سینه چون دریا خروش گفت ای دون‌ْفطرتانِ دین فروش ثروت من هست چندین بدره زر در جوانی ارث بُردم از پدر در بهای این همه سیم و زرم امشب این سر را امانت می‌برم می‌کنم تا صبح با او گفتگو کز دهانش بشنوم سِری مگو شمر را چون دیده بر زر اوفتاد عشق سیمش باز در سر اوفتاد ✔️راهب سر را به دِیْر می‌بَرد: داد، سر را و ز راهب زر گرفت راهب آن سر را چون جان در بر گرفت بُرد سوی دِیْر، سر را با شتاب کرد ناگه هاتفی او را خطاب راهب از اسرار، آگه نیستی هیچ دانی میزبان کیستی؟ میهمانت میزبان عالم است هرچه گیری احترامش را کم است این که لب هایش به هم خشکیده است بحر رحمت از دمش جوشیده است اینکه زخمش را شمردن مشکل است زخم هفتاد و دو داغش بر دل است گوش شو کآوای جانان بشنوی از دهانش صوت قرآن بشنوی گَرد ره با اشک، از این سر بشوی با گلاب و مُشک، خاکستر بشوی برد راهب عاقبت سر را به دِیْر تا خدا در دیر خود می‌کرد سیر شد چراغ دِیْر آن سر تا سحر دیگر این جا دِیْر راهب بود و سر خِشت خِشت دِیْر را بود این سلام کای چراغ دِیْر و مطبخ! السلام ✔️راهب ناله‌ی واحسینا می‌شنود: ناگهان آمد صدای یا حسین واحسینا واحسینا وا حسین آن یکی می‌گفت حوا آمده دیگری می‌گفت سارا آمده هاجر از یک‌سو پریشان کرده مو مریم از یک‌سو زند سیلی به رو آسیه رَخت سیه کرده به بر گه به صورت می‌زند، گاهی به سر ناگهان راهب شنید این زمزمه اُدخلی یا فاطمه یا فاطمه آه راهب! دیده بر بند از نگاه مادر سادات می‌آید ز راه ✔️راهب ناله‌ی فاطمه را می‌شنود: بست راهب دیده اما با دو گوش ناله‌ای بشنید با سوز و خروش کای قتیل نیزه و خنجر، حسین! ای فروغ دیده‌ی مادر، حسین! ای سرِ آغشته با خون و تراب کی تو را شسته‌ست با خون و گلاب؟ بر فراز نی کنم گِرد تو سیر یا به مطبخ یا به مقتل یا به دِیْر؟ امشب ای سر چون گل از هم واشدی بیشتر از پیشتر زیبا شدی ای نصاری! مرحبا بر یاری‌ات فاطمه ممنون مهمان داری‌ات هر کجا این سر دم از محبوب زد دشمنش یا سنگ یا چوب زد تو نبودی، گرد این سر صف زدند پیش چشم دخترانش کف زدند پیش از آن کافتد در این دِیْرش عبور من زیارت کردم او را در تنور راهب اول پای تا سر گوش شد ناله ای از دل زد و بی هوش شد چون به هوش آمد به سوی سر شتافت سینه‌ی تنگش ز تیر غم شکافت گفت ای سر تو محمد نیستی؟ گر محمد نیستی پس کیستی؟ شعر در پست بعدی👇👇👇
پست قبلی👆👆👆 ✔️سر با راهب سخن می گوید: ناگهان سر، غنچه ی لب باز کرد با نصاری درد دل ابراز کرد گفت کای داده ز کف صبر و شکیب من غریبم، من غریبم، من غریب گفت می‌دانم غریب و بی کسی گشته ثابت غربتت بر من بسی تو غریبی که به همراه سرت از ره آید دست بسته خواهرت باز اعجازی کن ای شیرین سخن لب گشا و نام خود را گو به من آن امیرالمؤمنین را نور عین گفت: راهب من حسینم! من حسین! من که با تو هم‌سخن گشته سرم نجل زهرا زاده‌ی پیغمبرم دیده این سر از عدو آزارها خوانده قرآن بر سر بازارها اشک راهب گشت جاری از بصر گفت ای ریحانه‌ی خیر البشر از تو خواهم ای عزیز مرتضی شافع راهب شوی روز جزا گفت آئین نصاری وا گذار مذهب اسلام را کن اختیار ✔️راهب مسلمان می‌شود: راهب از جام ولایت کام یافت تا تشرف در خط اسلام یافت یوسف زهرا بدو داد این برات گفت ای راهب شدی اهل نجات عاشق و معشوق بود و بزم شب صبح‌دم کردند از او سر طلب راهب آن سر را چو جان در بر گرفت باز با سر گفتگو از سر گرفت گفت چون بر این مصیبت تن دهم میهمان خویش بر دشمن دهم چشم از آن رخ، دل از آن سر برنداشت لیک اینجا چاره‌ای دیگر نداشت داد سر را گفت ای غارتگران! ای جنایت پیشگان! ای کافران! این سر ریحانه‌ی پیغمبر است مادرش زهرا و بابش حیدر است ظلم و بیداد و جنایت تا با کی؟ وای اگر دیگر زنید آن را به نی ✍ استاد
آمد سراغ صندوق، آمد شبانه راهب از قبل شد کمان تر قدّ کمان راهب یک عمر منتظر بود تا سر بیاید از راه به او سپرده بودند پیشینیان راهب با مشت زد به سینه، با اشک دیده اش گفت زیباتر از مسیحا دردت به جان راهب شاهی که هر دو عالم بودند در امانش آن شب سپرد اما سر در امان راهب بعد از تنور خولی قبل از مساجد شام شد نوبت کلیسا شد میهمان راهب تا شد سرش مرتب پیش نگاه زینب فوراً رسید خیرش به خاندان راهب مریم به سینه میزد آسیه گریه میکرد در مجلسی که زهرا شد روضه خوان راهب حجم گلاب کم بود از حجم خون‌ رویش تا که به کارش آمد اشک روان راهب دردی به جانش افتاد تا دید وضع سر را دردی که شعله میزد تا استخوان راهب گیسوی چنگ خورده... ابروی سنگ خورده... اوضاع صورتش برد تاب و توان راهب خون روی لبان را زخم روی زبان را تا دید ناگهان بند آمد زبان راهب آبی نخورد دیگر نانی نخورد دیگر خونِ جگر از آن پس شد آب و نان راهب آرام شد رقیه وقتی که از کلیسا آمد سحر به گوشش صوت اذان راهب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعرمذهبی رضیع الحسین (557)_6046105005373525168.mp3
1.04M
شریفه بنت مجتبا / حبیبه ی آل حسن تویی به درد ما دوا / طبیبه ی آل حسن اگه امام حسن حرم نداره اما تو داری گنبد و مناره هرکی مریض داره جای مدینه مریضشو تو حرمت میاره مولاتی یا بنت الحسن شریفه ....... مریض لاعلاجمو / علاج من تو کربلاس با یک امیدی اومدم/ برات من دست شماس میام میون روضتون میشینم تو مجلس تو میزنم به سینم اگر عنایتی کنی تو بی بی دوباره من زائر اربعینم ....... فدای قلب خسته و / فدای اشک و ناله هات دیدی که رفت رو نیزه ها/ سر همه برادرات وقتی که خیمه ها می رفت به غارت تو هم شنیدی طعنه و جسارت تو رو مثه رقیه و سکینه با دست بسته بردنت اسارت ....... تو رو تو صحرا کشیدن / با پای پر از آبله جون تو هم به لب رسید / از خنده های حرمله تو قتلگاه تو دیدی ازدحامو دیدی رو نیزه ها سر امامو از قافله جاموندی و نبودی تا ببینی مصیبتای شامو
شعرمذهبی رضیع الحسین (559)_6046105005373525172.mp3
861.5K
ای کعبه امید من بی بی شریفه مولاتی یا بنت الحسن بی بی شریفه پناه هر مریض و ؛ درمانده از قدیمه این پدر کریم و ؛ این دخترِ کریمه یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ....... هیچ کسی ناامید از این در نگشته از این حرم با دست خالی بر نگشته چشم امیدِ عالم ؛ بر درِ این حریمه پدر کریم که باشه ؛ دختر میشه کریمه یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ..... هر کی میاد تو حرمت دل بیقراره دختر حرم داره پدر حرم نداره از ما فقط گدایی ؛ از تو کرم می آید بوی حسن همیشه ؛ از این حرم می آید یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ...... تو دیده ای دامادی قاسم عزا شد برادرت پامال سمّ اسبها شد تو دیده ای عمویت ؛ در بین دشمن افتاد تو دیده ای که دست ؛ عبدالله از تن افتاد یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ....... با عمه های خود شدی مهمان کوفه خوابیدی با رقیه در زندان کوفه آزار کوفه دیدی ؛ آزار شام را نه بازار کوفه دیدی ؛ بازار شام را نه یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه
سلام ما به شریفه ، که از تبار حسن بود کریمه و به کرامت ، آینه دار حسن بود زنسل یاس مدینه ، بنفشه زار حسن بود اسیر دشت کربلا ، کبود تازیانه ها خط و نشان داده از او ، مقام بی نشانه ها صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا .... سلام ما به شریفه ، به آن مزار شریفش به کاروان اسیران ، به خواهران عفیفش عطا نموده شفا را ، خدا به طبع لطیفش بیا به شهر حله و ، از کرمش سخن بگو در آستان او فقط ، حسن حسن حسن بگو صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
حبیبه‌ی اهل بیت ، سیدتی شریفه طبیبه‌ی اهل بیت ، سیدتی شریفه بسوی بارِگاهت نگاه مستمندان حریمِ تو پناه و امیدِ نا امیدان سیدتی شریفه...مولاتی شریفه... کریم زاده‌ای و ، خودت کریمه بانو زده فرشته پیشَت ، به حُرمت تو زانو ارث کَرَم برده‌ای از پدرت مجتبی فدای تو دخترِ کریم آل عبا تو دیده‌ای شد علی ، اکبر ارباً اربا به خیمه آمد ولی ، تنش میانِ عبا خون علی اکبر از عبا سرازیر شد کنار جسمِ جوان عموی تو پیر شد تو دیده‌ای کربلا ، خیام را غم گرفت فاطمه بنت الحسین ، به خیمه ماتم گرفت برادرت بین خون عروسی‌اش عزا شد خونِ تن قاسمت به پیکرش حنا شد تو دیده‌ای علقمه ، وا شده از هم جبین بگو که سقا فتاد ، به صورتش بر زمین لشکری از هر طرف نیزه‌ بر آن تن زدند «به فرق نورانیَش عمود آهن زدند» کنار عمه زینب ، به روی تل رفته‌ای دست به سر زدی و ، واعَلِیا گفته‌ای «حسین را میزدند به گودیِ قتلگاه فِرقَةٌ بالسیوف و فِرقَةٌ بالرماح» رنجِ سفر دیده‌ای ، به کوفه از کربلا دویده‌ای روی خار ، شراره‌ شد تا به پا دیده‌ای عمه زینب از این جهان سیر شد بازوی اهل حرم بسته به زنجیر شد کوفه‌ی شوم دیده‌ای ، شام ندیدی ولی آتش و خاکستر از ، بام ندیدی ولی میان بازار شام کار حرم زار شد میان نامحرمان عمه گرفتار شد
34869.mp3
4.5M
نوحه سنتی و زنجیر زنی حضرت رقیه رقیه فدا شد عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد خرابه شبانه ، چنان کربلا شد چه شوری به پا شد ، حرم نینوا شد چه هنگامه ای در اسارت بپا شد شبانه خرابه چنان کربلا شد میان غم و اشک و آهِ یتیمان گُلِ ناز مولا رقیّه فدا شد هوای پدر در سرش بود و پر زد دمی از جدایی  نیاسود و پر زد چه حالی نصیب دل کودکان شد به ناله تن عمه فرسود و پر زد عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد خرابه شبانه ، چنان کربلا شد دوباره شده بزم اندوه فراهم یکی بر سر و سینه می زد دمادم یکی یا رقیّه بگوید پیاپی یکی اشک خون ریزد از دیده نم نم چه خوابی مگر دیده بود این سه ساله که بربسته روی لبان شعر ناله فقط نام بابا صدا می زد آن جا به رخساره اش خونِ دل بسته هاله عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد خرابه شبانه ، چنان کربلا شد بغل کرده عمّه ، گل پرکشیده دو دستان او را نهاده به دیده به گریه دوصد بوسه سازد نگارش به مانند بوسه به نای بریده هنوز جای شلّاقِ دون بر تنش بود سرِ  بی بدن خفته بر دامنش بود سکینه به سینه زنان نوحه خوانَد رقیّه نه وقتِ  سفر کردنش بود عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد خرابه شبانه ، چنان کربلا شد کجایی ابوفاضل ای شیرِ نامی که دادِ رقیّه سِتانی ز شامی و با هیبتت لرزه بر دشمن آری بگیری ز آنان  عجب انتقامی شبیه گل ناب  سیمای زهرا رقیه عزیز دل و جان بابا مدد سروری کن که هرساله گوید به مدح و عزای تو شعری غم آرا عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد خرابه شبانه ، چنان کربلا شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ▪️تمام حرف دو تا کلمه هست..‌. هرکس عزادار علیه السلام هست، این چند دقیقه رو حتماً بشنوه. ⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘ http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشنهاد دانلود✅😭🏴 ❤️ ⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘ http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ قافله سالارِ من؛ کجایی ای دوای دردم؟ ●♪♫ پی تو هر کجا میگردم؛ تورو تو قتلگاه گم کردم… ●♪♫ ای بدن صد پاره؛ رو خاکِ داغِ این صحرایی… ●♪♫ چرا مقطع الاعضایی؟ ●♪♫ بگو کجا برم، تنهایی؟ ●♪♫ امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫ چشت روشن! بزم حرامم بردن… ●♪♫ چشت روشن؛ تو ازدحامم بردن ●♪♫ وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ●♪♫ یه خواهری داره می بینه؛ یکی میشینه روی سینه ●♪♫ وای من از عاشورا! باید بمیره از غم، دنیا ●♪♫ تو قتلگاه به پیشِ زهرا؛ دوازده ضربه میزد اعداء ●♪♫ امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫ چشت روشن؛ روسریمو دزدیدن ●♪♫ چشت روشن، به گریه هام خندیدن ●♪♫ داغِ تو روی سینم؛ که قلب مضطرم میسوزه ●♪♫ پاشو ببین حرم میسوزه؛ ببین که معجرم میسوزه ●♪♫ رفتی و دور از چشمت، به خیمه ها هجوم آوردن ●♪♫ همه چیو غنیمت بردن؛ رقیه ی تورو آزردن ●♪♫ امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫ چشت روشن؛ ما رو اسیری بردن ●♪♫ چشت روشن؛ ما رو خرابه بردن ●♪♫ لشگر دشمن ای وای… به روی پیکرت میتازه ●♪♫ میان همه با نعلِ تازه؛ دیگه روشون به رومون بازه! ●♪♫ رفتی و موندم تنها؛ بگو چی کار کنم با این درد؟ ●♪♫ به حرمله می گفتم برگرد؛ نزن تو گوش من ای نامرد ●♪♫ امان از دل زینب… امان از دل زینب… ●♪♫
4_5872898801211017478
7.51M
جواد مقدم ‍ الله اکبر بر کرب و بلا ... سلام من بر دو گنبد طلا یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن دلم شده تنگت ای کرب و بلا من میروم آقا کِی کرب بلا من گر چه نوکر نالایق تواَم هم عبد ساقیم هم عاشق تواَم یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن ضربان قلب من با هر تپش داد میزنه یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن به سَر و سینه زنون با گریه فریاد میزنه یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن دلم تنگه برای حرم ... نگاهم کن خدای کرم الله اکبر بر کرب و بلا ... سلام من بر دو گنبد طلا یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن از کوچیکی آقا شدم سینه زنت کبود شده سینم به یاد بدنت بس گریه کردم یاد صد پاره تنت کاش میمُردم برا بدن بی کفنت یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن چی میشه یه شب بیام تو صحن بین الحرمین یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن با حسین حسین بگم یا کاشِفَ الکَـربِ الحُسین یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن دلم تنگه برای حرم ... نگاهم کن خدای کرم الله اکبر بر کرب و بلا ... سلام من بر دو گنبد طلا یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن دل میبَره به خدا از خُلد بَرین ایوون طلای تو و یل اُمُ البنبن نزده به سینه ای ساقیِ تو دست رد هر گرفتاری میگه یا ابوفاضل مدد یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن هر کی بویی از وفا بُرده میگه یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن هر کی تو دنیا زمین خورده میگه یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن دلم تنگه برای حرم ... نگاهم کن خدای کرم الله اکبر بر کرب و بلا ... سلام من بر دو گنبد طلا یـا ابـاالـفـضـل ، یـا حــسـیـن
ضربان قلب من سیدی یا ثارالله ♪♭ هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!! السلام و علیک یا اباعبدالله ♪♭ سینه زن سینه بزن کرب و بلا نزدیکه!! بیا تا پر بزنی عرش خدا نزدیکه ♪♭ چند قدم دیگه بریم صحن و سرا نزدیکه!! سینه زن سینه بزن ببین حرم نزدیکه ♪♭ حرم حضرت ارباب کرم نزدیکه!! کربلا کرب و بلای دلبرم نزدیکه ♪♭  حسن یا حسین یا ابالفضل مدد ♪♭ نوکر خونه تو ساکن میخونه شدم!! بی تو خانه به دوش عاشق و ویرونه شدم ♪♭ باز هم خواب حرم دیدم و دیوونه شدم!! شبا حق حق می کنم از خواب بیدار می شم ♪♭ دوباره خیره به عکس روی دیوار می شم!! یه سلام میدم و زائر علمدار می شم ♪♭ مادرم گفت پسرم دریا دل بزرگ شد!! وقتی مجبنونم دید گفت عاقل بزرگ شد ♪♭ سر سفره نذری ابوفاضل بزرگ شد!! ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── نوحه ضربان قلب من سیدی یا ثارالله
سبک دشتی خودم دیدم که صحرا لاله گون بودم زمین از خون یاران غرقه به خون بود خودم دیدم فضای آسمانها پر از انّا الیه راجعون بود خودم دیدم که نور چشم زهرا جراحات تنش از حد فزون بود خودم دیدم که بر هر برگ لاله نوشته این سخن با خط خون بود گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را اگر چه در کنار نهر علقم ز گریه منع کردم خواهرم را خودم دیدم که زهرا ناله می کرد خودم دیدم سر شک مادرم را مکن منعم اگر با این همه داغ زنم بر چوبه محمل سرم را گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را خودم دیدم که دلها مرده بودند خودم دیدم همه افسرده بودند خودم دیدم کبوتر های معصوم همه سر زیر پرها برده بودند خودم دیدم که گلهای نبوت ز بی آبی همه پژمرده بودند همان جایی که فرزندان زهرا به جرم عشق سیلی خورده بودند گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را خودم دیدم زمین دریای خون بود خودم دیدم که عالم لاله گون بود خودم دیدم گلوی اصغرم را خودم در بر کشیدم اکبرم را خودم دیدم حسینم تشنه جان داد چه جانی بر لب آب روان داد خودم دیدم کنار نعش اکبر حسینم می زند بر سینه و سر خودم دیدم ز بالای بلندی که محبوب خدا را سر بریدند خودم دیدم طناب ظلم بستن به دست و بازوی آن شیر زنها میان این همه گلگون کفن ها کنون من مانده ام تنهای تنها کنار قتلگه آمد به یادم که بی خود گشتم و از پا فتادم به رگ های برادر بوسه دادم به جای مادرم زهرا حسینم به رخساری که پیغمبر ببوسید مکرر حیدر صفدر ببوسید مزن با چوب خیزران بر لب او به پیش دختران و زینب او نمی بینی سکینه هست ناظر علی ابن الحسین هست حاضر اسیران را بر انظار بردند میان مجلس اغیار بردند علی بن الحسین و عمه اش را به بزم دون اسارت وار بردند گهی اندر سرباز بردند ز دشت کربلا آل محمّد (ص) به کوفه در بر خونخوار بردند