eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
اربعین مقدمة الظهور 09.mp3
10.13M
۹ اربعین ، موسمِ بلوغِ تفکر است. لابلای سفــر، گوشه ای خلوت کن و فقــط فکر کن! نقشِ من در این لشگر چیست؟ مجموعه سبک زندگی انسانی
♦️نَمی از دریای کرامات حضرت سیدتنا و مولاتنا رقيه بنت الحسین "علیهماالسلام"... افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلام‌الله‌علیها" اینگونه نقل کرده‌اند: وقتی که خانه‌هاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مي‌نمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت. بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي مي‌شد. او را نزد پزشك معالج مي‌بردند، بعد از معاينه مي‌گويد: بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر مي‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد. 🔻صاحب خانه مي‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانه‌ام را به تو تقديم مي‌كنم. مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم. گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه السلام شدي! گفتم از كجا مي‌داني؟ 🔻زن جواب داد: من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش مي‌شدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است. اَبلغِي سَلامي الى زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ حُسَين 🔹 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد! گفتم: شما كه هستيد؟ آن دختر گفت: اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ السَّلَام 🔹من رقيّه دختر امام حسين عليه‌السلام هستم. 📚کرامات السیدة الرقیة علیه‌السلام ص ٨ ✍كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم.. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
♦️نَمی از دریای کرامات حضرت سیدتنا و مولاتنا رقيه بنت الحسین "علیهماالسلام"... افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلام‌الله‌علیها" اینگونه نقل کرده‌اند: وقتی که خانه‌هاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مي‌نمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت. بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي مي‌شد. او را نزد پزشك معالج مي‌بردند، بعد از معاينه مي‌گويد: بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر مي‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد. 🔻صاحب خانه مي‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانه‌ام را به تو تقديم مي‌كنم. مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم. گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه السلام شدي! گفتم از كجا مي‌داني؟ 🔻زن جواب داد: من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش مي‌شدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است. اَبلغِي سَلامي الى زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ حُسَين 🔹 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد! گفتم: شما كه هستيد؟ آن دختر گفت: اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ السَّلَام 🔹من رقيّه دختر امام حسين عليه‌السلام هستم. 📚کرامات السیدة الرقیة علیهاالسلام ص ٨ ✍كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم...
2. حالا اومدی.mp3
2.39M
( سلام الله علیها ) حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا ، اومدی حالا که بار سفر بستم از این دنیا ، اومدی عمو عباس رو نیاوردی چرا تنها اومدی بابایی ، خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی نمیگی چرا رفتی و ما رو تنها گذاشتی ، عزیزم بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی از غُصه پُرم ، خیلی از نبودنِ داداش علی اصغر ، دلخورم عمو عباسم نباشه من همش سیلی میخورم افتادم روی زمین ولی نیوفتاده چادرم بابایی رقیه بمیره که بالای ابروت کبوده مگه گریه کردی که این جور سر و روت کبوده ، عزیزم بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی ... تیرماه 1402
پ2-18. خرابه شام از آنروزی که رفتی و ز جمع ما جدا بودی بگو با دخترت بابا ، در این مدت کجا بودی؟ نمی دانی مگر من گشته ام دلتنگ دیدارت چرا یادم نمی کردی، چرا بی اعتنا بودی در آنروزی که ما را سوی شهر کوفه می بردند مگر آنروز مثل من اسیر اشقیا بودی؟ بگوشم می رسید آوای قرآنی که می خواندی نمی دیدم ترا هر چند در نزدیک ما بودی کجا بودی مرا دشمن نمود از حق خود محروم تو که با درد محرومان عالم آشنا بودی بخاطر دارم آن دم را که می رفتی سفر بابا بغل کردی مرا رفتی و در سعی وصفا بودی مسیر کربلا تا شام را هرلحظه نالیدم نبودی تا ببینی ، یا تو هم غرق بلا بودی؟ بگو ایا لبان تشنه ات را آب قسمت شد؟ که چون من تشنه لب در وادی کرب و بلا بودی همیشه عمه ام ذکر تو را می گفت بر ناقه گمانم کاروان را تا به مقصد رهنما بودی برایم عمه ام می گفت در پیش خدایی تو چگونه آمدی این جا اگر پیش خدا بودی مرا همواره در دل شکوه از ایام هجران بود نمی دانستم این سان زخمی قوم جفا بودی بگو آیا کدامین دست ناپاکی یتیمم کرد چگونه سر برید از تو که جان مصطفی بودی؟ کانال اشعار ایینی محمد هوشمند(مدهوش تبریزی)
مجلس ختم ( روضه پدر ) مناسب برای روز سوم ، هفتم ، چهلم ، سال نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت برکت نان و نمک از همت والای اوست اینچنین گویند که نامش تاج سر باید نوشت هر موقع دلتون از زمانه میگرفت ، میگفتید هنوز پدر دارم ، تاج سر دارم ، امید دل دارم بخدا فرق نمیکنه پدر اگر پیر هم باشه عزیزه ، پدر اگر بیمار هم باشه دوست داشتنیه الان قرین ..........(روزه ، هفته ، ماه ، سال )  دخترای داغ دیده ، پسران داغ دیده ، روی ماه بابا رو ندیدن ، الان قرین ......چراغ خانمان خاموش خاموشه بابا ، دلمون برات خیلی تنگ شده ، هر وقت دلمون میگرفت میگفتیم بریم خانه پدر عرض ادب کنیم الان باید بیایم کنار قبرت بشینیم و اشک غریبی بریزیم عزیزان داغدیده عزیز پدر ........... میدونم دلی غمدیده دارید نمیخوام نمک رو زخمتون بپاشم ولی باید بگم پدر ستون خانه و روشنایی خانه است ، پدر پشت و پناه دختره ، پدر تکیه گاه دختره ، حالا که دلتون شکست  بریم درخونه اقا امیر المومنین ، اشکاتو امیخته کن با اشکای حضرت زینب (س) امیر المومنین یک نگاه کرد دید دخترش زینب س گریه میکنه ، دخترم ارام باش ، زینبم صبر کن بابا ، یه روزی وارد شهر کوفه می شوی دیگه نه حسن داری ، نه حسین داری دخترم سر بریده حسین را بالای نی  میبینی ، وقتی اهل بیت را وارد کوفه کردند یه مرتبه زینب س دید مردم کوفه دارند با انگشت اشاره میکنند، نفس هایی که با خطبه زینب س در سینه حبس شده کم کم همهمه شروع شد ، خدایا چه شده ، به زینب نگاه کردند دیدند حضرت زینب س خیره به نیزه شده غروب نیست خدایا چرا هلال دمیده هلال را به سر نیزه وقت ظهر که دیده به نیزه دار بگو چند گام پیشتر اید که چند بوسه بگیرم از این گلوی بریده روا نبود که از هم جدا شویم من و تو چرا سر تو ز من زودتر به کوفه رسیده زینب به فدای سر بریده ات حسین جان باورم نمیشد تو را بالای نی ببینم حسین از بچگی هر داغی تو دیدی منم دیدم داداش داغ رسول الله دیدی منم دیدم داغ مادر دیدی منم دیدم داغ پدر دیدی منم دیدم داغ برادر دیدی منم دیدم داغ اولاد دیدی منم دیدم اما باورم نمیشد سر زینب روی بدن و سر تو بالای نیزه همه بگید یا حسین ...
♻دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود ♻گوشه ویرانه جای بلبل زهرا نبود ♻جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی ♻هیچ‌کس در گوشه ویران به یاد ما نبود ♻دخترم روزی که من در خیمه بوسیدم تو را ♻ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود ♻جان بابا، هر کجا نام تو را بردم به لب ♻پاسخم جز کعب نی ،جز سیلی اعدا نبود ♻دخترم وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت ♻عمه آیا در کنارت بود بابا ،یا نبود ♻جان بابا، هم مرا ،هم عمه ام را مي‌زدند ♻ذره‌ای رحم و مروت در دل آنها نبود ♻دخترم وقتی عدو مي‌زد تو را برگو مگر ♻حضرت سجاد زین‌العابدین آنجا نبود ♻جان بابا بود، اما دستهایش بسته بود ♻کس به جز زنجیر خونین، یار آن مولا نبود ♻دخترم آن شب که در صحرا فتادی از نفس ♻مادرم زهرا (س) مگر با تو در آن صحرا نبود ♻جان بابا من دویدم زجر هم مي‌زد مرا ♻آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا نبود ♻دخترم من از فراز نی نگاهم با تو بود ♻تو چرا چشمت به نوک نیزه اعدا نبود ♻جان بابا ابر سیلی دیده‌ام را بسته بود ♻ورنه از تو لحظه‌ای غافل دلم بابا نبود 🌺بِحَقِّ اَلْرُقَیِّهْ-اَلّٰلٓهُمَّ-عَجِّلْ-لِوَلیِّکْ-اَلْفَرَج🌺 ْ
اصلا رقيه جنس غمش فرق ميکند سيلي ,کتک لگدش فرق ميکند رسم است همه جا نوازش يتيم آخر مگر حسين ,دخترش فرق ميکند؟ با پاي آبله روي خارها,واي واي خار مغيل مگر دردو تبش فرق ميکند؟!! هرچه زدند چادرش زِ سر جدا نشد اصلا رقيه عشقِ به معجرش فرق ميکند کندند گوشواره ز گوش رقيه جان ,ولي آن پستِ بي حيا گوشواره کندنش فرق ميکند بابا ,تمام راه فقط کتک بود و سلسله اينجا به شام , فقط کتکش فرق ميکند تو شاه عالميني و سنان, شقي ترين پليد آخر چرا نوازش من و دخترش فرق ميکند........
‍ ❣﷽❣ 🔳 🔳 🔳 🔳 🔳 🔳 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ * تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی "آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه ..." به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد" دیگه نتونستن کربلا برگردن ..." انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم " همه سوار شدن" اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ...." الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ..."چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن :*فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها ....* به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ....." اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ....." قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ .....*فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...." قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن ...... ای حسین ... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
یه باغچه گُل با ساقه ی شکسته خرابه و مخدرات خسته بعد تو ما یه روز خوش ندیدیم قسم به هر نافله ی نشسته نیستی شده کُنج خرابه خونه‌م دخترا میزنن زخم زبونم بذار بگن "بابات تو رو نمیخواد" دوسِت دارم، دوسم داری، میدونم چقد صدا زدم "بابا کجایی؟" سخته توو صحرا گم شدن خدایی من که اصن شمرو حلال نکردم زجرو حلال نکن تو هم بابایی... قصّه ی غصّه هام نداره آخر حق بده تاره چشم دائماً تر اما بابا سوی چشامو کم کرد ضربه ی بی هوای سیلی بیشتر سیلی زدن به صورت منی که توو شهرمون بهم میگن ملیکه خیلی برای عمه جون دعا کن توو درد تک تکه ماها شریکه برمیدارم فاصلمونو تا تو باید ببینی حال خواهراتو آوردنت تا پیش عمه با من بردن من از این خرابه با تو محاسنت رو کی به خون کشونده؟ خاک یتیمی رو سرم نشونده؟ عیبی نداره دستاتو نداری مویی واسه شونه شدن نمونده بریم یه جایی که گِله نباشه بین من و تو فاصله نباشه هرجایی پیشم باشی خوبه اما بریم یه جا که حرمله نباشه... مرضیه نعیم امینی
12_Banifateme-Moghadam_shab_3_fatemie_94-03_(www.rasekhoon.net).mp3
1.22M
نگفتی من دل دارم رفتی نگفتی دختر داری رفتی بدون اینکه بار غم رو از رو دلم برداری رفتی حالا من بدون تو کجا برم حالا من بدون تو چیکار کنم اونقدر گریه می کنم که نیمه شب از خواب ناز سرت و بیدار کنم وای وای وای دلم بابا وای وای وای سرم بابا از بس زدنم کمرم بابا ندیدی ما رو روی ناقه دیدم رها شد موهات در باد سرم رو پای عمه بود که از روی نیزه سرت افتاد کاش میشد سر تو رو بغل کنم کاش میشد سر تو رو رها کنه بابا کی دلش اومد که اینجوی رگ ای گردنت رو جدا کنه وای وای وای سرت خونی وای وای وای سرم خونی گفتی کی میریم به یه مهمونی یادم نمیره دشمن میگفت بالای نی دیدی باباتو رو نیزه دیدم چشمات وا بود هیچکی نبود ببنده چشماتو می دیدی که بچه هات تو دست و پان می دید که بچه هات تو آتیشن می دیدی رو خارای بیابونا دارن دخترات و بابا میکشن وای وای وای کجا رفتی وای وای وای چرا رفتی دیدم که تو طشت طلا رفتی
491.2K
نوحه شور حضرت رقیه(س) ☑️ 📝 🎤 یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ قسم به اون چشم ترت رقیه ما را رسان به حرمت رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ مریضمو شفا ‌ بده رقیه درد منو دوا بده رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ نشسته ام رو سفره ات رقیه حاجتمو میخوام ازت رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ غصه ها داره دلِ من رقیه تو حل بکن مشکلِ من رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ حقِّ حسینِ سر جدا رقیه حاجت ما بکن روا رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ مریض دارم شفا میخوام رقیه نسخه برا دوا میخوام رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ چشم منو احسان تو رقیه درد منو درمان تو رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ اسیر درد و غمتم رقیه عزاداره ماتمتم رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ باب مناجات منی رقیه قبله ی حاجات منی رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲ شفیعه ی روز جزا رقیه شهیده ی شام بلا رقیه یا باب الحوائج مولاتی رقیه ۲
12_Banifateme-Moghadam_shab_3_fatemie_94-03_(www.rasekhoon.net).mp3
1.22M
نگفتی من دل دارم رفتی نگفتی دختر داری رفتی بدون اینکه بار غم رو از رو دلم برداری رفتی حالا من بدون تو کجا برم حالا من بدون تو چیکار کنم اونقدر گریه می کنم که نیمه شب از خواب ناز سرت و بیدار کنم وای وای وای دلم بابا وای وای وای سرم بابا از بس زدنم کمرم بابا ندیدی ما رو روی ناقه دیدم رها شد موهات در باد سرم رو پای عمه بود که از روی نیزه سرت افتاد کاش میشد سر تو رو بغل کنم کاش میشد سر تو رو رها کنه بابا کی دلش اومد که اینجوی رگ ای گردنت رو جدا کنه وای وای وای سرت خونی وای وای وای سرم خونی گفتی کی میریم به یه مهمونی یادم نمیره دشمن میگفت بالای نی دیدی باباتو رو نیزه دیدم چشمات وا بود هیچکی نبود ببنده چشماتو می دیدی که بچه هات تو دست و پان می دید که بچه هات تو آتیشن می دیدی رو خارای بیابونا دارن دخترات و بابا میکشن وای وای وای کجا رفتی وای وای وای چرا رفتی دیدم که تو طشت طلا رفتی
شور تو بگو عشق من میگم رقیه میره قلبم با یه (ذکر سه ساله)۲ تو بگو دل، سر برات میارم دست ازت بردارم (دیگه محاله )۲ (محشره رقیه، بهترین اسمِ دختره، رقیه)۲ خودش یه تنه لشکره، رقیه حبل‌المتین معجره، رقیه یا رقیه، یا زهرا ... (تاجداری بانو، پرچمداری بانو) ۲ تنها دلیل ذوق علمداری بانو شاهکاری بانو، باوقاری بانو ارث از پدربزرگته، کرّاری بانو
◾نوحه حضرت رقیه(س)◾ عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) زِداغِ این سه ساله نیلگون آسمان شد قامتِ دختِ علی از غم او کمان شد عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) بزمِ عزا بگیرید پنجمِ ماهِ صفر رقیه جان سپرده کنارِ راس پدر عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) چراغِ محفلِ ما امشب گشته خاموش زِ داغ یاسِ کبود زینب رفته از هوش عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) یزیدِ بی مُروت رقیه دل کباب است زِ آه جانسوز او کاخ ستم خراب است عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) به کنجِ این خرابه گنجِ حسین نهان شد که قبر او تا ابد به عالمی عیان شد عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) سه ساله و یتیمه کتک زدن ندارد زخم دلِ رقیه نمک زدن ندارد عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) زِ اهلِ این خرابه امشب رِسد نوایی گویند به آه و ناله رقیه جان کجایی عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) عمه ی صاحب زمان شده به غم مبتلا ناله و سوزِ آهش رفته بسوی سماء عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) رقیه جان نظر کن(هستی)و اهلِ عزا به(پرویزی)شافعه تو باشی روزِ جزا عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) 👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
AUD-20220901-WA0045.mp3
6.63M
◾دشتی حضرت رقیه(س)◾ بسوز ای دل تو امشب در خرابه زِ بهرِ دختری که دل کبابه نداند با که گوید این حکایت که از دردش بنالد تا قیامت زِ هجران پدر او بیقرار است که پای کوچک او پُر زِ خار است چرا ای گُل چنین آواره گشتی بخوانم بهرِ تو آوازِ دشتی سَرِ گُل باشد امشب همدمِ تو رقیه جان شریکم در غمِ تو از این گُل تو بگیر امشب گلابش به آب دیده گان دادی تو آبش من امشب بر رقیه داغدارم من امشب همچو ابرِ نو بهارم بسوز ای دل رسیده وقتِ هجران رقیه دیده بست با قلبِ سوزان خداوندا دلم در سوز و سازه در اینجا دختری در خواب نازه رقیه تو ببین احوالِ(هستی) بگیر از(پرویزی)امشب تو دستی 👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️ 👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
228.5K
نوحه شهادت حضرت رقیه(س) منم رقیه،بنت الحسینم بر آل احمد،نور دو عینم نور دو چشم علی و فاطمه ام من گرچه سه ساله ام امید همه ام من من نور عینم،بنت الحسینم از دشمن دین،غمدیده ام من از ظلم دشمن،خمیده ام من کنج خرابه خون شد از غم جگر من با سر رسیده در بر من پدر من من نور عینم،بیت الحسینم بابای مظلوم،ای نور دیده رگ گلویت،را که بریده داغت شرر زد ابتا بر حاصل من تا نوک نی دیدم سرت خون شد دل من من نور عینم،بنت الحسینم از روی ناقه،بابا فتادم سر را روی خاک غم نهادم زجر آمد و زخم دل من را نمک زد بابا نبودی دخترت را او کتک زد من نور عینم،بنت الحسینم در سینه ی خود،غم تو دارم به جز تو بابا،کسی ندارم گویم سخن با تو پدر قلب شکسته رقیه ات از زندگی گردیده خسته من نور عینم،بنت الحسینم تویی پدرجان،چراغ هر راه رقیه ات را،ببر به همراه نما دعایم ای پدر حاجت بگیرم کنار رأس پاک تو بابا بمیرم من نور عینم،بنت الحسینم
☑️بند اول باباکجایی که دلم گرفته بی تو دارم از دردوغم میبارم شبا توو این خرابه ی بی احساس سرم و روو خاک زمین میزارم منو ببر پیش خودت باباجون طاقت دوری تو دیگه ندارم نمک شدم رو زخم عمه زینب س محاله که بی تو دووم بیارم نبودی و شدم اسیر دست گرگ صورت من کوچیک دست عدو بزرگ بابا حسین من ☑️بند دوم بعد شما یه روز خوش ندیدم سر تو رو که روی نیزه دیدم تو شام پر بلا تا گریه کردم صدای خنده ها رو میشنیدم هرجایی که اسم تو رو می بردم از دشمنات تازیونه میخوردم عمه مواظبم بوده توو هرجا اگه می بینی که هنوز نمُردم خیلی ما رو زدن تو شام پر بلا لعنت به زجر و به سنان بی حیا بابا حسین من ☑️بند سوم عمو شنیدم مشک تو دریدن وقتی حرومیا به تو رسیدن عمو شنیدم به چشات تیر زدن عمو شنیدم دستاتو بریدن عمود خیمه ت که زمین نشست و حرومیا باهم شدن یه دست و تو نبودی گوشوارمو کشیدن عمو نبودی دلم و شکست و تو رفتی و زدن آتیش به خیمه ها یه قوم کافر و بی خبر از خدا واویلتا عمو 💠💠1⃣3⃣4⃣5⃣💠💠
چند بیت از یک غزل گفتم که بوسه‌ای و اُفتادی از نوکِ نِی دیدی که کار من نیست، از نیزه بوسه چیدن * بوی شراب می‌داد دست و دهان این زجر لکنت زبان به من داد، تا قافله رسیدن * ترسانده است من را، با خونِ دامنش  شمر بعد از تو سهم من شد، از خواب هِی پریدن * از وضعِ حنجر تو، پیداست قاتل تو... هِی کرده استراحت، هنگام سر بریدن ✍
4_290769337478807758.mp3
783.3K
زمينه نوحه شب سوم حضرت رقيه (س) ياابتا خودم سنگ تو به سينه ميزنم يا ابتا ببين پاره پاره شد پيراهنم يا ابتا نمونده يک جاى سالم رو تنم دختراى شام خيلى نامردن هر کجا ديدن مسخرم کردن مسخرم کردن ميرو علمدار سپاهت کجاست ياابتا گوشه ويرونه مگه جاى ماس ياابتا کاش ميومد باهات داداش اکبرم ياابتا پس ميگرفت زشاميا معجرم ياابتا يا ابتا ز دنيا سيرم يا ابتا زبون ميگيرم يا ابتا نياى ميميرم واى حسين عزيز زهرا يا ابتا شبى که جاموندم از قافله يا ابتا من و پيدا کرد ضجر بى حوصله يا ابتا شده بعد اون پاهام پر ابله قابل بافتن نيست ديگه موهام ديگه خوشگل نيست طاق ابروهام من تو رو ميخوام دست و پا گير اينا بودن بده ياابتا هر کى رسيده منو سيلى زده يا ابتا به چشم يک کنيز نگام ميکنن ياابتا دختر خارجى صدام ميکنن ياابتا يا ابتا سرم ميسوزه ياابتا پرم ميسوزه ياابتا حرم ميسوزه واى حسين عزيز زهرا
☑️بند اول باباکجایی که دلم گرفته بی تو دارم از دردوغم میبارم شبا توو این خرابه ی بی احساس سرم و روو خاک زمین میزارم منو ببر پیش خودت باباجون طاقت دوری تو دیگه ندارم نمک شدم رو زخم عمه زینب س محاله که بی تو دووم بیارم نبودی و شدم اسیر دست گرگ صورت من کوچیک دست عدو بزرگ بابا حسین من ☑️بند دوم بعد شما یه روز خوش ندیدم سر تو رو که روی نیزه دیدم تو شام پر بلا تا گریه کردم صدای خنده ها رو میشنیدم هرجایی که اسم تو رو می بردم از دشمنات تازیونه میخوردم عمه مواظبم بوده توو هرجا اگه می بینی که هنوز نمُردم خیلی ما رو زدن تو شام پر بلا لعنت به زجر و به سنان بی حیا بابا حسین من ☑️بند سوم عمو شنیدم مشک تو دریدن وقتی حرومیا به تو رسیدن عمو شنیدم به چشات تیر زدن عمو شنیدم دستاتو بریدن عمود خیمه ت که زمین نشست و حرومیا باهم شدن یه دست و تو نبودی گوشوارمو کشیدن عمو نبودی دلم و شکست و تو رفتی و زدن آتیش به خیمه ها یه قوم کافر و بی خبر از خدا واویلتا عمو 💠💠1⃣3⃣4⃣5⃣💠💠