eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه روضه بر گشت به مدینه   کاروان رسید مدینه، بشیر خبر داره میده یه وقتی دیدن عبدالله جعفر اومده داره می گرده، آیا در این کاروان زنی هم کشته شده؟ همچین که نگاه می کرد رسید به یه محمل دید یه خانم محزون و دلشکسته ای نشسته ،گفت: خانم یه سوال دارم:تو کربلا از زن ها کسی کشته شده؟ نه. میشه به من بگید خانومم کجاست؟ من دنبال زینب می گردم. یه نگاه کرد،عبدالله حق داری زینب و نشناسی خانوم جان چرا ایقدر پیر شدی؟چرا ایقدر شکسته شدی؟ عبدالله کجا بودی ببینی در یک نصفه روز همه هستی زینب را گرفتند. خانوم جان ازت گلگی دارم.عبدالله گلگیت چیه؟ خانم شنیدم روز عاشورا هر کسی زمین افتاد تو اومدی براش گریه کردی،شنیدم بالا سر علی اکبر رفتی،همه جا کنار حسین بود اما چرا دوتا بچه هام رو زمین افتادن از خیمه بیرون نزدی؟بالا سر بچه هامون نرفتی؟ صدا زد عبدالله من خواستم بیرون بروم،گفتم مبادا حسین حال منو ببینه؛ببینه چطور برا بچه هام گریه می کنم خجالت بکشه... حسین...   او می دوید و من میدویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می نشست و من میدویدم نشستم او دوی سینه من در مقابل او می برید و من میبردیم او از حسین سر من از حسین دل عبدالله کجا بودی ببینی زینب چگونه لب به رگهای بریده گذاشت... کاروان وارد مدینه شد تا رسیدند مقابل قبر پیامبر دیدند زینب آمد جلوی قبر آقا صدا زد السلام علیک یا جدا یا رسول الله... آقا جان من زینب توام... یه روز از مدینه با حسین رفتم و امروز بی حسین برگشتم.. یه روز با ابالفضل رفتم... یه حرفی زد دل همه دو آتش زد... گفت آقا جان برات یه سوغاتی آوردم... زینب چی آورده؟؟؟ یه کاری کرد زینب که دوست و دشمن به حال زینب گریه کردند. نگاه کردند دیدند پیراهن خونین حسین و انداخت روی قبر پیغمبر. .. حالافرداقیامت معلوم میشه چه خبره چه مقامی داره این خانم چه توحیدی داره زینب!تمام انبیاء دربرابر توحید زینب زانومیزنند،یعقوب پیغمبر دوازده تا پسر داشته یه دونشون از جلوچشمش دور شد پیغمبرم بود میدونست بچه اش طوری نشده،آنقدر از دوری بچه گریه کردچشماش سپیدشد،خدادوباره بهش چشم داد دوباره سپید شد دوباره چشم داد سه بار آخر هم براش پیراهن یوسف آوردن بعدهم خود یوسف اومدچشمش روشن شدبه یوسف؛امازینب دست برد زیرپاره پاره های بدن حسین گفت اللهم تقبل هذالقلیل الله اکبر خدایا این قلیل این کم ازما قبول کن همه انبیاء مات توحید زینبند... اما این مردم چه کردند با زینب... همینقدر بگم،بچه ها صدا زدند یاابتاانظرالی عمتی المضروبه... بابا بلند شو ببین عمه زینب رو دارن میزنند... حسین...  
PTT-20220904-WA0010.opus
608.6K
نوحه زیبا وجانسوز بختیاری شهادت امام حسن مجتبی(ع)😭😭😭 🏴آه و واویلا ، سی مجتبی ، کُشته وابی ، زِ ظلم اعدا(۲)😭 زینب بیو، یَه دَم بشین، بالا سرم آه و واویلا مو غریوُم، وقتِ مرگُم، غم به بارُم آه و واویلا زینب بِوین، دلُم خینه، مو بی جونُم آه و واویلا ایسِپارُم، به دست تو، یتیمونُم آه و واویلا 🏴آه و واویلا ، سی مجتبی ، کُشته وابی ، زِ ظلمِ اعدا(۲)😭 حسین جونُم، دو طفلونُم، قربونِ تو، آه و واویلا گِو عزیزُم، جون قاسم، وُ جونِ تو، آه و واویلا آرِمون مَند، به دلِ مو، شودی قاسم، آه و واویلا زِنین وا سر، سی حسین وُ، آلِ هاشم، آه و واویلا 🏴آه و واویلا ، سی مجتبی ، کُشته وابی ، زِ ظلمِ اعدا(۲)😭 بِگون بیا، عباسِ مو، بالا سرُم، آه و واویلا حلالُم کن، گِو رشیدُم، ایخوم میرُم، آه و واویلا روزی ایا، به کربلا، خین و خنجر، آه و واویلا دشمنونُم، ایکُشِن وُ، ایبُرِن سر، آه و واویلا 🏴آه و واویلا ، سی مجتبی ، کُشته وابی ، زِ ظلمِ اعدا(۲)😭 مو وابیدُم، حاجت روا، زهرِ جفا، آه و واویلا تی به رَمه، به او دنیا، داکُم زهرا، آه و واویلا خداوندا، (هستی)بخشا، صفِ عُقبا، آه و واویلا (پرویزی)هم، نوحه خونه، سی مجتبی، آه و واویلا 🏴آه و واویلا ، سی مجتبی ، کُشته وابی ، زِ ظلمِ اعدا(۲)😭 👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️ 👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
. مرحوم سید عباس حسینی جوهری (ذاکر) . آه از آن ساعت که با صد شور و شین زینب آمد بر سر قبر حسین . بر سر قبر برادر چون رسید ناله و آه و فغان از دل کشید . با زبان حال، آن دور از وطن گفت با قبر برادر این سخن : . السّلام ای کشتۀ راه خدا السّلام ای نور چشم مصطفی . السّلام ای شاه بی غسل و کفن السّلام ای کشتۀ دور از وطن . السّلام ای تشنۀ آب فرات السّلام ای کشتی بحر نجات . السّلام ای سیّد و سالار ما السّلام ای مونس و غم خوار ما . بهر تو امروز مهمان آمده خواهرت از شام ویران آمده . سر بر آر از خاک و بنگر حال ما خیز از جا ، بهر استقبال ما . شرح حال خود حکایت می کنم وز فراق تو شکایت می کنم . تا تو بودی شأن و شوکت داشتم خیمه و خرگاه و عزت داشتم . آتش کین ، کوفیان افروختند خیمۀ ما را به آتش سوختند . الغرض ، از کوفه تا شام خراب گر چه ما دیدیم ظلم بی حساب . لیک دارم شِکوه ها از اهل شام کز سر دیوار و از بالای بام . آن قَدَر سنگ جفا بر ما زدند کز غم آتش بر دل زهرا زدند . از جفای شامیان ، خون شد دلم گشت در ویرانه آخر منزلم . بگذر ای «ذاکر» ز شرح این مقال تا توانی اندر این ماتم بنال .
. ، در جنان فاطمه سینه زن شد نوحه خوان در عزای حسن شد دیده ای که بر او گشته گریان در قیامت نباشد هراسان سیدی سیدی ای حسن جان خون طشت از دلش با خبر بود قاتلش داغ دیوار و در بود مثل مادر بود سوز و آهش خانه ی او شده قتلگاهش سیدی..... روزه داری که هنگام افطار گشته لبهای خشکش شرر بار غربتش را چنین کرده تفسیر داغ هفتاد و دو چوبه ی تیر سیدی.... ✍ .👇
. ماجرای عشق تو با عشق خوبان فرق داشت لطف تو بر طفل عاصی و گریزان فرق داشت از پدر هم بیشتر خیرت به نوکرها رسید مهربانی تو با ما وقت هجران فرق داشت بر خلاف هرکه از آلودگی هایم گریخت همنشینی تو با آلوده دامان فرق داشت دور دنیا گشتم و فهمیدم آقایم تویی دستگیری تو از سائل به قرآن فرق داشت یک قدم برداشتم فوراً دویدی سوی من در رفاقت با بدان این طرز جبران فرق داشت امتحانم کن ولی از روضه ها طردم نکن لذت بودن، کنارت سخت و آسان فرق داشت کار من که نیست، باید تو مرا عاشق کنی آنچنان که بین یاران نور سلمان فرق داشت گفتم آقا با گنهکاری چه مشتاقم شدی؟! گفتی از بس گریه ات وقت حسین جان فرق داشت از چه من یابن الحسن از اربعین جامانده ام؟! حالِ من در کربلای شاه عطشان فرق داشت دستپخت مادرت زهراست که گریه کنیم رازق ما شد حسن که طعم این نان فرق داشت گرچه دیدم در کرامت از کریمان سرتر است گنبدش با گنبد شاه خراسان فرق داشت تیرها تابوت را گرچه به پیکر دوختند در میان علقمه آن تیرباران فرق داشت ✍ .
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فراق تو شکایت نکنم می میرم سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است سجده بر تربت پایت نکنم می میرم دوریت درد من و نام تو درمان من است تا خود صبح صدایت نکنم می میرم به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم "وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم" جان ناقابل من کاش فدای تو شود اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم! شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم
مناجات 1 🔸ای داغدار اصلی این روضه ها بیا 🔸صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا صاحب عزا کجایی... یا بن الحسن... 🔸تنها امید خلق جهان یابن فاطمه 🔸ای منتهای آرزوی اولیاء بیا ای آقایی که آمدنت آرزوی همه عالمه... آرزوی همه اولیاء خداست... امام صادق فرمودند: لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی (منبع: الغیبة النعمانی، ص 246) اگه پسرم مهدی رو درک کنم تمام عمرم بهش خدمت میکنم... ولی امام صادق این تعبیر رو داره... من چی بگم آقا... 🔸بالا گرفته ایم برایت دو دست را 🔸ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا کی میای آقای خوبم... میترسم اون روزی که شما میای... دیگه من زنده نباشم... زیر خاکها باشم... 🔸هفته به هفته می گذرد با خیال تو 🔸پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا آقا جانم... امام زمان... امشبم اومدیم خدا رو به ابی عبدالله قسم بدیم... فرج شما رو نزدیک کنه یا صاحب الزمان...
سلام برادر عزیز خواهر پاشو ببین که زینب اومده زیارت با چشم پر اشک با دلی پر خون بگم برات هزار تا قصه و حکایت تموم هستم ببین شکستم شکسته تر ز خواهرت کسی ندیده یه عده گلچین گلامو چیدن یه روزه شد زینب تو پیر و خمیده باغ دلم خزون شده یه صبح تا ظهر قامت من کمون شده کابوس من موقع خواب حرمله و سه شعبه و کمون شده تا شد سر تو به روی نیزه موندم میون یه عده هرزه زل زده دشمن به قد و بالام چهار ستون تنم می لرزه وای زینب قد خمیده وای به کربلا رسیده اومد به یادم اون ظهر پر غم دیدم که افتادی زمین بی جان و بی حال دشمن نشسته به روی سینه تو پاشنه هاتو می کشی بر خاک گودال دشنه و خنجر به روی حنجر هرگز نمیشه باورم این صحنه را من دیدم که دشمن سر را جدا کرد با ضربه های محکمش از پشت گردن فاطمه داشت نگاه می کرد دشمن تو سر از تنت جدا می کرد هرچی می گفت رگ و نزن عدو با بی حیایی خنده ها می کرد مُردَم برادر ز فرط بیداد رأس تو بین دستان صیاد خون لخته بس که بین گلوته حلقوم پاره به خس خس افتاد وای زینب قد خمیده وای به کربلا رسیده نیزه سوارم خواهشی دارم نگیر تو رو خدا سراغ از گل لاله شرمنده اتم من آخه برادر جا مونده تو خرابه پیکر سه ساله از شدت مشت موند جای انگشت رو صورت رقیه و نمی ره از یاد نشد رقیه ات هفت سالش اما خیلی خیلی زود دندونای شیریش افتاد روم نمیشه بگم داداش چی شد شکسته شد دو تا گوشواره هاش زمانی که خیمه ها سوخت آتش گرفت تموم ریشه ی موهاش امون ز ظلم و کینه ی این قوم امون ز قلب سنگین مردم بس که جراحت بوده به جسمش غسلش ندادم کردم تیمم حسین ......آآآآآیییییی حسین آه آه آه