#بر_خیز_ای_عزیز_مصطفی
#نوحه_اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
برخیز ای عزیز مصطفی«۲»
آمد زینب اندر کربلا
خواهم گویمت باقلب خون«۲»
شرح کوفه و شام بلا
رأس پاکت بر نیزهٔ اشقیا دیدم
از اهل کوفه زخم زبان بشنیدم
خیزو ازجا بین ای اَخا موی سپیدم
آه از کوفیان بی وفا
برخیز ای عزیز مصطفی
زخم زبانها زد مرا ابن مرجانه
پاسخی دادم آن ستمگرو جانانه
گِرد من بودند کودکان همچو پروانه
رأست شاهد این ماجرا
بر خیز ای عزیز مصطفی
از مُغیلان پُر آبله پای یتیمان
ازضرت سیلی گشته نیلی رخ طفلان
همه اهل بیتِ تو در زنجیر عدوان
بودند جمله در آه و نوا
بر خیز ای عزیز مصطفی
رأس تو می خواند بر نیزه آیهٔ قرآن
سنگباران شدچون سرت ای برادرجان
از اسیران بر پا شدی ناله و افغان
دیدی اشک طفلان ورا
برخیز ای عزیز مصطفی
من پیامت را بر همه کرده ام اعلام
با کلام خود کرده ام یاری اسلام
نُطق من درشام نهضتت رانمود اتمام
کردم دشمنت راهر کجا رسوا
برخیز ای عزیز مصطفی
ای برادر باشد کجا مرقد اکبر
درکجا مدفون گشته جسم علی اصغر
کی کفن بنمود پیکرت ای مَه انور
پاسخ ای برادر ده مرا
برخیز ای عزیز مصطفی
قبر امیرِ لشکرت در کجا یابم
او که بُد در جنگ آوری مظهر بابم
یادِ دست بُبریده اش کرده بی تابم
که بود نگهبان خیمه ها
برخیز ای عزیز مصطفی
بی تو برادر چون روم سوی مدینه
بر مزارت بین با چشم گریان سکینه
کن تکلم از لطف با این دخت حزینه
گیرد از من سراغ تو را
برخیز ای عزیز مصطفی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:غلامعلی رجایی«زائر»
#رباعی_های_اربعین
#اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
بـرادر جـان ببین اقبـال زینـب
شکسته شدپس ازتو بال زینب
ببین که از سفربر گشته ام من
بیـا اکنـون بـه استقبال زینـب
نمیدانی چه بگذشت این چهل روز
گذشت اما غمت سنگین چهل روز
چهل روز از تو دوری شدچهل سال
خدا داند که شد چندین چهل روز
بـرادر، جـان مـن بــودی و هستی
کجـا دیـدی کنـم در کـار سسـتی؟
چرا پس روی نیزه تـا کـه چشمت
به چشمان من افتاد دیده بستی?
اگرشب رفته زینب روز برگشت
به همراه دلی پر سوز بر گشت
اگـر چـه قـد خمیده پیر تر شد
ولیکـن عـاقبت پیروز بر گشت
میـان کـوچه ها و از سـرِ بـام
یهـودی ها به ما دادند دشنام
بپای نیزه ها رقصیدند ای وای
برادرجان، اَمان از شام از شام
در این دل خـاطرات نا تمام است
اگر چه غصه ام ازشهر شام است
ز رنـج و غصـه های مـن نپـرسید
بگـویید قبـر محبـوبم کدام است
بـرادر قلـب زینـب ریـز ریـز اسـت
غمم ازشام واز چشمان هیزاست
نفس بنـد آمـد آنـدم تـا شنیـدم
میـان شامیان حرف از کنیز است
گلی گم کرده ام درجستجویم
میـان خـاک هـا دنبـال اویـم
به اشک دیده آبش داده ام تا
ز خـاک آید برون رویش ببویم
گلی گم کرده ام گیرم سراغش
همانکه آتشم زد درد و داغش
گل من یاردیرینم حسین است
شـــدم آواره از دردِ فـــراقـش
اگـر چـه کـربلا جـولان شَـرّ بـود
اگر چه آتش اینجا شعله ور بود
اگـر اینجـا تـو را از مـن گـرفتنـد
ولی شام از همه جانسوز تر بود
ای بـرادر جان بـه قربانت شوم
مـن فـداییِ عـزیـزانـت شــوم
این گمان هرگزنمیکردم حسین
بـر مـزارت فـاتحه خوانت شوم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#حسین_جان_داغ_مادر_را_تو_هم...
#امام_حسین_ع
#نوحه_حضرت_زینب_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
حسین جان داغ مادرراتوهم دیدی منم دیدم
اگرهجرپیمبرراتوهم دیدی منم دیدم
شبی که مسجدکوفه پدردرخون خود غلتید
غم جانسوزحیدر راتوهم دیدی منم دیدم
جگرهای حسن آنشب درون تشت یادت هست
میان خون شناورراتوهم دیدی منم دیدم
چوعزم کربلاکردی برایت همسفربودم
غم گلهای پرپرراتوهم دیدی منم دیدم
میان یک عبابردی جوان اِرباً اِربایت
تن صدچاک اکبرراتوهم دیدی منم دیدم
درآن هنگامه ای که دست عباست زتن افتاد
اگرداغ برادر راتوهم دیدی منم دیدم
گمان هرگزنمی کردم که اصغرتشنه برگردد
اگراین مرغ بی سرراتوهم دیدی منم دیدم
تورا باضربه های ناجوانمردانه می کُشتند
درآن سواشک مادرراتوهم دیدی منم دیدم
به هنگامی که قرآن خوانده ای و خیزران خوردی
ز طفلان دیدۀ تر راتوهم دیدی منم دیدم
برادر معجر ما پرچم پیروزی ما بود
زسرهاحفظ معجرراتوهم دیدی منم دیدم
کناررأس خونینت رقیه عاقبت دِق کرد
تن بی جان دخترراتوهم دیدی منم دیدم
غُل وزنجیربرزین العبادت گریه می کردند
اگررنجیده پیکرراتوهم دیدی منم دیدم
خجالت کرده آبم پیش زنهامی زدندما را
جسارتهای بی مَر راتوهم دیدی منم دیدم
حسین جان تاکه صحبت ازکنیزی شد دگرمُردم
شماتتهای کافررا توهم دیدی منم دیدم
تورادرکربلاکشتندمرادرشام، اَمان از شام
پریشان حال خواهرراتوهم دیدی منم دیدم
میان این همه غمهاحسین داغ توپیرم کرد
به مَحمل می زدم سرراتوهم دیدی منم دیدم
شرارآه جانسوزم فتاده در دل «مداح»
که بردلهازدآذرراتوهم دیدی منم دیدم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#برادر_رنج_بی_مر_را_تو_هم...
#نوحه_حضرت_زینب_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
برادر رنج بی مَر را تو هم دیدی منم دیدم
به دل داغ پیمبر را تو هم دیدی منم دیدم
زبعد داغ جانسوز پیمبر نیلی از سیلی
رخ زیبای مادر را تو هم دیدی منم دیدم
چو مادر بود پشت در تو هم بودی منم بودم
فشار ضربت در را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ زاده ملجم به خون آغشته در بستر
سر ساقی کوثر را تو هم دیدی منم دیدم
حسن را پاره پاره شد جگر از سوده الله
رخ سبز برادر را تو هم دیدی منم دیدم
در این سحرای ماتم خیز و عالم سوز در یک روز
شکوفه نخل باور را تو هم دیدی منم دیدم
الا ای باغبان باغ از باد خزان پرپر
گل و سرو سنوبر را توهم دیدی منم دیدم
تو خواندی سوره انا فتحنا را منم خواندم
تن گلگون اکبر را تو هم دیدی منم دیدم
کنار نعش قاسم گریه ها کردی منم کردم
شکسته لعل و گوهر را تو همدیدی منم دیدم
کنار علقمه لب تشنه غلطان در میان خون
اگر جسم برادر را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ حرمله ای زینت دوش نبی از کین
دریده حلق اصغررا تو هم دیدی منم دیدم
ولی اینک میان ما و تو فرغی است در سودا
وگرنه رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم
به سودای تو سر را میزنم بر چوبه محمل
که گویی غرق خون سر را تو هم دیدی منم دید
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شاعر:؟؟#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رفتم_از_کنارت_با_دو_دست_بسته
#نوحه_حضرت_زینب_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
رفتم از کنارت با دو دست بسته
آمدم به کویت با سر شکسته
برادر حسینم برادر حسینم
رفتم از سر کویت منزل به منزل
تو به روی نیزه من سوار محمل
لحظه ای نمی شد دلم ازتو غافل
شیرازه ی قلبم از غمت گسسته
برادر حسینم برادر حسینم
ای عزیز زهرا جان من فدایت
ای فدای رأس از بدن جدایت
خیز وتا بگویم شرح غم برایت
روشنای قلبم ای مه خجسته
برادر حسینم برادر حسینم
مهربان بـرادر بیا جـان مـن باش
چون گذشته میر کاروان من باش
من ز ره رسیدم میزبان من باش
بین غبار غربت بر سرم نشسته
برادر حسینم برادر حسینم
آتش فراقت می کشد زبانه
بهرت آوردم از این سفر نشانه
جسم خودکبود از ضرب تازیانه
شدم از فراقت بیقرار و خسته
برادر حسینم برادر حسینم
یا حسین فدایت ای که سر نداری
اربعین رسیـدم بهـر سـوگـواری
تـا ابـد کند خـواهرت بی قـراری
دل شکسته«مداح»به ماتم نشسته
برادر حسینم برادر حسینم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۱۸_۱۱_۰۲_۵۱_۷۰۱.mp3
2.67M
زیارت عاشورا
🎙#باسم_کربلایی
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏