#نانجیب_تا_که_ته_وچونه_روشته
#اربعین_به_سبک_بیقراری_مازنی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
نانجیب تاکه ته وَچونّه روشته
وِشُونِ بِرمه زاری مِره بَکوشته
ازاین غم وغصه مه دل سَروشته
مِـره بَـزونه و کعو مـه پُشـته
زندگی بی ته چه سخته
دیگه زینب سیوبَخته
از کجه تِوِسّه بَهووم برار؟
ازمجلسِ یزید یاکوچه بازار
فقط این چهل روزبَدیمه آزار
من شِتر سوارو ته نیزه سوار
مره یاد نیاردواره
مه دل دَره بُونه پاره
مِن بالای تَل ته میون گودال
مه یاددَرنَشونه هی زویی بال بال
تره هی با چَکمه کِرده پایمال
بِرارجان هردتا بُوردمی ازحال
تره بَکوشتنه زارزار
ناله بَزو مه جان مار
برارجان خَله بَکشیمه عزاب
خواسّنه مِه دِلّه هاکنن کباب
مِره بَوِردنه مجلس شراب
مِره آزار دانه بَوِرن ثِواب
من بَیمه برارگرفتار
هیچکس نَهینه اَمه یار
مِه دل پاره بَیّه حسین راس بِواش
نَدومّه چیکارهاکنم من داداش
تِه رَگِّ خِش دامه بَمِردبُوم کاش
داغ تِه چَنّه سخت هَسو دلخراش
تِه غَمّه نَبونه چاره
مه دل دَره بُونه پاره
شامِ کیجاکون اِمونه راه براه
همه با عِزّو ناز شه پِره همراه
رقیه جان وِینّسه کَشییه آه
شامیون با غُرور کردنه نگاه
ونه جا نَینه صمیمی
گِتنه که تِه یتیمی
رقیه دَم بِدَم گیته تِه خبر
وِره گِتمه که تِه بُوردی سفر
ازدلتنگی دَیّه دِق کرده تِه ور
اُون شوبَمرده تَش بَزو مِه جگر
بی خواخر بَیّه سکینه
شه داغه بِشته مه سینه
سه ساله وَچه ره مَگه چو زونه
مگه وِره با مُشت وبا لُو زونه؟
وَچه ره مگه بِخواسّه اَو زونه؟
مگه لُو ره وَچه ی پَهلو زونه؟
وَچه اَنّه چوبخرده
طِفلَکی آخر بَمرده
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#با_قد_خم_کربلایت_رسیدم
#اربعین_به_سبک_بیقراری
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
با قَدِ خَم کربلایت رسیدم
چِل شب و روزازغم تونالیدم
تو روبه نیزه دیدم آه کشیدم
برادر جانم من دیگه بُریدم
کن دعاحاجت بگیرم
سرِ قبر تو بمیرم
از روزی که توازماجدا شدی
سرجدا بین گودال رها شدی
قاریِ من روی نیزه ها شدی
نمکِ همه ی روضه ها شدی
چِقَدَرحسین غریبی
بمیرم که غم نصیبی
ای حسین جان مرابی حیامی زد
شمر جدا حرمله هم جدا می زد
می شدم سِـپَرِ بـچه هـا می زد
مُردم آنجا که دیدم تورامی زد
بس گریه کردم حسینم
رفته نورازهردوعینم
من بمـیرم بَـرات بَرادر من
دیگه داغ غمت شد باورِ من
باسر شدی حسین همسفرمن
داغ تو آتش زده جگر من
مُردم ازاین بیقراری
شنیدم کفن نداری
چهل بارمُردم زنده شدم حسین
بی تودگردرمانده شدم حسین
بنـگرکـه شکننده شدم حسین
آخر زتو شرمنده شدم حسین
اَمانت داری نکردم
رقیه رونیاوردم
خواهرت چون مرغ بشکسته باله
بی تـو زنده ماندنِ من مـحاله
از غمـت اَلـفِ قـامـتم دالـه
دارو نـدارم مـیانِ گـودالـه
سوزِدل وشعر«مداح»
آتش زده بردلم آه
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#نوحه_اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
بخوان عمه زیارت نامه تا من
بشویم با سرشک دیده دامن
بخوان عمه دعای اربعین را
که عاشورا کنی این سرزمین را
اگر اشکم نریزد عمه بر خاک
زغصه می شوداین سینه ام چاک
همانگونه که می خوانی زیارت
بگو از هر چه دیدی در اسارت
بگو در این اسارت هرچه دیدی
شِماتتها که عمه می شنیدی
اگر بابایم از دُردانه پرسید
بگو دور تو در ویرانه گردید
بگو در این زیارت با اشاره
ز گوش پاره و از گوش پاره
خدا را شکر عمه هر چه دیدیم
کتک خوردیم وتهمت هم شنیدیم
دوباره قسمت ما کربلا شد
تمام دردهای ما دوا شد
مگر ای عمه اینجا کربلا نیست
چرا ای عمه جای خیمه ها نیست
چرا گهواره ی اصغر شکسته
عمو جانم کجا در خون نشسته
به یکسو می کنی هر دم تماشا
مگر دیدی به صحرا مشک سقا
چهل منزل چهل روز وچهل شب
همه می اَرزد ای عمه به امشب
چهل منزل اسارت در اسارت
فدای یک سلام این زیارت
بخوان روضه که جای روضه اینجاست
یکی از گریه کن های تو زهراست
بخوان ای عمه جان آهسته قرآن
که نا محرم بُوَد اینجا فراوان
بسازم از برایت سایبانی
که داری هر شب اینجا روضه خوانی
چرا چادر به صورت می کشیدی
ز مادر هم خجالت می کشیدی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:؟#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#بر_خیز_ای_عزیز_مصطفی
#نوحه_اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
برخیز ای عزیز مصطفی«۲»
آمد زینب اندر کربلا
خواهم گویمت باقلب خون«۲»
شرح کوفه و شام بلا
رأس پاکت بر نیزهٔ اشقیا دیدم
از اهل کوفه زخم زبان بشنیدم
خیزو ازجا بین ای اَخا موی سپیدم
آه از کوفیان بی وفا
برخیز ای عزیز مصطفی
زخم زبانها زد مرا ابن مرجانه
پاسخی دادم آن ستمگرو جانانه
گِرد من بودند کودکان همچو پروانه
رأست شاهد این ماجرا
بر خیز ای عزیز مصطفی
از مُغیلان پُر آبله پای یتیمان
ازضرت سیلی گشته نیلی رخ طفلان
همه اهل بیتِ تو در زنجیر عدوان
بودند جمله در آه و نوا
بر خیز ای عزیز مصطفی
رأس تو می خواند بر نیزه آیهٔ قرآن
سنگباران شدچون سرت ای برادرجان
از اسیران بر پا شدی ناله و افغان
دیدی اشک طفلان ورا
برخیز ای عزیز مصطفی
من پیامت را بر همه کرده ام اعلام
با کلام خود کرده ام یاری اسلام
نُطق من درشام نهضتت رانمود اتمام
کردم دشمنت راهر کجا رسوا
برخیز ای عزیز مصطفی
ای برادر باشد کجا مرقد اکبر
درکجا مدفون گشته جسم علی اصغر
کی کفن بنمود پیکرت ای مَه انور
پاسخ ای برادر ده مرا
برخیز ای عزیز مصطفی
قبر امیرِ لشکرت در کجا یابم
او که بُد در جنگ آوری مظهر بابم
یادِ دست بُبریده اش کرده بی تابم
که بود نگهبان خیمه ها
برخیز ای عزیز مصطفی
بی تو برادر چون روم سوی مدینه
بر مزارت بین با چشم گریان سکینه
کن تکلم از لطف با این دخت حزینه
گیرد از من سراغ تو را
برخیز ای عزیز مصطفی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:غلامعلی رجایی«زائر»
#رباعی_های_اربعین
#اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
بـرادر جـان ببین اقبـال زینـب
شکسته شدپس ازتو بال زینب
ببین که از سفربر گشته ام من
بیـا اکنـون بـه استقبال زینـب
نمیدانی چه بگذشت این چهل روز
گذشت اما غمت سنگین چهل روز
چهل روز از تو دوری شدچهل سال
خدا داند که شد چندین چهل روز
بـرادر، جـان مـن بــودی و هستی
کجـا دیـدی کنـم در کـار سسـتی؟
چرا پس روی نیزه تـا کـه چشمت
به چشمان من افتاد دیده بستی?
اگرشب رفته زینب روز برگشت
به همراه دلی پر سوز بر گشت
اگـر چـه قـد خمیده پیر تر شد
ولیکـن عـاقبت پیروز بر گشت
میـان کـوچه ها و از سـرِ بـام
یهـودی ها به ما دادند دشنام
بپای نیزه ها رقصیدند ای وای
برادرجان، اَمان از شام از شام
در این دل خـاطرات نا تمام است
اگر چه غصه ام ازشهر شام است
ز رنـج و غصـه های مـن نپـرسید
بگـویید قبـر محبـوبم کدام است
بـرادر قلـب زینـب ریـز ریـز اسـت
غمم ازشام واز چشمان هیزاست
نفس بنـد آمـد آنـدم تـا شنیـدم
میـان شامیان حرف از کنیز است
گلی گم کرده ام درجستجویم
میـان خـاک هـا دنبـال اویـم
به اشک دیده آبش داده ام تا
ز خـاک آید برون رویش ببویم
گلی گم کرده ام گیرم سراغش
همانکه آتشم زد درد و داغش
گل من یاردیرینم حسین است
شـــدم آواره از دردِ فـــراقـش
اگـر چـه کـربلا جـولان شَـرّ بـود
اگر چه آتش اینجا شعله ور بود
اگـر اینجـا تـو را از مـن گـرفتنـد
ولی شام از همه جانسوز تر بود
ای بـرادر جان بـه قربانت شوم
مـن فـداییِ عـزیـزانـت شــوم
این گمان هرگزنمیکردم حسین
بـر مـزارت فـاتحه خوانت شوم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#حسین_جان_داغ_مادر_را_تو_هم...
#امام_حسین_ع
#نوحه_حضرت_زینب_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
حسین جان داغ مادرراتوهم دیدی منم دیدم
اگرهجرپیمبرراتوهم دیدی منم دیدم
شبی که مسجدکوفه پدردرخون خود غلتید
غم جانسوزحیدر راتوهم دیدی منم دیدم
جگرهای حسن آنشب درون تشت یادت هست
میان خون شناورراتوهم دیدی منم دیدم
چوعزم کربلاکردی برایت همسفربودم
غم گلهای پرپرراتوهم دیدی منم دیدم
میان یک عبابردی جوان اِرباً اِربایت
تن صدچاک اکبرراتوهم دیدی منم دیدم
درآن هنگامه ای که دست عباست زتن افتاد
اگرداغ برادر راتوهم دیدی منم دیدم
گمان هرگزنمی کردم که اصغرتشنه برگردد
اگراین مرغ بی سرراتوهم دیدی منم دیدم
تورا باضربه های ناجوانمردانه می کُشتند
درآن سواشک مادرراتوهم دیدی منم دیدم
به هنگامی که قرآن خوانده ای و خیزران خوردی
ز طفلان دیدۀ تر راتوهم دیدی منم دیدم
برادر معجر ما پرچم پیروزی ما بود
زسرهاحفظ معجرراتوهم دیدی منم دیدم
کناررأس خونینت رقیه عاقبت دِق کرد
تن بی جان دخترراتوهم دیدی منم دیدم
غُل وزنجیربرزین العبادت گریه می کردند
اگررنجیده پیکرراتوهم دیدی منم دیدم
خجالت کرده آبم پیش زنهامی زدندما را
جسارتهای بی مَر راتوهم دیدی منم دیدم
حسین جان تاکه صحبت ازکنیزی شد دگرمُردم
شماتتهای کافررا توهم دیدی منم دیدم
تورادرکربلاکشتندمرادرشام، اَمان از شام
پریشان حال خواهرراتوهم دیدی منم دیدم
میان این همه غمهاحسین داغ توپیرم کرد
به مَحمل می زدم سرراتوهم دیدی منم دیدم
شرارآه جانسوزم فتاده در دل «مداح»
که بردلهازدآذرراتوهم دیدی منم دیدم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#برادر_رنج_بی_مر_را_تو_هم...
#نوحه_حضرت_زینب_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
برادر رنج بی مَر را تو هم دیدی منم دیدم
به دل داغ پیمبر را تو هم دیدی منم دیدم
زبعد داغ جانسوز پیمبر نیلی از سیلی
رخ زیبای مادر را تو هم دیدی منم دیدم
چو مادر بود پشت در تو هم بودی منم بودم
فشار ضربت در را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ زاده ملجم به خون آغشته در بستر
سر ساقی کوثر را تو هم دیدی منم دیدم
حسن را پاره پاره شد جگر از سوده الله
رخ سبز برادر را تو هم دیدی منم دیدم
در این سحرای ماتم خیز و عالم سوز در یک روز
شکوفه نخل باور را تو هم دیدی منم دیدم
الا ای باغبان باغ از باد خزان پرپر
گل و سرو سنوبر را توهم دیدی منم دیدم
تو خواندی سوره انا فتحنا را منم خواندم
تن گلگون اکبر را تو هم دیدی منم دیدم
کنار نعش قاسم گریه ها کردی منم کردم
شکسته لعل و گوهر را تو همدیدی منم دیدم
کنار علقمه لب تشنه غلطان در میان خون
اگر جسم برادر را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ حرمله ای زینت دوش نبی از کین
دریده حلق اصغررا تو هم دیدی منم دیدم
ولی اینک میان ما و تو فرغی است در سودا
وگرنه رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم
به سودای تو سر را میزنم بر چوبه محمل
که گویی غرق خون سر را تو هم دیدی منم دید
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شاعر:؟؟#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رفتم_از_کنارت_با_دو_دست_بسته
#نوحه_حضرت_زینب_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
رفتم از کنارت با دو دست بسته
آمدم به کویت با سر شکسته
برادر حسینم برادر حسینم
رفتم از سر کویت منزل به منزل
تو به روی نیزه من سوار محمل
لحظه ای نمی شد دلم ازتو غافل
شیرازه ی قلبم از غمت گسسته
برادر حسینم برادر حسینم
ای عزیز زهرا جان من فدایت
ای فدای رأس از بدن جدایت
خیز وتا بگویم شرح غم برایت
روشنای قلبم ای مه خجسته
برادر حسینم برادر حسینم
مهربان بـرادر بیا جـان مـن باش
چون گذشته میر کاروان من باش
من ز ره رسیدم میزبان من باش
بین غبار غربت بر سرم نشسته
برادر حسینم برادر حسینم
آتش فراقت می کشد زبانه
بهرت آوردم از این سفر نشانه
جسم خودکبود از ضرب تازیانه
شدم از فراقت بیقرار و خسته
برادر حسینم برادر حسینم
یا حسین فدایت ای که سر نداری
اربعین رسیـدم بهـر سـوگـواری
تـا ابـد کند خـواهرت بی قـراری
دل شکسته«مداح»به ماتم نشسته
برادر حسینم برادر حسینم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۱۸_۱۱_۰۲_۵۱_۷۰۱.mp3
2.67M
زیارت عاشورا
🎙#باسم_کربلایی
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۱۴_۰۸_۵۴_۵۲_۷۹۲.mp3
2.29M
سلام اربابم
🎙#حسین_خلج
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•باشد مرا نبر ولی آقای..
#روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
باشد مرا نبر ولی آقای من ببین
با کوله بار اشک رسیدم به اربعین
باشد دوباره حسرتُ افسوس سهم من
سهم مقربان تو آن بزم دلنشین ..
یک عمر من به خاکِ درت سر گذاشتم
عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین
گفتم خودش به وقت خبر میکند مرا
امسال هم گذشتُ من این بی خبرترین
من هیچ وقت همره خوبان نبودم
آه آسمان کجا و من مانده در زمین
تو خواستی همیشه فقط خوبی مرا
راضی مشو به حال خراب من این چنین
هر کار خواستی بکنی با دلم بکن
بگذار عاشق تو بمانم فقط همین
*نمیدونم از شماها کیا میرن کربلا .. من اینو برا اونایی که نمیتونن برن کربلا
اگر شب اربعین نبودید هر کی رفت کربلا .. شب اربعین روضۀ اربعین میخواست گوش بده بسم الله ..
ببین گرفته صدایِ من از صدا زدنم
مگر به نیزه چه گفتی که بی هوا زدنت
تمام خاطره ام از سفر فقط این است
تمام راه به پیش نگاه ما زدنت
هنوز صدای نالۀ طفلت نرفته از یادم
که گفت با نَفَس آخرش چرا زدنت
هنوز پیش نگاه من است چون کابوس
به زیر دشنه و سر نیزه دست و پا زدنت
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت
تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت
بجای آن همه تیری که بر تنت آمد
لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت
صدای حرمله می آمد و نوای رباب
کنار نیزه طفلش ز هوش مادر رفت
حرم در آتش دختر نفس نفس میزد
نگاه ها پی غارت به سمت دختر رفت
برای غارت یک گوشوارۀ کوچک
دو چشم رفت گل سر شکست معجر رفت
4_5924821150478633324.mp3
16.37M
|⇦•باشد مرا نبر ولی آقای..
#روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄
عـمــر رقیــه بـه ســر رسیده
مسـافـــرش از سفـــر رسیده
دختر سه ساله خونین جگر شد
عـاقبـت فـدای سـر پــدر شد
واویلا واویلا
هر زخم پایش خون گریه می کرد
زینب بـرایش خـون گریه می کرد
شمع شد، لالـه شد، پروانه شد او
چـراغِ گــوشـۀ ویـــرانـه شد او
واویلا واویلا
ویرانۀ شـام غـوغا شـد امشب
شهـادت او امضـا شـد امشب
زخـم تـازیـانه به پیکـر اوست
صورت کبودش چو مادر اوست
واویلا واویلا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
#روضه حضرت ابوالفضل
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دعا_کنید_که_سقا
دعا کنید که سقا … پاش برسه به دریا ۲
مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها
عمو عمو ابالفضل …
میخوای بشنوی؟نمیتونی بشنوی،تازه عموعمو گفتنشونم نمیشنوی چه برسه به واعطشا…اگه واعطشاشون رو بشنوی بیچاره میشی …
دعا کنید که سقا…پاش برسه به دریا ۲
مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها
عمو عمو ابالفضل …
ابی عبدالله هرجوری بود اجازه داد قمربنی هاشم بره میدان؛ اما تعبیر حسین اینه”اُطلُب لهذه الاطفال الماء”
حالا که میخوای بری،برو فقط برای این بچه ها آب بیار،یه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار منی! “لَقَد مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری”یعنی اگه تو زمین بخوری لشگرم از هم میپاشه،فهمیدی چی گفتم؟من نمیدونم این جمله رو لشگر دشمن شنید یا نه! جایی ننوشتن اما همه حسین رو رها کردند،دنبال عباس رفتند،یه جا گیرش بندازند…رفت تو شریعه،مشکو پر از آب کرد،با چه هیبت و غروری آبی که تو دستش پر کرده بود مرکبش بنوشه،مرکبش نوشید؛”فذکر عطش الحسین فرمی الماء علی الماء”آب رو روی آب ریخت که همه بدونند من این آقام رو که “ماء العَذب علی الظَمئا”ست برا آب فرات و آب دنیا نمیفروشم،کی گفته که من میخواستم آب بنوشم؟!
“فرمی الماء”آب رو پرتاب کرد،که اگه آب هم به خیالش این توهم رو کرد،از این دستا یه سیلی بخوره،تو هنوز عباس رو نشناختی! نانجیب تو مهریه ی مادر حسینی! تو معرفت نداشتی اما من که مثل تو نیستم! تا قیامت این آب از خجالت و شرمندگی حول قبر ابالفضل میگرده،تو سرداب اونایی که رفتن میدونن؛تا قیامت طواف میکنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛یه توجهی به من کن!سوار مرکب شد،یا صاحب الزمان! نوشته اند چهار هزارتیرانداز کمین کردند؛اگر یک صدم این تیرها بهش خورده باشه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…” دستاشو که قطع کردند،مرحوم علامه مجلسی مینویسد:مشکو به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خیمه ها میاد…
یارب مکن امید کسی را تو ناامید…
تا تیر به مشک آب خورد نوشته اند: “فَوَقَف متحیرا” سرگردان،متحیر… دست نداره که بجنگه،آب نداره که به خیمه ها برگرده…یا صاحب الزمان! بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشیخ محمدعلی خراسانی واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط یه گوشه از روضه رو اشاره کرد،اون گوشه ای که فرمود:تیر به چشمش زدند،اومد پایین مرحوم آسید ابراهیم قزوینی امام جماعت حرم عباسه گفت:آشیخ محمدعلی اشکم رو درآوردی؛دلم رو آتش زدی،اما این روضه ای که سندش ضعیفه رو نخون؛اومد منزل؛شب تو عالم رویا خود حضرت رو زیارت کرد، حضرت فرمود:آسید ابراهیم مگه تو کربلا بودی که بفهمی ضعیفه یا نه! حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسید ابراهیم!دستامو که بریدن،به مشکم که تیر زدن؛یه تیر به چشمم زدن؛هرکاری کردم دست نداشتم تیرو دربیارم ،سرمو تکون دادم این تیر از چشمم بیرون نیامد عمامه از سرم افتاد؛این زانوم رو آوردم بالا،تیرو بین زانوهام بذارم بلکه بتونم بیرون بیارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن…آی حسین…
اومد کنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اینا همونایین که پیغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار میزنند)سی هزار نفر دارن نگاه میکنند؛دیدند حسین”فَوَقَفَ مُنحَنیا…”زبون حال بگم:
تو مثل جون عزیزی،اگر که برنخیزی
رقیه مو میبرد عدو برا کنیزی…
آی حسین …#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Meisam motiee - Khabar Dari (320).mp3
4.09M
ندارم آروم که اربعین شد ♩♬♫
خبر داری که عاشقت خونه نشین شد
به دل میگفتم؛ میریم زیارت ♩♬♫
یه دلخوشی داشتیم و بس؛ آخرش این شد
نگو که مهمون نمیخوای؛ مهربون آقا ♩♬♫
نگو که بد زائرایی بودیم برات، ما
خودت بگو؛ بغضمونو کجا بباریم ♩♬♫
دانلود نوحه میثم مطیعی ندارم آروم که اربعین شد
خودت بگو؛ چیکار کنیم با دل شیدا ♩♬♫
عراقیا؛ یادش بخیر صوت شما اهلا و سهلا
راه نجف تا کربلا تو موکبا؛ اهلا وسهلا ♩♬♫
یه روز میایم باز با همون شور و نوا؛ اهلا و سهلا
از راه دور سلام آقا… سلام دلشکسته ها ♩♬♫
خدا بخیر بگذرونه؛ این اربعین دور از شما
زوروا عنا فی الاربعين ♩♬♫
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
میثم مطیعی ندارم آروم که اربعین شد#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
همیشه دنبال بود ، سرِ بابارو نگاه میکرد ، آرزو داشت ، این سر یک شب بیاد بغل دخترقرار بگیره ، التماس میکرد بابا بیا پیشم بابا بابا ، یه شب دعاش مستجاب شد ، اون شبی که سرِ بریده آمد توو خرابه ، بابا :
برنیزه ها از دور
می دیدم سرت را
بابا تو هم دیدی
دو چشم دخترت را
چشمانم از داغ تو شد
باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم
پیکرت را
ای کاش جای آن همه
شمشیر و نیزه
یک بارمیشد من
ببوسم حنجرت را
دختر منتظره بابا برگرده ، با بابا دردل کنه اما این دختر با همه دخترها فرق داره ، چرا ؟ درداش رو با کسی نمیگه مثل مادرش فاطمه ی زهرا که به امیرالمومنین هم نگفت یاعلی پهلوم شکسته ، نگفت یاعلی بازوم وَرم داره ... این دختر هم مثل مادرش فاطمه ، نگفته بود به عمه سرم شکسته شده ...دل شکسته ی عمه مگرکه طاقت داشت ؟ اِ ی ی ی ... درداشو توو دلش نگهداشت به هیچ کسی هم نگفت ، اما اون شب که سرِ بریده ی بابارو دید ، تا نگاه به سرِ بریده کرد ، دردای خودش یادش رفت ، تا یه نگاه کرد ، دید پیشانی شکسته... من از شما سئوال میکنم ، دختر آیا طاقت داره سرِ بریده بابارو ببینه ؟ دختر حتی طاقت نداره سرِ بریده ی سالم بابارو ببینه ، چه برسه به اونجایی که دختر ببینه سرِ بابا شکسته ، ببینه بابا محاسنش خاکستریه ...
من می بینم یه دختر خانم کوچولو اینجا ایستاده ، داره دل میبره ، چادر مشکی سرش کرده ... من خواهش میکنم این دختر روبغل کن ، مردم ببینندش ، وقتی ببینی ، میفهمی سیلی با این صورت کوچولو چه کرده ، وقتی نگاه به این دختر میکنی ، اون موقع داد میزنی میگی تازیانه با این بدن چه کرد ؟ حسییین ...کسی هست امشب ناله نداشته باشه ؟ وقتی نگاه به پای کوچولوش میکنی ، وقتی رو خار مغیلان میدوید ، هی صدا میزد : بابا بابا بابا ... بابا جان ، باباجان ، باباجان ...
سر رفته دیگه حوصله ، بابا
پایم شده پُرآبله ، بابا
رو نیزه ،
تو خیلی سریع میری
نمیرسم به قافله ، بابا
#بابا
با پای خونین ،
خودت میدونی
پشت سرِ نیزه ی تو دویدم
تا بابا گفتم ،
از تازیانه حرف بد شنیدم
تورو ندیدم ،
توروندیدم ، توروندیدم
اصلا تصور کن این دختر هی زمین بخوره وبلند بشه ، بگه بابا ، هی زمین بخوره بگه بابا ، من جا موندم ، عمه ، جا موندم ، عمه عمه عمه ...
زخمی شده بال و پرش
ای وای
سپید شده موی سرش
ای وای
( آخ آخ ... قربون بدنِ کبود شده ات خانم ، امشب با این اشک هاتون ، مَرهم زخمهای پای این خانم سه ساله باشید )
غسلِ تنِ کوچک تو سخته
از بس کبوده پیکرش
ای وای
به یاد مادر ، با حال مُضطر
زینب بریز آب روان ز دیده
شبیه زهرا ، غریب و تنها
شد دختر برادرت ، شهیده
موهاش سپیده ،
موهاش سپیده ...
میگن وقت غسلش ، زن غساله پرسید : بدنش چرا کبوده ؟ ... گفتم همه چیزش مثل مادرش فاطمه است ، دردهاشو به کسی نمیگفت ... بدنش هم مثل بدن مادرش بود ، اما خیلی فرق داشت ، اون شبی که امیرالمومنین بدن مادررو غسل میداد ، یه مرتبه بچه ها دیدند بابا دست از غسل دادن برداشت ، ... سیدا کجا نشستند ؟ ... دیدند بابا سرش رو روی دیوار گذاشت ، هی داره صدا میزنه فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... اسماء ، اسماء ، اسماء ...اسماء دستم رسید به وَرم بازوی زهرا ... حالا هر کجا نشستی بگو : یازهرا ، یازهرا ...
میشوید امشب پیکرِ
مجروح زهرا
مجروح زهرا
با اشکِ چشم خود ، علی
تنهای تنها ، تنهای تنها ..
حاجاتت رو مد نظر بگیر ، این خانم گِره باز میکنه ...
#روضه_شب_سوم_محرم