eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•بعد دو ماه اشک‌ و عزا.... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی •✾• 🌑🌑🌑 مادرش فاطمه فرمود غریب است حسن پس بگرییدو بگیرید عزای حسنم *چندین مرتبه سراغ داریم حضرت زهرا گله کردن از روضه خوانها، که مگر حسن پسر من نبود؟ چرا برا حسنم اشک نریختید؟ روضه نخواندید؟؟ شنیده اید اشک برا امام حسن ،گره های کور رو باز میکنه..* کل فرزندان زهرا،سفره دارند و کریم بین اولادکریمش مجتبایش، بیشتر میکند زهرا برای گریه کن هایش دعا هر که اشکش بیشتر،سهم دعایش بیشتر بعد از دو ماه اشک و عزا گریه کن بر حسن خواهی رضای فاطمه را گریه کن بر حسن این روضه وا کند گره کور را اگر دردت شده بدون دوا گریه کن بر حسن باز این چه شورش است تو ای سینه زن بیا همراه سیدالشهدا گریه کن بر حسن با چِشم دل اگر تو بقیع نگاه کنی ، نه گنبدی، نه صحن و سرایی، نه زائری، ای زائران کرببلا گریه کن بر حسن او گرچه مادریست ولی بی کسی اش خیلی شبیه شیر خداست گریه کن بر حسن آید به گوش ناله ی زهرا که میزند در کوچه ی مدینه صدا گریه کن بر حسن ما را به تیر و مجلس تشییع یک امام هرگز نبود شرط وفا گریه کن بر حسن *سر تابوت رو خود امام حسین برداشت خیره خیره نگاه کرد آخه این چوبه های تیر از تابوت گذشته بود بدن مطهر برادر رو سوراخ سوراخ کرده بود.بدن برادر رو تو قبر گذاشت.بندای کفن رو باز کرد صورت رو صورت برادر گذاشت..... قبر رو پوشاندن نشست کنار قبر برادرش امام‌مجتبی، یه چند جمله روضه خواند برا بنی هاشم، گفت...* غارت زده منم که کنارت نشسته ام غارت زده منم که ز داغت شکسته ام غارت زده منم که تو را خاک می کنم داداش تابوت تو رو زِ خون تنت پاک می کنم غارت زده منم که زِ داغ برادرم می ریزم از کنارِ تنت خاک بر سرم غارت زده منم چه کنم با جنازه ات ای وای ریخته بر زمین خون تازه ات غارت زده منم که زِ کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را من را به داغ تو غارت نموده اند نه کربلا وکوفه نه در شام برادرم داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت باور کنید سختتر شده از غارتِ حرم *زینب کنار بستربرادرش امام‌حسن ،وقتی پاره های جگر برادر رو دید دستارو، رو سر گذاشت فریاد وامحمدا سر داد.... روز عاشورا کربلا وقتی خبر شهادت عباس رو شنید دیدن زینب حرکت کرد اومد کنار خیمه ی اباالفضل نشست رو زمین،اونجام این دستا رو بالای سر گذاشت هی فریاد می زد.. امان از اسیری.‌...* دستاتون رو بیارید بالا شب شهادت امام‌ حسنه خشنودی دل مادرش فاطمه سه مرتبه یا حسین ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
4_5985371625187443916.mp3
10.08M
|⇦بعد دو ماه اشک‌ و عزا.. وتوسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج مهدی صالحی کرمانی•✾• 🌑🌑🌑 پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: حسن و حسين در همه احوال امام و پيشوايند؛ چه بايستند و چه بنشينند. ( چه قیام کنند چه صلح کنند )  بحار الانوار 43/291 و 44/2
بسم الله الرحمن رحیم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید 🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید ایام مصیبت پیغمبر خدا... و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب... کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است 🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی 🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه... دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه... 🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم دلت اینجا نباشه... با پای دل بریم مدینه... ای مدینه... عجب روزهایی رو دیدی... 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم امان از یتیمی ... مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه... زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده... هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... اشک میریزه... میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا... بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا... خیلی سخته برای خونواده ای... ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و... نتونن کاری کنن... هی رسول خدا بیهوش میشدن... هی به هوش می اومدن... بچه ها طاقت نیاوردند... حسن و حسین اومدن... خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر... رسول خدا رو در آغوش گرفتند... گریه میکنند... تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت چشمان مبارک رو باز کردند... فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... بگذار با بچه ها وداع کنم... حسنش رو در آغوش گرفت... حسینش رو در آغوش گرفت... لحظات آخره... دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره... هر طوری بود با بچه ها وداع کرد... یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و... راحت شدند... عرضه بداریم یا رسول الله... آقا... شما خیلی در دنیا اذیت شدید... خیلی به شما ظلم کردند... اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو‌ باز کردین... یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن... یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن... یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما... دل ها بسوزه... برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد ببینه... و الشمر جالس علی صدره شمر روی سینه حسین هر کجا نشستی صدا بزن... ای غریب حسین... یک نفر دیگه هم اومد کنار ابی عبدالله... خواهرش زینب کبری اومد کنار برادر... اما دیر رسید... از بالای تل زینبیه یه نگاه کرد دید دارن بردارش حسین رو سر میبرن... چکار کنه بی بی زینب، یا الله... دستهاش رو گذاشت روی سر... صدا زد... وا محمدا... واعلیا... یا رسول الله منو ببخشید آقا... چیزی نگذشت... یکدفعه زینب کبری ببینه... زمین و زمان بلرزه در اومد... هوا متغیر شد... نگاه کرد دید... سر حسینش روی نیزه... 🔸سری به نیزه بلند است در مقابل زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب الا لعنت الله علی القوم الظالمین -
گریز دوم: تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از روی سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... با دست هایی که رمق نداشت... حسن و حسینش رو در آغوش گرفت... عرضه بداریم یا رسول الله... لحظات آخر طاقت نداشتید ببینید بچه ها رو از کنار شما دور کنند... اما ای کاش شما کربلا میبودین... وقتی دختر ابی عبدالله اومد کنار بدن بابا... صدا زد عمه جان زینب... (هذا نعش من) عمه جان این بدن کیه خدایا با بدن حسین چکار کردند... دختر... بدن بابا رو نمیشناسه... سر در بدن نداره... همه بدن غرق خون... انگشت و انگشتر نداره... صدا زد جانان عمه... این بدن بابای غریبت حسینه... خودش رو انداخت روی بدن بابا... شروع کرد به درد و دل کردن... یدفعه دیدن چند نفر با تازیانه دارن می آیند... خدایا اینا میخوان چکار کنن... کنار بدن بابا ... هم دختر رو زدن هم عمه جانش زینب رو زدن... یدفعه دختر بی تاب شد... صدا زد بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند هر کجا نشستی... دهانت رو خوش بو کن... بگو یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -
گریز سوم: عرضه بداریم یا رسول الله... طاقت نداشتید ببینید... نور دیدگان شما حسن و حسین رو از روی سینه ی شما بلند کنن... اما نبودید ببینید با این گل های شما چه کردند... منو ببخشید یا رسول الله... بعد شما... 🔸از دو طشت آمد نوای شور و شین 🔸گاه از طشت حسن، گاه از حسین 🔸اندر اینجا قلب زینب خسته بود 🔸و اندر آنجا دست زینب بسته بود یا رسول الله... 🔸از دو لب های حسن خون میچکید یا رسول الله... چقدر سفارش کردید... فرمودید حسنم غریبه... یک روز تکه های جگرش داخل طشت در مقابل زینب... 🔸از دو لب های حسن خون میچکید بگم یا نه آی کربلایی ها... 🔸خورد لب های حسین چوب یزید یه روزی هم سر مقدس حسینت داخل طشت در مقابل یزید... هی با چوب خیزران به لب و دندان حسینت میزد... 🔸خورد لب های حسین چوب یزید الا لعنت الله علی القوم الظالمین -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است 🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است قربونت برم آقای کریم... عزیز زهرا... یا حسن... 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است میدونی چرا امام حسن حرم نداره... این تعبیر منه... آخه مادرش زهرا حرم نداره... ای...غریب حسن... ای...غریب حسن... ((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه... بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...)) 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است 🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است 🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است آی اونی که گفتی مریض دارم... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... خدا ميدونه... سفره امام حسن با بقیه فرق داره... کسی رو بی جواب بر نمیگردونه... امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته... آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید... اگه برات کربلا هم میخواهی... از امام حسن بگیر... 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دلت آماده شد... بسم الله... 🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین 🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است تا به آقا زهر دادند... صدای ناله اش بلند شد... فرمود... بگید برادرم حسین بیاد... ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر... یک نگاه کرد... دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده... صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده... طاقت نیاورد... عرضه داشت... آخ برادر خوبم... حسنم... چه بلایی سرت آوردند داداش... همین جا بود... اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد... یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد... دید حسینش داره گریه میکنه... صدا زد... حسینم... برادرم... گریه نکن حسین جان... (یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا) حسین جان... برادرم... هر کس برا من گریه میکنه... تو ديگه برا من گریه نکن حسین... لا یوم کیومک یا اباعبدالله همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین... تو ديگه برای من گریه نکن حسین... ((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه)) آخ آقا جان امام حسن... چشمان مبارک رو باز کردی... دیدی برادرت حسین... بالا سرت نشسته... داره گریه میکنه... اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد... دید شمر با خنجر برهنه... آقا جانم امام حسن... لحظات آخر فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد... اما کربلا... ابی عبدالله صدا زد... زینبم... خواهرم برگرد... خواهرم برگرد نبینی... 🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن آه آتشینم. -
گریز دوم: تا خبر مسمومیت امام حسن رو به ابی عبدالله گفتند... سریع خودش رو به بردار رسوند... نگاه کرد دید دیگه کار برادر تمامه... سر حسنش رو در آغوش گرفت... روی دستان حسین جان به جانان تسلیم کرد... عرضه بداریم آقا جان یا اباعبدالله... چه حالی داشتید وقتی خبر مسمومیت برادر رو به شما گفتند... آقا اینجا بهتون سخت تر گذشت یا کربلا... وقتی صدای ابالفضل بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین برادرت رو دریاب... فقط همین رو بگم... ابی عبدالله یه نگاه کرد... دید فرق عباسش شکافته... دستهاش رو قطع کردند... تیر به چشمش زدند... صداش به ناله بلند شد... الان انکسر ظهری کمرم رو شکستند... بی برادرم کردند... 🔸دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد 🔸چشم حرامی با حرم روبرو شد 🔸بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم 🔸منو تنها نگذار ای علمدارم -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن و یا رحیم 🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی ای امام‌ رضا آقا جانم... 🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی قربون غریبیت برم‌ امام رضا... 🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی شب شهادت امام رضاست... آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید... ( بعد منزل نبود در سفر روحانی) امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید... بریم کنار پنجره فولاد امام رضا... 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون... ساعتی بعد برمیگردم اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم دیگه با من حرف نزن... بدان کارم تمامه... یا صاحب الزمان... اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن... عبا روی سر کشیدن... حالشون منقلبه... هی روی زمین میشینه... هی بلند میشه... وارد حجره شد... صدا زد اباصلت... درها رو ببند... میخام تنها باشم... یه گوشه ای داخل حجره... این فرش ها رو کنار زد... روی زمین نشست... مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه و‌ناله میزنه... خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده... یه گوشه ای ایستاده... اباصلت میگه اومدم نزدیکتر... عرضه داشتم... من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید... فرمود اباصلت... اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده... از در های بسته هم عبور میده... میگه دیدم تا این‌ آقازاده وارد حجره امام رضا شد... حضرت خوشحال شدند... از جاشون بلند شدند ... هی صدا میزدند... پسرم خوش آمدی بابا... جوانم جواد... خوش آمدی بابا... فهمیدم میوه‌ی دل امام رضا... آقام جوادالائمه است... سر بابا رو در آغوش گرفت... دارن با هم نجوا میکنن ... عجب لحظات سختیه... امام رضا داره وصیت میکنه... اما طولی نکشید... یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند... صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد... اما خود امام رضا فرمودند... یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ همه روضه ها به کربلا ختم میشه... اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت... کربلا قضیه برعکس بود... ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت... آماده ای بگم یا نه... 🔸سپه کوفه و شام استاده 🔸به تماشای شه و شهزاده 🔸شه به روی پسرش افتاده 🔸همه گفتن حسین جان داده اومد کنار جوانش نشست... سر علی اکبرش رو به دامن گرفت... دلش طاقت نیاورد... سر جوانش رو به سینه چسباند... دید دلش طاقت نمیاره... لحظات آخره... خدایا... ابی عبدالله چکار کنه... علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭 یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند... هی صدا میزنه... عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان... بابا... اُف بر این دنیا بعد از تو علی... تسلای دل ابی عبدالله... ناله بزن یاحسین... الا لعنت الله علی القوم الظالمین
گریز دوم: عرضه بداریم آقا جان... یا امام رضا... شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند... اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید... وقتی چشمان مبارک رو باز کردید... سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود... اما دلها بسوزه برا اون آقایی که... داخل گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از تنش جدا کردند... امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا... بمیرم... داخل خیمه... از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود... لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا... اما... یک جایی دیگه اومد... کجا... اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند... اومد صدا زد... بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم... 🔸بنی اسد بیایید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت... حالا میخواد با پدر وداع کنه... لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین... 🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند 🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند -
گریز سوم👇 آقای خوبم... جان عالم به فدای مظلومیت شما... در عالم غربت به‌ شهادت رسیدید... اما وقتی شیعیان خبردار شدن... کفن قیمتی آوردند... برای تشییع جنازه همه آمده بودند... بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند... با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد... اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله... دلها بسوزه... برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا... بدون غسل و کفن... ای خدا... کاش به همین اکتفا میکردند... صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند... جلو چشمان بچه های حسین... جلو چشمان خانم زینب کبری... تمام استخوان ها شکست... 🔸به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود 🔸مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند 🔸مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود 🔸سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 🔸کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود الا لعنت الله علی القوم الظالمين -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1. کبوتر که می پری.mp3
5.01M
( علیه السلام) کبوتر که می پری تو حرم امام رضا میخوری آب و دونه از کرم امام رضا تو فضای حرم عاشقونه پرواز میکنی با خودت میخونی و تمرین آواز میکنی میدونی یه جایی ام کبوتراش گشنه میشن سقا خونه نداره آب بخورن تشنه میشن ( بال و پرهاشون همش خاکی میشه دلاشون میسوزه افلاکی میشه ) بقیعه ، یه دنیا درده مزارِ چهارتا مرده غربتش ، ما شیعه هارو به خدا دیوونه کرده بقیعه ، نداره بارگاه می تابه ، شبا بهش ماه دلگیره ، هوای اونجا هر کی دید ، فقط کشیده آه ( آه و واویلا واویلا ) اونجایی که نداره یه خادم و یه زائری اونجایی که نداره یه صحنی و یه حائری اونجا که تاریکه و شمع و چراغی نداره داره غصه از درودیوار اونجا می باره پنجرش حکم ضریحو داره و مقدسه انگاری توی حصاره و شبیه قفسه ( چی میشه زائر اون حرم بشیم زائر آقای با کرم بشیم ) خدا اون روزو بیاره بسازیم اونجا مناره ببینیم امام حسن هم ضریح زیبایی داره یا حسن عزیز زهرا آقای غریب و تنها یه عنایتی به ما کن ببینیم اونروزو آقا ( یا حسن عزیز زهرا )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علیه السلام بند1⃣ غریبونه با قد خم عباتو رو سر انداختی دقیقا باز ما رو یاد چادر مادر انداختی به پهلوت دستتو بردی دل ما رو کجا بردی توی کوچه زمین خوردی دل ما رو کجا بردی زمین خوردی خراب شه دنیا برای اون شکاف ابرو زمین خوردی ولی اونجا که نبود نقل غلاف و بازو هر بار افتادی یاد بین در و دیوار افتادی همراه فاطمه انگار افتادی هربار افتادی آقا جانم یا امام رضا بند2⃣ توی این شهر غریبی و همین جمله گریز باشه گریزی که توی اوجش شاید حرف کنیز باشه اسم زینب رو آوردی دل ما رو کجا بردی بی هوا که زمین خوردی دل ما رو کجا بردی زمین خوردی بمیرم واسه غباری که نشست رو پیرهن زمین خوردی نبود اما هیچ کسی واسه تماشا کردن هر بار افتادی یاد ماجرای بازار افتادی با عمه زینبت انگار افتادی هربار افتادی آقا جانم یا امام رضا بند3⃣ زخمیه پلکت از وقتی اِنْ یَوم الحسین گفتی دم آخر داری بیشتر یاد اون روضه میُفتی غصه ی جدتو خوردی دل ما رو کجا بردی به صورت که زمین خوردی دل ما رو کجا بردی زمین خوردی زیر لب گفتی حسین جانم با چشمای تر زمین خوردم نه از رو مرکب زمین خوردم نه بین لشکر هر بار افتادم یاد روضه های خونبار افتادم تو گودال حسین انگار افتادم هر بار افتادم آقا جانم اباعبدالله شعر و سبک: انجمن تکیه نوکری مشهد .👇
. (ع) تازمانی که می‌باره رحمتت شبیه بارون گِرِه کوری نمی‌مونه دیگه توو زندگی مون گرچه ناراحت و خسته از جفای روزگاریم تا امام رضا رو داریم بخدا غمی نداریم اومد اِسمِت - دوباره این دلم هوایی شد دوباره مشهدُ الرِّضایی شد دوباره پَر زد از توو سینه فدای اون - کبوترای حَرمِت آقا قربونِ لطف و کرمت آقا نداری توو جهان قرینه علی سیرت حسینی خو مدد یا ضامن آهو رضاجانم پنجره فولاد تو دارالشّفای عالمینه از سخای بی حسابت کُلِّ ایران زیرِ دِینه رأفت و موهِبَتت وِردِ زبونِ خاص و عامه اون که در جوارِتِه همیشه اَیّامِش به کامه تو هستی که - مسیحِ خِطّه ی خراسانی چقد برازندته سلطانی مُرده به اذنِت زنده میشه الهی که - کم نشه سایَت از سرِ ایران اون که نشه گدای تو سلطان یقین یه روز شرمنده میشه زدم در محضرت زانو مدد یا ضامن آهو رضا جانم رعیت و حلقه به گوش پادشاه مُلکِ طوسم خاک پای زائرای حضرت شَمسُ الشُّموسَم جیره و مَواجبم رسیده دائم از مُضیفِت یامُعینَ‌الْضُعَفا رحمی به این عبدِ ضعیفت مث هربار - بازم نگاه به نوکری کردی همیشه ذره پروری کردی هیچ وقت نکردی نااُمیدم آقاجانم - بازم گِرِه از کار دل واکُن برات کربلامو امضا کن دیگه از این دنیا بُریدم بحق خونِ رو پهلو مدد یا ضامن آهو رضا جانم ✍ ایام .👇
❣ 🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که یادت زنده کننده قلبها و ظهورت سر آغاز حیات طیبه است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازگشت همه زائران کربلای معلّی را خوش آمد میگوییم زیارت همگی قبول حقتعالی ان شاءالله الهی حاجت روا و عاقبت بخیر باشید. ❤️ ⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘ http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊﷽🕊 ✴️ ❣بر صاحب ذوالفقارْ حیدر صلوات ❣بر وارث بر حق امامت صلوات ❣خواهی که خداوند گناهت بخشد ❣بفرست به این امام و رهبر صلوات (دعای فرج) _الله .... من آن مرغ غزل خوانم  به شوق روی جانانم بیاد شاه خوبانم  ❤️علی گویم،علی جویم ❤️علی جانم علی جانم من بیچاره در محشر به عشق ساقی کوثر زنم بر سینه و سر ❤️علی گویم، علی جویم ❤️علی جانم علی جانم علی ای ساقی کوثر علی داماد پیغمبر علی مولا علی سرور ❤️علی گویم، علی جویم ❤️علی جانم علی جانم ⬅️دلتو راهی نجف کن ..انشاالله کنار ایوون طلای امیرالمومنین ناله بزنی.. خوش بحال اونایی که کنار حرم امیرالمومنین هستند... ⏪حارث هَمْدانی از اصحاب امیرالمومنین اومد خدمت امیرالمومنین ... حضرت دید حادث خیلی پریشانه... فرمود حارث چرا اینقدر پریشانی.. چرا ناراحتی... عرض کرد آقا دیشب به فکر جان دادن افتادم ... هنگام سرازیری قبر چه کنم.... برای شب اول قبر چه کنم ... آقا جان ....فکر فشار قبر افتادم... جواب نکیر و منکر چه بدم .... (حضرت فرمود :حارث مگه تو شیعه و پیرو من نیستی؟؟ ) گفت "چرا آقاجان ... فرمود پس چرا غصه میخوری.. بدونُ آگاه باش.... وقت جان دادن... هنگام سرازیری قبر.... شب اول قبر... تمام عقبات تا پل صراط.. من با شیعیانم هستم... دست شیعیانم رومی‌گیرم... تنهاشون نمیگذارم امروز بگو یا امیرالمومنین آقا جان...حاجتمندم ...گرفتارم ... آقا جان به مظلومیت و غربتت قسمت میدم نزار دست خالی اومدم ..دست خالی برگردم ⏺روضه برات بخونم و التماس دعا.... ⏪شب آخر آقا مهمون دخترش ام کلثوم بود... آی اونایی که بابا دارید ... قدر باباهاتونو بدونید... دختر میمیره برا بابا... (دخترا خیلی بابارو دوست دارند..) خیلی علاقه به پدر دارند... دختر کوچیکتر هم دل نازک تر هم میشه....هی دور بابا میگرده...بابا بابا... اما این دختر نگاه میکرد به صورت بابا...میدید بابا یه حال عجیبی داره....هی از حجره بیرون میره، نگاه به آسمون میکنه...هی میگه انالله و انا الیه الراجعون... دل تو دل دختر نیست.. آقا حرکت کرد سمت مسجد..اذان گفت همه شنیدند...اومدن طرف مسجد برا نماز... اما اما ... ،یه وقت شنیدن منادی ندا داد قد قتل المرتضی.... اگه پدر داری خدا برات نگه داره .. اما اما آی اونایی که پدر از دست دادین... نمیدونم لحظات آخر بالا سر بابا بودی یا نه... آخ یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد بابا بابا میگفت.... دلتو بزار کنار دل زینب... دلتو بزار کنار دل خانم ام کلثوم... 🔳آخ دلم باغ خزونه 🔳چشام برکه خونه 🔳همه آرزوم اینه 🔳بابام زنده بمونه 🔳آخ دلم از همه سیره 🔳بابام داره میمیره آخ بابا ..بابا... 🔳نه سویی تو چشاته 🔳نه جونی تو پاهاته (آماده ای بگم نالتو بلند میکنی) 🔳آخ نه سویی تو چشاته 🔳نه جونی تو پاهاته 🔳فقط این دم آخر 🔳یا زهرا رو لباته (زمزمه)امون از دل زینب... ⏪بدن امیرالمومنین رو شبانه غسل دادن ... شبانه غسل دادن... شبانه تشیع کردن..... میخوام بگم قربون غربتت برم آقا جان... بدنت رو تو تابوت گذاشتن ... جلوی تابوتُ جبرائیل و میکائیل گرفتن... عقب تابوتُ ابی عبدالله و امام حسن... آقا نیمه شب شمارو تشیع کردند.... اما آی حسینیا ... آی کربلائیا.... (آماده ای بگم...) ⬅️من بمیرم برا اون بدنی که رو خاک گرم کربلا تشیع شد... اما تشیع جنازه اش ویژه بود... 10نفر نعل تازه به اسبها زدن... رو نازنین بدن عزیز زهرا تاختن.... الهی نبینی داغ برادررو... الهی سایه برادر بالاسرت باشه.... یه خواهر دلسوخته اومد گودی قتلگاه.... این شمشیر شکسته هارو کنار زد.. نیزه شکسته هارو کنار زد.... آخ صدا زد... 🔘گلی گم کرده ام میجویم او را 🔘به هر گل میرسم میبویم او را 🔘گل من یک نشانی در بدن داشت 🔘یکی پیراهن کهنه به تن داشت ⬅️یه وقت شنید از بین نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها. . یه ناله ای به گوش میرسه... 🔘آخ گل گم کرده ات خواهر منم من 🔘سرور سیته ات خواهر منم من2 🔳هر چقدر ارادت داری به ارباب بی کفنت از سویدای دل ناله بزن ....بگو یا حسین..... 🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤 کانال روضه دفتری👇
🔊 روضه حضرت زهرا و امام حسین علیه السلام بریز آب روان اسماء ... *بابا آب ریختن آهسته داریم ... مگه آب رو کِسی بریزی درد داره؟؟؟آخه نیگا کرد دید همه وَرَمِ ....* بریز آبِ روان اسماء ولی آهسته آهسته... *وصیت کرده بود علی از زیر پیراهن غسلم بده ... اسماء میگه آب می آوردم ... از یه طرف بدنُ می شست از یه طرف نگاه به بچه ها ... صدا گریه تون بلند نشه ... آستین به دهن ...(من یه مادر شهید دیدم تو این معراج شهدا هی می خواست به رو خودش نیاره ...یهو دیدم چادرش تو دهنِشِ ...) می خواست جیغ نزنِ ...ایشاالله دچار نشی ... اگه نتونی داد بزنی شک ندارم سکته می کنی ...." میگه رفتم آب بیارم یهو دیدم صدا علی میاد ... علی که بچه ها رو آروم می کرد صدا دادش بلندش شدِ .... دیدم افتادِ رو زمین ... با آب به هوشش آوردم ... آقا ... شما بچه ها رو آروم ... چطور خودت ...؟؟گفت : اسماء ... بازو رو دیدی ...؟؟ دست رد نمی شد .... * تکرارِ ضربه ها که به یکجا نمی خورد جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای تو ... گذاشت بی ادبی پا به روی چادر تو ...2 به زیر ضربه در آن گیرُ دار زهرا بود بدنُ شست ... تنها کاری ازش نمیاد ... تا حالا بهشت زهرا حتما رفتید" باید یه نفر تو قبر باشِ ... از بالا جنازه رو تو قبر میدن ... یه نفری نمیشه ... آخ ... رفت تو قبر ... کِسی نیست کمکِش کنه ... اومد بیرون ... خدا علی رو کمک کن ... همۀ مقاتل اینو نوشتن ... دید دوتا دست از قبر بیرون اومد ... من این دست ها رو میشناسم ... دست های پیغمبرِ .... امانتی مو بده ... یه گریز بزنم مجلسُ تقدیم کنم ... اینجا یه امام تو دفن یه معصوم موند ... اما خدا کمک کرد ... دوتا دست بیرون اومد ... کربلا بنی اسد ... بوریا آوردن ... یه امام سراغ دارم بالا سرِ یه امام بهت زدِ شد ... هر جای ِ بدنُ بلند می کرد ... یه جا می اُفتاد .... آخر رو حصیر بدنُ جمع کرد .... الله اکبر ... امام زمان من معذرت می خوام ....بدنُ تو قبر تنها گذاشت ... یه مقدار خاک جمع کرد ... رگ ها ....(بگم یا نه ...) بنی اسد دیدن بیرون نمیاد ... گفتن آقا ... از جدتون شنیدیم قبر خوب نیست باز بمونه " ... سر بالا کرد ...آری ... اما برا بدنی که سر روشِ ... رگ ها رو ، رو خاک قرار داد ... لبها رو گذاشت .... وقتی خاک ریخت یه جمله رو قبر نوشت تا الان هرکسی کربلا میره بهم میریزه ... هذا قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیِّ بْنِ ابیطالِب، الّذی قَتَلوُهُ عَطْشاناً ....حســـــین .....