eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_338925932435735722.mp3
6.24M
بند1⃣ با دلی خسته،کنج ویرونه دختری داره با اشک و ناله میخونه دیگه از این زمونه سیرم سه سالمه ولی چه پیرم قول دادی تنهام نمیزاری اگه نیای بی تومیمیرم ابتایاحسین (۲) نفس نمونده توی سینم بیا که روتو باز ببینم دنیارو بی تومن نمیخوام دق میکنم تو رو نبینم ابتا یاحسین(۲) من الذی ایتمنی 💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦 بند2⃣ روی دامانم،شد قمر پیدا فرش راهش میکنم من این دل شیدا تمومه نقشه هام بر آبه محاسنت به خون خضابه لبام ترک خورده بابایی بوسیدنت برام عذابه ابتایاحسین (ع) تورو به روی نیزه دیدم پشت سرت خیلی دویدم  چشمای خونین تو واکن شبیه مادرت خمیدم ابتایاحسین(ع) من الذی ایتمنی بند3⃣ بعد تو بابا،خیر ندیدم من با صدای حرمله از خواب پریدم من تو معبرا راهمو بستن دیدم که کعب نی به دستن هم لگد و سیلی باباجون زدن سرمنو شکستن ابتا یاحسین(ع) خسته شدم توی بیابون تازیونه خوردم فراوون مدیون عمه ام باباجون عمه نبود داده بودم جون ابتا یاحسین(ع) من الذی ایتمنی ✍کربلایی امیرحسین سلطانی کربلایی مجید مراد زاده 🎤به نفس حاج جوادمقدم.
شب سرد خرابه آمد اما «سر» نمی‌آید بیا با سر بیا که بغض‌هایم سر نمی‌آید به من گفتند با زور لگد بابا نگو‌ اینقدر ولی از دختران ، بابا نگفتن بر نمی‌آید سرت با بوی نان آمد ولی خود نان نیاوردی پدر جان از تنور کوفیان نان در نمی‌آید پر از لاله شده پیراهنم از بس زمین خوردم لباس گل گلی به دختر لاغر نمی‌آید برای دیدنت از کربلای پر بلا تا شام دویدم پس نفس‌هایم از این بهتر نمی‌آید نخواه از من که موهایم رسد بر شانه‌های من اگر  زلفی به آتش خورد دیگر در نمی‌آید حساب کوچکی داریم من با خیزران بابا تو را بوسیده قبل از من ؟ مگر محشر نمی‌آید؟ 🔸شاعر: =======================
ای‌سر فدای گیسوانت، ابروانت می‌بوسم‌ امشب خشکی دور لبانت صافی مویم، صافی ریش تو بابا پیچیده‌ شد در پنجه‌های دشمنانت موهای مشکی تو را جوگندمی کرد خاکستری که مانده لای گیسوانت بابا تو از بالای نی، از آن بلندی دیدی اسیری زنان و دخترانت؟! بعد از نواز‌ش‌های تو شد قسمت من دستان زجر و خنده‌ی شمر و سنانت این دشمنان پست‌تر از چارپایان خیلی شکستند استخوانم، استخوانت با چشم کم‌سویی که دارم لمس کردم پاره شده با ضربه‌ی دشنه رگانت وقتی یزید خیره‌سر از روی مستی با خیزران می‌زد به دندان ‌و دهانت جاخورد پشت خواهرت آن دختر تو لکنت گرفت این دختر شیرین‌زبانت 🔸شاعر: =======================
237K
نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها یتیمم من دیگه بابا ندارم کف پاهام چقد آبله دارم انقده طعنه و ناسزا شنیدم دیگه از زنده موندن بیزارم یتیمی درد بی درمون یتیمی... من از این آدما خیری ندیدم خیلی رو خار صحراها دویدم شمر نامرد به من سیلی زد و گفت توی مقتل بابات و سر بریدم یتیمی درد بی درمون یتیمی... خیمه ها شعله ور از آتیش و دوده گناه ما بچه ها مگه چی بوده بس که دشمن به من تازیانه زد بدنم درد میکنه خیلی کبوده یتیمی درد بی درمون یتیمی... دخترا بابایین اینو میدونی غم و غصه هام و از چشام میخونی دخترای شام به من محل نمیدن منو با خودت ببر اگه میتونی یتیمی درد بی درمون یتیمی... دشمن پست به آیینه ترک زد به روی زخمای قلب من نمک زد نبودی تا ببینی بابای خوبم بین راه شام هی منو کتک زد یتیمی درد بی درمون یتیمی... زجر نامرد چه وحشیانه ام زد خیلی با کعب نی روی سرم زد دستامو روی سرم گذاشتم اما ندیدی بابا چطوری لگدم زد یتیمی درد بی درمون یتیمی... حسن نازپرور
177.7K
نوحه سنتی شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها من دختر سه ساله ي مولا حسينم در دشت غُصّه لاله ي مولا حسينم معناي عشقم ماه دمشقم مظلوم رقیه. آن بلبلم اندر قفس يارا ندارم شوق و هوس بر گلشن و صحرا ندارم جز آرزوي ديدن بابا ندارم چشمم پُر آب است قلبم كباب است مظلوم رقیه.. در كربلا آتش گرفته دامن من رحمي به حال من نكرد اهريمن من آخر مرا گردد كفن پيراهن من جان مي دهم جان در شام ويران مظلوم رقیه. پايم شده پُرآبله در راه شامات ديدم جفا از مردم گمراه شامات هست عمّه ام خورشيد و من هم ماه شامات روزم چو شام است عمرم تمام است مظلوم رقیه... نامم رقيّه دختري دُردانه هستم گَنجِ گِرانم ساكنِ ويرانه هستم عشق پدر شمع است و من پروانه هستم سوزم دمادم در آتش غم مظلوم رقیه.. با آه و غم گشته عجين آب و گِل من درد بزرگي هست يارب! در دل من شهزاده ام امّا، خرابه منزل من غم گشته يارم بابا ندارم مظلوم رقیه... بار دگر «سيّدبشير» آن شاعر من هم شاعر و هم نوکر و هم ذاكر من آمد به شام و شد در اينجا زائر من بهر قيامت خواهد شفاعت مظلوم رقیه... سید بشیر حسینی میانجی
411.7K
نوحه سنتی شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها سبک: تا مشکتو تو آب زدی... منتظرم تا که بیای سر روی زانوت بذارم رو صورت قشنگ تو من گل بوسه بکارم دل من رو توی ویرونه غم گرفته میریزم اشک، عمه ی من ماتم گرفته به حال این دختر تنها و غریبت میدونم قلب تموم عالم گرفته بابا جون.. اومدی بابا با سرت به دخترت سر بزنی اومدی تا خرابه رو نقشی ز حیدر بزنی بیا بگم من براتو درد دلامو بزارم روی لبای، خونیت لبامو بگم بعد تو به ما بابا چی گذشته بگم که عمه همیشه داشته هوامو باباجون... گوشواره هامو بردن و ببین گوشم پاره شده دختر نازت باباجون اسیر و آواره شده رقیه ت از دشمن بی دین خورده سیلی مث زهرا صورتم بابا، گشته نیلی سرم خورده سنگ شامی ها وشکسته مارو چرخوندن توی شام با دست بسته بابا جون... حالا که اومدی پدر دخترتم همرات ببر از بس که سختی کشیدم اومده طاقتم بسر نمیخوام بعد تو دیگه این زندگانی زبعد تو شد بهار عمرم خزانی دلم میسوزه برای عمه باباجون تو این سختی ها شده عمه قد کمانی بابا جون... اسماعیل تقوایی
177.7K
نوحه سنتی شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها من دختر سه ساله ي مولا حسينم در دشت غُصّه لاله ي مولا حسينم معناي عشقم ماه دمشقم مظلوم رقیه. آن بلبلم اندر قفس يارا ندارم شوق و هوس بر گلشن و صحرا ندارم جز آرزوي ديدن بابا ندارم چشمم پُر آب است قلبم كباب است مظلوم رقیه.. در كربلا آتش گرفته دامن من رحمي به حال من نكرد اهريمن من آخر مرا گردد كفن پيراهن من جان مي دهم جان در شام ويران مظلوم رقیه. پايم شده پُرآبله در راه شامات ديدم جفا از مردم گمراه شامات هست عمّه ام خورشيد و من هم ماه شامات روزم چو شام است عمرم تمام است مظلوم رقیه... نامم رقيّه دختري دُردانه هستم گَنجِ گِرانم ساكنِ ويرانه هستم عشق پدر شمع است و من پروانه هستم سوزم دمادم در آتش غم مظلوم رقیه.. با آه و غم گشته عجين آب و گِل من درد بزرگي هست يارب! در دل من شهزاده ام امّا، خرابه منزل من غم گشته يارم بابا ندارم مظلوم رقیه... بار دگر «سيّدبشير» آن شاعر من هم شاعر و هم نوکر و هم ذاكر من آمد به شام و شد در اينجا زائر من بهر قيامت خواهد شفاعت مظلوم رقیه... سید بشیر حسینی میانجی
411.7K
نوحه سنتی شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها سبک: تا مشکتو تو آب زدی... منتظرم تا که بیای سر روی زانوت بذارم رو صورت قشنگ تو من گل بوسه بکارم دل من رو توی ویرونه غم گرفته میریزم اشک، عمه ی من ماتم گرفته به حال این دختر تنها و غریبت میدونم قلب تموم عالم گرفته بابا جون.. اومدی بابا با سرت به دخترت سر بزنی اومدی تا خرابه رو نقشی ز حیدر بزنی بیا بگم من براتو درد دلامو بزارم روی لبای، خونیت لبامو بگم بعد تو به ما بابا چی گذشته بگم که عمه همیشه داشته هوامو باباجون... گوشواره هامو بردن و ببین گوشم پاره شده دختر نازت باباجون اسیر و آواره شده رقیه ت از دشمن بی دین خورده سیلی مث زهرا صورتم بابا، گشته نیلی سرم خورده سنگ شامی ها وشکسته مارو چرخوندن توی شام با دست بسته بابا جون... حالا که اومدی پدر دخترتم همرات ببر از بس که سختی کشیدم اومده طاقتم بسر نمیخوام بعد تو دیگه این زندگانی زبعد تو شد بهار عمرم خزانی دلم میسوزه برای عمه باباجون تو این سختی ها شده عمه قد کمانی بابا جون... اسماعیل تقوایی
اربعین کرب و بلاییم اباعبدالله عازمِ عرشِ خداییم اباعبدالله ما به شوقِ حرمت، سر به بیابان زده ایم در دلِ نور رهاییم اباعبدالله آتشِ عشقِ حرم در دلِ ما شعله ور است شوقِ آن صحن و سراییم اباعبدالله هر طرف می‌نگرم رنگِ افق خونین است ذاکرِ راسِ جداییم اباعبدالله داغِ تفتیده ی صحرا وُ بیابان به جگر بی تو در شور و نواییم اباعبدالله خیمه ها سوخته وُ قتلگه وُ عمّه وُ تل سر و پا غرقِ عزاییم، اباعبدالله هئیت و دسته وُ سنج و علم و بیرقِ خون ما به پابوسِ تو آییم اباعبدالله عشق در جاده ی دیدارِ شما گم شده است دل و جان جمله فداییم اباعبدالله هجرِ شش گوشه ی تو برده قرار از کفِ ما راهیِ کوی ولاییم اباعبدالله پرچمِ قافله سالار حسین در راه است زائرِ خونِ خداییم اباعبدالله یک قدم مانده که عاشق به وصالت برسد اربعین کرب و بلاییم اباعبدالله!
«اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ» سه ساله دختر سالار دشت نینوایم من رقیّه ، کودک محنت‌کش شام بلایم من عمو، بابا، برادر، جملگی رفتند و من اکنون به سوی شام ویران با یتیمان همنوایم من فلک! آیا نمی‌بینی که زیر سقف این گردون اسیر دست جلادان، درین محنت‌سرایم من؟ نمی‌دانی که فرزند حسین، آن شاه احرارم ؟ ولی در کودکی، محتاج از غم بر عصایم من نمی‌بینی شده مویم چو دندانم سفید از غم اگرچه نزد کفار ستمگر ، بی‌صدایم من؟! مرا وقت فَراغت بود در این سن کم ، اما روی خارِ مغیلان، با اسیران پا به پایم من به دیدارِ گلِ رویِ پدر ، در کنج ویرانه به خارِ غم ز جور خصم کافر مبتلایم من يزيد دون به تشت خون مرا آتش بزد بر دل ازین مهمان نوازی‌ها چه گویم با خدایم من غم مرگ پدر داغی بُوَد در سینه چون شمعی که فردا را ندیده خامُش از این ماجرایم من زِ زهرِ طعنِ دشمن گرچه می‌سوزم ز آهِ دل ولی زهری به چشم دشمن آل عبایم من اگرچه جان به جانان می‌سپارم با دلی خونین ولیکن چون پدر، راضی به تقدیر و قضایم من بده (ساقی) مرا جامی که کاهد داغ ایّامم اگر چه تا قیامت، داغ دار کربلایم من... سید محمدرضا شمس (ساقی)
237K
نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها یتیمم من دیگه بابا ندارم کف پاهام چقد آبله دارم انقده طعنه و ناسزا شنیدم دیگه از زنده موندن بیزارم یتیمی درد بی درمون یتیمی... من از این آدما خیری ندیدم خیلی رو خار صحراها دویدم شمر نامرد به من سیلی زد و گفت توی مقتل بابات و سر بریدم یتیمی درد بی درمون یتیمی... خیمه ها شعله ور از آتیش و دوده گناه ما بچه ها مگه چی بوده بس که دشمن به من تازیانه زد بدنم درد میکنه خیلی کبوده یتیمی درد بی درمون یتیمی... دخترا بابایین اینو میدونی غم و غصه هام و از چشام میخونی دخترای شام به من محل نمیدن منو با خودت ببر اگه میتونی یتیمی درد بی درمون یتیمی... دشمن پست به آیینه ترک زد به روی زخمای قلب من نمک زد نبودی تا ببینی بابای خوبم بین راه شام هی منو کتک زد یتیمی درد بی درمون یتیمی... زجر نامرد چه وحشیانه ام زد خیلی با کعب نی روی سرم زد دستامو روی سرم گذاشتم اما ندیدی بابا چطوری لگدم زد یتیمی درد بی درمون یتیمی... حسن نازپرور
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوبار صبح، ظهر نه غروب شد نیامدی