4_5866464605194162349.opus
123.6K
زمزمه ای با امام رضا(ع)
به سبک یا مولا دلم تنگ اومده
پایان صفر دلم شود تنگ حرم
مرغی شوم وبسوی مشهد بپرم
در سوگ رضا(ع) به سینه وسر بزنم
مانند رضا(ع) زغم بسوزد جگرم
یامولا غریب الغربا مارا بطلب در حرم معین الضعفا۲
___
در سوگ رضا دل همه خون بشود
هرعاشق او زغصه مجنون بشود
کفتر رضا سر به گریبان ببرد
آهوی صحرا غمین ومحزون بشود
یا مولا غریب الغربا ما را بطلب درحرم معین الضعفا۲
____
پایان صفر مولاشده مسموم کین
در خانه خود تنها فتاده برزمین
از درد جگر مولا بود در پیچ وتاب
اوج غربت وشرار زهری آتشین
یا مولا غریب الغربا، مارا.....
__
در غربت خود جوادش آمد یاد او
روسوی مدینه می رود فریاد او
می زندز طوس جواد خود را اوصدا
تا که آید و رسد پسر بر داد او
یا مولا غریب الغربا.....
شعر:اسماعیل تقوایی#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#نوحه
#امام_رضا_علیه_السلام
AUD-20220320-WA0016.mp3
1.82M
#دعای_زیبای_عهد
#با_صدای_آقای_فرهمند
💚 یـــــاصــــاحبــــــ الزمـــــــان 💚
یا فاطرُ بحقِ فاطمه عجِّل لولیک الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
🌤تعجیل در فرج مولایمان صلوات
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
1_1677287118.mp3
11.62M
یاحسین از صبح ازل
تا نام قشنگت شنیدهام
به خدا تا شام ابد
ناز غم عشقت خریدهام
اللهم عجل لولیک الفرج
#بازگشت_کاروان_اسرا_به_مدینه
#بانوان_خادم
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به در خانه ی عباس علمدار
زد بوسه بر ان درگه و استاد مؤدب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرار
کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار
هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یکسالۀ خود هدیۀ بسیار
گفتا به زنان اُم بنین مادرِ عباس
با سوزِ دلِ سوخته و دیدۀ خون بار
کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید
بخشید بر این مردِ فقیر از ره ایثار
خود سائل هر سالۀ عباس من است این
عباس دل آزرده شود گر برود زار
دادند بدو زیور و زر هر چه که می بود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار
سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم گریه کنان چهره به دیوار
گفتند همه هستیِ این خانه همین بود
ای مرد عرب اشک مَیَفشان تو به رخسار
آن سائلِ دلباخته با گریه چنین گفت:
کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار
بر من در این خانه گدائیست بهانه
من عاشقِ عباسم ، نه عاشق دینار
من آمده ام بازویِ عباس ببوسم
من در پی گل روی نهادم سوی گلزار
هر سال زدم بوسه بر آن دستِ مبارک
هر بار شدم محو رخِ صاحب این دار
یک لحظه بگوئید که عباس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار
ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند : فروبند لب ای مرد گرفتار
ای عاشق دلسوخته ، ای محو رخ دوست
ای سائل دلباخته ، ای طالب دیدار
دستی که زدی بوسه جدا گشت زِ پیکر
ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار
آن دست کزو خرجی یکساله گرفتی
شد قطع زِ تیغ ستم دشمن خونخوار
سر بر سر نی، دست جدا، تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعله ای از نار
این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بود در غم عباس عزادار
این مادر پیری که قدش گشته خمیده
سر تا به قدم سوخته، چون شمع شب تار
این مادر دلسوختۀ چهار شهید است
گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار
این مادر عباس همان اُم بنین است
دادند بنینش همه جان در ره دادار
*کاروان رسید مدینه ، اینجور نقل کردن یه بچۀ خردسال داره عباس این آقازاده سوارِ بر دوشِ اُم البنینِ .. کنارِ قبرِ پیغمبر شلوغِ مردا یه طرف ، زن ها یه طرف یه وقت دیدن این خانم آمد .. زن ها این صفوف رو شکافتند همه کنار رفتن یه عده ای اشاره می کنن بَشیر .. مراعات کن ...
اومد مقابلِ بشیر ، بشیر یه بشارتُ مژده بده یه خبرِ خوش بده .. بشیر حسینم برگشته ؟ خیلی وقته چشم به راهشم از حسینم چه خبر ؟
اُم البنین خبر داری عون رو کشتن ؟_فدایِ حسین از حسینم بگو ..جعفرت رو کشن ؛ _فدایِ حسین میگم از حسینم بگو ..عثمانتُ کشتن ؛ _میگم فدایِ حسین از حسین بگو ..
دید هرجوری حرف میزنه حماسه در حماسه متجلی ست .. گفت بزار براش روضه بخوانم .. اُم البنین خبر داری عمودِ آهنین به فرقِ عباست زدن ؟.. ناراحت شد ، بشیر میدونی داری چی میگی؟ پسرِ من قدِ رشیدی داشت ، دست هایِ بلند و قوی داشت ، مگه کسی میتونست انقدر بهش نزدیک بشه ؟.. عمود به فرقش بزنه ؟.. اگه بگی تیر باران شد کشته شد قبول میکنم .. پسرم یَلِ بی نظیرِ عربُ و عجمِ .. یه وقت دیدن شونه هایِ بشیر داره میلرزه .. صدا زد اُم البنین راست میگی به خدا ، اما اول کمین کردن پشتِ نخل هایِ علقمه .. دونه دونه دستاشُ بریدن .. تیر به چشمش زدن .. خبر داری رفته بود آب برا بچه هایِ حسین بیاره؟ .. تیر به مشکش زدن .. دیگه اینجا بود عمود به فرقش زدن .. یه دفعه همه زن هایِ مدینه صدایِ شیونُ و گریه شون بلند شد .. دیدن اُم البنین سلام الله علیها با همون جلالتُ جبروت ایستاده ، خم به ابرو نیاورده فقط نگاه کرد به بزرگانِ زن ها ؛ دیدید ، میبینید چی داره میگه:
دیگر مرا اُم البنین مخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
همه گریه کردن ، اُم البنین هنوز اشک نریخته .. تو احوالاتِ امام راحل هست وقتی خبر آقا مصطفی رو بهش دادن دیدن امام اصلاً گریه نمی کنه (این شوکت و بزرگیِ یه نفر) گفتن می خواید گریه کنه ؟یکی بیاد روضه بخواند.. تا اسم امام حسین اومد دیدن به پهنایِ صورت گریه می کرد این درسیِ که ما از اُم البنین یاد گرفتیم .. فرمود بشیر پسرام روگفتی ، منو پسرهامُ و هر کسی زیرِ این گنبد کبوده ، همه فدایِ حسین .. دیگه بیا از حسین بگو .. همچین که گفت بینِ دو نهرِ آب ذبح الحسین من القفا .. قتل الحسین عطشانا ..*
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ای حسین ..
449K
تمرین روضه خوانی بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من
تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من
مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد
که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من
چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی
غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من
خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند
به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من
دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد
ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من
چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو
چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
محمود ژولیده
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
صدا ۰۰۲_sd--۳۵.m4a
816K
زمینه. برگشت به مدینه
مدینه اومده قافله حسینیا
پُر از مصیبته توو دلِ آل مصطفی
به یاد اون سَری که شده از بدن جدا
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد دختر مرتضی رسید
همون که قامتش به زیر بار غم خمید
میون قتلگاه برادرش شده شهید
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد ازون غریب بی کفن
با مرثیه میگفت یَزیدیا خیلی بدن
با کعب نی همه امّ المصائب و زدن
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد با ناله و با اضطراب
ازون دلایی که شده تو کربلا کباب
از یه سه شعبه و لالایی خوندنِ رباب
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
بَشیر خبر آوُرد برا خانم امّ البنین
کنار علقمه شد پسرت نقش زمین
یه بی حیا زدِش با یه عمود آهنین
.. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
غریب کربلا حسین غریب کربلا...
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
صدا ۰۰۲_sd--۳۳.m4a
3.72M
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
کاروانِ بیقراریهایِ زهرا آمده
جایِ سقّا یادگاریهایِ سقّا آمده
یاد داری کاروان میرفت از شهرِ رسول
وَیْلُکِ اُمُّالبنین زینب به اینجا آمده
اُمِّلیلا از جوانی که اَذانش آرزوست
روضههایی تکّهتکّه اِرْباً اِرْباٰ آمده
این کنیزِ کاروان نَه که عروسِ فاطمهَست
کودکش مانده میانِ دشت تنها آمده
نجمه رویِ سینه میکوبید قاسم قد کشید
زیرِ سُمها چه بلایی بر سرِ ما آمده
جعفر و عثمان و عبداللّه را کشتند آه
شاهِ دین از علقمه با قامتی تا آمده
وَیْلُکِ اُمُّالبنین عبّاس اُفتاده زمین
خنجری کهنه پسِ سر ضربه زد از رویِ کین
از حسینِ تو خبر داریم از گودال تا.....
رویِ نیزه... دِیْرِ راهب... تا تنور و زیرِ پا
رویِ نیزه سنگ خورده پیشِ چشمِ خواهرش
در تنور و دِیْرِ راهب بر سرش آمد چهها؟!
پیکرِ عریانِ او بر رویِ ریگِ داغ بود
ضربهیِ شلّاق شد داغِ دلِ آلِ عبا
بر سرِ اَنگشتر و پیراهنَش دعوا شده
بعدِ عبّاسِ تو معجر در حرم شد کیمیا
وای از نانی که کوفی پیشِ ما ها پَرت کرد
بیحیا پا میکشیده بر سرِ خونین چرا؟!
وَیْلُکِ اُمُّالبنین زینب اِسارت رفته است
جایِ ناموسِ اباالفضلِ غیورت شد کجا؟!
دخترت را پیر کرده غصّههایِ کاروان
پیشِ چشمَم خورده بر دندان و لبها خیزران
از سفر آمد حرم امّا غریبه... بیحرم
با سرِ یارم چه شد آمد چهها مادر سرم
پایِ سر پیشِ نگاهِ ماهِ رویِ نیزهها
بیحیایی گفت من این دخترک را میخرم
پایِ سر بر چوبهیِ محمل سرم کوبیدهام
سر شکستم تا بدانی داغدارِ دلبرم
حسین ایمانی
#
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5780793008504965083.mp3
516.1K
❣﷽❣
🕋#سینه_زنی
🔳#واحد
🕋#بازگشت_كاروان_به_مدینه
از کربلا خبر میاد
قافله از سفر میاد
با قلبی غرق آه و تب
برگشته از سفر زینب
میاد اما تک و تنها
بدون بال و پر
نه قاسم نه علی اکبر
نه یار و نه یاور
نه امید دل زینب
امیر آبآور
ولی ام البنین میگه
کجاست نور دو عین من
نداره قلب من طاقت
بگو چی شد حسین من
🔳حسین من حسین من
هر روز غروب دلش خونه
هر روز غروب پریشونه
کنج بقیع غریبونه
میشینه روضه میخونه
میگه زینب ، بگو با من
که روز عاشورا
چیشد آخه اباالفضلم
میون اون غوغا
نشد مشک و بیاره
تا به خیمه ، واویلا
یل نامآورم آخه
چطوری از رو زین افتاد
چرا شرمنده شد ماهم
چی شد که رو زمین افتاد
🔳ابوفاضل ابوفاضل
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5988008288430591338.mp3
847.4K
❣﷽❣
#سینه_زنی_حضرت_ام_البنین_س
#سبک می گذرد کاروان
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
ام البنین افغان کند/روسوی قبرستان کند
آمدبشیرازکربلا/بنموده اعلام عزا
🔳شد بی پسرام البنین-خونین جگرام البنین
یااهل یثرب السلام/برماحسین داردپیام
عباس،حسین برادرش/شهیدراه داورش
🔳شدبی پسرام البنین-خونین جگرام البنین
گشته خزان گلزاراو/آه ازدل افکاراو
مادربسی زحمت کشید/تابه چهارفرزندرسید
زنهاپی غمخواری اش/آیندوبردلداری اش
🔳شدبی پسرام البنین-خونین جگرام البنین
گویندای بانوی دین/کن صبریاام البنین
ازدل کشیدآهی حزین/دیگرندارم نورعین
رفته عزیزانم زبین/جانهابقربان حسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🔳شدبی پسرام البنین-خونین جگرام البنین
AUD-20220114-WA0070.
4.21M
▪️بیا ام البنین برگشته زینب (روضه)
🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 #حضرت_ام_البنین (س)
دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد
مزن آتش به جان ای نور عینم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم
چه شد در کربلا هستی زهرا؟
حسینم وا حسینم وا حسینم
سرشته از غم زهرا گِلش بود
نگاه تار زینب قاتلش بود
نیفتاد از لبش نام حسینش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود ...
... ولی زینب چه با احساس می خواند
از آن بُهبوهه ي حساس می خواند
کنار قبر زهرا نیمه ي شب
چقدر از غیرت عباس می خواند
شاعر: یوسف رحیمی✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
narimani-52.mp3
9.12M
#بازگشت_كاروان_به_مدینه
#واحد
#وفات_حضرت_ام_البنین (س)
زینب بیا روضه بخون
از کربلا برام بگو۳
از موقعی که آب نبود
ازشاه تشنهکام بگو
از کربلا برام بگو۲
بگو ببینم ، از نور عینم
چجوری دشمن ، سر رو برید
وقتی میرفتی ، اینجور نبودی
چرا عزیزم ، قدت خمید
بگو ببینم ، کجاست حسینم
علی اکبر ، علی اصغر
کجاها رفتی ، چیا رو دیدی
چرا نمیگی ، چی شده معجر
زینبم بگو از کرببلا
از اون جسارت ، خیمه و غارت
دارم میمیرم وقتی میبینم
لباس پارهت ، 'رفتی اسارت۲'
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
خوب شد نبودی کربلا
بگم برات چیا دیدم۳
از مردم کوفه و شام
گوشهکنایه شنیدم
گوشهکنایه شنیدم۲
بذار بگم از ، سر حسینم
کجاهارفته ، کجاها بوده
بزم شراب و ، تنور خولی
همهش سوار نیزهها بوده
بذار بگم از ، دست ابالفضل
که هردوتا از ، تن جدا شد
عمود آهن ، زدن به فرقش
از پیشونی تا ، به ابرو وا شد
وقتی عباست، رو زمین افتاد
نیزه آوردن ، نیزه آوردن
گوشواره بردن، گهواره بردن
علم رو بردن۳
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
امالبنین تو میدونی
من اسوهی حجاب بودم۳
اما بگم کجا بودم
تومجلس شراب بودم
تومجلس شراب بودم۲
ماهارو بردن ، به شهر شام و
دم درِ دروازهی ساعات
گفتن که اینها ، خارجی هستن
اصلا نکردن ، با ما مراعات
توکوچه بازار ، مارو کشوندن
از پشتبوما میزدن سنگ
به صورت بچههای معصوم
مردم شهر هی ، میزدن چنگ
چوب خیزرون به لب و دندون
میزد میخندید۳
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین
#بازگشت_به_مدینه
#بازگشت_کاروان_به_مدینه