eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
زمینه؛ اُخت الزینب.mp3
5.91M
علیهاالسلام 🔹اخت الزینب🔹 کیه بشنوه ندبه‌تو اما، مثه ابر بهاری نباره تو که خطبه‌های باشکوهت، عطر فاطمی داره تویی کوثر ام‌ابیها، بنت الزهرا تویی سورۀ عصمت و تقوا، بنت الزهرا تویی آیۀ غربت زهرا، بنت الزهرا تویی وارث مادری مظلوم، بنت الزهرا تو نگات غم مادره معلوم، بنت الزهرا دل تو نمی‌شه دیگه آروم، بنت الزهرا می‌دیدی باز، با چشمی تر باغی از گل یاس، شده پرپر شده تازه، غم مادر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سفره‌دار غریبی بابا، راویِ شب آخر مولا بگو سهم علی بوده یک عمر، دنیایی از غم‌ها بگو با کوفۀ بی‌وفاها، بنت الحیدر از یتیم‌نوازی‌های مولا، بنت الحیدر اجر خوبی‌هاش این نبود اما، بنت الحیدر خطبۀ تو که شمشیر مولاست، بنت الحیدر توی دل‌ها قیامتی برپاست، بنت الحیدر هر کی دشمن حیدره رسواست، بنت الحیدر خطبه بخون، علی زنده‌ست بگو با دل خون، علی زنده‌ست تو دلهامون، علی زنده‌ست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلا اگه دشت بلا شد، تویی کوه صبوری و طاقت حتی دشمنتون شده حیرون، از این همه عزت تویی یار و پناه یتیما، اُخت الزینب تویِ اوج مصیبت و غم‌ها، اُخت الزینب تویی همدم زینب کبری، اُخت الزینب اگه غم شده رو دلا آوار، اُخت الزینب اگه خالیه جای علمدار، اُخت الزینب روی دوشته پرچم ایثار، اُخت الزینب أمَّن یُجیب، داری بر لب از حسین غریب، بخون امشب بخون واسه دل زینب شاعر: نغمه‌پرداز:
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قدیسه ای تو بی بی بنت علیِ مولا بانوی با سخاوت ای دخت پاک زهرا(س) جانها به قربانت،ای زینب صغری (س) گردند فدای تو،صدموسی و عیسی(ع) اخت الحسن اخت الحسین(ع) بر زهراو علی تویی نور دوعین (سیدتی بنت الحیدر) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بر راه دین و قرآن تو یاور و مجیبی حتی میان شیعه بانو چقد غریبی ای یار ثارالله،در کوفه و درشام باخطبه ات کردی،یاری تو از اسلام ای خواهرِ خوبِ ارباب عمه ی صاحب الزمان مرا دریاب (سیدتی بنت الحیدر) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلهاشده پرازغم ازداغ ام کلثوم(س) بانوی بی قرینه آن غصه دارمظلوم دربین مقتل او،دیده تنی بی سر درکنج ویرانه،دیده گل پرپر شش ماهه که بیقراره شش ماهه داره خون زدیده میباره (سیدتی بنت الحیدر) کرببلا نما عطا بر ابن نوکر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثل اقیانوس آروم غربت از اسمت معلوم ای خانوم ای خانوم جان حسین مظلوم مولاتی ام کلثوم ای خانوم ای خانوم عصمت کبری،سومین زهرا السلام علیکِ زینب صغری از بنی هاشم به بنات پیغمبر رسیده ارثیه شجاعت حیدر کربلا تا کوفه کوفه تا شامات زینب عباس شد و تو هم علی اکبر (مولاتی ام کلثوم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عالمه ی بِا‌الذاتی عمه جان ساداتی مولاتی مولاتی مستجاب الدعواتی قهرمان شاماتی مولاتی مولاتی خطبه غراء،نبض عاشورا السلام علیکِ زینب صغری شام رو با قدمات به لرزه انداختی به یزید گفتی آل علی نشناختی شمشیر حسن رو میشد تو کلامت دید وقتی که با خطبه از شام جمل ساختی (مولاتی ام کلثوم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی از زندگی مغموم میشم مینویسم اینجوری آروم میشم واسه شعرای جدید بعدِ وضو من دخیل ام کلثوم میشم نوشتن از شما بی یاد علی نمی‌شه زندگی بدون اولاد علی نمی‌شه بدون شک همسر تو پسرعموته بی‌بی آخه یه نااهل داماد علی نمیشه عمه ی ساداتی به فاطمه مرآتی اقتدارت حیدری تو کاملاً باباتی مرجع مهتابی تو شاعر اربابی برا رزق شاعرها مدد بده مولاتی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثل زینب بلیغه خطبه‌هاتون نافذ و برنده تیغ خطبه‌هاتون وقتی هست کلام زینب ذوالفقار میشه ذوالفقار رفیق خطبه‌هاتون داره عباس از نی یاللعجب می‌کنه خواهرش داره مثل خودش غضب می‌کنه تو و زینب و رباب،سکینه و رقیه پنج تن آل حسین شام و ادب می‌کنه چادرتو سنگره کار تو فتح و ظفره وجنات و سکناتت جلوات حیدره نفست بند به حسین دلیل لبخند حسین بعد زینب به تو میگن اولیا مخدره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۵ (حضرت ام کلثوم س) ای نور دیده ی حیدر تو گل باغ ولا هستی دختر حیدری چون فاطمه ی خیر النسا هستی نور چشمان حیدری دختر پاک کوثری نور دو عینی تو جان حسینی تو مولاتنا کلثوم۲ تو هستی علی و فاطمه را نور دو عینی تو خواهر زینبی و اخت الحسن اخت الحسینی تو ای گل گلشن ولا خواهر شاه کربلا یگانه ای بانو فرزانه ای بانو مولاتنا کلثوم۲ دیدی در کرب و بلا رنج و بلا از دشمن بی دین از آن رنج و ستم و جور و جفا بانو شدی غمگین دیده ای ظلم اشقیا کرده ای گریه بی صدا دیدی به عاشورا حسین شده تنها مولاتنا کلثوم۲ دیدی اکبر گل لیلا شده از ظلم و ستم پرپر با تیر کین عدو غرق به خون شد گلوی اصغر ظلم و کینه فزون شده کربلا موج خون شده از نسب هاشم کشته شده قاسم مولاتنا کلثوم۲ ای که بودی به حرم نور دو چشم فاطمه حساس خونجگر گشته ای آن لحظه که شد نقش زمین عباس دیده ای فرق او دو تا دست او از بدن جدا در علقمه افتاد لب تشنه او جان داد مولاتنا کلثوم۲ دیدی در کرب و بلا نور دو عین تو شده تنها افتاده از فرس و غرق به خون در بین دشمن ها شمر به سوی حسین دوید خنجرش از کینه کشید دیدی فدا گشته سرش جدا گشته مولاتنا کلثوم۲
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سیده ی مظلومه ، تا به ابد بانومه غریب تر از امام مجتبی بی بی کلثومه دل به غمش محکومه ، به کهکشان منظومه تو روضه این بی بی حال دل من آرومه جان منه عمه جان حجت بن الحسنه خطبه میخونه تبر به ریشه ی کفر بزنه دختر فاطمه و دختر خیبر شکنه قلمت حیدری،نفست حیدری می‌کشم من برا شما نعره ی حیدری دم باب الصغیر،قلادمو بگیر امیری ام کلثوم و نعم الامیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نور تو بی پایانه ، عظمت یزدانه یه جوری خطبه خوندی ترسید پسر مرجانه رحمت تو بارانه ، سلاح تو طوفانه زینِ اَبُ بنت جلاله فاتح دورانه اخت القمره وارث شجاعت‌های پدره صحن زینبیه‌شم دل می‌بره امضای زیارت حضرت زینب دست علی اکبره علی ام زینبه،حسنم زینبه نوای این سینه ی‌‌ سینه زنم زینبه امید آخرم،ببرم تا حرم سگ زینب شدم به عالم امکان سرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهنشه جاویدان ، طلوع نور یزدان یا علی ای همای رحمت تو بیا جان بستان حکومتت بی پایان ، نوکرت منم ای سلطان بیا و مرحمت بکن مرا نجف برگردان بابامه علی همه دین و همه دنیامه علی من یتیم نمیشم آخه اباالایتامه علی آن نام که بهترین سر آغاز بود نام علی قلمم حیدره،علمم حیدره شهنشه اصیل و با کرمم حیدر جگرم حیدره سپرم حیدره سنی بی پدر ببین پدرم حیدره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... بانو زبانزد است حیایی که داشتی تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی نازل شود به وحی خدا مدحِ وصف تو با آن مقام، پیش خدایی که داشتی در آسمانِ حیدر و زهرا پریده ای مهد کمال بود هوایی که داشتی با حضرتِ عقیله شما مو نمی زدی در خُلق و خو وفایی که داشتی دیدند اهل کوفه که حیدر ظهور کرد با خطبه ها و صوتِ رسایی که داشتی دیدی مصیبتی که دگر کَس نمی رسد به ابتدای صبر و رضایی که داشتی عباس تا که دید نداری تو هدیه ای سهمِ تو شد به کوهِ منایی که داشتی *شبِ عاشورا عباس داره مثل شیر نگهبانی میده و دور خیمه ها می گرده، از هر خیمه یه نوایی میاد،خانوم زینب بچه هاش رو آماده کرده، هر کی هر چی داره میخواد برا حسین رو کنه، نجمه خاتون، قاسم و عبدالله رو نشونده و داره باهاشون اتمام حجت میکنه...الهی بمیرم براش، رباب قنداقه رو گرفته...علی جان! یکی یه دونه ی مادر... همه خودشون رو دارن آماده میکنن یه هدیه به حسین بِدن...عباس اومد از کنارِ خیمه ی اُم الکلثوم رد شد،صدایِ ناله ی بی بی اومد،میگفت: خدا! خیلی کم سعادتم که چیزی برا حسین هدیه کنم...توی همین زمزمه ها بود که عابس اومد دَمِ خیمه،گفت: بانویِ من! اجازه میدید چند لحظه ای محضر شما باشم؟ تا خانوم صدا عباس رو شنید،اشکاش رو پاک کرد...فرمود:بیا داداش...بیا همیشه مرهم دردام،بیا همه کَس و کارم... عباس اومد دو زانو نشست،گفت: بی بی جان! گریه کردن شما فقط یه راه داره، اونم اینه که یه روز خبر مرگ عباس رو برات بیارن، مگه من مُردم داری گریه میکنی؟ چی شده؟ فرمود:عباس جان! خواهرم زینب دو تا بچه هاش رو آورده، بچه های داداش حسنم هستن، اُم لیلا علی اکبر رو فرستاده، اُم البنین تو و داداشات رو فرستاده،رُباب علی اصغر داره،من کسی رو ندارم برا حسینم قربونی کنم...یه لبخندی رو لبِ عباس نشست،گفت: بانویِ من! کی از من بهتر..؟ فردا میام دَمِ خیمه ات، دستم رو بگیر ببر پیشِ آقام حسین...بگو آقا یه غلام آوردم برات قربونی کنم...یه غلام آوردم بهت هدیه بدم...* عباس تا که دید نداری تو هدیه ای سهمِ تو شد به کوهِ منایی که داشتی قربانیِ تو نزد خدایت قبول شد یک عُمر ماند رنگ حنایی که داشتی اُم البنین به شهر مدینه که روضه داشت گُل می نمود آه و بکایی که داشتی با زینب و رباب فقط ناله می زدی با خاطرات کرب و بلایی که داشتی تقسیم شد میانِ اسیرانِ اهل بیت در شهر شام آب و غذایی که داشتی *بعد از دفنِ رقیه، خانوم زینب،دید اُم الکلثوم خیلی بی قراری میکنه، فرمود: چیه خواهرم؟گفت: زینب جان! دیشب دَمِ غروب رقیه از گوشه ی خرابه رو زانوهاش،چهار دست و پا، آهسته آهسته، اومد رو پام نشست،دستش رو دور گردنم حلقه کرد، آروم دَمِ گوشم گفت: عمه! میخوام یه حرفی بهت بزنم،اما قول بده به عمه زینب نگی...چی عمه جان!گفت:عمه! تو این شهرِ به این بزرگی، زیرِ این آسمون، آیا بچه ای گرسنه تر از من هم هست؟عمه! ضعف کردم،گرسنه ام...اشک تو چشمام حلقه زد،گفتم:رقیه جان صبر کن،همه چیز درست میشه...گفت:عمه!یه چیز دیگه ای هم میخوام بهت بگم...چی عمه!گفت عمه! حسم میکنم بابام میخواد بیاد دنبالم...حس میکنم دیگه شب آخرمِ...عمه جان! خودم میدونم باعث زحمت همه ی شما بودم...خودم میدونم برا خاطر ناله های من شما هم کتک خوردید...* تقسیم شد میانِ اسیرانِ اهل بیت در شهر شام آب و غذایی که داشتی حتی زنِ یزیدِ لعین گریه اش گرفت با دیدن خرابه و جایی که داشتی عباس بود روی نی و بست چشم خود وقتی که دید تاولِ پایی که داشتی شکر خدا نبود ببیند برادرت بردند گوشوارِ طلایی که داشتی شکر خدا نبود حسین تو بشنود در زیر تازیانه نوایی که داشتی ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹
1_832793836.mp3
5.85M
بعد از دفنِ حضرت رقیه، خانوم زینب،دید اُم الکلثوم خیلی بی قراری میکنه، فرمود: چیه خواهرم؟...* 🎙 📋 🥀 ▪️ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹