Amadam Ey Shah Panaham Bede_۲۰۲۳_۰۵_۰۳_۰۷_۲۹_۱۶_۴۲۵.mp3
10.73M
⚘گمنام⚘:
آمدم ای شاه پناهم بده
🎙#استاد_محمدعلی_کریمخانی:
انتشـار پسـت ثـواب جـاریـه درپـی دارد.🌺
«لبیک یاحسین»
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
💫#بسم_الله_الرحمن_الرحیم💫
مجموعه کانالها و گروه مادحین و ذاکرین ولایتمدار حضرت زینب سلام الله علیها
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘
http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e
💠🍃💠
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
💠🍃💠
کانال اشعار مناجاتی همراه باصوت امام زمان عج
https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
💠🍃💠
#گلچین_مولودی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیه
http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c
💠🍃💠
کانال ختم خوانی یا زینب(سلام الله علیها)
http://eitaa.com/joinchat/1358299167C1f58d7c92c
💠🍃💠
عروسی خوانی یا زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/2049966102C1b8f128de6
آیدی مدیر جهت پیشنهاد وانتقادات
@Gomnam1038
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠🍃💠
🌺🍃دوستانتان را به گروه دعوت کنید اجرتون با حضرت زینب سلام الله🌺🍃
متن روضه شهادت امام صادق
متن روضه شهادت امام صادق علیه السلام ـ مرحوم کافی
منصور دستور داد: بروید امام جعفر صادق(ع) را بیاورید. جوان رذلی که اسمش محمد بود شبانه نردبان گذاشت و از روی دیوار بی خبر آمد بالای بام و از آنجا به صحن خانه نگاه کرد، دید امام صادق دارد نماز می خواند. جوان پایین آمد و بعد از آنکه نماز آقا تمام شد به آقا گفت: آقا من مأمورم شما را ببرم. فرمود: مانعی ندارد. پس بگذار من به اتاق بروم و لباس بپوشم. گفت: نمی شود آقا. هر چه آقا اصرار کرد این جوان بی ادب قبول نکرد. با آن وضعیت از خانه بیرون آمدند. این پسر رذل سوار بر استر شد امام صادق(ع) پیرمرد هم پیاده به راه افتاد. این جوان هی استر را تند می راند. محمد بن ربیع می گوید: یک وقت نگاه کردم دیدم از بس آقا دویده نفسهایش به شمارش افتاده. دلم سوخت. عنان استرم را کشیدم و استر را نگه داشتم. پایین آمدم و گفتم: جعفر بن محمد! تو هم سوار شو! آقا سوار شد. رسیدیم به کاخ. ربیع پدر محمد جلو آمد و سلام کرد. گفت: آقا عذر می خوام. می دانید مأمورم و معذورم. آقا فرمود: اجازه می دهید من دو رکعت ناز بخوانم؟ گفت: بفرمایید. حضرت کناری ایستاد و دو رکعت نماز خواند. ربیع می گوید: دیدم بعد از نماز، دستهایش را بلند کرد طرف آسمان و لبهای مقدسش آهسته آهسته می جنبید. اما نمی دانم چه می گفت. زمزمه های آقا تمام شد. فرمود: ربیع! می خواهی مرا ببری ببر. ربیع می گوید: آستین آقا را گرفتم و داخل کاخ آوردم. تا چشم منصور دوانقی به قیافه امام صادق(ع) افتاد، آنقدر به ایشان توهین کرد که حد نداشت. امام صادق(ع) با سر بدون عمامه، با بدن بدون عبا و قبا، با پای برهنه ایستاده بود و این نانجیب هر چه از دهانش بیرون می آمد به آقا گفت.آقا هم سرشان را پایین انداخته بودند. یک وقت منصور دست به قبضه شمشیرش برد و به اندازه یک وجب شمشیر را بیرون کشید. ربیع می گوید: ای داد! الان اقا را می کشد. یک وقت دیدم منصور شمشیرش را غلاف کرد. مقداری فکر کرد باز به اندازه دو وجب شمشیر را بیرون کشید. گفتم الان آقا را می کشد. باز دیدم شمشیر را غلاف کرد. یک وقت دیدم تمام شمشیر را بیرون کشید. به خودم گفتم : به خدا قسم اگر شمشیر را به من بدهد و بگوید:امام صادق را بکش اول خودش را می کشم. هر طور می خواهد بشود. یک وقت دیدم تمام شمشیر را غلاف کرد و از تختش پایین آمد. امام صادق(ع) را بغل کرد و بوسید. آقا را برد جای خودش نشاندو عذر خواهی کرد. گفت: آقا معذرت می خواهم سوءتفاهمی شده بود آقا! خواهش می کنم برگردید. منصور گفت: ربیع! اسب مخصوص خودم را بیاور. آقا را رساندم به خانه و برگشتم. آمدم به منصور گفتم: بیرون کشیدن آقا با این وضع و شمشیر کشیدن و با عزت آقا را به خانه رساندن به هم جور در نمیآید. منصور گفت: ربیع! به خدا قسم می خواستم امشب جعفر را بکشم. تا دست به قبضه شمشیر بردم،یک وقت دیدم پیغمبر(ص) استین هایش را بالا زده و جلو آمد. یک شمشیر هم در دستش بود آن را بلند کرد و فرمود: آی منصور! به خدا خودت و قصرت را از بین می برم اگر یک مو از سر پسرم جعفر کم شود. من ترسیدم و شمشیرم را غلاف کردم. با خودم گفتم: شاید خیالاتی شده ام. بار دیگر به اندازه دو وجب شمشیرم را از غلاف بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) نزدیکتر آمد و فرمود: منصور! وهم و خیال است؟ تو را از بین ببرم؟ ترسیدم و شمشیر را غلاف کردم. باز دفعه سوم به خودم تلقین کردم شاید وهم و خیال است. این دفعه همه شمشیر را بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) پایش را گذاشت روی پله اول منبر و فرمود: می خواهی تو را از بین ببرم؟ باورم شد. شمشیر را غلاف کردم و به احترام آقا را بر گرداندم.
می دانم الان دلهایتان دارد بهانه می گیرد. بگویم؟ می گویم: یا رسول الله! ای کاش یک سری هم به کربلا می آمدی. یا رسول الله ای کاش یک سری هم به گودال قتلگاه می زدی. رسول خدا! اگر شما نیامدید زینب(س) آمد. زینب(س) با یک عده زن و بچه آمد. یک عده زنهای داغ دیده آمدند. ای خدا! بالای بلندی رسید. دید لشکر دور حسین(ع) را محاصره کرده است. شمشیر دار با شمشیر می زند، نیزه دار با نیزه می زند. عصا دار با عصا می زند. آنهایی هم که حربه ای نداشتند آنقدر سنگ به بدن مقدس ابی عبدالله زدند. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
.
#واحد
#زمینه
#شور
#امام_صادق علیه السلام و #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
بند اول:
اماممو دیدم دلشکسته
به روی خاک حجره نشسته
دلم غمین از تاب و تبش بود
زمزمه ای بر روی لبش بود:
ای آقای من/ غیبتت خواب از چشم من ربوده
ای آقای من/ رو لبم هر لحظه ذکر تو بوده
وابتزت منی راحه فوادی
سیدی غیبتک نفت رقادی *۱
جواب:
سیدی بقیت الله
سیدی آجرک الله
بند دوم:
جد غریبتو تو کوچه بردن
خیلی دل مادر تو آزردن
ازین مصیبت دل تو شکسته
کشوندنش ولی با دست بسته
ای آقای من/ قلبتو سوزوندن تو این مدینه
ای آقای من/ روز و شب چشمت این غمو میبینه
جدت رو میبردن توی دل شب
با پای برهنه و به پشت مرکب
سیدی بقیت الله
سیدی آجرک الله
بند سوم:
وقتی که خونش توی شعله ها بود
دلش به یاد دشت کربلا بود
آل پیمبرو اسیری ببدن
رقیه رو یتیم گیر آوردن
وای از کربلا / داغ عاشورا دل رو میسوزونه
وای از کربلا / آتیش از خیمه می کشید زبونه
واویلا خیلی شد ظلم و جسارت
واویلا خیمه ها رفته به غارت
بند چهارم:
دوباره یک امام و زهر کینه
داغ حسن تازه شد و مدینه
با لب تشنه یاد کربلا بود
روضه خونه حسین سر جدا بود
واویلا حسین/ خواهر تو هر لحظه میره از حال
واویلا حسین / پیکرت افتاده میون گودال
زینب میزد بوسه به روی حنجر
زهرا میزد ناله غریب مادر
#مرتضی_کربلایی✍
توضیح:
*۱
سُدَیر صیرفی میگوید: من، مُفَضَّل بن عَمْرو، ابوبصیر و ابان بن تَغلَب خدمت مولایمان امام صادق (ع) رسیدیم در حالیکه ایشان بر خاک نشسته و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده بودند و ایشان مانند مادر فرزند مردهی شیدای جگر سوخته میگریستند درحالیکه زمزمه میکردند:
سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و ابتزت منی راحة فؤادی سیدی غیبتک أوصلت مصابی بفجائع الأبد ...
و ادامه روایت ...
#شهادت_امام_صادق
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج والعافیه والنصر
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
قسمت اول
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
امام صادق ( علیه السلام ) ، حدودِ 70 سال سن دارند ، #ابن_ربیع ، شب آقارو سرِ برهنه ، پای برهنه ، از تو خونه بیرون آورد ، جلوی چشم بچه ها ... الهی برای هیچ بابایی پیش نیاد شب بریزن تو خونه ، بخواهند جلوی دخترش ، بابارو از تو خونه بیرون ببرند ، دختر میدوه میگه بابامو کجا می برید ؟ نمیزارم بابام رو ببرید ...
آقا ، شمارو نیمه ی شب از تو خونه بیرون بردند ، #ابن_ربیع ملعون ، خودش سوار مرکب بود ، اما امام صادق ( علیه السلام ) 70 ساله رو دنبال خودش میدوانید ، خجالت میکشم بگم ، آقارو دنبال خودش پیاده میدواند ، میگه مقداری راه رفتم ، برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ... ؟ عرق به پیشانیش نشسته ؟
آقا ، قربونت برم ، آقا آقا .. امشب شیعیانت اومدند برای غمات گریه کنند ، آقا جان :
سالخورده
طاقتش کم میشود
بی زدن هم
قامتش خم میشود
( بگم بعدیش رو ؟ اومدی امشب گریه کنی ، برای غربت امام صادق « علیه السلام » ... )
بر زمین می افتد و
در کوچه ها
تا که ضربِ دست
محکم می شود ...
گریه کن های محرم ، امشب برای امام صادق ( علیه السلام ) گریه کنید ، فرمود مسمع ، تو که برای جدم گریه میکنی ، بهت بشارت بدهم ، همچین که جان به گودی گلوت میرسه ، عزرائیل میاد بالین تو ، پیغمبر(ص) میاد ، امیرالمومنین میاد ، فاطمه ی زهرا میاد ، من هم میام ، به عزرائیل میگیم این گریه کنِ حسینه ... این گریه کنِ جد ماست ، ... به به ... قربون این نوای یا حسینت ، ان شاءالله تو حرم ارباب حسین ..
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج والعافیه والنصر
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
556.1K
🏴سبک واحد سنگین هشتم شوال
#واحد_تخریب_بقیع
🏴بند اول
خاکی ولی عرش خدایی ای بقیع
غصه ی بچه شیعه هایی ای بقیع
یه روزی صاحبِ حرم بودی ولی
حالا غریبِ حرمایی ای بقیع
جوری زدن به حرمت با تیشه
که داغت از دله ما پاک نمیشه
با دیدنه اون مزارای خاکیت
داغی که توی دله تازه میشه
دق میکنه اونجا کبوتر
تا میذاره رو خاک تو پر
ما یه حرم برات میسازیم
از حرمه اولی بهتر
از غریبی درت میاریم
برای ساختنت پا کاریم
برات ضریحی از طلا و
گلدسته و گنبد میذاریم
آه ای بقیع
🏴بند دوم
فرق میکنی تو با تمومه حرما
فرقت اینه نداری زائر این روزا
نمیشه از تو بگن و گریه نکرد
بی اختیار میریزه اشک از تو چشا
فقط یه زائر داری تو همیشه
از ناله هاش برا تو کم نمیشه
یه مادره که زار و دل پریشه
طواف تو کار همیشگیشه
با چادر خاکیش رو خاکا
سر میذاره حضرت زهرا
هی میگه بچه هام غریبن
بدونید اینو اهل دنیا
دلش پر از غمه براتو
تا میبینه حال و هواتو
آرزو میکنه به زودی
ببینه صحن با صفاتو
آه ای بقیع
🏴بند سوم
یه روز میشه که انتظارا سر میاد
دنیا بهاری میشه گل ها در میاد
از کنار خونه ی کعبه از آقا
مهدی صاحب الزمون خبر میاد
به زودی این خبر جهانی میشه
اونکه بیاد دور میشه غم همیشه
خسته شدیم از دوریه تو دیگه
پس چرا غیبتت تموم نمیشه
میشه بیای عزیز زهرا
میشه بیای خسته شدیم ما
طاقته دوریتو نداریم
الساعه العجل ای آقا
از دوریه تو نیمه جونیم
تا کی برات دعا بخونیم
بگو انا بقیت الله
ما خودمونو میرسونیم
مهدی بیا
۱۴۰۲/۰۲/۰۳
شاعرامیرحسین سلطانی
سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5998842201700828844.opus
188.2K
بند ۱ اجرای واحد
2. دوباره بوی.mp3
4.66M
#نوحه_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_جواد_مقدم
(دوباره بویِ دود از
شهرِ مدینه اومد) ۲
(دوباره رنگِ غصه و
شرر به سینه اومد) ۲
یه عده به شیخالائمه ،
بیاحترامی میکنند
با ناسزا دور و بَرش ،
شیرینزبونی میکنند
کوچکترا دارن فرار میکنن
از هر طرفی
نامردا، با بچهها هم
نامهربونی میکنند
آه… دل من
دوباره غصه داره ...
آه… دل من
هوای گریه داره ...
آه… دلِ من ،
امون از این غریبی ...
(کِشون کِشون ، پیاده ،
آقامونو میبردن
رَمق تو زانواش نبود ،
همش زمین میخوردن) ۲
الهی اون کسی که
آقا رو برد ، خیر نبینه
حداقل نذاشت برا
یه لحظه آقا بشینه
بیخود نبود با دست بسته ،
کارت آقا گریه بود
اینجایه روضه اشکایِ
چشات برا رقیه بود
آه… دل من…
رقیه و اسیری
آه… دل من…
امون از این غریبی
آه… دل من ...
چته دوباره گیری
آه… دلِ من ،
امون از این غریبی ...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج والعافیه والنصر
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
4_5998842201700828845.opus
112.6K
بند ۲ اجرای شور
368.1K
#زمینه_شهادت_امام_صادق_ع
#سبک_بین_جنجال
#دوباره_دیده_ها
🔘🔘🔘🔘
☑️بنداول
دوباره دیدهامون تر شد
تداعی روضه حیدر شد
تو مدینه دوباره تکرار
انگاری روضه ی مادر شد
دوباره روضه های کوچه
دوباره غصه های کوچه
دوباره دست مردی بسته
دوباره ماجرای کوچه
.....
بازم نشونه ها /با تازیونه ها
دشنام و ناسزا خدا خدا خدا خدا
.....
دوباره حرف بد/با ضربه ی لگد
سیلیه بی هوا خدا خدا خدا خدا
آه و واویلتا واویلا
ٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖ.
☑️بنددوم
حق تو شد ادا تو کوچه
افتادی زیر پا تو کوچه
تورو بردن شنیدم ای واای
بی عبا بی ردا تو کوچه
.....
شنیدم اقا محزون بودی
شنیدم دیده گریون بودی
زبونم لال شنیدم چند روز
جای ناجور تو زندون بودی
.....
گیسو سفیدی و /دیگه بریدی و
با تن نیمه جون آقام آقام آقا
میونه بستری /شبیه مادری
بااین قدکمون / آقام آقام آقام
آه و واویلتا واویلا
☑️بندسوم
شنیدم بردنت با آزار
قوم پست و لعین و اغیار
ولی بازم خدا روشکر که
تو نرفتی توکوچه بازار
شنیدم وقتی که آزردی
توی کوچه زمین میخوردی
شنیدم با صدای خس خس
نام مادر رو هی میبردی
#رضاابوالحسنی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها