eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫💫 مجموعه کانالها و گروه مادحین و ذاکرین ولایتمدار حضرت زینب سلام الله علیها ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘ http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e 💠🍃💠 http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f 💠🍃💠 کانال اشعار مناجاتی همراه باصوت امام زمان عج https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6 💠🍃💠 http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c 💠🍃💠 کانال ختم خوانی یا زینب(سلام الله علیها) http://eitaa.com/joinchat/1358299167C1f58d7c92c 💠🍃💠 عروسی خوانی یا زینب سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/2049966102C1b8f128de6 آیدی مدیر جهت پیشنهاد وانتقادات @Gomnam1038 💠🍃💠 🌺🍃دوستانتان را به گروه دعوت کنید اجرتون با حضرت زینب سلام الله🌺🍃
متن روضه شهادت امام صادق متن روضه شهادت امام صادق علیه السلام ـ مرحوم کافی منصور دستور داد: بروید امام جعفر صادق(ع) را بیاورید. جوان رذلی که اسمش محمد بود شبانه نردبان گذاشت و از روی دیوار بی خبر آمد بالای بام و از آنجا به صحن خانه نگاه کرد، دید امام صادق دارد نماز می خواند. جوان پایین آمد و بعد از آنکه نماز آقا تمام شد به آقا گفت: آقا من مأمورم شما را ببرم. فرمود: مانعی ندارد. پس بگذار من به اتاق بروم و لباس بپوشم. گفت: نمی شود آقا. هر چه آقا اصرار کرد این جوان بی ادب قبول نکرد. با آن وضعیت از خانه بیرون آمدند. این پسر رذل سوار بر استر شد امام صادق(ع) پیرمرد هم پیاده به راه افتاد. این جوان هی استر را تند می راند. محمد بن ربیع می گوید: یک وقت نگاه کردم دیدم از بس آقا دویده نفسهایش به شمارش افتاده. دلم سوخت. عنان استرم را کشیدم و استر را نگه داشتم. پایین آمدم و گفتم: جعفر بن محمد! تو هم سوار شو! آقا سوار شد. رسیدیم به کاخ. ربیع پدر محمد جلو آمد و سلام کرد. گفت: آقا عذر می خوام. می دانید مأمورم و معذورم. آقا فرمود: اجازه می دهید من دو رکعت ناز بخوانم؟ گفت: بفرمایید. حضرت کناری ایستاد و دو رکعت نماز خواند. ربیع می گوید: دیدم بعد از نماز، دستهایش را بلند کرد طرف آسمان و لبهای مقدسش آهسته آهسته می جنبید. اما نمی دانم چه می گفت. زمزمه های آقا تمام شد. فرمود: ربیع! می خواهی مرا ببری ببر. ربیع می گوید: آستین آقا را گرفتم و داخل کاخ آوردم. تا چشم منصور دوانقی به قیافه امام صادق(ع) افتاد، آنقدر به ایشان توهین کرد که حد نداشت. امام صادق(ع) با سر بدون عمامه، با بدن بدون عبا و قبا، با پای برهنه ایستاده بود و این نانجیب هر چه از دهانش بیرون می آمد به آقا گفت.آقا هم سرشان را پایین انداخته بودند. یک وقت منصور دست به قبضه شمشیرش برد و به اندازه یک وجب شمشیر را بیرون کشید. ربیع می گوید: ای داد! الان اقا را می کشد. یک وقت دیدم منصور شمشیرش را غلاف کرد. مقداری فکر کرد باز به اندازه دو وجب شمشیر را بیرون کشید. گفتم الان آقا را می کشد. باز دیدم شمشیر را غلاف کرد. یک وقت دیدم تمام شمشیر را بیرون کشید. به خودم گفتم : به خدا قسم اگر شمشیر را به من بدهد و بگوید:امام صادق را بکش اول خودش را می کشم. هر طور می خواهد بشود. یک وقت دیدم تمام شمشیر را غلاف کرد و از تختش پایین آمد. امام صادق(ع) را بغل کرد و بوسید. آقا را برد جای خودش نشاندو عذر خواهی کرد. گفت: آقا معذرت می خواهم سوءتفاهمی شده بود آقا! خواهش می کنم برگردید. منصور گفت: ربیع! اسب مخصوص خودم را بیاور. آقا را رساندم به خانه و برگشتم. آمدم به منصور گفتم: بیرون کشیدن آقا با این وضع و شمشیر کشیدن و با عزت آقا را به خانه رساندن به هم جور در نمیآید. منصور گفت: ربیع! به خدا قسم می خواستم امشب جعفر را بکشم. تا دست به قبضه شمشیر بردم،یک وقت دیدم پیغمبر(ص) استین هایش را بالا زده و جلو آمد. یک شمشیر هم در دستش بود آن را بلند کرد و فرمود: آی منصور! به خدا خودت و قصرت را از بین می برم اگر یک مو از سر پسرم جعفر کم شود. من ترسیدم و شمشیرم را غلاف کردم. با خودم گفتم: شاید خیالاتی شده ام. بار دیگر به اندازه دو وجب شمشیرم را از غلاف بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) نزدیکتر آمد و فرمود: منصور! وهم و خیال است؟ تو را از بین ببرم؟ ترسیدم و شمشیر را غلاف کردم. باز دفعه سوم به خودم تلقین کردم شاید وهم و خیال است. این دفعه همه شمشیر را بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) پایش را گذاشت روی پله اول منبر و فرمود: می خواهی تو را از بین ببرم؟ باورم شد. شمشیر را غلاف کردم و به احترام آقا را بر گرداندم. می دانم الان دلهایتان دارد بهانه می گیرد. بگویم؟ می گویم: یا رسول الله! ای کاش یک سری هم به کربلا می آمدی. یا رسول الله ای کاش  یک سری هم به گودال قتلگاه می زدی. رسول خدا! اگر شما نیامدید زینب(س) آمد. زینب(س) با یک عده زن و بچه آمد. یک عده زنهای داغ دیده آمدند. ای خدا! بالای بلندی رسید. دید لشکر دور حسین(ع) را محاصره کرده است. شمشیر دار با شمشیر می زند، نیزه دار با نیزه می زند. عصا دار با عصا می زند. آنهایی هم که حربه ای نداشتند آنقدر سنگ به بدن مقدس ابی عبدالله زدند.     لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
. علیه السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف بند اول: اماممو دیدم دلشکسته به روی خاک حجره نشسته دلم غمین از تاب و تبش بود زمزمه ای بر روی لبش بود: ای آقای من/ غیبتت خواب از چشم من ربوده ای آقای من/ رو لبم هر لحظه ذکر تو بوده وابتزت منی راحه فوادی سیدی غیبتک نفت رقادی *۱ جواب: سیدی بقیت الله سیدی آجرک الله بند دوم: جد غریبتو تو کوچه بردن خیلی دل مادر تو آزردن ازین مصیبت دل تو شکسته کشوندنش ولی با دست بسته ای آقای من/ قلبتو سوزوندن تو این مدینه ای آقای من/ روز و شب چشمت این غمو میبینه جدت رو میبردن توی دل شب با پای برهنه و به پشت مرکب سیدی بقیت الله سیدی آجرک الله بند سوم: وقتی که خونش توی شعله ها بود دلش به یاد دشت کربلا بود آل پیمبرو اسیری ببدن رقیه رو یتیم گیر آوردن وای از کربلا / داغ عاشورا دل رو میسوزونه وای از کربلا / آتیش از خیمه می کشید زبونه واویلا خیلی شد ظلم و جسارت واویلا خیمه ها رفته به غارت بند چهارم: دوباره یک امام و زهر کینه داغ حسن تازه شد و مدینه با لب تشنه یاد کربلا بود روضه خونه حسین سر جدا بود واویلا حسین/ خواهر تو هر لحظه میره از حال واویلا حسین / پیکرت افتاده میون گودال زینب میزد بوسه به روی حنجر زهرا میزد ناله غریب مادر ✍ توضیح: *۱ سُدَیر صیرفی می‎گوید: من، مُفَضَّل بن عَمْرو، ابوبصیر و ابان بن تَغلَب خدمت مولایمان امام صادق (ع) رسیدیم در حالیکه ایشان بر خاک نشسته و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده بودند و ایشان مانند مادر فرزند مرده‎ی شیدای جگر سوخته می‎گریستند درحالیکه زمزمه می‎کردند: سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و ابتزت منی راحة فؤادی سیدی غیبتک أوصلت مصابی بفجائع الأبد ... و ادامه روایت ... .👇 والعافیه والنصر http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
قسمت اول امام صادق ( علیه السلام ) ، حدودِ 70 سال سن دارند ، ، شب آقارو سرِ برهنه ، پای برهنه ، از تو خونه بیرون آورد ، جلوی چشم بچه ها ... الهی برای هیچ بابایی پیش نیاد شب بریزن تو خونه ، بخواهند جلوی دخترش ، بابارو از تو خونه بیرون ببرند ، دختر میدوه میگه بابامو کجا می برید ؟ نمیزارم بابام رو ببرید ... آقا ، شمارو نیمه ی شب از تو خونه بیرون بردند ، ملعون ، خودش سوار مرکب بود ، اما امام صادق ( علیه السلام ) 70 ساله رو دنبال خودش میدوانید ، خجالت میکشم بگم ، آقارو دنبال خودش پیاده میدواند ، میگه مقداری راه رفتم ، برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ... ؟ عرق به پیشانیش نشسته ؟ آقا ، قربونت برم ، آقا آقا .. امشب شیعیانت اومدند برای غمات گریه کنند ، آقا جان : سالخورده طاقتش کم میشود بی زدن هم قامتش خم میشود ( بگم بعدیش رو ؟ اومدی امشب گریه کنی ، برای غربت امام صادق « علیه السلام » ... ) بر زمین می افتد و در کوچه ها تا که ضربِ دست محکم می شود ... گریه کن های محرم ، امشب برای امام صادق ( علیه السلام ) گریه کنید ، فرمود مسمع ، تو که برای جدم گریه میکنی ، بهت بشارت بدهم ، همچین که جان به گودی گلوت میرسه ، عزرائیل میاد بالین تو ، پیغمبر(ص) میاد ، امیرالمومنین میاد ، فاطمه ی زهرا میاد ، من هم میام ، به عزرائیل میگیم این گریه کنِ حسینه ... این گریه کنِ جد ماست ، ... به به ... قربون این نوای یا حسینت ، ان شاءالله تو حرم ارباب حسین .. والعافیه والنصر http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
556.1K
🏴سبک واحد سنگین هشتم شوال 🏴بند اول خاکی ولی عرش خدایی ای بقیع غصه ی بچه شیعه هایی ای بقیع یه روزی صاحبِ حرم بودی ولی حالا غریبِ حرمایی ای بقیع جوری زدن به حرمت با تیشه که داغت از دله ما پاک نمیشه با دیدنه اون مزارای خاکیت داغی که توی دله تازه میشه دق میکنه اونجا کبوتر تا میذاره رو خاک تو پر ما یه حرم برات میسازیم از حرمه اولی بهتر از غریبی درت میاریم برای ساختنت پا کاریم برات ضریحی از طلا و گلدسته و گنبد میذاریم آه ای بقیع 🏴بند دوم فرق میکنی تو با تمومه حرما فرقت اینه نداری زائر این روزا نمیشه از تو بگن و گریه نکرد بی اختیار میریزه اشک از تو چشا فقط یه زائر داری تو همیشه از ناله هاش برا تو کم نمیشه یه مادره که زار و دل پریشه طواف تو کار همیشگیشه با چادر خاکیش رو خاکا سر میذاره حضرت زهرا هی میگه بچه هام غریبن بدونید اینو اهل دنیا دلش پر از غمه براتو تا میبینه حال و هواتو آرزو میکنه به زودی ببینه صحن با صفاتو آه ای بقیع 🏴بند سوم یه روز میشه که انتظارا سر میاد دنیا بهاری میشه گل ها در میاد از کنار خونه ی کعبه از آقا مهدی صاحب الزمون خبر میاد به زودی این خبر جهانی میشه اونکه بیاد دور میشه غم همیشه خسته شدیم از دوریه تو دیگه پس چرا غیبتت تموم نمیشه میشه بیای عزیز زهرا میشه بیای خسته شدیم ما طاقته دوریتو نداریم الساعه العجل ای آقا از دوریه تو نیمه جونیم تا کی برات دعا بخونیم بگو انا بقیت الله ما خودمونو میرسونیم مهدی بیا ۱۴۰۲/۰۲/۰۳ شاعرامیرحسین سلطانی سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران
2. دوباره بوی.mp3
4.66M
(دوباره بویِ دود از شهرِ مدینه اومد) ۲ (دوباره رنگِ غصه و شرر به سینه اومد) ۲ یه عده به شیخ‌الائمه ، بی‌احترامی می‌کنند با ناسزا دور و بَرش ، شیرین‌زبونی می‌کنند کوچکترا دارن فرار می‌کنن از هر طرفی نامردا، با بچه‌ها هم نامهربونی می‌کنند آه… دل من دوباره غصه داره ... آه… دل من هوای گریه داره ... آه… دلِ من ، امون از این غریبی ... (کِشون کِشون ، پیاده ، آقامونو می‌بردن رَمق تو زانواش نبود ، همش زمین می‌خوردن) ۲ الهی اون کسی که آقا رو برد ، خیر نبینه حداقل نذاشت برا یه لحظه آقا بشینه بیخود نبود با دست بسته ، کارت آقا گریه بود اینجایه روضه اشکایِ چشات برا رقیه بود آه… دل من… رقیه و اسیری آه… دل من… امون از این غریبی آه… دل من ... چته دوباره گیری آه… دلِ من ، امون از این غریبی ... والعافیه والنصر http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
368.1K
🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول دوباره دیدهامون تر شد تداعی روضه حیدر شد تو مدینه دوباره تکرار انگاری روضه ی مادر شد دوباره روضه های کوچه دوباره غصه های کوچه دوباره دست مردی بسته دوباره ماجرای کوچه ..... بازم نشونه ها /با تازیونه ها دشنام و ناسزا خدا خدا خدا خدا ..... دوباره حرف بد/با ضربه ی لگد سیلیه بی هوا خدا خدا خدا خدا آه و واویلتا واویلا ٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖ. ☑️بنددوم حق تو شد ادا تو کوچه افتادی زیر پا تو کوچه تورو بردن شنیدم ای واای بی عبا بی ردا تو کوچه ..... شنیدم اقا محزون بودی شنیدم دیده گریون بودی زبونم لال شنیدم چند روز جای ناجور تو زندون بودی ..... گیسو سفیدی و /دیگه بریدی و با تن نیمه جون آقام آقام آقا میونه بستری /شبیه مادری بااین قدکمون / آقام آقام آقام آه و واویلتا واویلا ☑️بندسوم شنیدم بردنت با آزار قوم پست و لعین و اغیار ولی بازم خدا روشکر که تو نرفتی توکوچه بازار شنیدم وقتی که آزردی توی کوچه زمین میخوردی شنیدم با صدای خس خس نام مادر رو هی میبردی
4_5792019288512532185.mp3
3.46M
امیر حسین یعقوبیان: . بی عصا و بی عبا می کشن تو کوچه ها میگه زیر لب فقط یا علی یا مرتضی پا برهنه میبرن بی عمامه می برن شیخ معصومین و با تازیونه می برن دست بسته و پشت مرکبه یاد کربلا یاد زینبه بند دوم هیزم و آتیش و دود. میزد و رحمی نبود ناله میزد یاد اون. دختر صورت کبود دختری که بیگناه. مونده تنها ؛ بی پناه تو بیابون میزدش. زجر پست و روسیاه روی صورتش مونده جای دست جوری زد پلید دندونش شکست بند سوم نور چشم مصطفی. شافع روز جزا مثل تو هیچکی نبود روضه دار کربلا گفته بودی روضه خون باز برام روضه بخون از گلوی اصغر و. روضه ی داغ جوون این که کشتنش شاه عالمه شد جدا سرش پیش فاطمه یا ابا عبدالله یا ابا عبدالله
329.5K
آرام علیه_السلام سر آسمانهای اعلا/به زیر قدمهای صادق دل غصه دار محبین/بسوزد ز غمهای صادق فدای امام غریبی/که شد کشته ی زهر کینه ز داغ عزیزی پیمبر/شده محشری در مدینه بُوَد ذکر لبها/چو حیدر چو زهرا در این سوگ عظمی/واویلا واویلا واویلا واغربتا... ز طاغوتیان زمانه/چه ظم و ستم ها که دیده شبانه پیاده خدایا/پی مرکبی می دویده قسم بر غم بی حد او/غمش بر دل ما نشسته بمیرم بمیرم بمیرم/که شد حُرمت او شکسته بمیرم که جانش/شد از غصه بر لب بگرید بگرید/به غمهای زینب واویلا واغربتا... سلامم بر آن بانویی/به اشک و به قلب شکسته شده وارد شام و کوفه/ولیکن به دستان بسته سر دلبرش روی نیزه/به لبهای او ذکر یا رب زنان کف زنان گرد محمل/وَ نامَحرمان دور زینب به نی قاری او/بخواند چو قرآن شود ذکر لبهاش/حسین جان حسین جان یا حسین یابن الزهرا... ✍🎤
سلام ای حضرت صادق (ع).mp3
6.19M
🌷 ✅بنداول مدحی سلام اقا سلام یا حضرت صادق (ع) سلام اقا سلام ای عشق هر عاشق سلام اقا سلام ای هادی و رهبر سلام اقا سلام یا ایُّهاَ الجَعفر(ع) بزرگ مردا تو استاد کلیم بودی مثل جدت امید هر یتیم بودی غریب آقام غریب آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم مدحی هزار جابر شاگرد منبرت اقا روایتها رسید از محضرت بر ما دلم امشب هوای. دردو غم داره چشای من داره از غصه می باره بمیرم من برای غربتت اقا ندار ی تو رواق و گنبدی حتی غریب آقام غریب آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم زبانحال امام (ع) منم صادق غریب ابن غریبم من منم صادق امام غم نصیبم من غریب آقام غریب آقام تا که بستن دوتا دستا مو از کینه کشیدم آه من از عمق دل و سینه من و بردن با دشنام و هزار آزار بی حرمتها شبیه حیدرکرار بی دستارو بی عمامه من و بردن من وپای برهنه خیلی آزردن تا که میزد من و ابن ربیع سیلی می افتادم به یاد صورت نیلی 😭 غریبم من غریبم من غریبم من 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندچهارم گریز به مدینه و کربلا تا که آتیش زبونه میکشید از در من افتادم به یاد پهلوی مادر می سوختم من بادوتاچشمای خونبار یادمادر یاد مسمار در و دیوار تا افتادم رو خاکا خسته و بی حال می افتادم به یاد عمه مو گودال چه حالی داشت وقتی که میدید از رو تل می بریدن سر داداش و تو مقتل حسین جانم حسین جانم
لحظه ی گرم دعا.mp3
1.18M
✅بنداول تویی شیخ الائمه تویی قرآن ناطق رئیس مکتب اسلامی مولا امام صادق (ع) 🌷 هم ظاهری هم طاهری هم فاضلی هم صابری پور امام   باقری 🌷 تویی رئیس مکتب زنده شد ازتومذهب 🌷 مولاامام صادق (ع) _ ✅بنددوم لحظه ی گرم دعام تونمازشبانه میونه حجره ی من اعدا ریختن چه وحشیانه 🌷 میسوختم از عمق وجود خونه پر از دود شده بود با اتیش قوم یهود 🌷 با یه قلب بشکسته بی ردا دست بسته 🌷 غریب اقام ای اقام ✅بندسوم دشمن چه بی حیا و چقده وحشیانه باسیلی بالگد بازور باضرب تازیانه 🌷 پای برهنه بی عبا از ظلم قوم بی حیا می افتادم تو دست وپا 🌷 خسته وجونم برلب افتادم یاد زینب(س) 🌷 غریب اقام ای اقام
1. به مدینه یه بقیع.mp3
7.57M
(ع) یه مدینه ، یه بقیعه ، یه امامی ، که حرم نداره سینه زن ها ، کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره ( امون ای دل ، امون ای دل امون ای دل ، امون از غریبی ... ) تکرار دل بی تاب ، دیگه شد آب که تو آفتاب نه سایه بونی داره نه یه خادم ، نه یه زائر نه کنارش یه روضه خونی داره ( امون ای دل ، امون ای دل امون ای دل ، امون از غریبی ... ) تکرار فدا اشکت ، فدا آهت ، فدا قبرت آقا ، فدای صبرت غریب آقام ، غریب آقام ، غریب آقام ، آقام امام صادق یعنی میشه ، بیاد اون روز که ببینم می ریزم آب رو قبرت مرد خسته ، دل شکسته دست بسته شبیه جدش حیدر می برندش ، نیمه ی شب به زیر لب می گه مادر غریب آقام ، غریب آقام ، غریب آقام ، آقام امام صادق
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی یابن الحسن... ایام شهادت جد غریبتون امام صادق... حتما الان رفتی مدینه... کنار قبرستان بقیع... اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی... قربون اشکهای چشمت برم آقا... 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی 🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی 🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون... یک گوشه ای بشینه... برای غربت امام صادق اشک بریزه... مواظب باش عزیز من... امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی... خوب آبرو داری کنی... امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن... اگه آقا بیاد.... از ما راضی بشه... یا بن الحسن... آقا... من مطمئنم... 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است در عزای جد غریبتون امام صادق... 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است 🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی حالا از سوز دلت صداش بزن... یاصاحب الزمان... متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
مرغ دل زند پر در هوای صادق تا شود معزّی در عزای صادق آه از این مصیبت میکشد شراره شعله های آتش از سرای صادق هر چه می توانست ظلمِ بی امان کرد بی بهانه خصم بی حیای صادق قاتلش حیا از مؤمنان ندارد نه نمی هراسد از خدای صادق این سخن نفهمید قاتل لعین نیست مال و جاه دنیا خون بهای صادق می رسد فغانِ اهلِ خانه بر گوش از فراق روی دلربای صادق هر یکی زِ اهلِ خانواده میزد حرف سوزناکی در رسای صادق خانه ی امامت را دگر خبر نیست از حضور گرم و باصفای صادق خواب کودکانش را نمی نوازد نیمه شب صدای ربّنای صادق کوی و برزن شهر با شهادتِ او شد تهی ز عطر جانفزای صادق کار اهل علم و معرفت دگر شد گفتگتن و شنیدن از ثنای صادق می شمارد اهل بندگی و تقوی هر چه خصلت نیک از برای صادق غرق غم شده هر کس که در مدینه بوده در حقیقت آشنای صادق حسرتش به دل ماند آنکه برده بهره از علوم ناب و پر بهای صادق بعد از این شهادت دل به کاظمش داد هر کسی که بوده در ولای صادق با عمل به حکمِ خالقش مسلمان میرود به جنّت با لوای صادق توتیای چشم شیعیان شد امروز تربت مدینه خاک پای صادق ...................................................................‌
4_5926852051534352130.mp3
1.72M
🎙 نماز شب بخونید راااااحت 👌 میخوام نماز شب خون بشم چه کنم؟؟؟😔 💕 @eetazeinab 🤲 حتما گوش کنید بسیااااااااار عالییی✅
الاسلام کربلایی میرزامحمدی 🎤🎤🎤🥀🥀🥀 دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره؛ ساعت های آخر عمر امام صادق(ع) هست، دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن، اما الان اگه مدینه باشی، کنار بقیع خبری نیست؛ هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده؛ آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن. غروب سرخ نگاهش، به رنگ ماتم بود غریب شهر خودش نه،غریب عالم بود چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد، انقده برا ابی عبدالله علیه السلام گریه می کرد، این بکاء بر سیدالشهداء رو ما از مدرسه امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم. چقدر روضه ی کرببلا به پا می داشت به روی سر در خانه همیشه پرچم بود اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود فرمود گریه بر جد غریب ما ابی عبدالله، یه فرح و نشاطی تو دل گریه کن به ارث میزاره،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره. همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت خونشو مثل مادرش فاطمه آتش زدن، آتش به درون خانه سرایت کرد، از این حجره به آن حجره، چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن، اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد. چقدر شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود وسط آتش ایستاد فرمود: ان ابن ابراهیم خلیل الله، (این یه مصیبت …) شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه، دنبال مرکب بدواننش، پابه پای مرکب حرکت میکنه، اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب دارن می دوننش یه پیرمرد باشه، مثل امام صادق یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه، مثل بچه های ابی عبدالله. شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود کبود زخم طناب و اسارت و غربت چقدر در نظرش کربلا مجسم بود عجب مصیبت هایی،دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد. خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش بساط غسل و بساط کفن فراهم بود در آن زمان به خدا هر دلی پریشان شهید بی کفن وادی محرم بود به زخم پیکر گل بوریا نمی پیچید اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود چندین هزار نفر امروز برا دفنش تو مدینه اومدن؛ با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله احترام داره؛ فرزند فاطمه سلام الله علیها محترمه؛ اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه عزیز زهرا اومدن، کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن، آخ بمیرم؛ عوض گل باران این بدن، چه کردن؟! فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت،گفت داداش:* ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتن،فقط مادر تو مانده و من یاحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا