#روضه_هفتم_امام_حسین
#زبانحال_حضرت_زینب
#اسارت
روضه هفتم محرم😭😭😭
روضه هفتم امام حسین ع
هفت روز است که من داغ برادر دیدم
هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم
هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند
طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند
هفت روز است که بعد تو گرفتار شدم
پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم
باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد
بدن بی کفنت در دل صحرا باشد
باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو
باورم نیست که غارت شده انگشتر تو
باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم
باورم نیست که با قاتل تو همسفرم
عده ای پیرهن کهنه تو دزدیدند
عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند
چشم گریان مرا خوب تماشا کردند
پیش چشمان ترم هلهله برپا کردند
⚫️#روضه_امام_سجاد_ع
🔴#دفتری
🌾به نام نامی مولای عابدین صلوات
🌾برای سرور و سالار ساجدین صلوات
🌾برای سید سجاد آن امام همام
🌾که هست رهبر و سردار صابرین صلوات
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔹بر روی زمین و آسمانها و کُرات
🔸در بین مناجات برای حاجات
🔹زیبا تر از این دعا ندیده است کسی
🔸برخاتم الانبیا محمد صلوات
#السلام_علیک_یاابالحسن_یاعلی_ابن_الحسین_یازین_العابدین_یابن_رسول_الله_یاحجة_الله_علی_خلقه....
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
گفتم منم در میزنم
گفتی به تو سر میزنم
من هم مکرر می زنم
تا بنگرم احسان تو
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
(یااباعبدالله)
بی زادَمو بی قافله
افتاده دنبال گَله
من هم به دنبال قافله
چشمم به قرص نان تو
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
آقا به جان مادرت
آن مادر غم پرورت
ما را مرانی از درت
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
⬅️امروز برای غربت امام سجاد ناله بزن...
انشالله دسته جمع مدینه عرض ادب کنیم....
آقای که سالهای مدام گریه میکرد....
امام سجاد شهید زنده کربلا است...
امام منظره های زیادی رو دیده...
مردم میدونی برا که داری گریه می کنی....
اون آقایی که شیرخوار لب تشنه دیده....
لبهای خشک شش ماه رو دیده....
گلوی پاره پاره علی اصغر رو دیده..
برا آقای گریه می کنی که قبرش تو بقیه ولی دلش کربلاست....
آقای قبر زائر نداره...
بارگاه نداره ....
غریبه 3 . ....
⬅️یه لحظه دلتو ببرم مدینه و التماس دعا ...
⬅️زبان امام سجاده....
شنیدید وقتی اهل بیت وارد شهر شام شدند .....
یه مُشت زنای رقاصه اومدن.. اینقدر جلو چشم زنای داغدیده رقصیدن......
انقدر پای نیزه ها و سرهای شهدا رقصیدن......
▪️ آن یکی بر مطربان شاباش داد
▪️ دیگری بر نیزه دار پاداش داد
(چه غوغایی بود)
▪️ این یکی بر سنگ زن انعام داد
( یا صاحب الزمان)
▪️ دیگری بر مرتضی دشنام داد
⬅️ این قدر امام سجاد گریه کرد. که خدا میدونه چه حالی داشت آقا.....
اما این یه بیت دل آدمو میلرزونه سادات منو ببخشند...
▪️ کافران را جا به کرسی داده بود
▪️ عمه ام بر روی پا ایستاده بود
همچین که وارد محله یهودیا شدیم یکی پیشاپیش قافله فریاد میزد...
آی یهودیا ....
اینا همونایی هستن که باباشون باباها های شما را کشته، روز روز تلافیه ...
دیگه کسی نبود سنگی به ما نزنه...
خاکستر به سرما ریختن....
( یا اباعبدالله)
امام سجاد میفرماین...
آتش به سرما اهل بیت ریختن...
من دستام به زنجیر بسته بود...
یکی از آتش ها عمامه ام افتاد...
عمامه ام سوخت ...سرم سوخت...
🔘امان امان... از دل امام سجاد...
⬅️ امروز برای امام سجاد بلند بلند گریه کن...
آقایی که30یا35 سال بعد از واقعه کربلا آب می دید گریه میکرد...
آتش می دید گریه میکرد....
بچه شیرخواره بغل مادر می دید گریه میکرد...
گوسفند میدید داذن سر میبُرن گریه میکرد....
قصابای مدینه حواسشون بود جلو چشم امام سجاد سر از بدن حیوان جدا نمی کردند
از یه گوشه کنار دید سر از بدن حیوات جدا میکنند دوید اومد نشست شروع کرد گریه کردن....
(سوز/اوج)
صدا زد بگین ببینم به این گوسفند آب دادید یا نه
(گقتن آقا جان ما مسلونیم محاله لب تشنه سر از بدن حیوان جدا کنیم)
شروع کرد گریه کردم
صدا زد .......
یه عده به ظاهر مسلمون اومدن کربلا ...
لب تشنه سر از بدن بابتی غریبم حسین جدا کردند......
✨من داغ خواهر دیده ام
✨داغ برادر دیده ام
✨دیدم که سیلی خورده بود
✨کُنج خرابه مُرده بود
💥ای وای دلم، ای وای دلم
💥بر نوک نِی باشد گُلم
✨من داغ اکبر دی؛ده ام
✨ من داغ اصغر دیده ام
✨با ناله های یا ربَم
✨من همنوا با زینبم
✨آنقدر مرا کتک زدند
✨بر زخم من نمک زدند
✨بر زخم دل نمک زدند
✨ رقیه را کتک زدند
💥ای وای دلم، ای وای دلم
💥بر نوک نی باشد گُلم
⏪ناله داری دلتو ببرم کربلا
⏪ روضه ام همین باشه و ببینمت کربلا
لحظه ای رو یاد کنم که بنی اسد اومدن بدنها رو به خاک بسپارن...
اما این بدنها رو نمیشناسن....
چون بدن رو لز سر میشناسن یا از لباس....
امان امان .....
یه وقت امام سجاد صدا زد بنی اسد صبر کتید
مت این بدنهارو خوب میشناسم...
این بدن بُریره...
این بدن زُهیره...
این بدن عموم ابالفضله...
این بدن بابای غریبم حسینه...
یه وقت صدا زد...
💔بنی اسد بیایید
🖤کفن با خود بیارید
💔مگر خبر ندارید
🖤حسین کفن ندارد
💔لاله و گُل بیارید
🖤سر قبرش گذارید
💔مگر خبر ندارید
🖤حسین مادر ندارد
💔حسین مادر ندارد.....
((به سوز دل و اشک و آه و ناله امام سجاد سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین...))
🔻#التماس_دعا🔺
⬅️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)➡️
@rozeh_daftari - کانال روضه دفتری.mp3
1.07M
❣﷽❣
🔳 #سینه_زنی_امام_سجاد_ع
بسکه زدم ناله ؛ از نفس افتادم
لب ترک خوردت ؛ نمیره از یادم
یاد تو میکنم دلم میگیره
تموم زندگیم و غم میگیره
من احتیاج به روضه خون ندارم
آب میبینم گریم میگیره
🔳وای حسین وای حسین
خار که میبینم ؛ از ناله می افتم
به یاد پاهای ؛ سه ساله می افتم
یه شب بهم صورتش و نشون داد
میگفت ببین که زجر چه زجرمون داد
برای من دیگه غذا نیارید
سه ساله خواهرم گرسنه جون داد
🔳وای حسین وای حسین
تو این چهل ساله ؛ آروم نمیشینم
امون از اون دم که ؛ شیرخواره میبینم
سه تیر حرمله یادم نمیره
نزاشت که شش ماهه زبون بگیره
یه جوری زد دلِ باباش بسوزه
یه جوری زد که مادرش بمیره
🔳وای حسین وای حسین
دل و میسوزونه ؛ ناله الشّامم
از بام انداختن ؛ آتیش رو عمّامهم
مارو میون کوچه ها میبردن
به هم میگفتن خارجی آوردن
بلند بلند میخندیدن نامردا
به پیش چشم ما شراب میخوردن
🔳وای حسین وای حسین
(#عبدالحسین)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈التماس
4_5802951225821366513.opus
443K
نگاهی کن حسینم
کنار قتلگاهت
نشسته خواهر تو
نگاهی کن حسینم
که می سوزم به یاد
نگاه آخر تو
تنت آغشته در خون
سرت بر نیزه گلگون
حسینم وا حسینم
بگو آب آورت کو
علی اکبرت کو
حسینم وا حسینم
بریده گوش تا گوش
گلوی اصغر تو
نشسته خواهر تو
بمیرم من برادر
نبیند چشم خواهر
که سر در تن نداری
گل گلزار زهرا
تنت عریان به صحرا
که پیراهن نداری
به خون غلطیده جسم
عزیز و اطهر تو
نشسته خواهر تو
من و خار مغیلان
غم و اشک یتیمان
تو و رأس بریده
تو و شمر سیه دل
به زیر دست قاتل
من و رنگ پریده
بمیرم من بریدند
لب عطشان سر تو
نشسته خواهر تو
علی نوشانده آبت
رسیده آفتابت
لب بام غریبان
گذشته کارت از کار
رسیده وقت دیدار
شده شام غریبان
نه انگشتر به انگشت
نه سر در پیکر تو
نشسته خواهر تو
چو دیدم شمر قاتل
کشیدم ناله از دل
به تل زینبیه
نوا در نینوا شد
بلا در کربلا شد
که خون شد غاضریه
دلم می خواهد اینجا
بمانم در بر تو
نشسته خواهر تو
شد آنچه شد خدایا
بمانم با تو آیا؟
روم از کربلایت؟
خدا داند برادر
بمیرد بی تو خواهر
کنم جان را فدایت
گشایم عقده از دل
ببوسم حنجر تو
نشسته خواهر تو
ازاینجا رفتم اما
دلم جا مانده اینجا
کنار نور عینم
عزیز جان خواهر
خداحافظ برادر
خداحافظ حسینم
دعا کن جان زهرا
بمیرد خواهر تو
نشسته خواهر تو
zaker-roghaye-nazli-sorati(128).mp3
8.3M
مداحی سید جواد ذاکر رقیه نازلی صورتین گویما دیواره 📄
✶⊶⊷⊶⊷❍⊶⊷⊶⊷✶
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آوار♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه جان اتمه منی آه و آواره♪៛❖
جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا جان بابا♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
رقیه نازلی صورتین گویما دیواره♪៛❖
✶⊶⊷⊶⊷❍⊶⊷⊶⊷✶
کراماتحضرت ابوالفضل ع
وساطت حضرت عباس (ع) برای شفای بیماری ناعلاج
مرحوم آیت الله العظمی اراکی به نقل از آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی رضی الله عنه گفت:من برای زیارت مرقد امام حسین (ع) از سامرا به کربلا روانه شدم در مسیر به یکی از طوایفی که در آنجا سکونت داشتند رسیدم.
رئیس طایفه به من احترام خاصی گذاشت در همین هنگام زنی نزد من آمد و گفت: السلام علیک یا خادم العباس؛ سلام بر توای خادم عباس!
من از سلام کردن آن زن تعجب کردم. از رئیس طایفه پرسیدم: این زن کیست؟
او گفت:خواهر من است.
از اوپرسیدم: چرا او این گونه به من سلام کرد؟ آیا علتی دارد؟
گفت: بله
گفتم: علتش چیست؟
گفت: من سخت بیمار بودم به طوری که همه بستگان از درمان و ادامه زندگی من ناامید شدند و مرگ هر لحظه به من نزدیکتر میشد. در حال احتضار بودم که ناگهان منظرهایی در برابر چشمانم آشکار شد. دیدم خواهرم بالای تپههایی که در مقابل طایفه ما قرار دارد رفت و رو به بارگاه حضرت عباس (ع) کرد و با گیسوی پریشان و دیده گریان گفت: یا ابوالفضل (ع) از خدا بخواه برادرم را شفا دهد.
ناگاه دیدم دو نفر بزرگوار به بالین من آمدند یکی از آنها به دیگری گفت: برادرم حسین (ع)! ببین این زن مرا برای شفای برادرش واسطه قرار داده است پس از خدا بخواه او را شفا دهد.
امام حسین (ع) فرمودند: برادرم! این شخص نزدیک است که از دنیا برود کار از کار گذشته است.
باز خواهرم برای دومین بار و سومین بار از حضرت عباس (ع) تقاضای عنایت و لطف کرد ناگهان دیدم حضرت عباس (ع) با دیده گریان به امام حسین (ع) عرض کرد: برادرم! از خدا بخواه یا این بیمار را شفا دهد یا این که لقب باب الحوائج را از من بگیرد.
امام حسین (ع) با توجهی کامل فرمودند:ای برادر خدایت سلام میرساند و میفرماید: این لقب و موقعیت گرانبها برای تو تا قیامت برقرار و برجاست و ما به احترام تو این بیمار را شفا دادیم.
من خود را بازیافتم و از آن پس خواهرم هر کس که ارادت خاص داشته باشد و مقام نورانی او در قلبش جای گیرد او را خادم العباس (ع) میخواند و این راز سلام کردن خواهرم بود.
منبع: پرچمدار نینوا، ص ۲۲۱، اقتباس از الوقایع و الحوادث، ج ۳، ص ۳۶ - ۳۷
شفای زبان بریده مادر و دست بریده پسر به دستان مبارک حضرت زهرا (س) و حضرت عباس(ع)
عالم جلیل القدر محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس (ع) را در مى آورند هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند تا نقش حضرت(ع) را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد جوانى را پیدا کردند ولى متأ سفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود بناچار او را در آن روز شبیه کردند وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
پدرش مى گوید: مگر عباس (ع) را دوست دارى؟
جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید: اگر اینطور است بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس(ع) قطع کنم.
جوان دست خود را دراز مى کند.
پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد،
مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا (س) شرم نمى کنى؟
مرد مى گوید: اگر فاطمه(س) را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم،
خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس(ع) بکنید.
مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند آن زن مى گوید: نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم.
دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد بفریادش برسید.
آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد.
گفتم: شما کیستید؟
فرمود: من فاطمه (س) مادر حسین (ع) هستم. این را فرمود و از نظرم غایب شد.
پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟
گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر، چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند.
گفتم آقا شما کى هستید؟
فرمود: من عباس بن على (ع) هستم یک وقت دیدم کسى نیست.
کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت
امداد غیبی حضرت عباس (ع) و کاروانی در یزد
مرحوم آقا میرزا حسن یزدى رحمه الله علیه از مرحوم پدرش نقل کرد: یک سالى از یزد با اموال زیادى به همراه کاروان بزرگى به کربلا مشرف شدیم، قریب به نیمه هاى شب به یک سِرى از
دزدان و سارقان و طریق القطّاع برخورد کردیم، من سکّه هاى طلاى زیادى داشتم که فوراً آنها را توى قنداقه کودک که همین میرزا حسن باشد، گذاشتم و او را به مادرش دادم در این هنگام دزدان ریختند و همه را غارت کردند، فریاد استغاثه زوار کربلا بلند شد که دل هر بیننده اى را مى سوزانید و گریانش مى کرد.
مردم صدا زدند: یا ابوالفضل یا قمربنى هاشم یا حضرت عباس یا باب الحوائج بفریادمان برس و گریه مى کردند.
ناگهان در آن موقع شب متوجه شدیم، سوارى با اسب از دامنه کوهى که در نزدیکى ما بود. سرازیر شد، جمال دل ربایش زیر نقاب بود ولى نور صورت انورش از زیر نقاب همه جا را منور و روشن کرده بود، شمشیرش مانند ذوالفقار پدرش امیرالمؤ منین علیه السلام بود.
فریادى مانند صداى رعد و برق، تمام صحرا را پر کرد و به سارقان و دزدان حمله نمود و فرمود: دست از این قافله بردارید و از اینجا بروید، دور شوید و گرنه همه شما را هلاک و به جهنم مى فرستم.
همه اهل کاروان و سارقان درخشندگى نور جمال آن ستاره آسمان ولایت را مشاهده کردند و صداى دلرباى آن حضرت را شنیدند.
دزدها و سارقان فورا دست از قافله کشیدند و پا به فرار گذاشتند.
آن حضرت در همان محل که ایستاده بودند غیب شدند.
تمام اهل قافله وقتى که این معجزه را دیدند همانجا تا صبح به ساحت مقدس قمر بنى هاشم علیه السلام توسل و دعا و زیارت
روضه خوانى و گریه و زارى پرداختند.
بعد که سر اثاثیه خودشان آمدند دیدند همه چیز سر جایش است الاّ آن مقدار چیزى که دزدها برده بودند و کنار انداخته بودند و فرار کرده بودند؛ و سیدى در قافله ما بود که سالها گنگ بود وقتى آن گیر و دار و پرتوى از نور خدا وقامت زیباى پسر على علیه السلام را دیده بود زبانش باز شد و همه اش صلوات مى فرستاد.
منبع باشگاه خبرنگاران جوان
4_6026363351406216877.mp3
5.56M
شب هفتم محرم الحرام 🏴 🏴
سبک زمینه یا ضرب تک
کربلایی جواد مقدم 🎤 🎤
ای غنچه ی ناز ، ای حسرت آب
ای عشق حسین ، ای جون رباب
بیچاره ی تو لب های فرات
گهواره ی تو کشتی نجات
داری میزنی پرپر ای پرستوی بی تاب
رو زدش به این لشکر واسه تشنگیت ارباب
... لالایی علی لای لای ، لالایی علی لای لای ...
تو خیمه ی غم مادر نگرون
قنداقه ی تو غرقابه ی خون
رو دستای من پرپر گل روت
مشتم شده پُر از خون گلوت
آخ نداره که بابات پای به حرم رفتن
بیرون بکشم تیرو سر میشه جدا از تن
... لالایی علی لای لای ، لالایی علی لای لای ...
شیش ماهه ی من قربون نگات
مونده هنوز هم خنده رو لبات
از تو چجوری من دل بکَنم
جون میکَنم و خاکت میکنم
رفتی و دعام اینه با دلی که شد پُر خون
قنداقه ی تو از خاک با نیزه نیاد بیرون
... لالایی علی لای لای ، لالایی علی لای لای ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#شب_هفتم_محرم
#زمینه
#ک.ربلایی_جوادمقدم
الهی بدم المظلوم عجل لولیک الفرج
روضه دفتری حضرت علی اصغر(ع)
(به همراهِ لالایی و مارضایی سوزناک😭)
👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻
السلام علیکَ یا اباعبدالله السلام علیکَ یا علی بن الحسین یا باب الحوائج
لالایی عموش بیاد،مشک وعلم به دوش بیاد
گُل با بوسه ی عموش خدا کنه به هوش بیاد
لالایی باباش بیاد،سوار ذوالجناش بباد
صدای خنده ی گُلم،برا عمه هاش بیاد
لالایی بارون بیاد،خوشی به خیمه مون بیاد
عمو نره سمتِ فرات،ابرا تو آسمون بیاد
◾وقتی بچه خوابه میدونی چرا راحت خوابیده؟ آخه شکمش سیره، گرسنه ش نیست، تشنه ش نیست خدا کنه همه ی بچه ها خواب باشن، اما یه بچه ای امشب هر چی دست به دست کردن تو خیمه آروم نشد، خوابش نبرد
لالایی بارون بیاد،خوشی به خیمه مون بیاد
عمو نره سمتِ فرات،ابرا تو آسمون بیاد
همش گفتیم بیاد، بیاد ، حالا این یکی نیاد، چی نیاد؟
لالایی خزون نیاد،حرمله با کمون نیاد
آتیش به جونمون بسه،آتیش به خیمه مون نیاد
ناله میزنی که بگم؟ یا بچه رو حسین عمود گرفته که لشکر ببینه، یا بچه رو رو دست گرفته بغل، که خداحافظی کنه، در هر دو صورت:
لالایی خدا کنه، تو خیمه سرو صدا نش، هر چی میخواد بشه، بشه، سر از تنت جدا نشه😭😭😭وای حسیییین، یه بچه ی شش ماهه رو در نظر بیار، ببین از گوش تا گوش چقدره خدا؟ ببین سر اگه از گوش تا گوش بریده بشه چی ازش میمونه؟😭😭😭وای حسیییین
شماها هر سال داریم براتون تعریف میکنیم بازم گریه میکنید حالا ببین مادر چه کشیده کربلا، یه جایی ببرمت،خیلیا التماس دعا گفتن، مریضا التماس دعا داشتن
علی رو آورد پشت خیمه ها(بماند که حسین چه بلایی سرش اومد) بخدا روضه ی علی اصغر پاره شدن گلو نیست، اینها پاره گلو زیاد داشتن، کسی که تکلیف تموم عالم رو معلوم میکنه، کارش به جایی رسید، هی یه قدم میرفت ، بر میگشت، متحیره ، نگاه میکرد میدید زنها جلوی درِ خیمه ان رفت پشت خیمه نشست رو خاک علی اصغر رو آروم آروم گذاشت زمین دید علی اصغر دست انداخته تیرو گرفته، تیرو کشید بیرون، آااااخ سر داره از بدن جدا میشه(آخه سر با تیر به بدن دوخته شد)😭😭😭سرو آروم آروم کنار بدن گذاشت آی حسیییین، نماز صبر خوند، خدا صبرت بده حسین جان، تا اومد علی بزاره تو قبر الله اکبر آروم سرو چسبوند به بدن که پاره گیه بدن پیدا نشه، دید رباب داره میاد خودشو رسوند یه نگاهی به علی کرد(میخوام یه حرفی بزنم باید ناله بزنی داد بزنی)ان شاءالله گلوی بریده رو ندیده مادرش، حسین سر علی اصغر رو یه جوری گذاشت که مادر نبینه، آی تیر سه شعبه چه کرد ای وای ای وای میخوام از رباب بگم: اولش گفتم اینجا حنجر بریده رو ندید میدونی کی حنجر بریده دزد، لا اله اله الله راوی میگه وقتی داشتن با چوب میزدن رو لبهای مبارکِ اباعبدالله دیدن یه زنی از اُسرا دوید رفت سرِ حسین رو بغل کرد، دید رگ بریده ، دید الان دیگه وقتشه یه دلِ سیر ناله بزنه سر بریده رو بغل کرد ، هی میگفت: رباب برات بمیره حسین هم ناله بشیم با رباب داره لالایی میخونه:
عزیزُم وُ آرزو داشتم ای مردم که بینُم اصغرم رَوِه راه
وُ ای روده نازنینُم اسیو رفتی مینه شیش ماه
عزیزُم و بچه که شیش ماهه ای مردم تازه دندون دِرارهَ
وُ حیف که حرمله داغِ اصغرُمه مینه دلُم گذارهَ
عزیزُم ای حرمله دَسِت بُرا کُشتی روده شیر خوارُم
وُ اَ مرگِ اصغرُم غم اومه به بارُم
عزیزُم وُ نداره طاقت دلُم که ریته بینمُ
وُ پا گهواره پتی ای خدا تا کی مو نشینُم
عزیزُم وُ تو قرآنی رودم اَچه ریت ری زِمینه
وُ اَچه قنداقه ت ای رودُم پُر اَ خینه
عزیزم وُ ساربون تُن خدا کُتی دِه اَمونُم
تا کنُم دلمه پتی سر گهواره رودُم
عزیزُم وُ ای خدا هیچ ماری داغِ رودشه نبینه
وُ داغی که مو دیدُم خاری مین دل نشینه
لالا لالا لالا لالا لالایی(۲)
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
✅ #دفن_بدنهای_مطهر
🔻شهادت امام حسین(ع) و اصحابش در دهم محرم سال 61هـ ق، اتفاق افتاد و دفن بدن مطهر آنحضرت(ع) و شهدای عاشورا در پایان روز دوازدهم ( #شب_سیزدهم_محرم) توسط گروهی از مردان قبیلهی #بنی_اسد [1] که در نزدیکی کربلا چادر زده و سکونت داشتند انجام شد.
✳️وقتی لشکر عبیدالله زیاد به سوی کوفه حرکت کرد بدنهای پاک و مطهر امام حسین(ع) و اصحاب و یاران باوفایش به صورت بسیار دلخراشی روی زمین باقی مانده بود و کسی جرأت نمیکرد آنها را دفن کند، تا اینکه زنان قبیلهی بنیاسد مردان خود را مورد شماتت قرار دادند و آنان را به انجام دفن این عزیزان ترغیب نمودند.
🔺به دنبال آن مردان قبیلهی بنیاسد برای دفن آمدند، ولی چون بدنها پاره پاره بود، بدنها را نمیشناختند و در حالت تحیر و تردید باقی ماندند، در این هنگام امام سجاد(ع) به صورت ناشناس در جمع آنان حاضر و یکی یکی بدنها را به بنیاسد معرفی کرد و آنها بدنها را دفن میکردند. پس از دفن شهدا حضرت امام سجاد(ع) خود را به آنان معرفی کردند.[2]
📚منابع:
▪️[1]. در دائرة المعارف تشیع آمده است:
➖«بنیاسد، نام تیرهای از قبایل عرب، از فرزندان اسد بن خزیمه بن مدرکه... این قبیله توفیق و افتخار دفن پیکر مطهر حضرت سید الشهدا و انصار آنحضرت را پس از واقعهی کربلا در سال 61 ق. داشتند. جمعی از اصحاب، علما، شعرا و زعمای امامیه از این قبیله برخاستهاند.
✳️ برخی از همسران پیامبر اکرم(ص) نیز از همین قبیله بودند. این قبیله در سال 19 هجری از بلاد حجاز به عراق رفته، در کوفه و غاضریه از نواحی کربلا سکونت کردند، و از قبایل سلحشور عرب محسوب میگردند. هنگام بنای کوفه، این قبیله محلهی خاصی را در جنوب مسجد کوفه به خویش اختصاص دادند. در سال 36 هجری در جنگ جمل، با علی(ع) بیعت کردند و در کنار آنحضرت جنگیدند. در قیام عاشورا در سال 61 به سه دسته تقسیم شدند:
1⃣موافق با حضرت، 2⃣مخالف و 3⃣بیطرف.
حبیب بن مظاهر، انس بن حرث، مسلم بن عوسجه، قیس بن مسهر، موقع بن ثمامه و عمرو بن خالد صیداوی ازسران موافق بودند و
👈🏻حرملة بن کاهل اسدی(قاتل طفل شیر خوار)، از سران مخالف بود.
🔹گروهی از دسته سوم(بیطرفها) پس از شهادت حسین، زنانشان بر میدان جنگ گذر کرده و اجساد را دیدند و تحت تأثیر قرار گرفتند و به سرزمین خود رفته، مردان را جهت دفن اجساد، خبر کردند.
🔸 ابتدا زنان بیل و کلنگ به دست گرفته به طرف کربلا روانه شدند. پس از مدتی وجدان مردان بنیاسد بیدار گشت و به خود آمدند و به دنبال زنان راه افتاده به دفن اجساد امام و یارانش پرداختند. این فداکاری سبب شهرت آنان شد و از آن پس شیعیان به نظر احترام و محبت به قبیلهی بنیاسد مینگرند»
📚دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 340؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، واژهی «بنیاسد».
▪️[2].«دفن بدن مطهر امام حسین (ع)»، 7001؛ « قبیله بنی اسد و دفن بدن مطهر امام حسین(ع)»، 33804؛ «غسل امام معصوم توسط امام معصوم»، 101022؛ مقرّم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع)، ص 217، بیروت، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، 1426ق.