.
#نوحه_سنتی
#پنجم_صفر
#سبک_درکودکی_شد_قسمت_من_خانه_داری
ویرانه ی ما را چراغان کردی امشب (2)
مثل علی یاد یتیمان کردی امشب
بابا به قربان سرت (2)
می میرد امشب دخترت
مظلوم حسین جان (2)
تو آمدی پیشم چرا اکبر نیامد (2)
شش ماهه شیرین زابن اصغر نیامد
بابا به قربان سرت (2)
می میرد امشب دخترت
مظلوم حسین جان (2)
بر دامنم بنشین که راز دل بگوید(2)
با دست خود خاکستر از رویت بشورم
بابا به قربان سرت (2)
می میرد امشب دخترت
مظلوم حسین جان (2)
فرشی ندارم تا کنم مهمان نوازی (2)
باید بر این ویرانه ام امشب بسازی
بابا به قربان سرت (2)
می میرد امشب دخترت
مظلوم حسین جان
#شب_سوم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
6563_1580645758.mp3
4.46M
محمد حسین حدادیان
نوحه حضرت ابوالفضل
قلبم گرفتارت حالم پریشونت
من گریه ها کردم با اسم محزونت
هر شب به یاد تو چشمامو تر کردم
دیدی جوونیمو تو روضه سر کردم
( باز آبرومو خریدی میدونم )
( درمون دردامی دردت به جونم )
( خیلی بدهکار آقایی هاتم )
( میخوام همیشه کنارت بمونم )
آقا حسینه حسینه حسینه
مولا حسینه حسینه حسینه
اشک منو دیدی بازم کرم کردی
آدم نبودم من تو آدمم کردی
دور از تو دنیا رو میخوام چیکار آقا ؟
بازم دلم تنگه تنهام نذار آقا
(نیمه شبا سر رو تربت میذارم )
( میگم حسین آروم آروم می بارم )
( از تو بغیر از محبت ندیدم )
( من هیچکسو مثل تو دوس ندارم )
آقا حسینه حسینه حسینه
مولا حسینه حسینه حسینه
عمری دل زارم مست اباالفضله
روزی هر سالم دست اباالفضله
کارم گره خورده ای با وفا عباس
ماه بنی هاشم مشکل گشا عباس
( از بچگی گریه کردم براتو )
( از من نگیر اشک تو روضه هاتو )
( اسمت شده مرهم هر چی درده )
( هیچکی تو قلبم نمی گیره جاتو )
سقا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
دینم حسین و رباب و رقیه
دنیام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقام اباالفضل اباالفضل اباالفض#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیهال
آقام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
1. یه عمریه تو هیت.mp3
3.39M
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
مداح گرامی ، مرحوم
#سید_جواد_ذاکر_طباطبایی
یه عمریه تو هیتام ،
سینه زن و گریه کنم
خدا خودش خوب میدونه
دل از حسین نمیکنم
همش میخوندم با سُرور
با مستی وبا عشق وشور
یه بیت برا امام حسین
اما خدایی با غرور
اگر مرا رها کنی
تو را رها نمی کنم
سر از تنم جدا کنی
چون وچرا نمی کنم
تا که یه شب خوابی دیدم
تو خواب ورویا که بودم
حرف عجیبی شنیدم
دوست قدیمیمو دیدم
که خدا رحمتش کنه
میگفت بهت حرفی میگم
فکر نکنی حرف منه
حرفی که من بهت میگم
حرف حسینِ سر جداست
شعری که دائم میخونی
از بیخ و بُن شعری خطاست
نگو اگه ، رهام کُنه
اونو ، رها نمیکنم
بگو اگه رهاش کنم
منو رها نمیکنه ...
حسین حسین حسین ...
بارها شده کردی رها
امام حسین رو با گناه
اما نکرد تو رو رها
شما رو برد کربُ بلا
بارها شده که رفته اید
از درِ خونش شما ها
اما حسین بازم اومد
کشیدتون تو هیئتها
حالا بگو تو رو خدا
از روی صدق واز صفا
حسین تو رو کرده رها
یا تو شدی ازش جدا#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
خدا کنه امام حسبن ما رو بخره و آزاد کنه
⚫️ آزاد کرده حسین علیه السلام
مرحوم متقی صالح و واعظ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم صلوات الله شهید حاج شیخ احمد کافی (رضوان الله تعالی علیه) نقل نمود: یکی از شیعیان در بصره سالی ده شب در خانهاش دهه عاشورا روضهخوانی میکرد این بنده خدا ورشکست شد و وضع زندگیش از هم پاشیده شد حتی خانهاش را هم فروخت.
نزدیک محرم بود با همسرش داخل منزل روی تکه حصیری نشسته بودند یکی دو ماه دیگر بنا بود و خانه را تخلیه کنند و تحویل صاحبخانه بدهند و برود.
همسرش میگوید: یک وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد. گفتم: چه شده؟ چرا داد میزنی؟
گفت: ای زن ما همه جوره میتوانستیم دور و بر کارمان را جمع کنیم، آبرویمان یک مدت محفوظ باشد اما بناست آبرویمان برود. گفتم؛ چطور؟ گفت: هر سال دهه عاشورا امام حسین (ع) روی بام خانه ما یک پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم میآید ما هم وضعمان ایجاب نمیکند و دروغ هم نمیتوانیم بگوییم آبرویمان جلوی مردم میرود.
یک دفعه منقلب گردید گفت: ای حسین! مپسند آبرویمان میان مردم برود، قدری گریه کرد. همسرش گفت: ناراحت نباش یک چیز فروشی داریم. گفت: چی داریم؟ گفت: من هجده سال زحمت کشیدم یک پسر بزرگ کردم. پسر وقتی آمد گیسوانش را میتراشی و فردا صبح دستش را میگیری میبری سر بازار .
چه کار داری بگویی پسرم است بگو غلامم است و به یک قیمتی او را بفروش و پولش را بیاور و این چراغ محفل حسینی را روشن کن. مرد گفت: مشکل میدانم پسر راضی بشود و شرعاً نمیدانم درست باشد که او را بفروشیم یا نه.
زن و شوهر رفتن خدمت علما و قضیه را پرسیدند علما گفتند: پسر اگر راضی باشد خودش را در اختیار کسی بگذارد اشکالی ندارد و بعد از سوال برگشتند خانه
یک وقت دیدند در خانه باز شد، پسرشان وارد شد پسر میگوید وقتی وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالای من نگاه میکند و گریه میکند پدرم مرتب مرا مشاهده میکند اشک میریزد گفتم مادر چیزی شده؟ مادر گفت: پسر جان ما تصمیم گرفتهایم تو را با امام حسین (ع) معامله کنیم. پسر گفت: چطور؟ جریان را نقل کردند پسر گفت: به به! حاضرم. چه از این بهتر. صبح شد گیسوان پسر را تراشیدند، پدر دست پسر را گرفت که به بازار ببرد. پسر دست انداخت گردن مادر.
پس یک مقدار بسیار زیادی گریه کردند و از هم جدا شدند. پدر پسر را آورد سر بازار برده فروشان به آن قیمتی که گفت، تا غروب آفتاب هیچکس نخرید غروب آفتاب پدر خوشحال شد گفت: امشب هم میبرمش خانه. یک دفعه دیگر مادرش او را ببیند فردا او را میآورم و میفروشم. تا این فکر را کردم دیدم یک سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسیمه نزد ما آمد به من سلام کرد جوابش را دادم .
فرمود: آقا این را میفروشی؟ (نفرمود غلام یا پسرت را میفروشی) گفتم: آری! فرمود: چند میفروشی؟ گفتم: این قیمت. یک کیسهای به من داد دیدم دینارها درست است. فرمود: اگر بیشتر هم بخواهی به تو میدهم. من خیال کردم مسخرهام میکند. گفتم: نه. فرمود: بیا و یک مشت پول دیگر به من داد. فرمود: پسر جان بیا برویم تا فرمود: پسر بیا برویم این پسر خود را در آغوش پدرش انداخت.
مقدار زیادی هم گریه کرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بیرون پدر میگوید: آمدم منزل دیدم مادر منتظر نتیجه بود گفت: چه کار کردی؟ گفتم: فروختم. یک وقت دیدم مادر بلند شد گفت: ای حسین! به خودت قسم دیگر اسم بچهام را به زبان نمیبرم.
پسر میگوید دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شدیم بغض راه گلویم را گرفته بود بنا کردم گریه کردن یک وقت آقا رویش را برگرداند. فرمود: پسر جان چرا گریه میکنی؟ گفتم آقا این اربابی که داشتم خیلی مهربان بود خیلی با هم الفت داشتیم حالا از او جدا شدم و ناراحتم فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم.
گفتم: آری پدرم. فرمود: میخوای برگردی نزدشان؟ گفتم: نه. فرمود: چرا؟ گفتم: اگر بروم میگویند تو فرار کردی.
فرمود: نه پسر جان برو پایین. من را پایین کرد. فرمود: برو خانه اگر گفتن فرار کردی بگو نه حسین مرا آزاد کرد.
یک وقت دیدم کسی نیست. پسر آمد در خانه را کوبید. مادر آمد در را باز کرد. گفت: پسر جان! چرا آمدی؟ دوید شوهرش را صدا زد. گفت: به تو نگفته بودم این بچه طاقت نمیآورد؟ حالا آمده پدر گفت: پسر جان چرا فرار کردی؟ گفتم: پدر به خدا من فرار نکردم. گفت: پس چطور شد آمدی؟ گفتم: بابا حسین مرا آزاد کرد.
📚منبع:
کرامات الحسینیه، حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی میرخلفزاده، ص ۲۷
#کرامات #امام_حسین
#کرامات_سیدالشهدا_ع
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
😭توی روضه ی عباس هرچه قدر هم بلند بلند گریه كنی،نمی تونه كسی منع ت كنه،چرا؟آخه میگی اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،و فبكاء،بكاءً شدیدا،😭😭
نیم نگاه و گوشه چشمی به ما داشته باش تا لحظات زندگانی مان را با آبِ حیات دین آبیاری کنیم.😭😭
✋سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان آن کسی که برای برادرش ازجان خود گذشت،
آن کس که از دیروزش برای فردایش گذشت،
آن که فداییِ برادر، مراقب او، تلاشگر برای رساندن آب به او و کسی که دستهایش بُریده شد بود.
خداوند قاتلانش، یزیدبن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد.
به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیلهام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.
وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمهگاه امام حسین (علیه السلام) رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟
امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟
شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعلههای جنگ برافروخته میگردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمیماند. من برای شما امان نامهای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.
ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگشت.
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد
دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.
در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.
عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.
امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست..#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
هدایت شده از کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
😭توی روضه ی عباس هرچه قدر هم بلند بلند گریه كنی،نمی تونه كسی منع ت كنه،چرا؟آخه میگی اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،و فبكاء،بكاءً شدیدا،😭😭
نیم نگاه و گوشه چشمی به ما داشته باش تا لحظات زندگانی مان را با آبِ حیات دین آبیاری کنیم.😭😭
✋سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان آن کسی که برای برادرش ازجان خود گذشت،
آن کس که از دیروزش برای فردایش گذشت،
آن که فداییِ برادر، مراقب او، تلاشگر برای رساندن آب به او و کسی که دستهایش بُریده شد بود.
خداوند قاتلانش، یزیدبن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد.
به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیلهام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.
وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمهگاه امام حسین (علیه السلام) رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟
امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟
شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعلههای جنگ برافروخته میگردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمیماند. من برای شما امان نامهای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.
ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگشت.
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد
دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.
در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.
عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.
امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست..#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
متن نوحه به تو از دور سلام محمد حسین پویانفر
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
به تو از دور سلام
به سلیمان جهان؛ از طرف مور سلام
به تو از دور سلام
دل من واسه زیارت میزنه شور، سلام!
به تو از دور سلام
به حسین از طرف وصله ی ناجور سلام!
همه دنیام حسین
من فقط تو رو برا خود تو میخوام، حسین…
همه دنیام حسین
یاد گرفتم اسمتو از لبِ بابام حسین
همه دنیام حسین
واسه اربعین بده توون به پاهام حسین
─#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها──┤ ♩♬♫♪♭ ├───
محمد حسین پویانفر به تو از دور سلام
Mohammad Hossein Pooyanfar - Remix Be To Az Door Salam (128).mp3
4.34M
نوحه به تو از دور سلام محمد حسین پویانفر#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5940515888691154704.mp3
7.04M
گفتم کجا ؟ گفتا به خون
یا حسین یاحسین یاحسین.
گفتم کجا ؟ گفتا به خون
گفتم چه وقت؟
گفتا کنون
گفتم سبب؟
گفتا جنون
گفتم مرو
خندید و رفت
گفتم که بود؟
گفتا که یار
گفتم چه گفت؟
گفتا قرار
گفتم چه زد؟
گفتا شراب
گفتم بمان
نشنید و رفت
آنگه بریدم از زندگی دل
کامد به مسلخ شمر سیه دل
او میدویدو من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او میکشید و من میکشیدم
او می بریدو من می بریدم
او از حسین سر
من
غیر از او دل
گفتم کجا ؟ گفتا به خون
یا حسین یاحسین یاحسین.
گفتم کجا ؟ گفتا به خون
گفتم چه وقت؟
گفتا کنون
گفتم سبب؟
گفتا جنون
گفتم مرو
خندید و رفت
گفتم که بود؟
گفتا که یار
گفتم چه گفت؟
گفتا قرار
گفتم چه زد؟
گفتا شراب
گفتم بمان
نشنید و رفت
آنگه بریدم از زندگی دل
کامد به مسلخ شمر سیه دل
او میدویدو من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او میکشید و من میکشیدم
او می بریدو من می بریدم
او از حسین سر
من
غیر از او دل
گفتم کجا ؟ گفتا به خون
یا حسین یاحسین یاحسین.
گفتم کجا ؟ گفتا به خون
گفتم چه وقت؟
گفتا کنون
گفتم سبب؟
گفتا جنون
گفتم مرو
خندید و رفت
گفتم که بود؟
گفتا که یار
گفتم چه گفت؟
گفتا قرار
گفتم چه زد؟
گفتا شراب
گفتم بمان
نشنید و رفت
آنگه بریدم از زندگی دل
کامد به مسلخ شمر سیه دل
او میدویدو من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او میکشید و من میکشیدم
او می بریدو من می بریدم
او از حسین سر
من#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
غیر از او دل
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1216.mp3
10.76M
|⇦جز حسین کیست که...
#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید ناصر کهربائی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «وصیّت میکنم حاضرین و غائبین امّت را که این دختر(حضرت زینب سلام الله) را به حرمت پاس بدارند، همانا وی مانند خدیجه کبری است»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•جز حسین کیست....
#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید ناصر کهربائی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست
این حسینکیست که محبوب تمام دلهاست
او حسین است و حسین میوه ی قلب زهراست
فاطمه امّ ابیها به حسین می نازد
همه جا زینب کبری به حسین می نازد
هواتو کردم، اسیر دردم
بزار بیام منم حرم دورت بگردم
حسینجان! حالم عجیبه، دلمغریبه
فضای قلب من پُر از شمیم سیبه
تا کی صبوری، آخه چه جوری
خسته شدم دیگه از این فراق و دوری
ای سر بریده! موهام سفیده
با حسرت ِحرم ببین قَدّمخمیده
*اما حسینجان ! قامت خم من کجا و قامت خم اون مادری که امشب تو حرمت از این طرف به اون طرف هی دور قتلگاه راه میره هی صدا میزنه بُنَیَّ ..پسرم حسین..کجا*
مادری در طواف قربانگاه هی بُنَیَّ بُنَیَّ می گوید
تشنه ای زیر نیزه، گه مادر گه اُخَیَّ إلَیَّ می گوید
*هی صدا میزنه...حسینجان!*
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به به دنبال سرت باید بگردم
؟زینب صدا زد: حسین جان!..*
چه شد که از ته گودال سر در آوردی؟
تو زینت سر دوش پیمبرم باشی
داداش!
در این شلوغی گودالِ تنگ قول بده
کمی مراقبِ پهلوی مادرم باشی
جواب خندۀ دشمن به خواهرت با کیست؟
مگر تو قول ندادی برادرم باشی
چقَدر دور و بَر عمّه ی ما جار زدن
ساز با ناله ی طفلانِ عزادار زدن
چون نبودن مدینه بزنن فاطمه را
عوضَش فاطمه ها را سر بازار زدن
*این سرها بارها از روی نی افتاد اما اون سری که بیشتر از همه افتاد سر قمر بنی هاشم بود......*
بی سبب نیست بیافتد سر عباس زِ نی
آخه عمّه ام را جلوی چَشم علمدار زدند
*صدا زد: حسین جان! ماهِ من!..*
تکیه زدی بر لب دیوار چرا؟
آمدی دیدن زینب سر بازار چرا؟
مُردم و زنده شدم بس که نگاهم غم دید
چقدر خواهر تو مجلس نامحرم دید
*چهگذشت به زینب..کربلا یه طور، کوفه یه طور، شام یه طور، همین زینب برگشت کربلا یه نگاهی کرد به قبر حسینش صدا زد..حسین جان!*
خبر داری چه خاکی بر سرم شد
دوباره تازه داغ مادرم شد
به اشکِ خواهرت لبخند زد شمر
اسیری تازه آنجا باورم شد
داداش خبر داری مرا بازار بردن؟
میان مجلس اغیار بردند؟
حسینجان!
حلالم کن ای نور چشمان زهرا
حسینجان!
رَوَم تا به کوفه به همراه اعداء
حسینجان!
تن بی سرت مانده بر خاکِ صحرا
حسینجان ..حسینجان...
*داداش دارم میرم سفرِ اسارت، دارم از کنار بدنت جدا میشم ..داداش!رفتی سلام من رو به بابام علی برسون بگو: بابا! زینبت رو به اسیری بردن ...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_شب_جمعه
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_ناصر_کهربائی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•زیر گنبد طلا...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
زیرِ گنبد طلا، گریه میکنم برات
گریه میکنم آخه، گریه داره روضههات
علیا مُخدَّره، کی دلش اومد تو رو به اسارت ببره
علیا مُخدّره، به خدا سوختن من از داغِ معجره
علیا مُخدّره، خدا از هر کی گذشت، از شمر نگذره
بعد از گودال آزار دیدی
بعد از عباس بازار دیدی
«عمه جانم جانم زینب»
وقتی میزنم صدات، سینه میزنم برات
تو صحن تو میخونم، روضهی مُخدَّرات
علیا مُخدّره، توی بزم مِی زمان، چه دیر میگذره
علیا مُخدّره، داغ چوب خیزرون، از نیزه بدتره
علیا مُخدّره، کاش چوبی که بالاست، محکم پایین نره
«الشّام الشّام الشّام»
سنگ و آتیش طعنه دشنام
سنگ و چوب و طعنه دشمام
«عمه جانم، جانم زینب»
دم ضریحِ با صفات، روضه میخونم برات
این بار روضه میخونم از قول برادرات
علیا مُخدّره، غربت اینه که سَنان، با تو همسفره
علیا مُخدّره، چند دفعه زدنت، اونم چند نفره
علیا مُخدّره، اونکه دستت و بست، از خدا بیخبره
حتما بوده بازوت زخمی
مثل مادر پهلوت زخمی
«خواهر جانم جانم زینب
خواهر جانم جانِ خواهر
عمه جانم جانم زینب»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
56100زیر-گنبد-طلات.mp3
27.09M
|⇦زیر گنبد طلا ...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در علت گریهاش در تولد حضرت زینب فرمود: گریهام به این علت است که این دختر دوست داشتنی من سرنوشت غمباری خواهد داشت، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلات دردناکی رو به رو میشود و چه مصیبتهای بزرگی را به خاطر رضای خداوند با آغوش باز استقبال میکند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1_6053301811.mp3
5.42M
دوباره دارم هوای دیدن کربلا
بِاَبیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یا شَهیدَ البُکاء
پرچم سیاه گنبدو میبینم
میامو تو خیمهی عزات میشینم
ای دین من حسین ای آیینم
سلام ای تمام امیدم حسین
سلام ای پناه دو عالم حسین
سلام ای عزیز دل فاطمه
سلام ای شهید محرم حسین
«امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»
رسیدم دوباره به ماه غمت یاحسین
پوشیدم مشکی به زیر پرچمت یاحسین
به پای منبر روضههات میشینم
میزنم با اذن مادرت به سینهم
میده چای روضه تسکینم
تو که سنگ صحرا رو دُر میکنی
دوتا دست خالیمو پُر میکنی
اسیر هواهای نفسم شدم
ولی میدونم من رو حُر میکنی
«امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»
کاشکی با شور حسینی متلاطم بشم
اربعین برا زیارتِ تو عازم بشم
کی میگه پرچم تو روی زمینه
باید این حماسه رو جهان ببینه
عشقت آقا شکوه آفرینه
به پا کرده تو دنیا محشر حسین
ببینید چقدر داره لشکر حسین
چی میشه کنار عمودِ سلام
بخونیم سلام خدا بر حسین
«امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»
علت جوشیدن چشمهی چشمام تویی
توی این تلخی و شیرینی دنیام تویی
خدا رحمت کنه اون قدیمیا رو
به ما یاد دادن آخه این کیمیا رو
نام حسین و یاد کربلا رو
قسم به کتیبه قسم به عَلَم
قسم میخورم به غبار حرم
اگه تو ازم راضی باشی حسین
خدا هم دیگه راضی میشه ازم
«امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1_5948680475.mp3
4.61M
بعد من قافله سالار تویی خواهر من خولی وشمر به ما دشمن جان خواهد شد خواهر من بعد من قافله سالار تویی خواهر من دختر حیدر کرار تویی خواهر من خون ما جمله دراین دشت روان خواهد شد خولی وشمر به ما دشمن جان خواهد شد خواهر من 😭خواهرم اکبر وعباس وعلی اصغر من هدف نیزه وپیکار جفا خواهد شد خواهر من جمله یاران حسین در سفر کرببلا سر به کف جان به ره دین خدا خواهد شد خواهر من خواهرم خون شهیدان به بیابان بلا نهر جوشنده و پر شور ونوا خواهد شد خواهر من چون که با دجله وبا نهر فرات آمیزد خواهرم خوب ونگر تا که چها خواهد شد خواهر من 😭موج طوفنده ومرغان چوهزاران شمشیر بی امان برسر عدوان خداخواهد شد خواهر من چون که خون شهدا چشم عدو را بندد بزم تابوت توبه بزم عزا خواهد شد خواهر من 😭بعد من خواهر من با تو نما قصه ما چون زبانت سپر آل عبا خواهد شد خواهر من چون که بر نی سرپر خون حسینت بینی خواهرم صبر نما ظلم فنا خواهد شد خواهر من 😭اهل بیتم همه در مرگ پدر می گریندام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد خواهر من گر تورا مضطر ونالان وپریشان بینم شاد وخندان دولب دشمن ما خواهد شد خواهر من 😭لشکر خصم شما را به اسیری بینند شام غم مسکن وماوای شما خواهد شد خواهر من این زمان نوبت شمشیر زبان می آید تیز وبرنده چون خون شهدا خواهد شد خواهر من 😭#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1620211106_M5lG7.mp3
3.69M
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردند دیر رسیدم من
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردند دیر رسیدم من آخ
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردند دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
Nariman Panahi - Gharib Gir Avordanet (320).mp3
16.28M
#غریب_گیر_اوردنت
🎧#نریمان_پناهی
غریب گیر آوردنت؛ تشنه سر بریدنت ●♪♫
وای بمیره مادرت… وای بمیره خواهرت! ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
با لبِ تشنه کشتنت؛ به قتلگاه بردنت ●♪♫
رد شدن؛ از رو بدنت… ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
به نیزه ها سپردنت؛ با هرچی میشد زدنت! ●♪♫
جلو چشای دخترت… ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
اسیرِ نیزه ها شدی؛ ذبیح با القفا شدی ●♪♫
جلو چشای مادرت؛ تشنه سر بریدنت ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
راس تو میرود بالای نیزه ها؛ من زار میزنم در پای نیزه ها ●♪♫
آه ای ستاره ی دنباله دارِ من ●♪♫
زخمی ترین سرِ نیزه سوار من ●♪♫

ای حسینم ای حسینم… ای ضیا هر دو عینم ●♪♫
ای بی کفن؛ چه با این پاره تن کنم؟ با چادرم تو را باید کفن کنم… ●♪♫
من میروم ولی جانم کنار توست؛ تا سالهای سال شمعِ مزار توست ●♪♫
عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… ●♪♫
با گریه آمدم اطراف قتله گاه؛ گفتی که خواهرم برگرد خیمه گاه ●♪♫
بعد از دقایقی دیدم که پیکرت در خون فتاده و بر نیزه ها سرت ●♪♫
عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… ●♪♫
خون گریه میکنم؛ برا اون لحظه که سختی ●♪♫
که تو دیدی یه غریبی؛ داره میره به اسیری ●♪♫
خون گریه میکنم واسه اون صحنه که دیدی ●♪♫
که تو دیدی یه عزیزی؛ داره میره به اسیری ●♪♫
عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… ●♪♫
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🎧#نریمان پناهی غریب گیر آوردنت
4_5933752998827134553.m4a
1.83M
زمینه حضرت زینب سلام الله علیها
ایام اسارت آل الله
گریه پشت گریه/غصه پشت غصه
روزای اسارت/زینبو کشته غصه
غصه یکی دو تا نیس
غصه که قحط آب نیس
این روزا روضه اینه
جای زینب و سکینه
تو مجلس شراب نیس
میشه با این یه جمله هم جون داد
اسم زینب سر زبون افتاد
واسه روضه همین بسه امشب
دخلت زینب علی ابن زیاد
ــــــــــــــــــــــــ
سیلی پشت سیلی/نیزه پشت نیزه
چند تا دخترا رو/تا حالا کشته نیزه؟
غصه یکی دو تا نیس
غصه که بی شماره اس
روضه همینه آره
میگم با یه اشاره
روضه لباس پاره اس
روضه خون امشبو نزن فریاد
نرسه روضه هات به گوش باد
چشم سقا رو نیزه ها بسته س
دخلت زینب علی ابن زیاد
#وحید_محمدی ✍
۱۲ مرداد ۱۴٠۲
#زمینه
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_زمینه
.
#شور
#امام_حسین
#مهدی_کبیری
➖➖➖
▪️
🔹#بند_اول
منه شکسته پرو/ ببر به آسمون پرنده کن
نوکر مرده دلو/ ببر به کربلا و زنده کن
تو فقط میتونی/ دردمو دوا کنی حسین
تو فقط میتونی/ منو سر به را کنی حسین
بخشنده و کریمی و دنیای عزتی
تو راه مستقیم ورود به جنتی
دریای رحمتی
آقای خوبم حسین حسین حسین حسین3
▪️
🔹#بند_دوم
امید من به توئه
خودت یه کاری کن بیام حرم
فقط بخاطر تو
میخوام یه آدم دیگه بشم
توفقط میتونی
به منم کرم کنی حسین
تو فقط میتونی
قسمتم حرم کنی حسین
دنیای ظلمتم من و نور منوری
بخشنده مثل فاطمه ای مثل حیدری
تو بنده پروری
آقای خوبم, حسین حسین حسین حسین3
▪️
🔹#بند_سوم
میخوام با اشک چشام/تو روضه چشمه ای به پا کنم
گذشته مو بخرم/ دل سیاهمو طلا کنم
برای غربتت/الهی که بمیره نوکرت
الهی جون بدم/پا روضه ی علی اصغرت
هفت آسمان به پا شده غم در عزای تو
حیران زمین شد از غم کرب و بلای تو
عالم فدای تو
آقای مظلوم ,حسین حسین حسین حسین3
➖➖➖
👇👇|⇦•جز حسین کیست....
#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید ناصر کهربائی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست
این حسینکیست که محبوب تمام دلهاست
او حسین است و حسین میوه ی قلب زهراست
فاطمه امّ ابیها به حسین می نازد
همه جا زینب کبری به حسین می نازد
هواتو کردم، اسیر دردم
بزار بیام منم حرم دورت بگردم
حسینجان! حالم عجیبه، دلمغریبه
فضای قلب من پُر از شمیم سیبه
تا کی صبوری، آخه چه جوری
خسته شدم دیگه از این فراق و دوری
ای سر بریده! موهام سفیده
با حسرت ِحرم ببین قَدّمخمیده
*اما حسینجان ! قامت خم من کجا و قامت خم اون مادری که امشب تو حرمت از این طرف به اون طرف هی دور قتلگاه راه میره هی صدا میزنه بُنَیَّ ..پسرم حسین..کجا*
مادری در طواف قربانگاه هی بُنَیَّ بُنَیَّ می گوید
تشنه ای زیر نیزه، گه مادر گه اُخَیَّ إلَیَّ می گوید
*هی صدا میزنه...حسینجان!*
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به به دنبال سرت باید بگردم
؟زینب صدا زد: حسین جان!..*
چه شد که از ته گودال سر در آوردی؟
تو زینت سر دوش پیمبرم باشی
داداش!
در این شلوغی گودالِ تنگ قول بده
کمی مراقبِ پهلوی مادرم باشی
جواب خندۀ دشمن به خواهرت با کیست؟
مگر تو قول ندادی برادرم باشی
چقَدر دور و بَر عمّه ی ما جار زدن
ساز با ناله ی طفلانِ عزادار زدن
چون نبودن مدینه بزنن فاطمه را
عوضَش فاطمه ها را سر بازار زدن
*این سرها بارها از روی نی افتاد اما اون سری که بیشتر از همه افتاد سر قمر بنی هاشم بود......*
بی سبب نیست بیافتد سر عباس زِ نی
آخه عمّه ام را جلوی چَشم علمدار زدند
*صدا زد: حسین جان! ماهِ من!..*
تکیه زدی بر لب دیوار چرا؟
آمدی دیدن زینب سر بازار چرا؟
مُردم و زنده شدم بس که نگاهم غم دید
چقدر خواهر تو مجلس نامحرم دید
*چهگذشت به زینب..کربلا یه طور، کوفه یه طور، شام یه طور، همین زینب برگشت کربلا یه نگاهی کرد به قبر حسینش صدا زد..حسین جان!*
خبر داری چه خاکی بر سرم شد
دوباره تازه داغ مادرم شد
به اشکِ خواهرت لبخند زد شمر
اسیری تازه آنجا باورم شد
داداش خبر داری مرا بازار بردن؟
میان مجلس اغیار بردند؟
حسینجان!
حلالم کن ای نور چشمان زهرا
حسینجان!
رَوَم تا به کوفه به همراه اعداء
حسینجان!
تن بی سرت مانده بر خاکِ صحرا
حسینجان ..حسینجان...
*داداش دارم میرم سفرِ اسارت، دارم از کنار بدنت جدا میشم ..داداش!رفتی سلام من رو به بابام علی برسون بگو: بابا! زینبت رو به اسیری بردن ...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_شب_جمعه
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_ناصر_کهربائی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1.03M
منه شکسته پر و ...
#مهدی_کبیری#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی
امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»...
بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین
امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟...
پرسیده زآن لبان ترکخورده از عطش
نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟
گفتی که زادۀ نبیام، گفت «پس تو را
کشتند مردمان مسلمان برای چه؟»
آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا
از تو دریغ آمده باران برای چه؟...
صورت خضاب کردهای از خونِ خود، چرا؟
موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟...
این شمعها برای چه هی شعله میکشند؟
قندیلهای صومعه، لرزان برای چه؟
تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟
چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟...
ای در غمت صحایف پیشین گریسته
ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟
#محمد_سعید_میرزایی
#دیر_راهب
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی
امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»...
بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین
امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟...
پرسیده زآن لبان ترکخورده از عطش
نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟
گفتی که زادۀ نبیام، گفت «پس تو را
کشتند مردمان مسلمان برای چه؟»
آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا
از تو دریغ آمده باران برای چه؟...
صورت خضاب کردهای از خونِ خود، چرا؟
موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟...
این شمعها برای چه هی شعله میکشند؟
قندیلهای صومعه، لرزان برای چه؟
تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟
چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟...
ای در غمت صحایف پیشین گریسته
ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟
#محمد_سعید_میرزایی
#دیر_راهب
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی
امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»...
بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین
امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟...
پرسیده زآن لبان ترکخورده از عطش
نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟
گفتی که زادۀ نبیام، گفت «پس تو را
کشتند مردمان مسلمان برای چه؟»
آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا
از تو دریغ آمده باران برای چه؟...
صورت خضاب کردهای از خونِ خود، چرا؟
موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟...
این شمعها برای چه هی شعله میکشند؟
قندیلهای صومعه، لرزان برای چه؟
تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟
چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟...
ای در غمت صحایف پیشین گریسته
ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟
#محمد_سعید_میرزایی
#دیر_راهب
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی
امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»...
بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین
امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟...
پرسیده زآن لبان ترکخورده از عطش
نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟
گفتی که زادۀ نبیام، گفت «پس تو را
کشتند مردمان مسلمان برای چه؟»
آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا
از تو دریغ آمده باران برای چه؟...
صورت خضاب کردهای از خونِ خود، چرا؟
موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟...
این شمعها برای چه هی شعله میکشند؟
قندیلهای صومعه، لرزان برای چه؟
تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟
چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟...
ای در غمت صحایف پیشین گریسته
ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟
#محمد_سعید_میرزایی
#دیر_راهب#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5940353925474423010.mp3
1.84M
.
#زمینه
#امام_حسین
#میرداماد
چقدر دنیاتون کوچیکه دلم میسوزه براتون
کجاست پیغمبر ببینه عوض شد رنگ دلاتون
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
اگه پیشتون ندارم احترام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
به خدا خنده نداره گریه هام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
بچمو سر میبُرید جلو چشام
داره برکت از دستتون میره
وقتی میفهمید که دیگه دیره
🔘هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی
تو گودالم دارم حتی غم فردای شمارو
بترسید از آه اونکه نداره غیر از خدارو
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
اگه تأثیری نداره ناله هام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
که منِ حسین به زیر دست و پام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
که یه پیرهنم نمیذارید برام
ناله ی مظلوم دست و پاگیره
🔘هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی
غم این دستای سنگین منو از پا در میاره
یه زن با یه مرد جنگی براتون فرقی نداره
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
واسه اینکه نگران خیمه هام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
که اسیری میره ناموس امام
مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام
دور زینب میشه ازدحام
#روز_دهم_محرم #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
هدایت شده از کانال مداحی عاشقان حضرت زینب(س)
6563_1580645758.mp3
4.46M
محمد حسین حدادیان
نوحه حضرت ابوالفضل
قلبم گرفتارت حالم پریشونت
من گریه ها کردم با اسم محزونت
هر شب به یاد تو چشمامو تر کردم
دیدی جوونیمو تو روضه سر کردم
( باز آبرومو خریدی میدونم )
( درمون دردامی دردت به جونم )
( خیلی بدهکار آقایی هاتم )
( میخوام همیشه کنارت بمونم )
آقا حسینه حسینه حسینه
مولا حسینه حسینه حسینه
اشک منو دیدی بازم کرم کردی
آدم نبودم من تو آدمم کردی
دور از تو دنیا رو میخوام چیکار آقا ؟
بازم دلم تنگه تنهام نذار آقا
(نیمه شبا سر رو تربت میذارم )
( میگم حسین آروم آروم می بارم )
( از تو بغیر از محبت ندیدم )
( من هیچکسو مثل تو دوس ندارم )
آقا حسینه حسینه حسینه
مولا حسینه حسینه حسینه
عمری دل زارم مست اباالفضله
روزی هر سالم دست اباالفضله
کارم گره خورده ای با وفا عباس
ماه بنی هاشم مشکل گشا عباس
( از بچگی گریه کردم براتو )
( از من نگیر اشک تو روضه هاتو )
( اسمت شده مرهم هر چی درده )
( هیچکی تو قلبم نمی گیره جاتو )
سقا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
دینم حسین و رباب و رقیه
دنیام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
لقب باب الحوائج را از عباس نمى گيريم
در کتاب معجزات و کرامات ائمه ى اطهار عليهم السلام صفحه ى 53 تأليف مرحوم آقا ميرزا هادى خراسانى آمده است که:
چنين فرمود عالم ربانى شيخ مرتضى آشتيانى، از استادش حجت الاسلام حاج ميرزا حسين خليلى طهرانى«اعلى اللّه مقامه» که گفت:
شيخ جليل و که با همديگر در درس «صاحب جواهر» حاضر مى شديم به ما گفت که يکى از تجار که رئيس خانواده ى «آل کبه» در زمان خود بود، پسر جوانى داشت و مادرش علويه محترمه بود و همين يک فرزند را داشتند، اين جوان در کربلا مريض شد و به قدرى حال او سخت شد تا به حال مرگ و احتضار افتاد، و فوت کرد و چشم و پاى او را بستند، مادر آن جوان به حرم مطهر حضرت اباالفضل عليه السلام مشرف شد و از کليددار آستانه خواهش کرد که اجازه بدهد شب را تا صبح در حرم بماند، نخست کليددار قبول نمى کرد ولى وقتى علويه خود را معرفى کرد و گفت: پسر من محتضر است و چاره اى جز توسل به حضرت باب الحوائج ندارم، کليددار قبول کرد و به مستخدمين دستور داد علويه را در حرم بگذارند بماند.
شيخ جليل گوينده مى فرمايد: همان شب من مشرّف به کربلا شدم و ابداً از جريان حال تاجر «آل کبه» و بيمارى فرزندش اطلاعى نداشتم، در همان شب خواب ديدم که مشرف به حرم سيدالشهدا عليه السلام شدم، از طرف مرقد حبيب بن مظاهر عليه السلام وارد شدم، ديدم حضرت رسول صلى الله عليه و آله و اميرالمومنين عليه السلام بر تخت نشسته اند، در آن اثناه ملکى پيش رفت و عرض کرد: السلام عليک يا رسول اللّه يا خاتم النبيين پس عرض کرد: حضرت باب الحوائج اباالفضل عرض مى کند، يا رسول اللّه علويه عيال حاجى آل کبه پسرش مريض است به من متوسل شده، شما به درگاه الهى دعا کنيد که حق سبحانه تعالى او را شفاء عطا فرمايد، حضرت ختمى مرتبت دست به دعا برداشتند، بعد از لحظه اى فرمودند: موت اين جوان مقدّر است، ملک برگشت، بعد از لحظه اى ديگر ملک ديگرى آمد و سلام کرد، پيغام به همان قسم آورد. دو مرتبه حضرت رسالت مآب دست به دعا و روى به درگاه باري تعالى کردند، پس از لحظاتى سر فرود آوردند، فرمودند: مردن اين جوان مقدّر است، ملک برگشت، شيخ فرمود: ناگاه ديدم ملائکه ى حاضر در حرم يک مرتبه به جنبش آمدند، ولوله و زلزله در آنها افتاد، گفتم: چه خبر شده، چون نظر کرديم ديدم حضرت اباالفضل عليه السلام خودشان تشريف آوردند با همان حالت وقت شهادت در کربلا، حضرت عباس عليه السلام پيش آمد و عرض کرد: السلام عليک يا رسول اللّه السلام عليک يا خيرالمرسلين. علويه اى توسل به من کرده و شفاى فرزندش را از من مى خواهد شما به درگاه کبريايى عرض نماييد که يا شفاى اين جوان را عنايت فرمايد و يا آنکه مرا باب الحوائج نگويند و اين لقب را از من بردارند، چون آن سرور اين سخن را به خدمت پيغمبر اطهر صلى الله عليه و آله عرض داشت، ناگاه چشم مبارک آن حضرت پر از اشک شد، روى مبارک به حضرت امير عليه السلام نمود، فرمود: يا على!! تو هم در دعا با من همراهى کن، هر دو بزرگوار روى به آسمان نموده و دست به دعا برداشتند، بعد از لحظه اى ملکى از آسمان نازل گرديد و به خدمت حضرت رسالت مآب مشرّف شده، سلام نمود و سلام حق سبحانه و تعالى را ابلاغ نمود، عرض کرد، حق متعال مى فرمايد: لقب «باب الحوائج» را از عباس نمى گيريم و او تا قيامت باب الحوائج است و جوان را شفا عطا فرموديم.
شيخ راوى که اين خواب را ديده، مى گويد: فوراً از خواب بيدار شدم، چون اصلاً خبرى از اين قضيه نداشتم، بسيار تعجب نمودم، روانه به سمت خانه ى حاجى آل کبه شدم.
چون وارد خانه شدم پدر آن جوان را ديدم راه مى رود ميان خانه و بر سر و صورت مى زند و جوان را در اطاقى تنها گذاشته اند، زيرا مرگش محقق و محسوس بود، و چشم و انگشت پاهاى او را بسته بودند، به حاجى گفتم: تو را چه مى شود؟ گفت: ديگر چه مى خواهى بشود، دست او را گرفتم، گفتم: آرام بگير و بيا همراه من، پسرت کجاست؟ حق تعالى او را شفا داد و ديگر خوفى و خطرى بر او نيست، تعجب کرد، به اطاق بيمارى که چند دقيقه بود مرگ او را ربوده بود، وارد شديم، ديدم به قدرت کامله ى الهيه جوان نشسته است و مشغول باز کردن صورت خود مى باشد، پدرش که اين حالت را ديد دويد و او را بغل گرفت، جوان صدا زد که گرسنه ام غذا بياوريد، چنان مزاجش رو به بهبودى مى رفت گويا ابداً مرض و المى او را عارض نگرديده است.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
(كرامات حضرت عباس عليهالسلام ص 27)