.
|⇦•می رسد روزی که...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #امام_حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حجت الاسلام سید محمد حسین تقوی
●━━━━━━───────
صلی علیک یا ابامحمد یا حسن ابن علی ایهاالکریم وابن کریم یابن رسول الله...
گرچه در مظلومیت احساس غربت میکنیم
میرسد از راه روزی که قیامت می کنیم
میرسد روزی که میسازیم صحنت را حسن
بعد از آن درباره اش هرروز صحبت میکنیم
از مزارت گرد غم یک روز جارو میشود
خاک های روی آن را مهر تربت می کنیم
عاقبت یک روز از درگاه بابُ القاسمت
پرچم گنبد طلایت را زیارت می کنیم
عاقبت یک روز رو به گنبدت می ایستیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت می کنیم
در حیاط صحن تو آنقدر سینه می زنیم
بعداز آن در سایه سارت استراحت می کنیم
در میان کوچه ی بغض تو هیأت می زنیم
در عزای مادرت ذکر مصیبت می کنیم
*شب شهادت اون آقای کریمیه که به همه لطف کرد.اما توخونه زهرش دادن جواب یه عمر مهربونیش رو این جور دادن.جگر آقامون روپاره پاره کردن. تاریخ نوشته پادشاه روم این زهر رو برا معاویه فرستاد نامه نوشت این زهر رو خرج آدمیزاد نکنید.وقتی طبیب اومد کنار بستر امامحسن رو کرد به ابی عبدالله گفت:آقا!زهر داخل بدن آقا رو قطعه قطعه کرده همه کنار امامحسن ناراحت بودن که حالش این طور شده تشت پر از خون شده اما خود آقا امامحسن خوشحال بود....*
ای تشت یاری ام بده دیگر بریده ام
این زهر را به قصد شفایم چشیده ام
کم سن و سال بودم و پیری به من رسید
مانند شمع قطره به قطره چکیده ام
راضی به مُردنم که نبینم مغیره را
من نازِ مرگ را به دل و جان خریده ام
عمری زِ کوچه رد شدم و سوخت صورتم
کوچه نرفته ای که بدانی چه دیده ام
راحت از این زخم و جراحت شده ام
زِ دیدن مغیره راحت شده ام
وای منُ وای منُ وای من
میخ درُ سینه ی زهرای من
فاطمه جان!
گوشه ی چشم تو چرا شد کبود
فاطمه جان مگر علی مرده بود
*تاریخ نوشته دم آخر امیرالمؤمنین، بچه ها، صدیقهٔ طاهره دور پیغمبر جمع شدن. پیغمبر به علی ابن ابیطالب فرمود:علی جان! یه قولی به من بده. آقا چه قولی؟علی جان !حقِّت رو غصب می کنن چه می کنی؟ آقا فرمود:"صَبرتُ و سَلَّمتُ و رَضیتُ” علی جان بهت ظلممیکنن، دشنام میدن چه می کنی؟آقا فرمود:"صَبرتُ وَ سَلَّمتُ وَ رَضیتُ”علی جان حرمتت رو میشکنن. یا #رسول_الله یعنی چی؟ جلو چشمت فاطمه ات رو میزنن. امیرالمؤمنین سر انداخت پایین گریه کرد ولی صدا زد"صَبرتُ وَ سَلَّمتُ وَ رَضیتُ" علی صبر کرد ولی پیر شد..*
«من ایستاده بودم، دیدم که همسرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه می زد»
ابی عبدالله کودک بود طبق عادت پرید رو سینه ی پیغمبر امیرالمؤمنین اومد ابی عبدالله رو از روسینه ی پیامبر برداره پیغمبر فرمود: نه علی جان بزار حسین روسینه ام باشه مایه ی آرامش منه. شروع کرد بدن ابی عبدالله رو بوسیدن وگریه کردن.ابی عبدالله پرسید یا رسول الله چرا گریه می کنید؟فرمود:پسرم هرجا رو میبوسم جای شمشیر و نیزه است..*
پس با زبان پُرگله آن بضعهٔ الرسول
رو کرد بر مدینه که یا ایها الرّسول
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
*یا رسول الله نوشتن دم آخر سر به دامن امیرالمؤمنین گذاشتید وجون دادید.چه جایی بهتر از اینجا، دم آخر همه رو به علی سپردید چشم به چشم علی داشتید وجان دادید. ای کاش توگودی قتلگاهم یکی میومد سر حسینت رو به دامن بگیره ..*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سرت رو خولی برد دیر رسیدم من
زینب یه موقعی رسید که کنار قتلگاه صدا میزد"اَ اَنت اَخی و ابنَ اُمّی"؟!
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله
#بیست_و_هشتم_صفر
#حجت_السلام_سیدمحمدحسین_تقوی
#شهادت_امام_حسن #رحلت_پیامبر_اکرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇