eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
@javad_Moghadam4_5962833376279790299.mp3
زمان: حجم: 4.68M
⚘گمنام⚘: 🥀🥀🥀 در کنـــــــج زندان بلا جـــان میسپارم غیــر از غـــــــم یاران خدایا غم ندارم سر تا به پایم هم چشـــم بی آب گشته چون مرغ پر بسته شده این حال زارم در غصه و تاب و تبم جانم رســـیده بر لبم ((خلصنی یا ربّ)) ۲  𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ باب الحوائــــج هستم اماخود گرفتار من آشــــــنای یارم و در بنــــــد اغیار میسوزم و میســــازم از جـــور زمانه زندان به یاد حق برایــــم گشته گلزار قوتم فقط سیلی شده رویم دگـــر نیلی شده ((خلصنی یا ربّ)) ۲  𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ چشــــــم فلک در غـــــربـت آقا ببارد تنها و مظلومانه او جـــــان میـسپارد این لحظه های آخــر عمــــرش خدایا بر روی لبهایش چنــــین زمــزمه دارد رضا کـجایی پسرم نور دو چشمان ترم ((خلصنی یا ربّ)) ۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
عنوان : روضه شهادت امام کاظم (ع) - دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت - سید مهدی میرداماد دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت از بال من شکسته ترین آفرید و رفت خون گلوی زیر فشارم که تازه بود با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت چقدر جسارت رو برد بالا، زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسی بن جعفر، اُف برتو روزگار بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت از روزنه در نگاه کردن، دیدن زن بدکاره صورت رو خاک گذاشته، هی می گه خدایا غلط کردم، این کی بود من اومدم سراغش، چرا اینقدر صداش دل و زیر رو می کنه بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت راضی نشد به بالش سختی که داشتم زنجیر های زیر سرم را کشید و رفت وقتی که نام فاطمه را از لبم شنید یک حرفی از کنار دهانش پرید و رفت هرچی می خوای منو بزنی بزن، اسم مادرم رو درست ببر، تو رو خدا دو بیت می خونم و می شینم با تو گریه می کنم، حواست با منه از چند جا ضریح تنم متصل نبود پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت اما چه خوب شد کفنم را کسی نبرد تا زیر نیزه ها بدنم را کسی نبرد می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم، وقتی مثل فردا شب، اما رضا یه لحظه از مدینه رفت، از نظرها غایب شد، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید، مدتی زیادی انتظاره برادر رو کشید، بعد از دقایقی برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت، دید سر رو آشفته است، موها پریشونه، لباس ها همه غرق خاکه، کجا بودی داداش، چرا منو تنها گذاشتی رفتی، یه نگاه به خواهرش کرد، گفت خواهر فقط یه جمله بگم، دیگه منتظر نباش، دیگه انتظار بابامونو نکش، خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاک گذاشتم، یه جایی ببرمت هر کی تاحالا ناله نزده، عقده ی دلش وا بشه، می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده، همتون اهل روضه اید، دختری که چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت:نه، قبول نمی کنم بابام زندانه، باید بابام آزاد بشه، اینقدر صبر کرد، آخرش خبر باباشو براش آوردند، می خوام یه جمله بگم، کاشکی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند، کجای دنیا دیدید، برای دختر منتظر، سر بریده باباشو ببرند، حسین..........
عنوان : روضه شهادت امام کاظم (ع) - دوست دارم تا به خاک دوست بگذارم سرم را - حاج مهدی سلحشور - دوست دارم تا به خاک دوست بگذارم سرم را جان به کف گیرم نبینم غیر روی دلبرم را دوست دارم در سیه چال بلا تنهای تنها آنچنان گریم که از خون پر کنم چشم ترم را عجیبه، حضرت موسی بن جعفر اولین زندانی که رفتند تو بصره بود، آقا وقتی وارد زندان شد، دستاش رو بلند کرد، گفت:خدا رو صد هزار مرتبه شکر، من و یه جایی انداختی من و تو باشیم، خلوت کنیم با تو حرف بزنم، مگه غیر از اینه عاشق دنبال یه خلوت می گرده با معشوق خودش خلوت کنه، اما همین آقا توی این زندان آخریه، توی زندان سندی بن شاهک ملعون، دعا می کرد می گفت:خلصنی یا رب، زندان نبوده، سیاه چال بوده، آقا نه روز رو متوجه میشد نه شب رو متوجه میشد، نه نور خورشید رو میدید، ناله داری برا امام زمان بزنی ، ناله داری برا امام رضا بزنی یا نه؟ روزها روزه بود ولی موقع غروب جز تازیانه غذای دگر نداشت مقدمه چینی همه برا این یه جمله گفت: دوست دارم زندان بان زند سیلی به رویم در نظر آرم رخ نیلی زهرا مادرم را دوست دارم من که گرد خود پرستاری ندارم این دم آخر ببینم اشک چشم دخترم را اما خدا رو شکر، دخترش نبود، جون دادن بابارو ندید، خیلی سخته دختر جون دادن باباش رو ببینه، اونم بدنی که پاره پاره باشه، الحمدلله بدن موسی بن جعفر سالم بود، الحمدلله، می خوام یه جمله روضه بخونم از امام رضا مدد بخواهید به شما صبر نده، راحت ناله بزنید و گریه کنید، آقای شما رو دارم میگم، مولاتون رو دارم میگم، کنار حرم پیغمبر، کنار خونه ی رسول الله، داره نماز میخونه، نانجیبا اومدن آقا رو هُل دادن، کشون کشون آقا رو از مسجد آوردن بیرون، آقا رو کرد طرف حرم پیغمبر، عرض کرد یا رسول الله، ببین با پسرت دارن چه میکنند، از مسجد آقا رو بیرون نیاورده، بچه شیعه ها دلتون بسوزه، از مسجد آقاتون رو بیرون نیآورده غل و زنجیر آوردن، دست و پای آقاتون رو غل و زنجیر کردن، سوار بر ناقه کردن، تا بصره آقا رو با همین وضیعت فرستادن، نمی دونم آقا وقتی غل و زنجیر به دست و پاش کردن، سوار بر ناقه کردنش دلش کجا رفت، شاید زیر لب همش می گفت:عمه جان زینب، عمه جان دلم میسوزه از کربلا تا شام، دست و پای شمارو بسته بودند، اونایی که ناله نزدن با امام زمان ناله بزنند، اما فرق امام موسی بن جعفر با حضرت زینب اینه، زینب هر وقت سر از ناقه بیرون می آورد، می دید سر داداش بالای نیزه است، آی حسین.....
عنوان : روضه شهادت امام کاظم (ع) - ای مهر و ماه مشتری مهربانیت - حاج محمود کریمی ای مهر و ماه مشتری مهربانیت وی آسمان اسیر دل آسمانیت تنها ترین امیر دیار محبتی زنجیر کینه هم سخن مهربانیت موسای عشق حضرت باب الحوائجی موسی، مسیح، دل شده دل ستانیت کاش این دل رمیده و هرجایی و سیاه گردد به یک اشاره هوایی و فانیت درکوه طور صوت خدائی تو بلند موسی زهوش رفته از آن لن ترانیت باب الحوائج همه خسته حال ها از آن به بعد شد لقب جاودانیت با تو چه کرده طعنه دشنام کای عزیز گردیده روز مرگ شب شادمانیت روز و شبت به گوشه زندان یکی شده طی گشته در هوای جوانت جوانیت چهره به خاک می نهی و شکر می کنی حرفی بزن زغصه و درد نهانیت رقاصه شد به سجده مسلمان ناله ات شلاق داغ آمده بر هم زبانیت پر می کشی شکسته به دیدار فاطمه با دست بسته و بدن ارغوانیت آمد رضا به غسل وجود شکسته ات نالید پای جسم نحیف و کمانیت از گردن شریف تو غل وانمود و گفت بابا فدای خسته تن استخوانیت عمریست اسیر ظالمانم پر بسته و دور از آشیانم از بس که ستم رسیده بر من دیگر به لبم رسیده جانم با پیکر خسته بال و پر بسته خواهم زخدا مرگ با قلب شکسته دیگر نبود زمن نشانی غیر تن زار و نیمه جانی از پیکر من نمانده باقی جز پوست به روی استخوانی بدن امام روی یه تخته پاره گذاشتند، یعنی تو این شهر یه تابوت نبود، گفتند چطور بدن بیرون ببریم ، گشتند یه لنگه دری پیدا کردند، در پو سیده، در کوتاه بود، می گه دیدم سر امام از تخته آویخته شده به دیوار می خوره، در بازشد چهار حمال آمدند بدن امام زمین و آسمان را دارند می برند..... زیارت نامه آقا موسی بن جعفر روحی فدا این جمله رو داره، سلام به تو آقایی که اومدن جارزدن گفتند بیاین بدن آقاتون رو ببرین، بدن روی پل گذاشت، یکی داد می زنه: هذا امام الرفضه این امام از دین خارج شده هاست...همه روضه ها تو کربلا خلاصه شده ، دم دروازه ساعات هم گفتند این سر، سر خارجیه ... هفت تا کفن آوردن، امام رضا کفن هارو پیچید... ای بی کفن حسین.... بیست تا غلام آورده بودن از حبشه برای موسی بن جعفر، هیچکس زبانشونو بلد نبود، آقا شروع کرد با زبان خودشون باهاشون صحبت کرد، به یکی از اونها سیصد دینار پول داد گفت بین اینها قسمت کن، آقا چی شده؟ فرمود: این فرزند پادشاه حبشه است بزرگ این قومه ، حالاشده نوکر اما بزرگ قوم رو باید بزرگ بشماری، مگه شهربانو نیومد مدینه مگه همسر ابی عبدالله نشد ، من بزرگ قوم سراغ دارم از تو کوچه ها که رد می شد همه سنگ برداشتن، بزرگ قوم سراغ دارم تو خرابه رو خاک ها خوابید، بزرگ قوم سراغ دارم جلو چشمش با چوب خیزران ... حسین....