eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. داستان دوبرادر 🔹حکایت جالب دو برادر خوب و بد؛ و زیارت حضرت رضا علیه السلام و عنایت آن بزرگوار .... 👌به مناسبت ۲۳ ذیقعده ؛ سالروز شهادت حضرت امام رضا علیه السلام (به روایتی) . 👇👇👇👇 خاطرم را قصه ای بس جانفزاست داستانی از کرامات رضاست . داستان دو برادر در سفر او سراپا خیر و این یک بود شر . آن یکی دارای تقوا و عفاف این یکی سرتا قدم غرق خلاف . هر دو بودند از محبان رضا هر دو زوار خراسان رضا . آن یکی در بین ره محو خدا این یکی مست گناه از ابتدا . از قضا دست قدر در کار شد آنکه بود اهل گنه بیمار شد . لحظه لحظه گشت حال او خراب قطره قطره همچو شمعی گشت آب . نخل عمرش بی بر و بی برگ شد روحش از پیکر برون با مرگ شد . با کتابی خالی از حسن عمل عاقبت افتاد در کام اجل . زائرین با محنت و رنج و فسوس رحم آوردند و بردندش به طوس . در حریم خسرو گردون مطاف با دو صد امید دادندش طواف . در خراسان گشت مدفون پیکرش کس ندانستی چه آمد بر سرش . با چنان جرم و گناه بی شمار بود بر حالش برادر غصه دار . کای برادر با چنین جرم عظیم چون کند با تو خداوند کریم؟ . از قضا در خواب دید او را شبی صورتش همچون درخشان کوکبی . عفو حق گردیده او را سرنوشت قبر او گردیده باغی از بهشت . گفت ای جان برادر این جلال با چنان اعمال می بودت محال . آن عمل، این باغ زیبا، قصه چیست؟ فاش برگو این کرامت لطف کیست؟ . گفت این لطف امام هشتم است آنکه جرم خلق در عفوش گم است . فاش می گویم که با مقراض مرگ شد چو اعضای وجودم برگ برگ . ز آتش خشم اجل افروختم پای تا سر شعله گشتم سوختم . آب غسل و دست غسالم به تن گشت آتش وای بر احوال من . می زدندم تازیانه دو ملک آتش از تابوت می شد بر فلک . چون مرا بردند در صحن رضا غرق رحمت گشتم اندر آن فضا . شعله های خشم بر من گل شدند رعدها آوازه ی بلبل شدند . تا بگردانند جسمم را همه دور قبر آن عزیز فاطمه . دیدم آن مولا ستاده در حرم سوی زوارش بود چشم کرم . هاتفی گفت ای گرفتار و اسیر دامن فرزند زهرا را بگیر . ورنه چون بیرون روی از این مزار باز گردی بر عذاب حق دچار . چشم بگشودم سوی آن مقتدا اشک ریزان می زدم او را صدا . کای به سویت خلق آورده پناه روسیاهم روسیاهم روسیاه . رحم بر حال تباهم یا رضا بی پناهم بی پناهم یا رضا . هر چه آوردم برون آه از نهاد یوسف زهرا جوابم را نداد . هاتفم گفت ای سراپا اضطراب گر که می خواهی تو از مولا جواب . نام زهرا را ببر در محضرش ده قسم او را به حقّ مادرش . لاجرم آهی کشیدم از جگر گفتم ای ریحانه ی خیرالبشر . تا نرفتم از درت دستم بگیر جان زهرا مادرت دستم بگیر . نام زهرا را چو بردم بر زبان اشک مولا گشت بر صورت روان . برد سوی آسمان دست دعا گفت ای عفو تو فوق هر خطا . بارالها بنده ات در این حرم بر زبان آورد نام مادرم . بگذر از جرم و گناه او همه عفو کن او را به جان فاطمه . نام زهرا عاقبت اعجاز کرد حق ، در رحمت به رویم باز کرد 🔹🔹🔹🔹 . یا رضا عبد گنهکار توأم مجرمی در بین زوار توأم . من هم ای سر تا قدم جود و کرم در حضورت نام زهرا می برم . ای همه چشم امیدم بر درت یک نگاهم کن به جان مادرت . حیف، زهر قاتلت، بی تاب کرد پیکرت را قطره قطره آب کرد . چشم در راه جوادت دوختی سوختیّ و سوختیّ و سوختی . بر فلک می رفت آهت یا رضا حجره ات شد قتلگاهت یا رضا . در درون حجره ی دربسته ات حبس می شد ناله ی آهسته ات . کاش بالای سرت معصومه بود نقل بزمت اشک آن مظلومه بود . دیده ها لبریز اشک غربتت گریه ی «میثم» نثار تربتت 📗شعر از : حاج سازگار 🔹به امید روزی که قلب مبارک حضرت رضا علیه السلام با مژده ظهور موفور السرور فرزند عزیزشان ؛ حضرت بقیة الله ارواحنا فداه، خوشحال و مسرورشود... 🔹.