eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
توسلی خدمت شاهزاده علی اصغر علیه السلام (السلام ای شَه بی قَرینه) ای رُبابین لب عطشان ، بالاسی ای گوزل آدیوین  ، من فداسی دلرُبا سَنسن ، درده دوا سَنسن مشکل گُشا سَنسن ، باب الحوائج من گرفتارم ، یوخ اَلده بیر چاره م باخ گور عزادارم ، باب الحوائج لشکرِ دینه ای لب تشنه قربان عالَمین دردینه وار سنده درمان یا علی یاعلی باب الحوائج سینّنون آزدی ولی وار جَلالون یاندیرار عالَمی غملی حالون ای ایچَن قانین ، تشنه چخوب جانین عالَم پریشانین  ، باب الحوائج سِرّینی بولدون،اوچ پَر اوخا گولدون چوخ غُصّه لی ئولدون ، باب الحوائج اوخلاناندا ، آتان حسرَتله باخدی گولماقین عالَمی یاندیردی یاخدی یا علی یاعلی باب الحوائج من مُریدِ شَهِ کربلایم بیر نَظر سال  منه مُبتلایم غُنچه ی اَحمر ، ای شأنیده اکبر درده دوشَن سَسلر ، باب الحوائج صوداَمر سرباز ، ای تشنه لب جانباز باشدان باشا اِعجاز  ، باب الحوائج گول آدون سَسله ماق، چوخ با صفادی خیرداجا  اَللرون ،  مشکل گُشادی یا علی یاعلی باب الحوائج (بیکَسم) ای گُلِ باغِ جَنّت خیمه گاهه گینه ایله دعوت ای منه دَمساز ، ای عاشقِ مُمتاز تِز تِز زیارت یاز ، باب الحوائج شاهزاده م سَن ، هر درده مَرهَم سن وِردیم دَمادم سن ، باب الحوائج بیزلره هیچ‌ زمان لطفون آزالماز قونداقون کیم دوتا ، مشکلده قالماز یا علی یاعلی باب الحوائج التماس دعای فرج شعر از کربلایی مهدی عبادی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
javad_moghadam_arbab_kafan nadare_128.mp3
11.97M
ای شه تشنه لب عمر ما فداته تموم غصه ی ما غم کربلاته ارباب کفن نداره الهی بمیرم خدایا قسمتم کن بی کفن بمیرم کربلا کربلا اللهم الرزقنا(2) بهشت تو اون دنیا نیست ایوون طلاته تو سجده مهر نماز خاک قتله گاته یکی برای ارباب یکم آب بیاره حسین داره می میره دیگه یار نداره ۲ حسین داره می میره زیر سم اسبا ۲ خداکنه رقیه باباشو نبینه ۲ مادرت از تو گودال خواهرت تو خیمه اومده توی گودال دخترت سکینه ۲ زینب داره می بینه سرتُ بریدن ۲ شکر خدا آقاجون بچه ها ندیدن ۲ (بلند) کمتر تو دست و پا زن جلو چشم زینب ۲ بچه ها بی قراران امون ز دل زینب ۲ کربلا کربلا ..... اللهم الرزقنا(2) اقاجان تاکی باید حسرت کربلا بکشیم سر تو روی نیزه ...عاشقی همینه ۲ چیکار کنه سکینه‌..... رقیه نبینه ۲ داداش حسین نگاه کن.... خواهر وببینی ۲ زینب و دخترات و ‌......می برن اسیری ۲ ای شه تشنه لب... عمر ما فداته ۲ تموم غصه ی ما..‌. غم کربلاته ۲ ارباب کفن نداره الهی بمیرم..... ۲ خدایا قسمتم کن ... بی کفن بمیرم ۲ بهشت تو اون دنیا نیست.... ایون طلاته ۲ تو سجده مهر نماز.... خاک قتله گاته ۲ حسین داره میمیره ... زیر ثم اسبا خدا کنه رقیه باباشو نبینه ۲ یکی برای ارباب ... یکم اب بیاره ۲ حسین داره میمیره دیگه یار نداره ۲ کربلا... کربلا..... اللهم الرزقنا۲ جانم حسین کربلا کربلا اللهم الرزقنا ۲ یبار به نیت کربلا بگو ان شاءالله اقا امضا میکنه 🌴🌴🌴🌴🌴🤲🤲🤲
السلام علیکم یااهل بیت النبوه دم دروازة ساعات خدا رحم كند به دلِ عمة سادات خدا رحم كند ⬅️(از امام سجاد ع سوال کردن آقاجان کجای مصیبت براتون سخت بود اقا سه مرتبه فرمودن... الشام الشام الشام... امان از اون شبی که ما رو دم دروازه شام نگه مون داشتن.... شهر ازین بستن... 😢 گفتن خارجیا اومدن... محملم پرده ندارد مددي يا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته اي گريه دار است ملاقات خدا رحم كند ⬅️(آخه اینقدر آخه اینقدر خاک ستر ریختن رو سرشون... 😢 می گفتن خارجیا اومدن... ای وای ای وای كو علمدار حرم ؟ آبرويم در خطر است وسط اين همه الوات خدا رحم كند ⬅️(کجایی عباسم ای غیرت الله کجایی ببینی خواهرت بین نامحرما مونده ابلفضل... بلند شو ببین با انگشت نشونمون میدن عبااااس... یاصاحب الزمان... منو ببخش... 😭 سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند به همان خنجر كُنْدي كه تو را زَجْرَت داد مي كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين ⬅️(آخه این سرهای شهدا رو به نیزه زده بودن جلو چشم زینب... خواهراش... آخ بمیرم تا این صحنه رو دید زینب.. چنان سرش رو کوبید به چوبه ی محمل خون از پیشونیش جاری شد... 😭😭 زير پا رفتي ؟ به لبهات ْ خدا رحم كند نيزه نيزه شده از بس گلويِ پارة تو گُم شدي بين جراحات خدا رحم كند به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجي زده اند تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند ⬅️(پاشو حسین... دیگه طاقت ندارم همه شون دارن نگاه می کنن وااای دختراتو برا کنیزی ببرن حسین... چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند ⬅️آخ آخ جلو چشم رباب سر گهواره ی علی اصغر... چونه می زدن... صدا بزن حسین...
امام سجادعلیه السلام یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲ به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲ غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم *این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن* یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید *حالا اینها یه طرف* یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲ رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا *خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم* هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم *کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه * هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا *چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... * میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا *فقط خودمون دوتا بدونیم* ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا *چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا * برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون* چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! * نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو *خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!* نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو عمو بسته بود چشم دریاشو... حسین ....
روضه شهادت پیامبر وامام حسن مجتبی علیه السلام اَ للّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ جانم فدای آن بنایی که نداری قربان آن گلدسته هایی که نداری  هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از دلتنگی گنبد طلایی ...که نداری  باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم بعضی ها خیلی با معرفت هستند، هر وقت میرن حرم امام رضا،روز اول فقط برا امام حسن مجتبی گریه می کنند  باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم با یاد باب المجتبایی ...که نداری  قالیچه ارثیه مادر بزرگم نذر تو و صحن و سرایی ...که نداری  من هر شب جمعه سلامی می دهم به شش گوشه ی کرببلایی ...که نداری  ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه در مجلس دارُ البُکایی ...که نداری دو ماه برا امام حسین گریه می کنی،دو ماه برا حسین به سر و سینه می زنی، یه امروز اومدی برا این آقا گریه کنی، یه امروز اومدی برا این آقا ناله بزنی، طول سال هم میگی :حسین! فقط یه روز تو سال اومدی بگی:حسن!. همچین که حسن و حسین شروع کردن با هم کشتی بگیرن، پیغمبر نسشته،امیرالمؤمنین هم نشسته، بی بی دو عالم هم نشسته، همه دارن یه حرفی میزنن،اما دیدن پیغبر هی دارن میگن:جانم حسن! بی بی دوعالم سئوال کرد:بابا جان! حسین کوچیکتر از حسنِِ ،اگرم بخوای تشویق کنی، باید حسین رو تشویق کنی، چرا هی دارید میگی: جانم حسن! پیغمبر صدا زد:دخترم مگه نمی شنوی؟ همه ی عالم دارن میگن:حسین.. من دیدم کسی نمیگه:حسن! خیلی پسرم غریب ِ...فرمود: هر کسی به اندازه ی بال مگسی برا حسنم گریه کنه، فردای قیامت که همه چشما گریانِ، چشمی که برا حسنم اشک ریخته باشه،گریان نمیشه  دردی که داری در خودت میریزی آقا دردش رو به هیچ کسی نمیگه آقا، تا حالا دیده بودی کسی تو خونه ی خودش هم غریب باشه؟تا حالا دیده بودی کسی بین زن و بچه اش هم غریب باشه؟ دردی که داری در خودت میریزی آقا حق می دهم درد آشنایی ...که نداری دیدن یکی داره در خونه رو میزنه، بی بی دو عالم اومد پشت در، هر وقت در این خونه رو میزنن بی بی میاد در و باز میکنه،بی بی میشه امروزم ما اومدیم برا حسنت گریه کنیم،تو بیایی در و به رومون باز کنی؟تا در و باز کرد دید مرد عربی ِ، بهش فرمود: چی می خوای؟ گفت: اومدم پیغمبر رو زیارت کنم، گفت: مگه نمیدونی بابام مریضِِ، تو بستر افتاده، اجازه نمیده کسی بیاد عیادتش. رفت دوباره در زد، برا بار دوم بی بی همون جواب رو بهش دادن،بار سوم که در زد،پیغبر فرمود: دخترم،کیه داره در میزنه؟ گفت:بابا نمیدونم، یه مرد عربیِ،میخواد شما رو ببینه، تا این حرف رو زد، پیغمبر صدا زد: دخترم بخدا، برادرم عزرائیلِ.پیغمبر میخواد به فاطمه اش بگه: ببین،عزرائیلم میخواد بیاد داخل باید از تو اجازه بگیره.... اما من یه عده رو سراغ دارم اجازه که نگرفتن که هیچ تازه هیزم آوردن، اول در خونه رو آتیش زدن، هی داد میزدن میگفتن: علی بیا بیرون ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد با رفتنش صد قصه دیگر شروع شد دلشوره هایش یک به یک معنا گرفت و از آنچه می ترسید پیغمبر شروع شد در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود
# امام حسن مجتبی علیه السلام مثل خورشید بود می‌تابید کرمش می گرفت عالم را بخشش‌اش بی کران‌تر از دریا غرق می کرد هرچه حاتم را *امشب مادرش ایستاده .. امشب هر چی حسن حسن بگیم مادرش میگه جانم حسن .. حسن جان .. * سبط اکبر ، امید پیغمبر نور چشمان حضرت حیدر تکیه گاه غریبیِ مادر مجتبی بود نسل آدم را یاد آن روزها که می‌افتاد یاد کوچه .. مغیره .. تنهایی چشم‌هایش به رنگ خون می شد جوششی می گرفت زمزم را .. *من با مادرم تنها بودم‌ .. دستِ مادرم رو گرفته بودم .. غریب اونیِ که همدم اشک و آهِ دیده که مادرش تو کوچه بی پناهِ ..‌ حسن جان .. حسن جان ..* بعدِ مادر کنار بابا بود همه جا غمگسار بابا بود بارِ دیگر شکست وقتی دید تیغ مسمومِ إبن ملجم را *امیرالمومنینُ آوردن صحن مسجد کوفه .. سر رو بر دامن پسر گذاشته ، امیرالمومنین از حال رفته .. قطرات اشک حسن بن علی بر روی صورت بابا نشست یه وقت علی چشما رو باز کرد .. پسرم چرا گریه میکنی؟! عرضه داشت پدر کمرم رو شکستی ..* بعدِ مادر کنار بابا بود همه جا غمگسار بابا بود بارِ دیگر شکست وقتی دید تیغ مسمومِ إبن ملجم را بعد بابا غریب شد مولا دشمنش زخم‌ها به قلبش زد دوستداران بی بصیرت هم هی نمک می زدند زخمش را مرد وقتی دلش پُر از غم شد می‌رود خانه پیشِ همسر تا با کمی همدلی و همدردی ببرد خاطراتِ آن غم را آه! مظلوم باشد آن مردی که پس از غصه هایِ پی در پی می رود خانه تازه می بیند غصّه های تمام عالم را کاش زینب بیاوری طشتی جگرم خون شده است می سوزد *جناده میگه وارد شدم دیدم طشت مقابلشه .. لخته هایِ خون داخل طشت می ریزه .. رفتم جلو گفتم آقا منو موعظه کن .. فرمود: *یا جُنادَه! اِستَعِدَّ لِسَفَرِک..* ای جناده برا سفر آخرت آماده شو.. *وَ حَصِّل زادکَ قَبلَ حلولِ اَجَلِک.‌.* قبل از اینکه مرگ فرا برسه توشه فراهم کن .. *یا جناده هوَاعلَم اَنَّ تطلُبُ الدُّنیا یَطلُبُک..* تو در پی دنیایی مرگ در قفای توست .. ای جناده ” *وَاعْلَمْ اَنَّ فی حَلالِها حِسابٌ وَ فی حَرامِها عِقابٌ وَ فیِ الشُّبَهاتِ عِتابٌ..* میگه یه وقت روی مبارکش به کبودی گرایش پیدا کرد .. اینجا برادرش وارد شد ..* کاش زینب بیاوری طشتی جگرم خون شده است می سوزد از نگاهت به طشت می خوانم روضه های سرِ محرّم را .. من غریبم ولی برادر جان هیچ روزی شبیه روز تو نیست *اومد بین دیدگانِ برادر رو بوسه زد ، شروع کرد های های گریه کردن .. حسینم چرا گریه می کنی؟! عرضه داشت *اَبکی لِما یُصنَعُ بِک..* فرمود از این منظره ای که میبینم گریه می کنم.. فرمود گریه نکن چیزی نشده.. *الذی یؤتی الی سَمٌّ یَدُسُّ الی فَاقتَلُ به..* فقط به من سم دادند چیزی نشده.. *و لکن لا یوم کیومک یا اباعبدالله..* روزی مثل روز تو نیست .. حسینم گریه نکن .. حسینم! سی هزار نفر دورت رو می گیرن ، همه شون ادعا می کنند ما امت پیغمبریم.. حسینم! حرمتت رو میشکنن .. بار و بُنه ت رو به غارت می برن .. بعد فرمودند همه برات گریه می کنند حتی *وُحوشِ فی الفَلوات… والحیتان فی البحار..* گرگایِ بیابونم برات گریه می کنند.. (من یه دونه شو بگم…) زینب از خیمه ها بیرون آمد دید عمرسعد ایستاده نگاه میکنه.. *والدُّموع یَسیلُ علی خَدّیه..* اشک چشمش روانه شده .. نامرد دارن برادر منو میکشن داری گریه میکنی ..؟! یه عده گرگ هم داشتن قتلگاه قطعه قطعه ش می کردن .. حسین ..*
🔷🎤روضه پنج تن 🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪 *روضه بخونم برات،كانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می كنن،آخه پرستار زینبه،*یه حرفی بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم،باید ناله ات بلندبشه،قربون این زینب برم،كه از چهار ساله گی پرستار شده،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هركی شد باالاخره رفت،از هر كی پرستاری كرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هركی رو زینب پرستاری كرد،تنهاش گذاشت ورفت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یكی یكی جلو می رم،سه چهار ساله بود با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می كنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نكن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری كرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز كن،این كفن اول مال منه،می دی بابات علی منو كفن كنه،ببین چه خاطره هایی،آه امون ازدل زینب كفن دوم مال بابات علیه،می دی داداش حسنت بابا تو كفن كنه،كفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ كربلا،كربلا، کربلااینم یه خاطره، *از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم كلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت علی،یه روزی می آد،حسینم و كربلا تنها می ذارن، آی حسین.. *من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش كربلا و حسینه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها كنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو كنار گذاشتم، ،دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می كنم،یه پرستاری دیگه ام كرد،اونم آخرش رفت،*اما این یكی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری كرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری كرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی كجا میخوام برم،یه جایی كه بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری کرد هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن،اما امان از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آی،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیكار كرد،وای وای بگم كجا پرستاری كرد،بگم كجا،اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما امون ازوقتی که سر بریده رو بغل گرفت،آخه این لبا چرا پاره است،نالتوآزادکن صدابزن یاحسین.... خرابه با تو بهتر از جنان است دل پیرم به شوق تو جوان است اگر خونی شده لب های خشكت گمانم جای چوب خیزران است حالا دستاتو بیار بالا كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا،به حسین زهراده مرتبه یاالله
1_1688927132.opus
433.4K
مگه یادم میره مهر و صفای خونه بودی مگه یادم میره تو پدری نمونه بودی مگه یادم میره اسطورۂ زمونه بودی مگه یادم میره که توگل گلخانۂ بودی ——————————— بابا رفتی ،ماندم تنها ،ای پدر ای پدر جایت خالی ،دربین ما،ای پدرای پدر(2) ………………………….. مگه یادم میره اون لحظه های خوب با هم مگه یادم میره عطر نفس هایت توی عالم مگه یادم میره حمایتت رو همه هر دم مگه یادم میره عشق و صفای تو دمادم ………….ّ..ّّّ………… بابا رفتی ،ماندم تنها ،ای پدر ای پدر جایت خالی،دربین ما،ای پدرای پدر(2) ّ…………..ّ………………… مگه یادم میره گل بوسه های عاشقونه مگه یادم میره رو دست تو زدم جونه تو بودی کوهی از عشق و صفا توی زمونه حالا در سوگ تو عزیز تو داره می خونه ………………………….. بابا رفتی ،ماندم تنها ،ای پدر ای پدر جایت خالی ،دربین ما،ای پدرای پدر(2) ————————— چه سخت بود لحظه ی جدایی از تو بابا جونم ندیدی که غمین و داغدار از تو می خونم کفن تن تو بود و این دل غرقه به خونم تو رفتی توی خاک ای پدرم ای مهربونم ………………. بابا رفتی ،ماندم تنها ،ای پدر ای پدر جایت خالی ،دربین ما،ای پدرای پدر(2) ……………… مگه یادم میره محبت رو تو دلها کاشتی مگه یادم میره حب حسین تو سینه داشتی یه عمری نوکری اهل بیت و فخر می گذاشتی مگه یادم میره تو روضه ها تو تاب نداشتی ……………… بابا رفتی ،ماندم تنها ،ای پدر ای پدر جایت خالی ،دربین ما،ای پدرای پدر(2) کانال ختم خوانی یا زینب(سلام الله علیها)
سینه زنی لالا لالا بخواب آروم قهر نکن من طاقت ندارم لالا لالا گل تشنه از کجا مادر آب بیارم لالا لالا بخواب آروم تا نگیره دشمن سراغ تو لالا لالا گل تشنه میسوزم از لبهای داغ تو لالا لالا علی لای لای علی لای لای لالا لالا بخواب آروم مشک ساقی شد پاره پاره لالا لالا گل تشنه آسمون هم ابری نداره لالا لالا علی لای لای علی لای لای 🔳▪️🔳▪️🔳▪️ از گریه های اصغر دلم داره میگیره یه قطره آب بیاریین اصغر داره میمیره علی اصغر لالایی3 ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد خواهد که آب گوید اما زبان ندارد علی اصغر لالایی3 امشب به گهواره تا صبح ناله میزد امروز به روی دستم دیگر توان ندارد ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد خواهد که آب گوید اما زبان ندارد دیشب به گاهواره تا صبح دست وپا زد امروز روی دستم دیگر توان ندارد هنگام گریه کوشد تا اشک خود نوشد اشکی که تر کند لب دور دهان ندارد رخ مثل برگ پاییز لب چو دو چوبه خشک این غنچه بهاری غیر از خزان ندارد ای حرمله مکش تیر یکسو فکن کمان را یک برگ گل که تاب تیرو کمان ندارد شمشیر اوست آهش،فریاد او تلظی جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد رحمی اگر که دارید یک قطره آب آرید بر کودکی که در تن جز نیمه جان ندارد با من اگر بجنگید تا کشتنم بجنگید این شیره خواره بر کف تیغ وستان ندارد مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها