362_16352351279567.mp3
15.45M
شاعر: علی اصغر شاه سنایی
.
📋 عشقِ تو کرده به همه سرایت
#شور #امام_حسن
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عشقِ تو کرده به همه سرایت
کمتر شنیده شده این روایت
قالَ النَّبیِّ المُصطَفی المؤتَمَن
حَسَنٌ مِنّي وَ أنَا مِنْ حَسَن
کریم حسن، زندگیم حسن
کل سال و میگیم حسین
امشب و میگیم حسن
پیمبر حسنیه، حیدر حسنیه
حسنیان همه، فاطمه بیشتر حسنیه
اباالفضلِ علی تا محشر حسنیه
این و من مطمئنم علیاکبر حسنیه
«حسن جانم، حسن جانم»
اگه یه روزی بقیع از طلا شِه
حرمِ تو شبیه کربلا شه
هک میشه روی ایوونت این سخن
حَسَنٌ مِنّي وَ أنَا مِنْ حَسَن
امام حسن، السلام حسن
کافیه ازم جون بخوای
میگم روی چشمام حسن
رقیه حسنیه، قاسم حسنیه
به خدا عقیلهی بنی هاشم حسنیه
مجنون حسنیه، لیلا حسنیه
یه دوشنبه شب میریم انشاءالله حسنیه
«حسن جانم، حسن جانم»
*شاعر: #آفتاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_پنجم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
📋 میخوام مثِ گذشتهها یادِ شهیدا کنم
#شور #امام_حسین
#شهدایی
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخوام مثِ گذشتهها یادِ شهیدا کنم
عقدهی قلبم و به یادِ شهدا وا کنم
گناه یه کاری کرده نورِ قلبا خاموش شده
توو زندگی یادِ شهیدامون فراموش شده
یادش بخیر قدیما
حال و هوایی داشتیم با شهدا توو روضه
چه گریههایی کردیم
به یادِ هور و مجنون دوکوهه و هویزه
من اومدم با شهدا دوباره بیعت کنم
سفرهی دل وا کنم و دوباره صحبت کنم
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک بالان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
«حسین جانم حسین، جانم حسین جانم
جانم حسین جانم، جانم حسین جان»
حماسههای شهدا که انتها نداره
دل که حسینی بشه ترسی از بلا نداره
میخوام که یادی کنم از فَکّه و دشت عباس
از اونایی که دستشون بود توی دستِ عباس
با لبِ تشنه موندن
پا عهدشون تا اینکه به کرب و بلا رسیدن
قمقمههای خالی
به سَرسِپُردگی و جنون گواهی میدن
با یادِ خشکیه لبِ تموم رزمندهها
روضه میخونیم واسهی تشنه لبِ کربلا
اگر کشتن چرا آبت ندادن
چرا زان دُرّ نایابت ندادن
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صد چاک نکردن
«حسین جانم حسین، جانم حسین جانم
جانم حسین جانم، جانم حسین جان»
گذشتن از نام و نشونشون نشونهی قیمته
لازمهی قیمتی بودن به خدا غیرته
میخوام بگم از اون رفیقایی که بیپلاکن
از اونایی که تا ابد گنجینههای خاکن
طلائیه، شلمچه
همیشه شرمندهی مادرای شهیدن
مادرایی که واسه
دیدن بچههاشون زندگیشون و میدن
با مادرای شهدا دوباره روضهخونیم
شبیه زینب توی گودال بلا میخونیم
گلی گم کرده ام؛ میجویم او را
به هر گل میرسم، میبویم او را
گلِ من؛ یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهنِ کهنه، به تن داشت
«حسین جانم حسین، جانم حسین جانم
جانم حسین جانم، جانم حسین جان»
*شاعر: #مرتضی_سراوانی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_پنجم_محرم
#شهدا
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
380_16352345836820.mp3
18.54M
شاعر: مرتضی سراوانی
.
📋 گریه زیاد کردم روضه زیاد خوندم
#شور_مقتل #امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه زیاد کردم، روضه زیاد خوندم
گریه زیاد کردم، روضه زیاد خوندم
پشت سرت خیلی وَإِن يَكَاد خوندم
وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ، نیزه فرو شد به تنت
وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ، خودت بگو از کفنت
یکی دم مغرب، موت و پریشون کرد
با تنِ صد پارهت، یه ختم قرآن کرد
اونی که از گودال، سرت رو حالا برد
روی سَرِ زینب، صداشو بالا برد
جلوی نامحرما معذبم، من زینبم، خواهرِ تو
جلوی نامحرما معذبم، چی بگم از حنجرِ تو
جلوی نامحرما معذبم، من چی بگم از دخترِ تو
یکی داره پیراهن میدزده
پیراهن که نه کفن میدزده
یکی داره با یه کهنه خنجر
سر و از روی بدن میدزده
«ای حسینم، ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم»
داره نیزه به تنت میریزه
خستگی از بدنت میریزه
مگه چی گفتی عَدو سنگت زد
داره خون از دهنت میریزه
یه سپاه داره سرت میریزه
نیزن داره به تنت میریزه
مگه گودال چقدر جا داره
یه سپاه داره سرت
واجب الاحترام بودی
تو اولین امام بودی
که بین یک حصیر بودی
مونده روی زمین، پیکر تو رها
السلامُ علیٰ مَن دَفَنَ اهلِ قُری
خواهرت اگه نیست، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا
همه منتظرن، مادرش برسه
کاش صدای برادر، به خواهرش برسه
دست قاتل اگه، به سرش برسه
آخ خدا به داد موی دخترش برسه
«سیدالشهدا ، سیدالشهدا
سیدالشهدا یا مقطع الاعضا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_پنجم_محرم
#سبک_همه_منتظرن
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شب_ششم_محرم
📋 مشکِ اشکِ من همیشه کارِ زمزم میکند
#مناجات
#شب_حضرت_قاسم
حاج سید رضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشکِ اشکِ من همیشه کارِ زمزم میکند
هر نمش دارد گناهان مرا کم میکند
بیگمان محکم در آغوش خودت میگیریاش
ریسمانِ پرچمت را هر که محکم میکند
کتریات یک جور پیرِ روضهخوانِ هیئت است
اشک را در استکانِ چشم ما دَم میکند
نذری اربابها از دخل رعیت میرسد
این چه غوغاییست که ماهِ محرم میکند!
سائلِ پشتِ درت بارِ خودش را بسته است
با همین فقری که دارد کارِ هاتم میکند
از رسول ترکها حُرّ ساختن کارِ شماست
آدمت بودن مرا یک روز آدم میکند
دستِ عباسِ تو میافتد حسابِ محشرش
آن میانداری که صفها را منظم میکند
هرکه دارد اشک میریزد برای داغِ تو
در حقیقت گریه بر داغِ حسن هم میکند
هر زمانی از ته دل گفتم جانم حسین
مطمئنم حضرت زهرا نگاهم میکند
گوشهگیرم گوشهی ششگوشهی من را بده
نوکرت کُنجِ حرم خود را مسجم میکند
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین
داغِ دوری از حرم پشتِ مرا خَم میکند
ای که جمع و جور کردی زندگیم را حسین
پیکرت را نیزه و شمشیر دَرهم میکند
جسمِ تو مثل سرابی روی خاک افتاده است
نعلِ مرکبها تنت را سخت مبهم میکند
با همین انگشتری که شاهِ ما بخشیده است
ساربان را بینیاز از کل عالم میکند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
📋 گوشهی خیمه شور و حالی داشت
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا
سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گوشهی خیمه شور و حالی داشت
دیده اش اشک لایزالی داشت
دائماً از خودش سؤالی داشت:
دیشب او مژدهی وصالی داشت
پس چرا راه رفتنم سد شد؟
التماس پریدنم رد شد؟
من که از عاشقان او هستم
دست پروردهی عمو هستم
حال که غرقِ آرزو هستم
تشنهی جنگ با عدو هستم
کاش می شد مرا خطاب کند
روی جانبازیام حساب کند
کُنج بستر که جای ماندن نیست
میزنم پر که جای ماندن نیست
خیمه دیگر که جای ماندن نیست
بعد اکبر که جای ماندن نیست
گر بمانم ز غصه میمیرم
آخر اذن جهاد میگیرم
دست خطی اگر که رو بشود
از برادر که گفت و گو بشود
ذکر مادر که پیش او بشود
زیر و رو سینهی عمو بشود
آه، انگار پَر در آوردم
من هم از عشق سر درآوردم
وقت، وقتِ فدا شدن شده است
نوبت جنگِ تن به تن شده است
وقت رزم یلِ حسن شده است
دشمن انگشت بر دهن شده است
جای جوشن به تن کفن دارم
ارث بسیار از حسن دارم
گفته بابا به من که قاسم جان
گرچه من نیستم ولی تو بمان
پیش پای عمو برو میدان
جان خود کن برای او قربان
سینهات را سپر برایش کن
هرچه را داشتی فدایش کن
گفت اگر نیزه خورد پهلویت
زیر سمها شکست ابرویت
یا اگر خون گرفت گیسویت
جان که دیگر نداشت زانویت
زیر لب روضهی مدینه بخوان
روضهای از شکسته سینه بخوان
آه عمو وقت خواهش آمده است
تیغ و نیزه به بارش آمده است
لحظههای نوازش آمده است
قامتم را ببین کش آمده است
مست "احلی من العسل" هستم
تشنهی جرعهای بغل هستم
نالهاش در هوارها گم شد
بین گرد و غبارها گم شد
وسط نیزه دارها گم شد
زیر سمّ سوارها گم شد
مقتلش روضهی مگو شده است
قدش اندازهی عمو شده است
نیزهها بر تنش مقیم شدند
سبب روضهای عظیم شدند
همه از سفرهاش سهیم شدند
قاتل زادهی کریم شدند
پیکرش دشت را معطر کرد
کربلا را بقیع دیگر کرد
#مصطفی_هاشمی_نسب✍
...
📋 اذن میدان گرفتن حضرت قاسم از ابی عبدالله
#حضرت_قاسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحُلمَ» انقدر کوچیک بود هم قد و قوارهش هم سنش «فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام» یه نگاهی ابی عبدالله بهش کرد« اعتَنَقَهُ، وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ» ابی عبدالله بغلش کرد انقدر گریه کرد «فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ» بهش اجازه نداد گفت:« نه قاسمم نمیشه، تو امانت برادرم حسنی داداشت خیلی سفارش تو رو به من کرده« فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ » افتاد به دست و پای ابی عبدالله انقدر دست و پای ابی عبدالله رو بوسید» وَ هُوَ يَقُولُ: رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ وَ نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا» عموجون قربونت برم، دورت بگردم نمیخوای به من اجازه بدی برم .
«حتی اذن له» تا این کار و کرد ابی عبدالله بلندش کرد بهش اجازه داد «فخرج ودموعُه تسيل على خَدَّيه، و هو يقول» انقدر قاسم گریه کرد، با چشمان گریان وارد میدان شد.
ابی عبدالله هرچی گشت این خیمه به اون خیمه یه زرهایقد و قوارهی قاسم پیدا بشه نشد،
- چی کار کنم خدایا؟! زره نداریم برای قد و قوارهش. ابی عبدالله نوشتن عمامه رو از سر برداشت دوتیکه کرد یه تیکهش و برا قاسم کفن کرد...
همه چیش و ابی عبدالله بخشید به این و اون، همه چیش و حراج کرد.
یه تیکهش و به سر و صورت قاسم بست چون مثل ماه میدرخشه. عمو جان چشمت میزنند اینجوری بری میدان بد میشه، چشم میخوری...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ای یادگار مجتبی افتادی بینِ دست و پا
#روضه_حضرت_قاسم (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اومد جلو ضربهای به سر قاسم زد، با صورت زمین خورد. صداش بلند شد عمو جون!
یک نیزهای اون نانجیب شبیت بن سعد برداشت به پشتش زد، این نیزه رو که فرو کرد از سینهی قاسم بیرون زد، نالهی قاسم بلند شد...
همهی اخل کوفه حملهور شدند. میخواستن عمر و نجات بدن، کسی که ضربه به سر قاسم زده بود ابی عبدالله داشت باهاش میجنگید، اینا خیلشون، همهشون حملهور شدند. میخوان عمرو نجات بدن. این اسبا وقتی حملهور شدن عمرو زیر دست و پاها به هلاکت رسید. دیگه وقتی گرد و خاکا بالا رفت چیزی مشخص نبود «و القاسم ایضا» قاسمم زیر سم مرکبا قرار گرفت...
استخونای قاسم زیر سم مرکبها خورد شد...
مدینه هم همینجور شد، مدینه هم وقتی اون نامرد اومد پشت در، انقدر با این پا به این در زد؛ در شکست.مادرِ ما پشتِ دره....
قاسم و بغل گرفت به سینه چسبانید. روایت میگه همینجور که این قاسم رو توو بغل گرفته بود. داشت حرکت میکرد، سینه به سینه قاسم و چسبوند همینجور که راه میره، پاهای قاسم رو زمین میکشید...
ای یادگار مجتبی
افتادی بینِ دست و پا
زدن تو رو چه بیهوا
با بغض و کینه، مثل مدینه
پهلوت شده شبیه، پهلوی مادرِ من
بازوت شده شبیه، بازوی مادرِ من
آخه رو بازو رو دید جای نعله، گفت یه جوری مادرِ ما رو توو کوچه زد هنوز جای این شلاق دورِ بازوی مادرِ ما مونده...
اینجا چهل نفر زدن یه بیپناه و
زدن یه پا به ماه و، زدن یه بیگناه و
اینجا یه عده نانجیب، شدن هماهنگ
زدن به پیکرت سنگ، به رویِ ماهِ تو چنگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها