.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#زمزمه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شام_غریبان
#حجت_الاسلام_شیخ_حامد_فاطمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دستم رسید به پهلوی مجروح تو انگار
تازه میفهمم چی کشیدی از در و دیوار
زهرای من جان علی منو ببخش این بار
همه با هم - میزدنت - با هر چیزی که داشتن
خواستم کمک - کنم ولی - چل نفری نذاشتن
حلالم کن ای دوست / خداحافظ ای یار
حلالم کن ای عشق / به امید دیدار
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خونه دیگه بدون تو زندون شده زهرا
با بچهها بدون تو چی کار کنم تنها
من موندم و این غمکده ...؛ آبو بریز اسما
غسلت میدم - با اشک چشمای تر یتیمات
میسپارمت - به خاک قبر - روی دو دست بابات
حلالم کن ای دوست / خداحافظ ای یار
حلالم کن ای عشق / به امید دیدار
.
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شور
#امام_حسین علیه السلام
#شب_جمعه
#میلاد_قبایی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
توو دنیا همیشه ماهِ / پر نورم امام حسینه
از خوشبختی وقتی میگم / منظورم امام حسینه
با اینکه من بدم اشاره کن ولی
می میرم از غم تو بی معطلی
اگه بخوام یه حرف راست بگم اینه
عشق فقط، حسین ابن علی
غم تو لذتِ - دو جهانم حسین
دم تو باعثِ - هیجانم حسین
میاد اسمت چقدر - به دهانم حسین
ضربانم ضربانم ضربانم حسین
حسین ضربانم …
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دل دادم به تو بدونی / هیشکی جز تو دلبرم نیس
هیچ آرامشی توو دنیا / لذت بخش تر از حرم نیس
زیاده واس من کمِ امام حسین
قشنگه خیلی پرچمه امام حسین
اگه بخوام یه حرف راست بگم اینه
عشق فقط، غمه امام حسین
غم این روضه دار و ندارم حسین
دم از این غم زدن - شده کارم حسین
روز محشر همینه شعارم حسین
تو رو دارم تو رو دارم تو رو دارم حسین
حسین تو رو دارم …
.
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1_8719651021.mp3
3.58M
#زبانحال_حضرت_عباس(ع)در مصیبت #حضرت_زهرا(س)
#شب_آخر_دهه_فاطمیه
دیده دریایی چشم اباالفضل-آه چشم اباالفضل
گشته طوفانی خشم اباالفضل-آه خشم اباالفضل
بشکند دستی که زد سیلی به روی تو
آنکه با ضرب لگد آمد به سوی تو
خون دل سقاست-ماتم زهراست
............
از لب ام البنین-من شنیدم اینچنین
پیش چشمان حسن-گشته ای نقش زمین
قصه ی کوچه و سیلی شنیدن-آه سیلی شنیدن
کی شنیدن بود مانند دیدن-آه مانند دیدن
پیش چشمان پسر،مادر ز پا افتاد
وا مصیبت کوثر از قرآن جدا افتاد
خون دل سقاست-ماتم زهراست
.............
مادرم گفتا به من-او مکرر این سخن
سید و سرور بخوان-هم حسین و هم حسن
بوده ام از نخست دربند زهرا-آه در بند زهرا
جان فدای حسین فرزند زهرا-آه فرزند زهرا
تا ابد زهراییم مقبول اگر باشد
دست من بر دامنش تا دست و سر باشد
خون دل سقاست-ماتم زهراست
..............
زینبت دلخسته گفت-از دو دست بسته گفت
گوشه آمد زآتش و-پهلوی بشکسته گفت
یابن ام البنین،زهرا جوان بود-آه زهرا جوان بود
مادرم فاطمه قدش کمان بود-آه قدش کمان بود
زینب کبری اگر بودم در آن غوغا
میشکستم گردن و دستان قنفذ را
خون دل سقاست-ماتم زهراست
..............
مرتضی بوسید و گفت-مجتبی بوسید وگفت
چشم و دستم را حسین-کربلا بوسید و گفت
دست تو دامن زهرا بگیرد-آه زهرا بگیرد
ساقی خیمه ها عطشان بمیرد-آه عطشان بمیرد
از *فرات* خسته دل امشب ندا آید
در مدینه میهمان از کربلا آید
📝سروده مهدی بهشتی (فرات میبدی
#شب_آخر_فاطمیه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#نوحه
#شهادت_حضرت_زهرا(س):
فرشتگان دعا کنید برای مادر من
به درگه خدا پی شفای مادر من
چه آمده بر سر او خدا در آن کوچه
برادرم حسن شده عصای مادر من
دست دعا را بالا بگیرید
امشب شفای او را بگیرید
آه_قد کمانیاو_غمجوانی او
شرر زدهبر جان
آه_یگانه یار علی_همه قرار علی
بمان تو مادر جان
حبیبه ی داور مرو مرو مادر
مرو از این لانه شکسته بال و پر
بی تو ای جان مادر بابا غریب است
بر لب زینب تو امن یجیب است
بر گیسوی من تا شانه آری
دستی گشودی با اشک جاری
آه_صفای خانه بگو_گرفته ای ز چهرو
ز دخترت زینب
آه_گرفته زانوی غم_بغل ز رنج و الم
حسین تو امشب
ز پیرهن گفتی حدیث مجمل را
ز غربت و جور و جفا در آن صحرا
جاری از این حکایتاشکفراتاست
ای بلال وفادار وقت صلات است
📝سروده:مهدی بهشتی
فاطمیه۱۴۰۳
#فاطمیه
#وداع_با_حضرت_زهرا
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•قامت تو عمودِ..
#روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج حسن خلج •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ای که شدی ماتِ رخ شاه عشق
قامت تو عمودِ خرگاه عشق
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
نیست فلک به قدر هم پایه ات
سایه ی تو ندیده همسایه ات
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
منی که غیرت ناموس کبریا بودم
یکی ز پرده نشینان مرتضی بودم
فًلک ببین ز کجا تا کجا کشید مرا
به شام و کوفه ز کرب و بلا کشید مرا
*خانمی که هر وقت عرض میکرد بابا یا امیرالمومنین دلم برا قبرجدم پیغمبر تنگ شده مرا به زیارت ببر.. این یه سری داره یه رازی داره.. با زبان بی زبانی میخواد بگه بابا دلم برا مادرم تنگ شده منو ببر جدم رو زیارت کنم، منو ببر مادرم رو زیارت کنم، امیرالمؤمنین می فرمود:زینب جان صبرکن شب برسه تاریکی همه جا رو فرا بگیره.. راوی میگه ثلث شب رو انتخاب میکرد قنبر رو جلوتر میفرستاد. برو ببین اگه چراغی شمعی روشنه خاموشش کن. خود علی جلوی زینب، حسین سمت چپ، حسن سمت راست و عباس شمشیر به دوش از پشت سر می آمد نکنه در اون دل شب کسی قد و بالای زینب رو ببینه..کار زینب به کجا کشید..*
میان آن همه لشگر چو بی کسم دیدند
به اشک بی کسی ام ناکسانه خندیدند
*میگن حداقل سی هزار لشکر هلهله
میکردند*
غریبه گان بی مروت حیا نمی کردند
ز هیچ گونه جنایت اِبا نمی کردند
ستارگان حرم را به ریسمان بستند
بگو ز جور زمین را به آسمان بستند
* از بالای تل داره نگاه میکنه دید دور گودال حلقه زدند، شمشیر زن با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه می زنه، یه عده سنگ زنه متخصص سنگ زنی زخم ها رو نشانه می گیرند. بدن ابی عبدالله رو خاکا افتاده.. ایام فاطمیه اس اجازه بدین عرضی داشته باشم..بدن فاطمه را اماممعصوم با احترام تمام کفن کرد با احترام تمام به خاک سپرد.سلمان میگه حضرت فرمودند: چندین قبر تو قبرستان بقیع حفر کنید قبر زهرا رو کسی پیدا نکنه، من داشتم قبر می کندم یه وقت دیدم صدای ناله ی بچه ها بلند شد.گریه می کردند مادر مادر صدا می زدند طبیعیه مادر از دست دادن یه وقت دیدم زمزمه اشون عوض شد میگن خدا بابام وای بابا..با عجله خودمو رسوندم دیدم علی تو قبر خوابیده صدا میزنه ای خاک بقیع با این بدن مدارا کن بدن فاطمه ام له شده. امیرالمؤمنین تو خاک افتاده بچه ها هی به بابا التماس میکنند بابا بلندشو! ما که بی مادر شدیم نکنه بی بابا بشیم..سلمان بی تاب شد حسن و حسین رو از رو بدن علیِ سالم بلند کرد...نیمه های دل شب زینب بلند شد بچه ها رو شمارش کرد دو تا نازدانه نیستند خدا چه کنم؟ میان لشکر بی دین نامرد آرام بیابونا رو می گرده زیر هر بوته ای رو نگاه میکنه. عاقبت زینب صدا زد حسین جان! به دادم برس دوتا نازدانه گم شده..ناگهان ندایی از تو گودال اومد زینب جان بیا بچه ها پیش منند. بی بی زینب رفت دید دو تانازدانه رو سینه ی بابا افتادند..حسیـــــــن...*
طفل یتیمی زحسین گم شده ساربان ساربان
قامت زینب ز اَلم خم شده ساربان ساربان
بر تو دخیلم اَیا ساربان ساربان
این شتران را تو به سرعت مران ساربان ساربان
دیگر زبان مرا نی توان گفتن هست
نه گوش جانِ تو را طاقت شنُفتن هست
که هرچه باز بگویم غمم فزون گردد
دلم ز غصهٔ این قصّه غرق خون گردد
بس است شرح ستم های مردم مُحمل
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل
چنان غبار مرا روزگار داد به باد
که بر زمین ننشیند هزار سال دگر
ای قافله سالار زینب
مونس و غمخوار زینب
ندارم معجری ای جان فدایت
گذارم تابه روی زخم هایت
گفتم که فراق را نبینم، دیدم
آمدبه سرم از آنچه می ترسیدم
نوحی به هزارسال یک طوفان دید
من نوح نیم هزار طوفان دیدم
«بحق عمه زینب اللهم عجل لولیک الفرج»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_خلج
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حاج حسن خلج_حاج حسن خلج - مراسم شهادت حضرت زهرا (س) - روز دوم-1702101656.mp3
21.93M
|⇦قامت تو عمودِ......
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج حسن خلج ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
متن روضه ۵
🔸دلم میخواد یه شب مدینه باشم
🔸زائر اون شکسته سینه باشم
🔸دلم میخواد پشت بقیع بشینم
🔸قبر غریب مادر و ببینم
ان شاءالله وعده منو و شما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
ایام عزای زهرای مرضیه...
بریم خانه امیرالمومنین...
بریم عیادت مادرمون زهرا...
مادری که چند ماهه تو بستر بیماریه...
ان شاءالله هر كی مادر داره...
خدا براش نگه داره...
خدا نکنه ببینی مادرت بیمار شده...
اگه یه روزی بری خونه...
ببینی مادرت حالش خوب نیست...
دست و پات رو گم میكنی...
اگه یه روز ببینی مادرت...
به سختی داره نفس میکشه...
دست و پات رو گم میكنی...
انگار همه غصه های عالم رو دلت میآد...
امروز بعد از چند ماه...
بلاخره زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شد...
بچه ها تا مادر رو دیدند...
خوشحال شدند...
الحمدلله...
مادر ما خوب شده...
🔸چون روز ِ آخر بود كار ِ خانه كردم
🔸گیسوی ِ فرزندان خود را شانه كردم
کمی کارهای خونه رو انجام داد بی بی...
فرمود اسماء...
من ساعتی استراحت می کنم منو صدا بزن...
اگه جواب ندادم اسماء...
بدون به بابام پیغمبر ملحق شدم...
اسماء میگه...
دل نگران شدم...
ساعتی بعد صدا زدم...
عرضه داشتم... یا بنت رسول الله...
دیدم جواب نیومد...
خدایا ...چه خبر شده...
چرا بی بی جواب نمیده...
دوباره صدا زدم:
(یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ )
جواب نیومد...
وارد حجره شدم...
پوشیه صورت رو کنار زدم...
دیدم ای وای...
بی بی جان به جانان تسلیم کردند...
عرضه داشتم بی بی جان...
سلام منو به پیغمبر خدا برسونید...
خدایا...
حالا جواب امیرالمومنین رو چی بگم...
جواب بچه ها رو چی بگم...
حسنین وارد شدند...
تا اومدند فرمودند اسماء...
مادرمون زهرا کجاست...
دوان دوان وارد حجره شدند...
کنار بدن بی جان مادر نشستند...
حالا میخوای گریه کنی بسم الله...
امشب برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن...
این بچه ها خودشون رو انداختند روی جنازه مادر...
نميدونم تاحالا بچه یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه...
امام حسن خودش رو انداخت روی بدن مادر...
صدازد:
یَا أُمَّاهُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی
مادرجان من حسنم...
با من حرف بزن مادر...
الان روح از بدنم جدا میشه مادر...
ابی عبدالله اومد...
آی کربلایی ها...
آقاتون اومد...
صورت گذاشت کف پاهای مادر..
هی کف پاهای مادر رو میبوسه...
صدا میزنه...
يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ
مادر...
من حسینتم...
با من حرف بزن...
مادر...
اگه با من حرف نزنی میمیرم...
مادر... مادر...
🔸اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر
🔸وقت اذان مغرب خوابیده مادر
اسماء اومد بچه ها رو با احترام...
از روی جنازه مادر بلند کرد...
اما...
لا یوم یومِک یا اباعبدالله
خوب شد اسماء تو بودی...
بچه ها زهرای مرضیه رو...
از کنار جنازه مادر بلند کردی...
اما کربلا...
فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ
چند نفر مرد اَعرابی با تازیانه...
کشان کشان...
دختر رو از کنار بدن بابا جدا کردند...
🔸ای خصم بد منش تو مزن تازیانه ام
🔸من از کنار پیکر بابا نميروم
-#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها